جاسب بلاگ
یکی از بازدید کنندگان سایت این پرسش را مطرح نموده است که در پاسخ ایشان مطالبی در سه دسته نقل میگردد: "باسلام میخواستم بدانم بها به چه معنا است و وجه تسمیه حسین علی نوری به بهاءالله ازکجا نشئت گرفته چون تا قبل ازاینکه میرزاحسینعلی ادعای جانشینی باب را نکرده بود در منابع چیزی به این عنوان نداشتیم وقتی پای روس وحمایت آنها به میان آمد این لقب هم سروکله اش پیداشد." 1- پاسخ دکتر پرویز روحانی 2- مواردی برای تأمل بیشتر 3- اشاره به بهاءالله و اسم اعظم خداوند در تألیفات دینی و آثار بزرگان 1- پاسخ دکتر پرویز روحانیاز پیش باید بدانیم که حضرت باب در سال1260 هجری قمری برابر با 1844 میلادی ادّعای بابیت فرمودند و این تاریخ آغاز دیانت بابی و بهایی است. در سال پنجم از دیانت بابی دو واقعهء بزرگ در تاریخ ثبت شده است که توجّه به آن بسیار مهم است. 1- در تبریز سیّد باب که زندانی دولت بود، در مجلس ولیعهد (ناصرالدّین میرزا) به جمع ملایان اسلامی رسماً اعلام قاۀمیت فرمودند. و باین ترتیب دور اسلام تمام شد و دورهء جدیدی در زندگی روحانی انسان اعلام گردید. 2- گروهی از بابیان بامر طلعت باب و به سرپرستی و میزبانی میرزا حسینعلی نوری در "بدشت" مازندران گرد آمدند. در این زمان، ایشان یکی از ثروتمندترین مردان ایران بودند. در این جمع استقلال دیانت بابی اعلام شد، احکام اسلامی نسخ، و برابری حقوق زنان و مردان آغاز گردید. در این زمان هریک از بابیان به لقب جدید، از سوی ایشان مفتخر شدند. قرّة العین "طاهره" و محمّدعلی بارفروشی "قدّوس"، و میرزا حسینعلی نوری "بهاء" نامیده شد. از این تاریخ به بعد، تمام بابیان "میرزا حسینعلی نوری" را "جناب بهاء" میشناختند. حضرت بهاءالله در سال نهم بابّیت، بدستور حکومت قاجار در "سیاه چال" طهران زندانی شدند. در این چهار ماه، دارایی " حضرت بهاءالله " در هر شهر و روستا مصادره شد و همه چیز بغارت رفت. پس ازاتمام مدّت زندانی، در سرمای سوزندهء زمستان، "حضرت بهاءالله " با خانواده از ایران اخراج و به بغداد سرگون شدند. " حضرت بهاءالله " دو سال در کوههای سلیمانیه بعبادت و ریاضت پرداختند. درین مدّت ایشان در سروده ها و مناجات ها با "روح اعظم خدا" به راز و نیاز میگویند: ای بهاءاللّه چو نورت برفروخت خرمن هستــی عشاقان بسوخت یک شرر از عشق بر دلها زدی صدهزاران سدره بر سینا زدی سدره ها از هر دلــی آمـــد پدید موسیــا اینجــا بسـر بـایـد دوید "بهاءاللّه" ترکیبی است و نامی است که حضرت باب در "کتاب بیان" در اشادره به ظهور آیندهء خدا در سال 1863 میلادی به "مظهر ظهور" بعدی بکار برده اند. میفرمایند: "ظهوراللّه در هر ظهور که مراد از مشیّت اولیّه بوده، بهاءاللّه بوده و هست. که کلِّ شیي نزد بهاءِ او لاشیي بوده و هست." بنابرین می بینیم که نام "بهاءاللّه" به طور عمومی نام همه ظهورات خداوندی و بطور اختصاصی نام ظهور بزرگ خداوند در روز بلوغ عالم انسانی است. این نام در "کتاب مقدّس" یعنی توراة و انجیل بیش از 120 بار آمده است. در بیش از 60 بار از این تعداد همیشه و بروشنی اشاره به ظهور واپسین خدا در "آخر زمان" یعنی روز بلوغ عالم انسانی است. قابل توجّه اینکه نام "بهاء” حتی در بشارات دیانت هندو به ظهور واپسین هم ثبت شده است. هندوان آن ظهور را بنام "ویشنو یاشو" یا(Glory of God) یعنی"بهاءاللّه" انتظار دارند. امّا در اسلام: باید بدانیم که "اسم اعظم خدا" ظاهراً پنهان بود و آکثر اندیشمندان و شاعران اشاراتی به آن نموده اند. در همه دوران اسلام تنها دو تن اسم اعظم را دریافتند. این دو یکی مولانا جلال الدّین رومی است که میگوید: مـــا "بهــــاء" و خونبهـــــا را یافتیم جـانب جــان بـاختـــن بشتـــافتیــــم غرق عشقی شو که غرقست اندرین عشقهــــــای اوّلیـــــن و آخــــــرین من حسین اللّهیَـــــــــم، زنجیـر کــو کار ایــــن دیـــوانـه را تدبـــیر کـو دومین کسی که در دور اسلام "اسم اعظم خـدا" را دریافت و حتی خود را، سه قرن پیش از آغاز بابیّت، "بهـایی" نامید، شیخ بهایی است. او آشکارا میگوید که "اسم اعظم خـدا" برترین و بالاترین اسم است و بنابرین در دو دعای اسلامی که آمده است، نخستین و والاترین اسم است. این دو اثر، یکی دعای سحر اسلامی است و دیگری دعای ام داوود. برای نمونه در دعای سحر آمده است: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ وَ كُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ و در دعای ام داوود آمده است: اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ وَ لَک الْمَجْدُ وَ لَک الْعِزُّ وَ لَک الْفَخْرُ وَ لَک الْقَهْرُ وَ لَک النِّعْمَةُ وَ لَک الْعَظَمَةُ وَ لَک الرَّحْمَةُ وَ لَک الْمَهَابَةُ وَ لَک السُّلْطَانُ وَ لَک الْبَهَاءُ وَ لَک الِامْتِنَانُ وَ لَک ... امّا در مورد معنی کلمهء "بهاء": این کلمه در بیشتر زبانها هست و همواره به بهترین صفات گفته میشود و ارزنده ترین ارزشهای مادّی و اخلاقی را بیان میکند. این ابیات برخی معانی کلمهء "بهاء" را بیان میکند: هست یـزدان راهــزاران نام ووصف و حالت و خو نیست نـامی چـون "بهـــایش"، جـامع اسمــاءِ نیکو گـــر ببینی در صحایف از پــیِ معنـــــــایِ نـــامش مـات مـاند از تعجّب، عقل و فکـر و دل، زهر سو پاک ورخشان ودرخشان، با شکوه و روشن وخوش نـور و خـورشید و شرافت،عـزّت و تابان و مهرو هم جمال و هم کرامت، هم جلال و شــوق و بهجت نعمت و ذکـر و عبـادت، امتیــاز و شکــر و مینو راحت و وجـد و سـرور و نـزهت و مِهـر و محبّـت هالــه ای از نــور یزدان، گـرد ریحــانی سمن بـو زینت و زیبــا و زیـــور، هـم کمــال و هـم بـزرگی هست بعضی از معانی، گوییا سحر است و جادو ........................................................... ........................................................ برای برخی دیگر از معانی کلمهء "بهاء" به کتب لغت مراجعه فرمایید. پایان 2- مواردی برای تأمل بیشتر 1- خود کلمه بهاء به تنهایی در زبان و ادبیات فارسی معادل مصطلح فارسی ندارد ولی می توان گفت که ترکیب سه کلمه کمال، جلال(قدرت) و جمال معنای کلمه بهاء میباشد. در هر برنامه، اقدام و هر جنبه ای از امر حضرت بها الله این سه صفت به خوبی نمودار است. به همین دلیل در دیانت و تعالیم بهایی شما می توانید حد کمال، جلال (قدرت) و زیبایی را در همه جنبه ها مشاهده نمایید. صلح اعظم ، بحر اعظم، غصن اعظم، اسم اعظم، قسطاس اعظم، سجن اعظم، ظهور اعظم، اکسیر اعظم، بیت العدل اعظم، شارع اعظم، نبیل اعظم، ناعق اعظم و ... از جمله القابی هستند که در این دور بدانها اشاره شده است که همگی آنها به صفت اعظم زینت یافته اند و هرکدام مربوط به جنبه های مختلف دیانت بهایی می باشد. 2- حضرت مسیح در تورات می فرمایند که من با اسم جدید می آیم و بارها در انجیل از نام های: Glory of God, Glory of Father and Glory of Lord نام برده شده که همگی به معنی بهاءالله می باشند. 3- امام محمد باقر در حدیثی میفرمایند که اسم اعظم در دعای سحر و دعای ام داوود است. در لوح سحر، نوزده اسم به ترتیب نام برده شده است که در راس آنها کلمه بهاء می باشد.این اسامی که اسامی نوزده ماه تقویم بابی و بهایی از آنها گرفته شده از قرار زیر میباشند... ۱- البهاء ۲- الجلال ۳- الجمال ۴- العظمه ۵- النور ۶- الرحمه ۷- الکلمات ۸- الکمال ۹- الاسماء ۱۰- العزه ۱۱- المشیه ۱۲- العلم ۱۳- القدره ۱۴- القول ۱۵- المسائل ۱۶- الشرف ۱۷- السلطان ۱۸- الملک ۱۹- العلاء شیخ بهایی با برسی این دو دعا و مطالعات دیگر به این حقیقت دست پیدا می کند و می بیند که کلمه ای که در هر دوی این دعا ها مشترک است کلمه بهاء است بنابراین اسم اعظم، اسم بهاء است و او آن را به تلویح در شعری بیان می کند و نهایتا این نام را برای خود برگزیده و خود را شیخ بهایی مینامد.. اسم اعظم را که کس نشناسدش سروَری بر کل اسماء بایدش (سروَری بر کل اسما، اشاره به کلمه بهاء که در راس کلمات در لوح سحر میباشد دارد.) 4- تمامی پیامبران برای خود نامی را برگزیدند و هر کدام برنامه، تعالیم و طریقه پیشرفت خاص خود را داشته اند که خود آنها را انتخاب نموده اند. ابراهیم --- خلیل الله موسی --- کلیم الله عیسی --- روح الله محمد --- رسول الله سید علی محمد --- باب الله میرزا حسینعلی --- بهاءالله 5- فردوسی بزرگ نیز در کتاب شاهنامه خود از نام بهاءالله بدین صورت یاد میکند... ازین پس بیاید یکی نامدار ز دشت سواران نیزه گزار یکی مرد پاکیزه و نیکخوی بدو دین یزدان شود چارسوی بتابد از او فره ایزدی جهان گردد ایمن از او از بدی دشت سواران نیزه گزار : مازندران محل تولد حضرت بهاءالله فره ایزدی: بهاءالله 6- در کتاب فرائد، ابوالفضائل گلپایگانی در این خصوص چنین مینویسند: که القاب خاصّه مظاهر امرالله همانی است که خود به اذن الله تعالی به آن تنصیص نمایند و مقاماتشان آنی که خود تاسیس فرمایند نه آنچه امم قبل گمان کرده اند و یا مصطلحات وهمیّه خود ساخته اند. مانند " کلمه الله" و "روح الله" در ظهور حضرت عیسی و "رسول الله و خاتم النبیین" در ظهور حضرت خاتم الانبیاء و "باب اعظم" و نقطه اولی" و بهاءالله" و جمال ابهی" در این دو ظهور اقدس اعلی. در جایی دیگر میفرمایند: این است که چون در اوان ظهور مظاهر امرالله عالم دیانت لباس جدید میپوشد و جمیع اشیاء از شرایع و آداب و عوائد و سنن و القاب متبدّل و متجدّد میگردد لهذا اسماء حسنی و القاب علیا که خاصه مظاهر امرالله است نیز جدید و بدیع می شود. مثلا بنی اسرائیل به ظهور مسیح موعود بودند و جز لفظ مسیح بر آن موعود محمود اطلاق نمی نمودند و ابدا مقام شارعیت و رسالت به حضرتش منسوب نمیداشتند و چون شمس جمال عیسوی از افق اراضی مقدسه طالع شد ابدا به القاب مزعومه یهود اعتنا نفرمود و ابدا در بین نصاری به مصطلحات متداوله فیمابین بنی اسرائیل از قبیل نبودت و نیابت معروف نگشت بل به لقب سماوی کلمه الله و روح الله که هر گز معهود یهود نبود مذکور و مشهور شد و هکذا حضرت رسول صلوات الله علیه وآله به لقب کریم و اسم عظیم خاتم الانبیاء و خاتم النّبیین که هرگز به خاطر یهود و نصاری خطور ننموده بود موسوم و معروف گشت و همچنین در ظهور نقطه اولی در حینی که اهل اسلام جز لقب قائم و مهدی نمیدانستند. حضرتش به امرالله و اذنه به القاب فخیمه باب و نقطه اولی و رب اعلی امتیاز و اشتهار یافت.