Monday, August 27, 2012

بهائی ستیزی تصویری

بهائی ستیزی تصویری 

یکشنبه ۲۶ اوت ۲۰۱۲

http://freedomofpen.blogspot.com/2012/08/blog-post_26.html 

‏Photo: توهین به مقدسات اقلیت مذهبی بهایی در راهپیمایی روز قدس***

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی – همزمان با برگزاری راهپیمایی روز قدس جمعه ۲۷ مردادماه، در میدان نقش جهان اصفهان، عکس های تعدادی از شخصیت های سیاسی و مذهبی مطرح جهان سوزانده شد، که در این میان عکس هایی از شخصیت های قابل احترام جامعه بهایی مانند عبدالبهاء به چشم می آید.

روز قدس که مناسبتی رسمی در جمهوری اسلامی ایران است از یک سال پس از انقلاب ایران، هرساله در آخرین جمعه ی ماه رمضان و در حمایت از ملت فلسطین برگزار می‌شود.

http://www.edu-right.net/from-anywhere/human-rights/1063-abdulbaha-naghshjahan‏


بهائی ستیزی، یا برخورد با بهائیان در ایران، سابقه ای به قدمت عمر این آئین نوین دارد. مخالفت با این آئین نوین در سرزمینی که مهد این آئین است، از زمان قاجاریه با بابی کشی آغاز و در زمان پهلوی با تخریب اماکن مقدسه ی بهائی در شیراز و عبادتگاه بهائیان در تهران ادامه پیدا می کند؛ این سیر تاریخی با اعدام اعضای محفل ملی بهائیان، اعدام عده ای از زنان بهائی در شیراز، بازداشت های مکرر، محرومیت از تحصیل و محرومیت از اشتغال در جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد.
در هفته ای که گذشت، جمهوری اسلامی حرکت های تندی را علیه بهائیان انجام داد که جای بررسی دارد. کما این که انجام این حرکت ها معمولا برای آماده کردن افکار عمومی در جهت برخورد شدید تر با این جامعه می باشد و جمهوری اسلامی از این سیاست نه تنها در قبال بهائیان بلکه در مقابل دیگر اقلیت های مذهبی نیز استفاده می کند.
آغاز سناریوی جدید جمهوری اسلامی از اصفهان بود و میدان نقش جهان؛ جایی که همزمان با برگزاری راهپیمایی روز قدس در روز جمعه ۲۷ مرداد ماه، عکس های تعدادی از شخصیت های سیاسی و مذهبی مطرح جهان سوزانده شد، که در این میان عکس هایی از شخصیت های قابل احترام جامعه بهایی مانند عبدالبهاء، پسر بهاءالله پیامبر دین بهائی، نیز به چشم می آمد.
سوزاندن عکس و پرچم دیگر کشورها در چنین روزهایی در جمهوری اسلامی ظاهرا به یک سنت تبدیل شده است. مهم نیست عکس چه کسی و یا پرچم چه کشوری است، مهم آتش زدن آن جهت نشان دادن خشم و عصابنیت امت همیشه در صحنه است.
آتش زدن تصویر یک شخصیت مذهبی در کنار شخصیت هایی سیاسی ای نظیر، رئیس جمهوری اسرائیل یا پادشاه عربستان! توهینی بزرگ به چند میلیون انسان است که چنین شخصیت هایی برایشان محترم هستند. جمهوری اسلامی، برای توهین به اعتقادات و مقدسات دیگران، هیچ خط قرمزی ندارد. مهم توهین است، و به زعم ایشان، این توهین می تواند باعث محو و نابودی طرف دیگر ماجرا یعنی کسانی که مورد توهین قرار گرفته اند شود.
این توهین ها در حالی صورت می گیرد که رژیم اسلامی نسبت به هر گونه حرکتی نسبت به خود حساس است و بسیار تند پاسخ می دهد. چند ماه پیش، رژیم اسلامی سفیر خود را در اعتراض به رژه ی همجنسگرایان از جمهوری آذربایجان فراخواند! جمهوری اسلامی معتقد بود که رژه ی این عده در جلوی سفارت ایران در آذربایجان کار صهیونیست هاست! و این حرکت "توهین به ساحت مقدس ولی امر مسلمين جهان1" است! از این نکته هم می گذریم که به راستی ولی امر کدام مسلمین؟ آیا منظور آنها ولی امر شیعیان است که اقلیتی ۱۰ درصدی از کل مسلمانان جهان2 را تشکیل می دهند؟ از این نکته هم می گذریم که آیا شیعیانی که در عراق و یا لبنان وجود دارند ایشان را بعنوان ولی امر قبول دارند یا ایشان تنها ولی امر عده ای در ایران هستند؟ اما از این نکته غافل نمی شویم که اصولا رژه همجنسگرایان، در یک کشور آزاد چگونه توهین به ساحت مقدس ایشان است؟
