Monday, September 8, 2014

«ویژه‌ نامه‌ی« اعدام بهاییان همدان





                                              ایستاده از راست: خزین٬ نعیمی٬ سهراب حبیبی٬ وفایی٬ نشسته از راست: ٬سهیل حبیبی                    
یکشنبه 07 سپتامبر 2014  آیدا قجر
 بهاییان در ایران از ابتدای اعلام موجودیت٬ مورد سرکوب قرار گرفتند. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی اما این فشارها فزونی پیدا کرد. اعضای محافل محفلی و ملی بهاییان از سوی حاکمیت بازداشت شده و برخی از آنان نیز اعدام شدند. گرچه مقامات جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده‌اند که کسی به جرم بهایی بودن مورد فشار قرار نگرفته و زندانی نشده است اما همچنان بهاییانی هستند که در زندان به سر برده یا از تحصیل نیز محروم می‌شوند.
اعدام هفت نفر از اعضای محفل محلی بهاییان همدان در سال ۱۳۶۰ بخشی از تاریخ سی‌وشش سال حکومت جمهوری اسلامی که برای اولین بار با جزییات منتشر می‌شود. این هفت نفر یک‌سال پیش از مرگ‌شان بازداشت شده بودند و از زبان مسوولان وقت٬ قول و قرارهایی نیز از آزادی خود شنیده بودند. اما بیست و سوم خرداد ماه جنازه‌های شکنجه‌شده‌شان بود که در کنار خیابان٬ قول و قرارهای مسوولان را به بی‌قراری خانواده‌ها تبدیل کرد. سهراب و سهیل حبیبی٬ حسین مطلق٬ حسین خاندل٬ فیروز نعیمی٬ طرازالله خزین و ناصر وفایی مقابل چشمان یکدیگر آن‌قدر شکنجه شدند که جان باختند. اثر گلوله جز بر بدن مطلق٬ بر جنازه‌ی دیگری دیده نشد.
گزارش دادگاه‌های برگزار شده برای کشته‌شدگان و آن‌چه در زندان بر ایشان رفته بر اساس اسناد و مدارکی‌ست که از سوی خانواده‌های آن‌ها در اختیار ایران وایر قرار گرفته است. از سوی دیگر الهام و رویا٬ دختران سهراب حبیبی٬ باهره٬ همسر حسین مطلق٬ پوران حبیبی٬ همسر حسین خاندل و همچنین اخترالملوک٬ همسر فیروز نعیمی افرادی هستند که در این پرونده٬ خاطرات خود را از دوران بازداشت و روز پیدا شدن جنازه‌های پدران و همسران خود بازگو کرده‌اند. افراد دیگری نیز در روایت این ماجرا دخالت داشتند که نام آن‌ها بنا به درخواست‌شان با عنوان‌های مستعار ذکر شده است.
خانواده‌ها در اظهارات خود بارها اشاره کردند که برای پیگیری وضعیت زندانیان خود به مقامات مسوول مراجعه کرده بودند. مقاماتی که بیشتر آن‌ها اکنون در قید حیات نیستند. در زمان بازداشت این هفت نفر٬ ابوالحسن بنی‌صدر ریاست‌جمهوری ایران را برعهده داشت و نماینده‌ی او در همدان٬ شخصی بود که خانواده‌ها طی پیگیری‌های خود از طریق وی٬ پیغام خود را به رییس‌جمهوری رسانده بودند.
ابوالحسن بنی‌صدر اما در این پرونده گفت که این واقعه را برای اولین بار است که می‌شنود و نماینده‌ای نیز در همدان نداشته است. وی همچنین اظهار داشت که آیت‌الله خمینی٬ بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به این دلیل که ساواک او را بهایی خوانده ‌بود٬ با سرکوب بهاییان به نوعی «عقده‌گشایی» کرد.