لهاذا اتباع آن حضرت وجود مقدسش را جز به این القاب نمیخوانند و حضرتش را به وصف امامت و نبوت موسوم و موصوف نمیدانند و یوماً فیوم همین القاب کریمه در عالم انتشار و اشتهار یابد و احدی بر منع و دفع آن قادر نگردد." سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا. 7- در کتاب رحیق مختوم جلد یک، جناب اشراق خاوری در خصوص کلمه بهاءالله چنین مینویسند: این اسم عظیم در بیانات مبارکه حضرت صادق در تفسیر بسم الله وارد شده که فرمود، الباء، بهاءالله، نص حدیث مزبور در شرح قصیدهء حضرت سید کاظم رشتی و کتاب انوار نعمانیه، تالیف سیّد نعمت الله جزایری مندرج است و نیز از قلم مبارک حضرت عبدالبهاء جل ثنائه در لوح تفسیر بسم الله حدیث مزبور تصدیق و مذکور گردیده. در گفتار دانشمندان قبل نیز به صراحت نام مبارک مذکور گردیده، از جمله شیخ بونی در فصل یازدهم کتاب شمس المعانی، در ذیل شرح اسم بهاء میفرماید: "... سوف یشرق اشراقا من الوجه البهی الابهی به اسم البهاء فی یوم المطلق و یدخل مرج عکا و یتحد من علی الارض کلها". یعنی عنقریب خداوند از مشرق طلعت و جمال اقدس ابهی باسم بهاء تجلی و اشراق میفرماید. در یوم ظهور و در مدینه عکا ورود فرموده، جمیع ارض را متحد خواهد نمود. انتهی 3- اشاره به بهاءالله و اسم اعظم خداوند در تألیفات دینی و آثار بزرگاناشاره به " بهاء" در متون مقدس دینی اسلامی و همچنین کتب انبیای بنی اسرائیل بسیار است که تلویحاً بشارت بظهور حضرت بهاءالله می باشد. " مثلا بهاء کرمل و یا وعده آمدن بهاءالله در مکاشفات یوحنا. در قرآن مجید، خدا به نور آسمان و زمین تشبیه شده " اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض" و درباره یوم موعود گفته شده که در آن " أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها"، یعنی زمین به نور خدا، بهاءالله، منور خواهد شد"( هویت بهائی و کلمه بهاء، پیام بهائی شماره 172 صفحه 5) لیکن، از جمله اشارات صریح به "بهاءالله" در آثار اسلامی، در ارتباط با تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ است که به استناد احادیث "ب" بسم الله عبارت است از بهاءالله؛ چنانچه، در کتاب نهج البيان عن كشف معانى القرآن در تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ آمده است: " روى الكليني عن عدّة من أصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن القاسم بن يحيى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه- عليه السّلام- عن تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قال: الباء بهاء اللّه و السين سناء اللّه و الميم مجد اللّه، و روى بعضهم: الميم ملك اللّه، و اللّه إله كلّ شيء، الرّحمن بجميع خلقه و الرحيم بالمؤمنين خاصّة" ( محمد بن حسن شيبانى: نهج البيان عن كشف معانى القرآن، ناشر: بنياد دايرة المعارف اسلامى، تهران، 1413 ق، جلد 1، صفحه 69). و در کتاب کشف الأسرار و عدة الأبرار آمده است: " روى ابو سعيد الخدرى، قال: قال رسول اللَّه (ص): «إنّ عيسى بن مريم ارسلته امّه الى الكتّاب، فقال له المعلم: قل بسم اللَّه. فقال عيسى، الباء- بهاء اللَّه و السين- سناء اللَّه، و الميم- ملك اللَّه» " ( رشيدالدين ميبدى احمد بن ابى سعد: كشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امير كبير، تهران 1371 ش، جلد 6، صفحه 43). همچنین، در کتاب اسرار توحيد، باب 31، در ذكر معناى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ چنین آمده است: " ... حديث كرد ما را سعد بن عبد اللَّه از احمد بن محمد از قاسم بن يحيى از جدش حسن بن راشد از عبد اللَّه بن سنان كه گفت حضرت صادق (ع) را سؤال كردم از معنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فرمود كه باء آن بهاء و روشنى است و حسن خدا است و سين سناء و رفعت و شرف خدا و ميم و مجد و كرم و كثرت عطاى خدا ..." ( محمد علی اردکانی: اسرار توحيد- ترجمه التوحيد، انتشارات علمیه اسلامی، صفحه 256). و در تفسیر صافی آمده است: " رواهما في المجمع و في الكافي و التوحيد و المعاني و العياشي عن الصادق عليه السلام الباء بهاء اللَّه و السين سناء اللَّه و الميم مجد اللَّه. و في رواية ملك اللَّه و الله إله كل شيء الرَّحْمنِ بجميع خلقه و الرَّحِيمِ بالمؤمنين خاصة" ( فيض كاشانى ملا محسن: تفسير الصافى، انتشارات الصدر، تهران 1415 ق، جلد 1، صفحه 81). همچنین، در کتاب اصول كافى آمده است: " ابن سنان گويد: از امام صادق (ع) تفسير «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را پرسيدم، فرمود: باء بهاء (روشنى) خدا و سين سناء (رفعت) خداست و ميم مجد (بزرگوارى) خداست و بعضى روايت كردهاند كه ميم ملك (سلطنت) خداست" ( حاج سید جواد مصطفوی: اصول کافی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، جلد 1، صفحه 154). انتهی و در تفسير الصراط المستقيم آمده است: " قال مولانا الصادق عليه السّلام على ما رواه في «الكافي» و «التوحيد» و «العياشي» في تفسير البسملة: «إن الباء بهاء اللّه، و السين سناء اللّه، و الميم مجد اللّه»" ( بروجردى سيد حسين: تفسير الصراط المستقيم، موسسه انصاريان، قم 1416 ق، جلد 3، صفحه 266). قابل توجه آنکه، در تفسیر روح البیان در تفسیر ابجد آمده است که الف در ابجد اشاره به آلاء خداست، ب اشاره به