اصولا توهین به هر شخصی یا عقیده ای محکوم است. این مثال تنها برای نشان دادن آستانه ی صبر و شکیبایی جمهوری اسلامی بود. از این دست مثال ها البته زیاد است. جمهوری اسلامی نشان داده که به قانون طلایی، هر آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند، پای بند نیست و به بیانی دیگر سردمداران رژیم اسلامی، مرگ را دوست دارند اما نه برای خود، بلکه برای همسایه!
به موضوع اصلی برگردیم، با توجه به نکته ی گفته شده در بالا، واضح و مشخص است که تعداد افرادی که عبدالبهاء برایشان، محترم و مقدس است از تعداد کسانی که ولی امر مورد اشاره در بالا را قبول دارند بسیار بیشتر است، حال چگونه یک اقلیت تند رو به خود اجازه می دهد به اکثریت ساکت و صلح طلب توهین کند، جای بسی شگفتی و البته تاسف است.
اما یک روز بعد از این توهین علنی و آشکار به مقدسات بهائیان، شنبه ۲۸ مرداد ماه، در برنامه ی ماه عسل3، شاهد حضور سه مهمان بودیم که به تعبیر خودشان "زاده ی بهائیت" بودند! کاری که قبلا مهناز رئوفی برای جمهوری اسلامی انجام می داد اکنون این سه نفر مامور شده بودند که انجام بدهند. ظاهرا مهناز رئوفی دیگر از مد افتاده و باید به فکر پیدا کردن و شاید هم ساختن مهرهای جدید بود.
این برنامه که برای بدنام کردن بهائیان ایران تدارک دیده شده بود، با هدایت مجری برنامه و بعضا راهنمایی های او و تذکر برخی نکته ها به مهمانان مانند استفاده ی مکرر از لفظ "فرقه ی خود ساخته انگلیسی" و یا "فرقه بهائیت" همراه می شد تا مهمانانی که از سنین کودکی تصمیم گرفته اند مسلمان بشوند، مبادا لفظ "دین" را بکار ببرند و در برنامه ای که علیه بهائیان است گاف بدهند.
در مورد این برنامه حرف و حدیث بسیار است. این که چگونه این مهمانان که ظاهرا بهائی بودند، تعالیم اساسی دین سابق خود را نمی دانستند و توضیحاتشان بعضا خنده دار هم می شد. جایی که عرفان "تشکیلات بهائی" را به "همان جلسات دعای خودمون" تشبیه می کند که البته منظور وی جلسات دعای مسلمانان است؛ یا آنجا که ایمان، دیگر مهمان برنامه در جواب سوال مجری که می پرسد "تشکیلا بهائیت یعنی چه؟" می گوید "بهائیت از تشکیلات تشکیل شده... بهائیت بصورت جاسوسیه چون پایه گذارش انگلیسه" آیا این سخنان یک بهائی سابق می تواند باشد یا سخنان یه مامور اطلاعات است؟
سوالی که جا دارد در اینجا پرسیده شود این است که اگر بهائیت "کارهای جاسوسی" می کند، آیا این بدان معناست که مهمانان برنامه نیز اعمال جاسوسی انجام داده اند؟ اگر انجام نداده اند چگونه همکیشان سابق خود و خانواده ی خودشان را در مظان اتهام قرار می دهند و اگر هم انجام داده اند، چقدر خوب می شد که از نحوه ی جاسوسی آنها در این برنامه سوال می شد تا بینندگان عزیز، متوجه اعمال آنان باشند و راههای جاسوسی آنها را سد کنند.
نشان دادن چنین برنامه ای در حالی که در روز قبل از آن هم برنامه ی آتش زدن تصویر عبدالبهاء در اصفهان اجرا شده، نشان از حرکت جدیدی علیه بهائیان دارد. اما ظاهرا جمهوری اسلامی این بار تمامی فشنگ هایش را با هم شلیک کرده است. فیلمی در یوتیوب4 بارگذاری شده است بنام "خون و خضراء" که اگرچه در ظاهر ضدبهائی به نظر نمی رسد، اما با دقت در آن متوجه می شویم که یک بهائی هیچ وقت نمی تواند چنین فیلمی بسازد.