فریدون وهمن٬ محقق و نویسنده اما سرکوب بهاییان را به سال‌ها پیش از انقلاب ۵۷ ارجاع داد و در نسبت با سطح اختیارات رییس‌جمهوری گفت که بنی‌صدر «آدم کاربری نبود».
سعید٬ پدر پیام اخوان٬ حقوق‌دان نیز که بهایی اهل همدان است و سال‌های کودکی خود را کنار خانواده‌ی بنی‌صدر گذرانده٬ یکی دیگر از افرادی‌ست که خاطرات خود را از زندگی کنار مسلمانان در سال‌های پیش و بعد از انقلاب روایت کرده است.
در این پرونده بخشی از خاطرات ژینوس محمودی٬ عضو محفل ملی بهاییان در روایت واقعه‌ی همدان و همچنین نامه‌ی رویا٬ دختر سهراب حبیبی به محمد‌جواد لاریجانی٬ دبیر ستاد حقوق بشر قوه‌ قضاییه منتشر شده است.
از سال ۱۳۵۹ زمزمه‌ی آزار بهاییان به گوش می‌رسید٬ احضارهای ناگهانی که گاهی به بازداشت و اعدام ختم می‌شد. با شروع محاکمه‌ها و صدور احکام اعدام آن‌ها٬ اماکن بهاییان مصادره و قبرستان‌ها با خاک یک‌سان شد. «محفل»ی‌ها - افرادی که در جامعه‌ی بهاییان امور احوال شخصیه را برعهده می‌گیرندـ  و دیگر بهاییان با اتهام‌هایی چون «تبلیغ بهاییت» یا «جاسوسی» به دار آوریخته شدند. اجساد این هفت نفر بهایی ساکن همدان را اما شکنجه شده مقابل بیمارستان «امام خمینی» این شهر ٬ که سهراب حبیبی٬ ناصر وفایی و فیروز نعیمی در آن به طبابت مشغول بودند٬ رها کرده بودند. مرگی «بدون تیر خلاص» و بر اثر فشار شکنجه.
حسین مطلق٬ منشی محفل روحانی همدان٬ در روایت خود از دادگاه مشترک با سهراب و سهیل حبیبی و حسین خاندل به اتهامات وارده از سوی ابوالحسن اعلمی٬ رییس دادگاه و دفاعیات خود پرداخته است. در این دادگاه مکرم٬ دادیار دادسرای انقلاب٬ موسوی و هاشمی٬ قضات دادگاه و ابراهیم درفشی٬ عضو انجمن تبلیغات اسلامی و بازجوی مطلق حضور داشتند. «دادگاه با تکبیر و درود بر امام خمینی و مرگ بر منافقین آغاز شد. ندیدم که ضبط صوتی برای ثبت اقاریر روشن شود. حتی بعضی وقت‌ها منشی دادگاه دفاعیات و گفت‌وگوهایی که انجام می‌شد را نمی‌نوشت». «پنهان کردن مدارک»٬ «ارتباط با ساواک و صهیونیست و امپریالیست»٬ «تشویش اذهان عمومی از جمله بازرگان»٬ «تحریک بهاییان به دروغ‌پردازی و مظلوم‌نمایی»٬ «ارسال ارز به کشور اسراییل» از جمله اتهاماتی بود که در دادگاه مشترک مورد بررسی قرار گرفت. اتهاماتی که مطلق هیچ‌یک از آن‌ها را نپذیرفت.
حسین خاندل جوان‌ترین عضو محفل همدان بود که در خرداد ماه سال ۱۳۶۰ توسط جمهوری اسلامی اعدام شد. او به همراه ۶ عضو دیگر محفل٬ مقابل یک‌دیگر تا به آن‌جا شکنجه شدند که جان دادند.
پوران حبیبی
٬ همسر حسین مطلق در توضیح اتفاق‌های آن روز به ایران وایر گفت: «در بیمارستان بخشی از جمعیت تحت تاثیر سخنرانی خانم باهره٬ همسر حسین مطلق ـ هایپر لینک گزارش دوم ـ گریه می‌کردند٬ اما مادرم به همراه عده‌ای دیگر از بانوان٬ چادرهای خود را به کمر بسته و در اعتراض به اتفاق افتاده و در جهت این‌که این‌گونه اعمال ما را در ایمان‌مان متزلزل نخواهد کرد٬ حلقه رقص و پایکوبی به راه انداخته بودند».