بهاء خداست، ج اشاره به جلال خداست و دال اشاره به دین الله می باشد: " روى- ان مريم سلمت عيسى الى معلمه فعلمه ابجد فقال عيسى أ تدري ما «ابجد» قال لا فقال اما الالف فآلاء اللّه و الباء بهاء اللّه و الجيم جلال اللّه و الدال دين اللّه فقال المعلم أحسنت فما «هوز»" ( حقى بروسوى اسماعيل: تفسير روح البيان، نشر دارالفكر، بيروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 333). از سوی دیگر، در آثار اسلامی به ارتباط اسم اعظم الهی با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اشاره شده است -- همچنین به اهمیت و اعظمیت "ب" بسم الله اشاره شده که " سرّ بسمله در باء است"؛ چنانچه، شیخ احمد احسائی در آثار خود، با استناد به احادیث اسلامی مکررا بیان میدارد که هر چه در قرآن است در بسم الله است و هرچه در بسم الله است در باء بسم الله است-- بعبارتی سرّ البسمله فى الباء، یعنی سرّ بسمله در باء است -- و "ب" عبارت است از بهاءالله. باری، روایاتی چند حاکی از آن است که اسم اعظم الهی در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نهفته است. چنانچه، در کتاب آيين بندگى و نيايش از حضرت رسول - صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- روايت شده است كه فرموده اند: " بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم اقرب الى الاسم الاعظم من سواد العين الى بياضها، يعنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، نزديكتر است به اسم اعظم از سياهى چشم به سفيدى آن" (حسین غفاری ساروی: آيين بندگى و نيايش، نشر نبیاد معارف اسلامی، صفحه 87). و در کتاب عيون أخبار الرضا ع آمده است: " محمّد بن حسن بن وليد به سند مذكور در متن از محمّد بن سنان از امام هشتم علىّ بن موسى عليهما السّلام روايت كرده كه فرمود: همانا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» نزديكتر است به اسم اعظم خداوند از سياهى ديده به سپيدى آن" (حمید رضا مستفيد – علی اکبر غفاری: عيون أخبار الرضا ع، نشر صدوق، جلد 1، صفحه 653). همچنین، در متن امالى شيخ صدوق، مجلس نود و سوم آمده است: " مستحب است بلند خواندن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ در حمد و سوره و آن آيه ايست از قرآن و باسم اعظم خدا از سياهى چشم بسفيدى آن نزديكتر است" (محمد باقر کمره ای: امالی شیخ صدوق، نشر اسلامیه، صفحه 642). و در احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، آمده است: " يك آيه از قرآن است و اين بسم الله، به اسم اعظم خدا نزديكتر از سياهى چشم به سفيدى آن است" ( موسوی خسروی: احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، انتشارات اسلامیه، جلد 2، صفحه 383). همچنین، در کتاب مهج الدعوات- ترجمه طبسى، در باب ادعيه اسم اعظم، آمده است: " روايتى است كه به روايت ابن عبّاس وارد شده است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «ابتدا بنام خداى بخشنده مهربان»، اسمى از اسمهاى خداى تعالى است كه بزرگترين نامهاست و نيست ميان آن و ميان اسم خداى اعظم مگر مانند سياهى چشم و سفيدى آن از نزديكى" (محمد تقی طبسی: مهج الدعوات، نشر رایحه، صفحه 491). اما در خصوص آنکه اهمیت و سرّ بسم الله در " ب" بسم الله است، امام خمینی در اشارات تفسیری درباره سوره حمد از امیرالمؤمنین روایت میکند: " و لهذا روى عن اميرالمؤمنين وسيد الموحدين ؛ صلوات الله و سلامه عليه :ان كل ما فى القرآن فى الفاتحة ، و كل ما فى الفاتحة فى بسم الله الرحمن الرحيم ، و كل ما فيه فى الباء، و كل ما فى الباء فى النقطة ، و انا نقطة تحت الباء، یعنی از اميرمؤمنان و سيد موحدان ، صلوات الله و سلامه عليه، روايت شده است : هر آن چه در قرآن است در سوره فاتحه هست ؛ و هرچه در آن است در ((با)) و آنچه در ((با)) است در نقطه هست و من نقطه زير ((با)) هستم ... و ورد: بالباء ظهرالوجود و بالنقطة تميز العابد عن المعبود، یعنی و آمده است كه وجود با ((با)) پديد آمده و عابد با نقطه زير ((با)) از معبود جدا شد" (بخش چهارم : اشارات تفسيرى درباره سوره حمد از ساير آثار حضرت امام(س) اهميت و فضيلت سوره حمد، http://www.ghadeer.org/qoran/t_hamd/t_hamd07.htm). و در سایت شبکة الاحقاقی الثقافیة در باب عن دقة علم الحرف از حضرت علی (ع) روایت ذیل را نقل میکند: " قال أسد الله الغالب الإمام علي بن أبي طالب ( عليه الصلاة و السلام ) واشار إلى أسرار الحروف القرآنية حيث قال ( لو شئت لأوقرت سبعين بعيرا من باء بسم الله الرحمن الرحيم ) أي ( تحميل سبعين بعيرا بالكتب التي تتحدث عن حرف الباء و أسراره) و قال أيضا ( عليه الصلاة و السلام ): كل ما في القرآن في الفاتحة و كل ما في الفاتحة في بسم الله الرحمن الرحيم و كل ما في بسم الله الرحمن الرحيم في باء بسم الله و أنا النقطة التي تحت الباء" (http://www.alehkaky.com/vb/showthread.php?p=60274). همچنین، در تأیید اهمیت باء بسم الله، محمد خواجوی در مقدمه کتاب توحید مکاشفان حدیث ذیل را از حضرت محمد (ص) روایت میکند: " ظهر الموجودات من باء بسم الله الرحمن الرحیم" ( سید علی همدانی: ترجمه و متن اسرار النقطه یا توحید مکاشفان، ترجمه محمد خواجوی، نشر مولی، 1382، ص 34). و سید حیدر آملی در صفحه 695 رساله نقد النقود، پیوست جامع الاسرار، حدیث ذیل را از حضرت رسول اکرم (ص) روایت میکند: " ظهر الوجود من باء بسم الله الرحمن الرحیم". ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه ضمن ذکر حدیث فوق مینویسد: " بالباء ظهر الوجود" (محی الدین ابن عربی: فتوحات مکیه، محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول، 1381 ش، جلد2، ص 134). خلاصه کلام آنکه، اسم اعظم الهی در بسم الله الرحمن الرحیم نهفته است و با توجه به آنکه هر چه که در قرآن است در بسمالله است و هرچه که در بسمالله است در "ب" بسمالله است؛ بدين ترتيب اسم اعظم خدا بايد که همان "ب" بسم الله باشد و "ب" عبارت است از بهاءالله. باری، شيخ احمد احسائی در صفحات ١٣٦ و ١٣٧ "رسائل" در خصوص اسم اعظم مىنويسد: " ثمّ اعلم ان البسمله اسمالله الاعظم و فىالدّعا اسألک باسمک الله الرّحمن الرّحيم و انّما قال الرّضا(ع) انّ بسمالله الرّحمن الرّحيم اقرب الی الاسم الاعظم من سواد العين الی بياضها لانّ لفظ البسملة الاسم اللّفظى الّذى هو سواد العين اقرب الی الاسمالمعنوى الّذى هو بياض العين و التمثيل مأخوذ من ظاهرالظاهر فان البياض عبارة عن البساطة والسّواد عن التّرکيب ... و لمّا کان اشرف الاکوان کون الاسم الاعظم والوجود مبنيّأ عليه وجب ان يکون اوّل الموجودات لعليّته و الکتاب التّدوينى طبق الکتاب التّکوينى کان الاسمالاعظم اوّل التّدوينى و هو بسمالله الرّحمن الرّحيم. یعنی، بدان که بسمله اسم اعظم خدا است چنانکه در دعا آمدهاست ترا سؤال ميکنم به اسمت که الله الرّحمن الرّحيم است و حضرت امام رضا(ع) فرمودهاست که بسمالله الرّحمن الرّحيم بالنّسبه به اسم اعظم نزديکتر است از سياهى چشم به سپيدى آن چرا که لقظ بسمله اسمى لفظى است که معادل سياهى چشم است که به اسم معنوى که معادل سپيدى چشم است نزديکترين چيز ميباشد. و اين تمثيل از ظاهر ظاهر گرفته شدهاست چرا که سفيدى علامت بساطت است و سياهى علامت ترکيب ... و چون اشرف موجودات وجود اسم اعظم است و از آنجا که وجود همه چيز مبنى بر وجود اسم اعظم است در نتيجه واجب است که اسم اعظم اوّلين موجود باشد بخاطر آنکه علّت همه چيز ديگر است و نظر به آنکه کتاب تدوين مطابق کتاب تکوين است لهذا اسم اعظم در اوّل تدوين ظاهر ميشود که آنهم بسمالله الرّحمن الرّحيم است. بعبارتی، " شيخ احمد استدلال ميکند که اسم اعظم خدا اشرف موجودات است و اوّلين مخلوق است و لذا مبنا و علّت همهٴ مخلوقات و موجودات ديگر است. اين مطلب اشاره به عالم تکوين و مراتب وجود و خلقت است. امّا آنگاه بيان ميکند که چون کتاب تدوين (قرآن کريم) مطابق کتاب تکوين و هستى است در نتيجه همانطور که اسم اعظم اوّلين اسم و علّت همهٴ اسماء است در نتيجه بايد که اسم اعظم نيز در سرآغاز قرآن قرار گيرد. از اينجا واضح ميشود که بسمالله الرّحمن الرّحيم رمز اسم اعظم است ولی به معناى اخصّ حرف باء است که اسم اعظم است زيرا که بنا به قاعدهٴ شيخ احمد اسم اعظم بايد در اوّل همهٴ حروف و کلمات ظاهر شود و آنهم چيزى جز باء نيست و باء هم بهاءالله است" (مقاله تفسير بسماللهالرّحمنالرّحيم، نادر سعيدى، ص 4). اما از دیگر آثار اسلامی که موید این ادعاست که اسم اعظم الهی در "ب" بسم الله نهفته است ( که همان بهاء خداوند میباشد) دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان میباشد که اسم اعظم خداوند، بهاء، در آن در رأس اسماء الهی مذکور گردیده است و برخی توسط این دعا به اسم اعظم خداوند پی برده اند؛ چنانچه، در مفاتیح الجنان، تألیف حاج شیخ عباس قمی، در دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان، از حضرت امام رضا (ع) نقل شده که فرموده اند این دعائی است که حضرت امام باقر (ع) در سحرهای ماه رمضان میخواندند: اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ. انتهی جالب توجه آنکه، در کتاب اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام، در فضيلت ماه رمضان، آمده است: " ايوب بن يقطين براى حضرت رضا (ع) نوشت كه اين دعا را برايم تصحيح بفرمائيد، امام عليه السلام براى او نوشتند كه اين دعاى حضرت باقر عليه السلام است كه در سحرهاى ماه رمضان مىخواندند، پدرم از امام باقر روايت مىكرد كه فرمود: اگر مردم ميدانستند كه اين مسائل چه اندازه نزد خداوند ارج و اعتبار دارد و خواستههاى خواننده را برميآورد، با يك ديگر در باره اين دعا جنگ ميكردند، و خداوند اشخاصى را به رحمت خود اختصاص ميدهد ... حضرت باقر عليه السلام فرمود: اگر ميخواستم آشكار مىكردم كه اسم اعظم خداوند در اين دعا نهفته است، هر گاه اين دعا را قرائت كرديد در انجام درخواست خود كوشش داشته باشيد كه او از علوم خفيه است، و از كسانى كه اهليت ندارد مكتوم كنيد. منافقان، دروغگويان، و منكران، اهليت اين دعا را ندارند، و او دعاء مباهله است و متن آن از قرار ذيل است كه ميگوئى « اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ » تا آخر" ( عزیز الله عطاردی: اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام، انتشارات کتابخانه صدر، صفحه 566). باری، گرچه با توجه به روایتی که در فوق ذکر گردید، اسم اعظم الهی