صاحب حساب یوتیوب شخص یا اشخاصی هستند که خود را "شمس بهاء" نامیده اند. این نام بارها و بارها در ادبیات بهائی بکار رفته و برای بهائیان آشناست. سازندگان این فیلم هم به همین علت این نام را برگزیده اند که کسی به کار انها شک نکند. سازندگان این فیلم برای این که، نشان دهند این فیلم از تولیدات صدا و سیما و وزارت اطلاعات نیست و بصورت کاملا آماتور تهیه شده، از یک نرم افزار رایگان ادیت استفاده کرده اند که آرم و لوگوی آن در بالای ویدئو موجود است.
سازندگان فیلم که بسیار سعی کرده اند، خود را بهائی جا بزنند، در گام اول، یعنی سلام بهائی یا 
همان "الله ابهی" چنان ناشیانه عمل می کنند که هر بهائی ای با دیدن آن تنها می تواند بخندد! در این فیلم این طور القا می شود که الله ابهی مانند یک اسم رمز است. خب اگر اینطور باشد، پس "سلام" در اسلام و "شلام" در یهود نیز اسم رمز است. واضح است که هر آئینی فرهنگ و اداب و رسوم خاص خود را برای احوالپرسی و دید بازدید دارد ضمن این که بهائیان کلمه الله ابهی را بصورت "اللهو ابهی" تلفظ نمی کنند. جا دارد سازندگان این جور فیلم های زرد حداقل چند روزی با بهائیان معاشرت داشته باشند که تلفظ این قبیل کلمات را یاد بگیرند.
همان طور که در ابتدا اشاره کردم، این فیلم در ظاهر ضد بهائی نیست، اما هدف از ساخت آن هم مشخص نیست. نماهای محدود و اغلب تاریک-ظاهرا بهائیان با تکنولوژی ای بنام لامپ آشنایی ندارند-چهره های محو شده در تاریکی و شخصیت اصلی که لباسی شبیه به مردان انگلیسی قرن ۱۹ می پوشد، همه و همه تنها به قصد محرف کردن ذهن بیننده و ترسناک نشان داده چهره ی بهائیان استفاده شده است.
یکی از موضوعاتی که برای بنده جالب بود، قسمتی است که خانمی از شخصیت اصلی می خواهد برای ورود به موسسه، که همان دانشگاه آنلاین بهائیان است که هم اکنون مرتبطین با آن در زندان هستند، ابتدا در کنکور دولتی شرکت کند تا وقتی که با نقص پرونده روبرو شد بعد از او ثبت نام شود!
در این فیلم این طور القا می شود که شرکت در کنکور برای بهائیان چیز عجیبی است و البته پیامی که در پشت این دیالوگ وجود دارد این است که حالا که می دانیم به دانشگاه راهمان نمی دهند چرا شرکت کنیم؟ شرکت کردن بهائیان در کنکور برای پر کردن "لیست تظلم خواهی"، آنطور که شخصیت اصلی می گوید نیست، حق آنان است. بهائیان بعنوان یک ایرانی حق دارند که در کنکور شرکت کنند و موسسه آزاد علمی تنها یک مسکن است بر دردهای جوانان مشتاق تحصیل بهائی.
در واقع در این قسمت فیلم حکومت آرزوی قلبی خود را با بیننده در میان می گذارد: بهائیان عزیز! در کنکور شرکت نکنید، شما که خودتان دانشگاه دارید. این شرکت نکردن در کنکور البته سبب خواهد شد یکی از موارد جدی نقض حقوق بهائیان از گزارشات سالانه مجامع بین المللی حذف شود و بعبارتی مقداری از فشارهای بین المللی بر رژیم ایران کاسته شود.
همانطور که در زندان ها "بازجوی خوب" و "بازجوی بد" وجود دارد، هفته ی گذشته نیز جمهوری اسلامی در نقش "بهائی ستیز بد" و "بهائی ستیز خوب" ظاهر شد. بدها آنها بودند که تصویر آتش زدند و شوی تلویزیونی به راه انداختند و خوب ها آنهایی بودند که در یوتیوب فیلم گذاشتند و سعی کردند مشکلات بهائیان را نشان بدهند.
داستان بهائی ستیزی و دگراندیش ستیزی در جمهوری اسلامی سر دراز دارد. باید نشست و نظاره کرد که حرکت بعدی رژیم اسلامی در برخورد با جامعه بهائی چیست.
این مقاله ابتدا در سایت نگاه منتشر شد.
...................................................................................................................................