فریدون وهمن٬ زبان‌شناس٬ محقق و نویسنده‌ی کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» در روایت تاریخی این واقعه به ایران‌وایر گفت که بازجویان بر باور خود «اصرار» ورزیدند که «این‌ها جاسوس هستند. نه در منازل آنان و نه در دفاتر محفل محل هیچ‌گونه دلیل و مدرکی بر این امر نیافتند و زمانی‌که بهاییان گفتند که چیزی برای اعتراف ندارند٬ از آن‌ها خواستند که توبه کنند و به اسلام برگردند». بازداشت‌شدگان اما حاضر به این کار نشدند و «به همین دلیل بازپرسان برای شکستن آن‌ها و گرفتن اعتراف‌های دروغین به شکنجه‌های وحشت‌آوری روی آوردند».
بنی‌صدر در گفت‌وگو با ایران وایر  از بازداشت هفت بهایی و نحوه‌ی مرگ آن‌ها اظهار بی‌اطلاعی کرد. او دلیل بی‌خبری خود را «زندگی مخفیانه» در آن‌ سال دانست و  گفت که «برای اولین بار از زبان شما شنیدم».
به عقیده‌ی او دلیل برخورد آیت‌الله خمینی با بهاییان٬ این بود که در زمان حکومت شاه «ساواک متنی درآورد و خمینی را به بهایی بودن متهم کرد». مساله‌ای که به عقیده‌ی بنی‌صدر «باعث به وجود آمدن عقده‌ای در خمینی» شد و او پس از انقلاب «سخت‌گیری به بهاییان را به نوعی تبرئه‌ی خود تلقی می‌کرد».
«اثرات این واقعه، علاوه بر تبلیغ و آگاهی عموم مردم و شناسایی و نزدیکی بیشتر بین این دو جامعه، در جامعه غیربهایی بسیار شدید بود که موجب ابراز انزجار و تاسف شدید مردم از این واقعه شد٬ به نحوی‌که حاکم شرع همدان روز چهارم ناچار شد یک مصاحبه تلویزیونی به مدت ۸۰ دقیقه از برنامه محلی همدان اجرا کند و علت اعدام شهدایمان را با دلایل عجیبه و غیرمسموع توجیه کند که جز رسوایی و بدنامی بیشتر برای او و همکارانش اثر دیگری نداشت».
رویا٬ دختر سهراب حبیبی٬ در نامه‌ای خطاب به محمدجواد لاریجانی٬ رییس ستاد حقوق‌بشر قوه قضاییه به شرح واقعه‌ی کشته شدن پدرش پرداخته و نسبت به عدم تایید دانشجویان بهایی برای تحصیل در دانشگاه اعتراض کرده است: «اکنون با توجه به ارایه مدرک زنده، از آن مقام عالی رتبه تقاضا دارم طبق صحبت خود که فرمودید: «مدارک خود را به ستاد حقوق‌بشر برای پیگیری تحویل دهند»٬ حقوق از دست‌رفته خود و خانواده‌ام که شامل: قطع حقوق پدرم از سال ۱۳۵۹ و اعدام ایشان با توجه به این‌که رای دادگاه مبنی بر بی‌گناهی بود و نیز محرومیت از تحصیل است، سریعا پیگیری و جهت اعاده حقوق پاسخ دهید».
متن وصیت‌نامه‌های کشته‌شدگان از سوی خانواده‌های کشته‌شدگان برای انتشار در این پرونده در اختیار ایران وایر قرار گرفته است. این وصیت‌نامه‌های توسط کشته‌شدگان٬ پیش از رفتن به محل اعدام در کیف وسایل‌شان جاسازی شده بود.






