Pages

Wednesday, October 2, 2024

تعلّق حقّ به خلق به چه نحو است

 Bahi  Kazemi

تعلّق حقّ بخلق بچه نحو است

۱سؤال. تعلّق حقّ بخلق یعنی واجب تعالی بسائر کائنات بچه نحو است.

۲جواب. تعلّق حقّ بخلق تعلّق موجد است بموجود تعلّق آفتاب است باجسام مظلمۀ از ممکنات و تعلّق صانعست بمصنوعات. آفتاب در حیّز ذاتش مقدّس از اجسام مستنیره است بلکه نور آفتاب نیز در حدّ ذاتش مقدّس و مستغنی از کرۀ ارض است. هرچند کرۀ ارض در تحت تربیت آفتاب است و مستفیض از انوار او ولی آفتاب و شعاع مقدّس از آن. اگر آفتاب نبود کرۀ ارض و جمیع موجودات ارضیّه مشهود نمیشد.

۳قیام خلق بحقّ قیام صدوریست یعنی خلق از حقّ صادر شده است نه ظاهر تعلّق صدور دارد نه تعلّق ظهور. انوار آفتاب از آفتاب صدور یافته نه ظهور یافته. تجلّی صدوری۱۱۸ چون تجلّی شعاع از نیّر آفاق است یعنی ذات مقدّس شمس حقیقت تجزّی نیابد و برتبۀ خلق تنزّل ننماید چنانکه قرص شمس را تجزّی و تنزّل بکرۀ ارض نه بلکه شعاع آفتاب که فیض است از آفتاب صادر و اجسام مظلمه را روشن نماید.

۴و امّا تجلّی ظهوری ظهور افنان و اوراق و ازهار و اثمار از حبّه است زیرا حبّه بذاته افنان و اثمار گردد حقیقتش تنزّل در شاخ و برگ و میوه نماید. و این تجلّی ظهوری در حقّ باری تعالی نقص صرف و ممتنع و مستحیل است زیرا لازم آید که قدم محض بصفت حدوث متّصف گردد و غنای صرف فقر محض شود و حقیقت وجود عدم گردد و این محال است.

۵لهذا جمیع کائنات از حقّ صدور یافته است یعنی ما یتحقّق به الاشیاء حقّ است و ممکنات باو وجود یافته است. و اوّل صادر از حقّ آن حقیقت کلّیّه است و باصطلاح فلاسفۀ سلف عقل اوّل نامند و باصطلاح اهل بها مشیّت اوّلیّه نامند. و این صدور من حیث الفعل در عالم حقّ بامکنه و زمان محدود نه لا اوّل له و لا آخر له است اوّل و آخر بالنّسبه بحقّ یکسان است. و قدم حقّ قدم ذاتی و زمانی و حدوث امکان حدوث ذاتیست نه زمانی چنانکه از پیش روزی در سر نهار بیان شد.۱۱۹

۶و لا اوّلیّت عقل اوّل شریک حقّ در قدم نگردد چه که وجود حقیقت کلّیّه بالنّسبه بوجود حقّ از اعدام است حکم وجود ندارد تا شریک و مثیل او در قدم گردد و بیان این مسئله از پیش گذشت.


۷امّا وجود اشیا حیاتش عبارت از ترکیب است و مماتش عبارت از تحلیل امّا مادّه و عناصر کلّیّه محو و معدوم صرف نگردد بلکه انعدام عبارت از انقلابست. مثلاً انسان چون معدوم شود خاک گردد امّا عدم صرف نشود باز وجود خاکی دارد ولی انقلاب حاصل و بر آن ترکیب تحلیل عارض. بهمچنین است انعدام سائر موجودات زیرا وجود عدم محض نگردد و عدم محض وجود نیابد.

کتاب:   مفاوضات حضرت عبدالبهاء

No comments:

Post a Comment