توهین به مقدسات اقلیت مذهبی بهایی در راهپیمایی روز قدس***

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی – همزمان با برگزاری راهپیمایی روز قدس جمعه ۲۷ مردادماه، در میدان نقش جهان اصفهان، عکس های تعدادی از شخصیت های سیاسی و مذهبی مطرح جهان سوزانده شد، که در

این میان عکس هایی از شخصیت های قابل احترام جامعه بهایی مانند عبدالبهاء به چشم می آید.

روز قدس که مناسبتی رسمی در جمهوری اسلامی ایران است از یک سال پس از انقلاب ایران، هرساله در آخرین جمعه ی ماه رمضان و در حمایت از ملت فلسطین برگزار می‌شود.





Sunday, August 26, 2012

انقلاب مشروطه، آیین بهائیت و جمهوری اسلامی


انقلاب مشروطه ، آیین بهائیت و جمهوری اسلامی
 یکشنبه 12 اوت 2012

DR
نوشته  مصطفی خلجی
روز چهاردهم مرداد 1286، مبدأ دوران مدرن در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌آید؛ در این روز، بالاخره مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضا کرد و راه برای تبدیل حکومت استبدادی به دولت قانونی هموار شد. اما با گذشت بیش از صد سال از انقلاب مشروطه ایران، هنوز اهداف و آرمان‌های این انقلاب به طور کامل محقق نشده و حتی در برخی از موارد شکست خورده است.
به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه ایران، در میزگرد این هفته «زمینه‌ها و زمانه‌ها» به چگونگی شکل‌گیری این انقلاب و همچنین آثار و نتایج آن پرداخته شده است.
مهمانان این برنامه: داریوش آشوری، نویسنده و پژوهشگر از پاریس، فریدون وهمن، استاد ایرانشناسی دانشگاه کپنهاگ از دانمارک، و علی‌اصغر حقدار، نویسنده و پژوهشگر از آنکارا در ترکیه.
تاریخ فکر و ادبیات مشروطه
در ابتدای این میزگرد، داریوش آشوری که در زمینه تاريخ تفکر و روشنفکری در ایران معاصر پژوهش کرده، به پیشینه‌های فکری انقلاب مشروطه و نقش روشنفکران در آن دوران اشاره می کند.
آشوری می گوید: ایده هایی که از انقلاب فرانسه و قرن نوزدهم اروپا سرریز کرد به بقیه جهان، از جمله ترکیه و روسیه و ایران، ذهن هایی را تحت تأثیر قرار داد.
این پژوهشگر ادامه می دهد: در آن دوران برای اولین بار در معرض روابط بین المللی قرار گرفتیم و این پرسش مطرح که اختلاف پتانسیل قدرت میان ما و دیگران چیست؟ اولین کسی که در این زمینه پرسش مهمی را مطرح کرده عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار است که برای اولین بار از نماینده ناپلئون می پرسد که چرا ما درمانده ایم و شما این قدر موفقیت دارید. این پرسش بنیادی را نسل های بعدی هم دنبال کردند تا امروز که همچنان برای نسل ما، زنده است.

عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار اولین کسی است که برای اولین بار از نماینده ناپلئون می پرسد چرا ما درمانده ایم و شما این قدر موفقیت دارید؟
آشوری می گوید: این ایده ها در تمامی کشورها انقلاباتی را ایجاد کرد و در ایران نیز انقلاب مشروطه پدید آمد.
این نویسنده همچنین در بخش دیگری از سخنانش به رابطه ظهور مشروطه با ظهور روشنفکری ایرانی اشاره می کند و می گوید: آن ایده ها در هر کشوری نوع بومی روشنفکری را به وجود آورد، از جمله نوع بومی روشنفکری ایرانی.
وی ادامه می دهد: این روشنفکری در ابتدا نامش منورالفکری بود و بعد از طریق حزب توده و تأثیر ایده های لنینیستی کلمه روشنفکری رواج پیدا کرد که بیشتر ترجمه کلمه روسی اش است تا ترجمه معادل فرنگی.
همچنین آشوری که در زمینه زبان فارسی و تحولاتش پژوهش هایی را منتشر کرده درباره تأثیر انقلاب مشروطه بر زبان و ادبیات فارسی می گوید: تحولات خیلی بزرگ اجتماعی و تاریخی و انقلابها، تإثیرات عمیق روی زبانها می گذارند، و ناگزیر باید زبانها را با خودشان سازگار کنند.
آشوری ادامه می دهد که وقتی در دوران مشروطه مفهوم مردم مطرح می شود و خطاب به مردم نوشته می شود، خود به خود زبان باید از آن پیچ و تابهای حرفه ای منشیانه بیرون بیاید و عمومیت پیدا کند.
وی اضافه می کند که مهمترین عامل نزدیکی زبان فارسی به مردم، روزنامه ها و مطبوعات بود که ایده های مدرن را منتشر می کردند؛ ایده هایی مثل آزادی و برابری.

رابطه بهائیت و مشروطیت
در این میزگرد همچنین فریدون وهمن که در زمینه تاریخ بهائیت در ایران پژوهش و کتاب «یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهائی» را نیز منتشر کرده، به نوسازی دینی در دوران مشروطه پرداخت.
وهمن گفت: در مورد نهضت مشروطیت و تجدد در ایران تا کنون صدها کتاب و پژوهش منتشر شده و این آثار نظریات مختلفی را مطرح می کند. اما تا کنون این کتابها به نقش نهضت بابی و بهایی در نهضت مشروطیت اشاره نکرده و این موضوع را کاملا روشنفکران و نویسندگان ما حتی نویسندگان و پژوهشگران ما در غرب نادیده گرفتند و از آن گذشتند.
این استاد دانشگاه در توضیح رابطه بهائیت با مشروطیت می گوید: نهضت بابی و بهایی شصت سال قبل از نهضت مشروطه انقلاب معنوی بزرگی در ایران به وجود آورد. درست است که از غرب عقاید و تفکرات بسیاری را گرفتیم اما باید بپذیریم که یک نهضت بومی خیلی بیشتر می توانست به ما کمک کند تا یک انقلاب وارداتی به سبک غرب.
وهمن در ادامه به نوآوری ها و افکار بهایت می پردازد و از آن جمله به نظام نوین دینی، شامل تساوی حقوق زن و مرد و لغو خرافات و اوهام اشاره می کند.