Saturday, September 6, 2014

متن وصیت‌نامه‌های بهاییان کشته‌شده در همدان


             ایستاده از راست: خزین٬ نعیمی٬ سهراب حبیبی٬ وفایی٬ نشسته از راست: ٬سهیل حبیبی

                                                                                                             وصیت نامه دکتر نعیمی


                                                                                                    وصیت نامه ناصر وفایی

                                                      
                                             


جمعه 05 سپتامبر 2014 آیدا قجر
متن وصیت‌نامه‌های بهاییان کشته‌شده در همدان
آن‌چه در ادامه می‌خوانید٬ متن وصیت‌نامه‌های هفت کشته‌شده‌ی بهایی٬ عضو محفل محلی شهر همدان است که برای نخستین بار توسط ایران‌وایر منتشر می‌شود.
سهراب حبیبی٬ سهیل حبیبی٬ حسین خاندل٬ حسین مطلق٬ طرازالله خزین٬ ناصر وفایی و فیروز نعیمی٬ اعضای محفل محلی همدان بودند که در سال ۱۳۵۹ بازداشت و در خرداد ماه سال ۱۳۶۰ اعدام شدند. هر هفت نفر مورد شکنجه قرار گرفته و جان باختند.
محفل محلی ۹ عضو دارد. دو تن دیگر از اعضای این محفل همدان٬ اختر نعیمی و بتول خزین٬ همسران آقایان فیروز نعیمی و طرازالله خزین بودند که بارها بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفتند. بتول خزین به دلیل کهولت سن جان خود را از دست داد و اختر نعیمی همچنان در ایران زندگی می‌کند.
وصیت نامه ناصر وفایی
الان ساعت ۱۰:۳۰ شب در دادگاه انقلاب هستیم و برای اعدام ما را آورده‌اند از همه شماها خداحافظی کرده٬ همه را به خداوند بزرگ می‌سپارم شاد و موفق باشید.                                خدا حافظ شما دکتر وفایی امضا
چون اجازه ندادند نه آقای اعلمی و نه آقای مکرم را ببینیم و با ایشان صحبت کنیم. هیچکس غیر از آقایان پاسدار اینجا نیستند .
از همسرم کمال رضایت را دارم و از سایرین میخواهم باعث ناراحتی او نشوند.
زیبا را و او را از دور می بوسم .     امضا
وصیت نامه حسین مطلق
باهره جان، پیام جان پریسا جان و نازی خوشگلم
زندگی هر کسی را پایانی است و چه خوش است که این پایان همراه با افتخار و صداقت و ایمان باشد من در آخرین لحظات از درگاه جمال قِدم میخواهم که شما قلبی پر از ایمان و مهربانی با هم و دلسوز به همه مردم داشته باشید .
خوشحالم که زندگی من سرانجام خوشی داشت. همه بستگان را تکبیر برسانید و پیام ارادت و عرض محویت و فنای ما را حضور همه بالاخص خاله و خانواده و پدر بزرگ تقدیم دارید.
باهره جان٬ قربانت٬ فقط متاسفم از این‌که تو مِن‌بعد بار گران زندگی را به تنهایی بدوش خواهی کشید. من در حق آن‌هایی که نسبت به من نیز این‌چنین قضاوت و عمل می‌کنند دعا می‌کنم و امیدوارم حقایق بر همه مردم روشن شود.   فدایتان   امضا  
راستی پریسا جان برای تولدت دعا کردم و برای همه دعا می‌کنم. امشب بهترین دعای زندگیم را کردم.
از خواهران و برادرم و مخصوص مادرم حلالیت می‌طلبم و خداحافظی می‌کنم و همه را می‌بوسم .       امضا
وصیت نامه فیروز نعیمی
همسر عزیزم
پس عرض سلام و اظهار محبت و تشکر از زندگی مشترک‌مان ، چون امشب ما را اعدام می‌نمایند و به هیچ‌وجه حاضر نشدند حکم مربوطه را به ما نشان بدهند لذا ضمن خداحافظی از تو و اقوام، مادرم را به تو می‌سپارم. اگر مایل بود به او کمک کن و الا نزد نوه‌های خود برود .