نزد همگان فاش نگردیده و حتی ائمه اطهار نیز حکمت را بر این میدانستند که این مطلب را مکتوم نگه دارند، اما با توجه به شواهد موجوده، قلیلی از عارفان و روحانیون بزرگ اسلامی اسم اعظم الهی را یافته و بدان افتخار جسته اند. در کتاب داستان پيامبران يا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، در این خصوص، آمده است: " اما با وجودى كه اسم اعظم الهى بر بندگان پوشيده است در روايات، مضامينى مانند: نسبت اسم اعظم به بسملة نزديكتر از سياهى چشم به سپيدى آن و يا اينكه اسم اعظم در سوره توحيد است، به چشم مىخورد" ( یوسف عزیزی: داستان پيامبران يا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، انتشارات هاد، صفحه 31). شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، مبشرین به ظهور حضرت اعلی و حضرت بهاءالله، که ملهم به الهامات ربانیه بودند و قلب پاک و ضمیر منیرشان بانوار تقدیس و تنزیه محل تجلی اسرار پروردگار شد، در آثارشان ضمن تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم مکررا اظهار میدارند که بسم الله الرحمن الرحیم جامع جمیع حقایق الهی و منبع اسرار ربانی است و در تفاسیر خود به اسم اعظم خداوند، بهاء، اشاره میکنند. فی المثل، سید کاظم رشتی در سر آغاز کتابش "رساله اسم اعظم" تصریح میکند که اسم اعظم الهی "بهاء" میباشد. بهاءالدين محمد حسين عاملى معروف به شیخ بهائی، عارف و شاعر بزرگ اسلامی، که به حقیقت و عظمت اسم اعظم خداوند، بهاء، پی برده بود و بدین جهت لقب شیخ بهائی را برای خود برگزید، در ضمن ملحقات موش و گربه، چاپ مصر، صفحه 230 چنین سروده است: اسم اعظم چون کسی نشناسدش سروری بر کل اسماء باشدش و مولوی در دفتر اول مثنوی، بیت 1759، می سراید: ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم (مثنوی معنوی: به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، چاپ اول 1378، از نسخه 677 ه.ق) که این شعر اشاره به حدیث قدسی است که میفرماید: " من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته، یعنی هر که مرا طلب کرد یافت مرا و آنکه مرا یافت، مرا شناخت و آن که مرا شناخت عاشق من شد، من نیز عاشق او شدم و آن که من عاشق او شدم او را در راه خود به قتل رساندم و هر که برای من شهید شد من خونبهای او هستم"( روح الله مهرابخانی: الهام شعرا، موسسه عصر جدید، 2004 میلادی، صفحه 71). شیخ بوئی در کتاب شمس المعانی در فصل یازدهم با اشاره به نام بهاء به ظهور حضرت بهاءالله بشارت میدهد: " سوف یشرق اشراقا من الوجه البهی الابهی به اسم البهاء فی یوم المطلق و یدخل مرج عکا و یتحد من علی الارض کلها"، یعنی که بزودی خداوند از مشرق طلعت و جمال ابهی به اسم بهاء تجلی و اشراق میفرماید در یوم ظهور و در سرزمین عکا وارد شده جمیع را متحد خواهد کرد (هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه 41). در رساله سؤال و جواب از متممات کتاب مستطاب اقدس، فقره 77 آمده است: " در اسلام حدیثی دال بر این مطالب است که از میان اسماء متعدد خدا یکی از همه عظیمتر است ولی هویت این اسم تا بحال مستور بود تا آنکه جمالقدم ( حضرت بهائالله) تأئید فرمودند که "بهاء" اسم اعظم الهی است". در تأیید مکنون بودن اسم اعظم الهی، در الصحيفة السجادية، دعاى پنجاهم، آمده است: بار خدايا- قسم بنامهاى پنهان شدهات (نامهائيكه علم آن را بخود اختصاص دادهاى، پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله- فرموده: خداوند را چهار هزار نام است، هزار نام را كسى جز خدا نميداند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان نميداند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان و پيغمبران نميداند، و چهارمين هزار را مؤمنين ميدانند، پس سيصد نام از آن هزار نام در تورية است، و سيصد در انجيل، و سيصد در زبور، و يكصد در قرآن، نود و نه نام آشكار و «يكى اسم اعظم» از آنها پنهان است) انتهی (سید علینقی فیض الاسلام: الصحیفة السجادیة، انتشارات فقیه، صفحات 379 و 380). در کتاب معارف قرآن در المیزان، در خصوص اسم اعظم آمده است: " ... بزرگترین اسماء خدای تعالی به تنهائی تمامی حقایق اسماء را شامل است و حقایق مختلف همگی در تحت آن قرار دارند و آن اسمی است که غالبا آن را اسم اعظم می نامیم ... بنابراین اسم اعظم آن اسمی خواهد بود که تمامی آثار منتهی به آن شود و هر امری در برابرش خاضع گردد" ( سید مهدی امین: معارف قرآن در المیزان، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1370 ش، صفحات 38 و 39). و ملاصدرا در کتاب مظاهر الالهیه در این خصوص مینویسد: " بی شک باید که معنای اسم اعظم به طور اجمال مشتمل بر جمیع معانی اسماء الهی باشد هم چنانکه مظهر اسم اعظم باید حقیقتی باشد که مجموع حقایق ممکنات که همان مظاهرند را در بر گیرد" ( صدرای شیرازی، صدرالمتألین ملاصدرا: المظاهر الهیه، حمید طبیبیان، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1364، ص 31). باری، " حضرت عبدالبهاء به استناد حدیث منقول از حضرت امام جعفر صادق که فرموده "الباء بهاءالله" کلمه بهاء را بیانگر نام مقدس حضرت بهاءالله میدانند که جامع همه حقائق الهی و اسرار روحانی و