روشنفکران و نویسندگان ما حتی نویسندگان و پژوهشگران ما در غرب، نقش نهضت بابی و بهایی در نهضت مشروطیت را کاملا نادیده گرفتند
وی می افزاید که دهه ها قبل از انقلاب مشروطه بسیاری از مردم ایران به اصول بهاییت به عنوان اصول اعتقادی خودشان باور داشتند و آن را در جامعه خودشان عملی می کردند. و همه اینها زمینه را برای ترقی خواهی و تجدد آماده کرد.
وهمن می گوید که بر اساس تحقیقهایی که صورت گرفته، بیشتر سران مشروطیت هم از بابی ها و ازلی و بهایی ها بودند.
داریوش آشوری نیز در این زمینه با فریدون وهمن هم نظر است و می گوید: نقش بابی ها و بهایی ها در نهضت مشروطیت آن چنان که باید در نظر گرفته نشده و در محاق سانسور شخصی و سیاسی باقی مانده است.
آشوری ادامه می دهد که جنبش بهائیت اگر در ایران شانس پیروزی داشت می توانست در تحول اجتماعی ایران نقش مهمی را ایفا کند و چیزی شبیه جنبش پروتستانتیزم در مسیحیت باشد. و از آنجا که ریشه هایش نیز با بنیانها و باورهای شیعی ارتباط داشت و در درون آن باورها شکل گرفته بود و در عین حال پذیرای ایده های مدرن بود، اگر این جنبش موفق شده ایران وضع دیگری می داشت.
در ادامه وهمن اضافه می کند: تمام روشنفکران ما با تمام حسن نیت و دلسوزی که داشتند در یک فضای اسلامی حرکت می کردند، یعنی خواهان تجدد در تمامی سطوح بودند، ولی به شریعت و مذهب که می رسیدند در آنجا توقف می کردند و حتی بعضی ها تجدد را در بازگشت به اصل دین اسلام می دانستند. این امر را اگر بررسی کنیم می بینیم که دوری از هر نوع نوآوری است.
وهمن در این زمینه روشنفکران دینی را به پرسش می گیرد و می گوید که آنان باید در این زمینه پاسخگو باشند.
علی اصغر حقدار نیز در این باره می گوید که یکی از نکاتی که در روشنفکری ضعیف و کم کار ایران موجب شرمندگی است، عدم توجه روشنفکری ایران به حقوق اقلیتهای دینی از جمله آیین بهائیت است و این شرمندگی تا وقتی که عذرخواهی رسمی و اخلاقی نشود و جبران نشود، روی دوش روشنفکران ایرانی باقی خواهد ماند. روشنفکران ایران یک عذرخواهی اساسی و تاریخی به پیروان آیین بهائیت بدهکارند
.
 
متون مشروطه و مشروطه پژوهی
علی اصغر حقدار، پژوهشگر تاریخ مشروطه و نویسنده کتاب هایی چون «مجلس‌ اول‌ و نهادهای‌ مشروطیت‌» و «رسائل سیاسی عصر مشروطیت» در این میزگرد به متون مشروطه می پردازد.
وی می گوید: متون مشروطه به صد سال قبل از مشروطه، یعنی دوره عباس میرزا باز می گردد. عباس میرزا در آن دوران یک عده ای را برای تحصیل به غرب فرستاد و در اولین سفرنامه هایی که از آن دوران به دست ما رسیده، مفاهیمی مثل پارلمان مشروطیت و دولت منتظم وجود دارد.

عدم توجه روشنفکری ایران به حقوق اقلیتهای دینی از جمله آیین بهائیت موجب شرمندگی و این شرمندگی تا وقتی که عذرخواهی رسمی و اخلاقی نشود و جبران نشود، روی دوش روشنفکران ایرانی باقی خواهد ماند.
حقدار ادامه می دهد: پس از آن، منورالفکران یا مدرن های کلاسیک ایرانی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و ملکم خان با نگاهی واقع بینانه نیازهای آن زمان را در دستیابی به قانون مداری و انتظام دولت و تفکیک حقوق عرفی از حقوق شرعی مطرح کردند.
وی تأکید می کند که قبل از اینکه مشروطیت مستقر شود، متون آن به این شکل در فرهنگ ایرانی به وجود آمده بود.
این پژوهشگر همچنین به اسناد و مدارک تاریخی و سیاسی اشاره می کند که در مشروطیت به وجود آمد. به عنوان نمونه می شود صورت مذاکرات مجلس اول را به عنوان متن اولیه مشروطیت به کار برد.
حقدار اضافه می کند که بعد از این دوران متون مشروطه گسترش بیشتری یافته و در متون تئوریک و تاریخی مشروطه ثبت شده و همه این آثار را می توان به عنوان متون مشروطه مطرح کرد. حتی در ادبیات و رمان ایرانی هم مشروطیت به متن و موضوع و گفتار تبدیل شده است.
وی همچنین به شبنامه ها و روزنامه ها هم به عنوان متون مشروطه اشاره می کند و می گوید که خوشبختانه برخی از این متون در ثبت قوانین به بار می نشیند.
حقدار همچنین درباره مشروطه پژوهی می گوید: مشروطه پژوهی همزمان با اولین متونی که اشاره شد، شکل گرفته است.
حقدار ادامه می دهد که مشروطه پژوهی شامل توضیح مشروطه و متون آن و همچنین سنجش انتقادی متون مشروطه است. مشروطه پژوهشی همچنین پس از بررسی متون تاریخی، وارد تاریخ نگاری می شود و به نوعی می توان نوشته های یحیی دولت آبادی و ناظم الاسلام کرمانی و احمد کسروی و حتی فریدون آدمیت و ایرج افشار را هم می توان لایه هایی از مشروطه پژوهی دانست.
حقدار می گوید: امروز ما پی بریده ایم که باید تاریخ اندیشه مشروطه را نیز به سنجش ببریم. حتی در ادبیات امروز رمان نویسان ما نیز به نوعی مشروطه پژوهی می کنند و به خلق و خوی مشروطه خواهان و روحیات اجتماعی آن زمان می پردازند.