سلام و تحیت محبت‌آمیز مرا به کلیه دوستان ابلاغ نما. من خوشحالم که با اعتقاد به دیانت مقدس بهایی جام شهادت را می‌نوشم. بیش از این باعث دردسر تو نمی‌شوم از دوری من زیاد به خود ناراحتی راه ندهی.
قربانت همسرت
دکتر فیروز نعیمی
وصیت نامه سهیل حبیبی
فانی محمدباقر حبیبی
هوالله
ای خدای من جانم فدای احبابت این خون افسرده را در سبیل دوستانت بر خاک ریز و این تن فرسوده را در راه یارانت خاک راه و غبار اَقدام نما ای خدای من
الهی الهی اشهد بوحدانیتک و فردانیتک اسالک یا مالک الاسماء و فاطر السماء بنفوذ کلمتک العلیا و اقتدار قلمک الاعلی اَن تنصرنی بِرایات قوتک و قدرتک و تحفظنی مِن شرّ اعدائک الذین نقضوا عهدک و میثاقک.
اشهد یا الهی بانّک خلقتنی لعرفانک و عبادتک اشهد فی هذا الحین بعجزی و قوتک و ضعفی و اقتدارک و فقری و غنائک لا اله الّا انت المهیمن القیوم.
بازماندگانم بخدا توکل داشته باشید و همواره به الطاف او ناظر باشید . آخرین توصیه من به شما من به آرزویم رسیدم .
قربان شما
ساعت ۱۱ شب یکشنبه ۱۳۶۰.۳.۲۳ قبل از شهادت
وصیت‌نامه محمد (سهراب) حبیبی
یا بهی الابهی
پروین عزیز و مهربانم و نورچشمان عزیز تصدق شما عزیزان اینک ساعت ۵ دقیقه به یازده شب ۱۳۶۰.۳.۲۳ از طرف دادگاه انقلاب احضار و دعوت به میدان شهادت شدیم آرزو دارم همین طور که من در اطمینان قلب و آرامش خاطر و وجدان هستم و جسما از شما عزیزان جان و دلم جدا می شوم شما هم همین آرامش و سکون را رعایت نمایید چون بیان مبارک است که ما احبّا همیشه و در حال سکون و آرامش و اعتدال را رعایت نماییم و الان با اقرار و اعتراف تمام به مقام جضرت رب اعلی و مظهریت جمال قدم و حضرت عبدالبهاء مرکز عهد و میثاق و حضرت ولی امرالله مبین آیات الهی و بیت العدل الهی از شما خداحافظی می کنم امیدوارم که همیشه موفق باشید. الهام جان و رویا جان شما خیلی دختران سعادتمند و خوشوقت هستید چون مادری چون مامان دارید که همیشه ارتباط شما از مرز مادر و فرزندی گذشته و در حد دوست و رفیق هستید و من چیز دیگری با شما ندارم بگویم چون هر چه بخواهم با شما گفتگو کنم تمام در آثار و آیات الهی ثبت می باشد و می توانید با مراجعه به آن الواح و آثار مبارکه با من به گفتگو بپردازید و سعی کنید همیشه در ظل تشکیلات باشید.
و از مال دنیا هم میدانید که یک باب خانه نیمه تمام باقی مانده و مقداری هم بدهی و آن هم هر طور میل شماها می باشد رفتار کنید . پروین جان ، جان تو و بچه ها ،نور چشمان عزیزم جان شما و مامان فدای همه شما  پدر    امضاء
در خاتمه می گویم هر وقت میل داشتید با من به گفتگو بپردازید مراحعه به آیات و الواح الهی نمایید چون همه عرائض من در آنها ثبت می باشد.    