اسماء ربانی و رموز آسمانی است و نیز "باء" که عنوان بسمله است کافل همه معانی و سرآغاز کتب مقدسه در عالم تکوین و تدوین است بفرموده مبارک همه عوالم غیب و شهود و ظاهر و باطن و علت خلق ایجاد رمزی از مشیت اولیه است که در "ب" جمع گردیده و به عبارت دیگر مشیت اولیه همان طلعت ابهی، حضرت بهاءالله، است که موعود همه ادیان ماضیه و امم عالم میباشند" (هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه 37). خلاصه کلام آنکه، در واقع اسم اعظم ظهور کلی الهی و موعود جمیع امم است که در عالم تحقق یافت لذا در بیان اسماء الهی اسم اعظم بالاتر از همه نامهاست؛ نتیجتا باید اولین موجود و نخستین مخلوق و یگانه مبدأ و منشاء کلیه رموز اسرار الهی باشد که در اول کتاب تدوین (قرآن) بنام بسم الله الرحمن الرحیم آمده است(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، اکتبر 2003، ص 164). بنابراین، با ظهور حضرت بهاءالله حقیقت اسم اعظم الهی آشکار گردید، چرا که ظهور مبارکشان تحقق اسم اعظم الهی می باشد؛ در حقیقت میتوان گفت که، اسم اعظم که برترین و مقدس ترین و جامعترین اسم خداوند می باشد دارای جمیع کمالات است و تمام حقایق اسماء مقدس الهی را در بر دارد؛ چنانچه در نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی در خصوص اسم اعظم مرقوم شده است: اسم اعظم، نام حضرت بهاءالله است... اسم اعظم به این معناست که حضرت بهاءالله با اعظم اسامی خداوند ظاهر شده اند؛ به بیان دیگر ایشان اعظم ظهور الهی می باشند (نامه ای از جانچب حضرت شوقی افندی خطاب به محفل روحانی ملی استرالیا و نیوزلند در 26 دسامبر 1941). حضرت اعلی در شأن مقام بهاء در توقیعی میفرمایند: " و ان بهاء من یظهره الله فوق کل بهاء و ان جلاله فوق کل جلال. و ان جماله فوق کل جمال... و ان نوره فوق کل نور... و ان اسمائه فوق کل اسماء.انتهی مضمون بیان مبارک: بدرستی که جلال من یظهره الله (حضرت بهاءالله) مافوق هر جلال و عظمت او بالاتر از همه عظمتها و جمال او فوق همه جمالها... و نورش پرفروغ تر از هر روشنائی... و اسمش اعظم از کل اسماء است" (منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی، صفحه 110). حضرت بهاءالله میفرمایند: " امروز روزی است که جمال قدم من غیر ستر و حجاب ظاهر است و اسم اعظم من غیر استار مشهود. باب فضلش بر وجه احباب مفتوح گشته و عنایتش کل را احاطه فرموده"( آثار قلم اعلی، جلد 5، صفحه 24). همچنین حضرتشان در لوحی در خصوص اسم اعظم میفرمایند: " حمد مقدس از ذکر ممکنات ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزاست که به مفتاح اسم اعظم باب لقا را بر وجه عالم و جمیع امم گشود و باعلی النداء ما بین ارض و سماء صلا در داد و کل را به افق اعلی که مقر ظهور و بروز مالک اسماست دعوت فرمود، باب وصال بگشود و به صراط مستقیم راه نمود" ( آیات الهی، جلد 2، صفحه 17). باری، سخن از عظمت "بهاء" که در آثار و متون مقدس اسلامی بدان اشاره شده در این مختصر نگنجد؛ چه از حیث ارتباط کلمه بهاء با ذات اقدس الهی، چه از حیث کاربرد کلمه بهاء در احادیث جهت توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار، و چه از آن حیث که جامع و حائز همه صفات و اسماء است، بالاتر از همه اسماء الهی بوده و اسم اعظم خداوند میباشد. اشاره به اسم اعظم خداوند و بهاء خدا در بسیاری از آثار اسلامی مذکور گردیده است و از آنجا که بهاء بالاتر از همه اسماء الهی می باشد، در بسیاری از ادعیه ها به عظمت کلمه بهاء قسم یاد شده است؛ چنانچه، در دعاهای امير المؤمنين عليه السّلام، در صحيفه علويه، در باب " و من دعائه فى الحرز و العوذة"، حضرتشان به اسم اعظم خداوند قسم یاد میفرمایند: اللّهمّ بتالّق نور بهاء عرشك من اعدائى استترت ... يا مولاى طلبت كيف اخاف و انت املى و كيف اضام و عليك متّكلى اسلمت اليك نفسى و فوّضت اليك امرى و توكّلت فى كلّ احوالى، یعنی خدايا بدرخشش نور بهاء عرش تو از دشمنانم خود را بپوشانم ... اى مولاى من- جويايم، چگونه بترسم كه آرزويم توئى، و چگونه مورد ستم قرار گيرم كه اعتمادم بر تو است، خود را بتو سپردم، و كارم را بتو واگذاردم، و در هر حالى بتو توكل دارم" (سید هاشم رسولی محلاتی: صحیفه علویه، انتشارات اسلامی، صفحه 233). در مصباح الشريعة- ترجمه عبد الرزاق گيلانى آمده است: " و لن يجد إلى ذلك سبيلا إلّا من قد عفى اللَّه تعالى عنه، و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تاخّر، و زيّنه و البسه من نور بهائه. يعنى: راه نمىبرد به اين صفت كمال، كه عفو است و مالك اين درّ گرانبها نمىشود مگر كسى كه آمرزيده گناهان باشد، چه گناهان پيش و چه گناهان عقب. و جناب عزّت او را به صفات ستوده و اطوار محموده، مزيّن و محلّى كرده باشد و به نور بهاء و عزّت الهى، متلبّس باشد" ( عبدالرزاق گیلانی: مصباح الشريعة، نشر پیام حق، صفحه 374). و در کتاب آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، از امام ششم عليه السّلام آمده است: بار خدايا من از تو خواهم بنامت كه نوشته در سرادق مجد است، و خواهم بنامت كه نوشته در سرادق بهاء است، و خواهم بنامت كه نوشته در سرادق عظمت است و خواهم بنامت كه نوشته بر سرادق