انقلاب مشروطه و جمهوری اسلامی
در بخش پایانی این میزگرد، فریدون وهمن درباره شکست آرمانهای مشروطه به ویژه در دوران جمهوری اسلامی می گوید: به صورت ظاهر، انقلاب مشروطیت با شکست کامل مواجه شد، نه در زمان جمهوری اسلامی بلکه در آغاز مشروطیت و با تصویب متمم قانون اساسی.
وی ادامه می دهد که در آن زمان بسیاری از اصول رو که در اصل قانون اساسی بود عوض کردند و تفکیک جنسیتی گذاشتند و انتخاب نمایندگان مجلس رو منحصر به معتقدین به تشیع کردند و عده زیادی از مردم ایران را مجزا کردند.
وهمن همچنین می گوید که ممکن است که جمهوری اسلامی به ظاهر بتواند جنبش مشروطه را خفه کند اما خوشبختانه روشنفکران و مردم و جوانان ما بیدارند و روح مشروطه را نگاه می دارند.

جمهوری اسلامی می خواهد نهادهای مدرن را با تفکرات عقب مانده توام کند که موفقیتی نخواهد داشت.
در این زمینه، آشوری نیز می گوید: جمهوری اسلامی آن چنان تضادهای ساختاری و ایده ای دارد که به هیچ وجه نمی تواند خودش را به عنوان یک حکومت جا بیندازد، اگرچه موقتا می توانند زور و فشار بیاورند و چیزهایی را به جامعه تحمیل کنند، اما در دراز مدت نخواهند توانست.
آشوری تأکید می کند که دستاوردهای مشروطه در ایران نهادی شدند و جمهوری اسلامی نمی تواند آنها را ریشه کن کند، فقط می تواند آنها را دستکاری یا کارکردشان را مختل کند.
این نویسنده اضافه کرد که جمهوری اسلامی می خواهد نهادهای مدرن را با تفکرات عقب مانده توام کند که موفقیتی نخواهد داشت.
علی اصغر حقدار نیز در پایان می گوید: داده های تاریخی ثابت می کند که مشروطه شکست نخورده است، بلکه مشروطه پروژه ناتمام مدرنیته ایران است.
وی ادامه می دهد: طبیعی است که وقتی یک فرهنگ جدید وارد یک فرهنگ سنتی شود، آن را به چالش می کشد و عاملان فرهنگ سنتی هم مقاومت خواهند کرد.
حقدار تأکید می کند: من معتقدم که پروژه فرهنگی غیرمشروطه در ایران شکست خورده است.
این نویسنده اظهار می دارد که اگر مشروطه ناتمام مانده، برای این است که ما فرهنگ سازی نکردیم و از این کار بزرگ و بنیادین غفلت کردیم. امروز ما باید مشروطه را در لایه های گوناگون به فرهنگ تبدیل کنیم
.


 http://www.persian.rfi.fr/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/20120812-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F