دو عدد گردن بند توی جیب پیراهن آستین کوتاه موجود است در زندان .    امضا
یک انگشتری و مبلغی سیصد تومان جیب کت همراهم است.    امضا
پروین همسر عزیزم امیدوارم که بقیه عمر را در نهایت خوشی و موفقیت بگذرانی اگر چه تقدیر الهی چنین بود که ما دو نفر را جسما از هم جدا کند و مطمئنم که روحاً با هم هستیم و از این واقعه هیچ ناراحتی و نگرانی بخود راه ندهید و مانند یک کوه استوار و مستقیم بچه ها الهام و رویای عزیزم را سرپرستی میکنی از طرف از کلیه دوستان و رفقا و فامیل حلالی بخواه قربان و تصدق تو همسرت سهراب    امضاء
وضیت نامه حسین خاندل
اینجانب حسین خاندل فرزند یدالله شناسنامه  ۱۱۳  همدان متولد ۱۳۲۲ ساکن همدان بهایی و بهایی زاده وصیت مینمایم چنانچه پس از اداء قروض اینجانب سرمایه ای باقی بماند اختیار آن با همسرم پوران حبیبی ( خاندل ) میباشد که برای بزرگ کردن بچه هایمان مینا و مهدی و مینو و نوزادی که در ماههای آینده بدنیا میآید خرج نماید خداوند به او و خانواده هایمان صبر جمیل عنایت فرماید که تحمل این ظلم و بی عدالتی را داشته باشند که ما جمع بی گناه را بدون هیچ دخالتی در امور سیاسیه به جرم رابطه با صهیونیسم اعدام مینمایند .     با توکل و تسلیم به رضای حق تعالی    حسین خاندل  امضا
وصیت نامه آقای طرازالله خزین
۹ شهرالنور ۱۳۸ بدیع       بتی خانم عزیز و خانم جان مهربانم و فردوس خانم عزیزتر از جان
۱۳۶۰.۳.۲۳
الان ساعت ۱۱ شب است ما را از ندامتگاه آورده اند دادگاه و از قرار معلوم میخواهند هر هفت نفرمان را اعدام کنند . همه الحمدالله در نهایت تسلیم و رضا، انشاءاللله به حسن خاتمه موفق خواهیم شد .  بدین وسیله از شما عزیزان و تمام فامیل خداحافظی میکنم.
دو تا کوبلن ها را تمام کردم اسم خودم و زندان همدان در تاریخ ۱۳۸ بدیع را روی آنها نوشته ام . خُرد اثاثیه است در زندان تحویل بگیرید . اینجا هم با خودم مبلغ چهارصدو سی تومان پول نقد و ساعت و کت شلوار و کیفر خواست و لایحه و تقویم که در جیب دارم بقیه لوازم ساک من بسته است ، ریش تراش پهلوی ساک است ، پتوها جلو رختخواب است  همه را جمع کنید ، وصیت نامه هم قبلا نوشته ام طبق آن عمل نموده امیدوارم زحمات این مدت را که همه تحمل کردند مخصوصا از زحمات کلیه احبّا ی عزیز سپاسگزارم از همه طلب عفو وبخشش دارم از طرف من از همه فامیل که در این مدت بیاد من بوده و زحمت کشیده سری بما زده تشکر کنید با التماس دعا امیدوارم خون ناقابل ما درخت امرالله را آبیاری کند و بزودی موجبات آزادی و استقلال امرالله در ایران عزیز فراهم شود و آیندگان در نهایت آزادی به خدمت امر پردازند – فدای همه طرازالله خزین امضاء 
گردن بند فریبا جان را امروز عصری شروع کرده ؟ مقدمه است ؟ کلمه F.M  را نیز بیرون آورده ام روی کارگاه است همانطور گذاشته ما را آوردند دادگاه قسمت نشد که برای فریبای عزیز و انیسای عزیز دختر ؟ جان هر کدام یک گردنبند ببافم قربان همگی امضاء
به توران خانم بگویید اخوی قدرت الله را از طرف من ببوسد. امضا