جلال است و بنامت كه نوشته بر سرادق عزّتست و بنامت كه نوشته بر سرادق سرائر است، آنكه پيش است و والا و خوب و خرم، و پروردگار هشت فرشته، و پروردگار عرش بزرگ، انتهی ( محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد 2، صفحه 44). همچنین، در روایات به ارتباط بهاء با ذات الهی اشاره شده است، چنانچه، در صحفیهء سجادیه به بهاء رب العالمین اشاره می شود: " و خير ما قرأته في صفة الإمام قول الإمام الأعظم زين العابدين (ع) في الصحيفة السجادية: «اللهم انك أيدت دينك في كل أوان بإمام أقمته علما لعبادك، و منارا في بلادك بعد أن وصلت حبله بحبلك، و جعلته الذريعة الى رضوانك، و افترضت طاعته، و حذرت معصيته، و أمرت بامتثال أوامره، و الانتهاء عند نهيه، و ان لا يتقدمه متقدم، و لا يتأخر عنه متأخر- أي يبقى متابعا له- فهو عصمة اللائذين، و كهف المسلمين، و عروة المؤمنين، و بهاء رب العالمين»" (مغنيه محمد جواد: تفسير الكاشف، دار الكتب الإسلامية، تهران 1424 ق، جلد 1، صفحه 197). و در ادعیه ای به باء بهاء قسم یاد می شود: " و روي عنهم عليهم السّلام في أدعية التعقيب: «اللهمّ بألف الابتداء، و بباء البهاء، بتاء التأليف، بثاء الثناء، بجيم الجلال، بحاء الحمد، بخاء الخفاء، بدال الدوام، بذال الذكر، براء الربوبيّة، بزاي الزيادة، بسين السّلامة، بشين الشكر، بصاد الصبر، بضاد الضوء، بطاء الطهر، بظاء الظلام، بعين العلم، بغين الغفران، بفاء الفردانيّة، بقاف القدرة، بكاف الكلمة التامّة، بلام اللوح، بميم الملك، بنون النور، بواو الوحدانيّة، بهاء الهيبة، بلام ألف لا إله إلّا أنت، بياء يا ذا الجلال و الإكرام و الدعاء" ( بروجردى سيد حسين: تفسير الصراط المستقيم، موسسه انصاريان، قم 1416 ق، جلد 4، صفحه 52). قابل توجه آنکه، در روایتی روح القدس، مشیت اولیه و اول ما خلق الله " بهاء الله" نامیده شده است: " و الروح القدس الأعلى هو حقيقة حقائق الأشياء كلّها و هو شمس الضحى و الحقيقة المحمدية البيضاء و بهاء اللّه سبحانه و تعالى و هو العقل الأول في لسان الحكماء و القلم الأعلى في ألسنة الشرائع الفصحاء و روح القدس الأدنى هي الدرّة الصفراء. و بدر الدجى ذات اللّه العليا، شجرة طوبى، جنة المأوى، منزلة العلوية العليا، و هي النفس الكلية الإلهية و اللوح المحفوظ و ام الكتاب يقرأ منهما سائر الأنبياء. و قد يراد من روح القدس جبرئيل. و المراد هاهنا هو ما ذكرنا" ( صدرالمتالهين محمد بن ابراهيم: تفسير القرآن الكريم( صدرا)، انتشارات بيدار، قم 1366 ش، جلد 1، صفحه 477). مطلب قابل توجه دیگر آنکه، در دعاء مربوط به زمان استهلال المحرم یعنی روز اول محرم به اسم بهاء اشاره شده است (میلاد حضرت بهاءالله دوم محرم میباشد): " ما شاء الله کان اعوذ بعزة الله و جلال وجهه و ما وعاه اللوح من علم الله و ما سترت الحجب من نور بهاء الله اللهم انی ضعیف معیل فقیر..." (سید علی بن طاوس الحلی: اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیه، طهران 1367ش، ص 548). همچنین، در برخی روایات، کلمه بهاء برای توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار بکار برده شده است؛ چنانچه، در روایتی برای توصیف مقام ائمه در روز قیامت از تاج بهاء استفاده شده است: " و قال الحسن بن علي «زاد في البحار «عن أبيه عليهما السلام»» ع يأتي علماء شيعتنا القوامون لضعفاء محبينا و أهل ولايتنا يوم القيامة، و الأنوار تسطع من تيجانهم، على رأس كل واحد منهم تاج بهاء، قد انبثت تلك الأنوار في عرصات القيامة- و دورها مسيرة ثلاثمائة ألف سنة" ( امام ابومحمد حسن بن على عسكرى: التفسير المنسوب الى الامام العسكرى، مدرسه امام مهدى، قم 1409 ق، صفحه 345). و در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات آمده است که وقتی که شعاع نور حجاب ها از بهاء عظمت خداوند ظهور نمود کوهها از این عظمت و جلال و هیبت ریز ریز شدند؛ که عین بیان چنین می باشد: " إِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِي تَجَلَّيْتَ بِهَا لِلْكَلِيمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِيمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَكْدِكَةً لِعَظَمَتِكَ وَ جَلَالِكَ وَ هَيْبَتِك ..." (سید ابن طاوس: مهج الدعوات و منهج العبادات، نشر دار الذخائر، صفحه 76). حتی مهمترین و اساسی ترین جلوه های دین مثل حج و رکوع نماز به بهاء نسبت داده شده است: در ترجمه تفسير الميزان به نقل از تاریخ طبری، تاريخ طبرى ج 4 ص 225 دار المعارف بمصر، آمده است: " حج بهايى است از بهاء اللَّه (الحج بهاء من بهاء الله)" ( موسوى همدانى سيد محمد باقر: ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، قم 1374 ش، جلد 4، صفحه 473). و در متن مصباح الشريعة - ترجمه مصطفوى، در الباب الخامس عشر في الركوع، آمده است: " قال الصادق (ع) لا يركع عبد للَّه تعالى ركوعا على الحقيقة، الا زينه اللَّه بنور بهائه و أظله في ظلال كبريائه و كساه كسوة أصفيائه... ترجمه (باب پانزدهم در ركوع) حضرت صادق (ع) فرمود ركوع نمىكند بندهاى براى خداوند متعال به ركوع حقيقى؛ مگر اينكه خدا او را به نور بهاء خود زينت داده و در سايه عظمت خود ساكن نموده و لباس برگزيدگان خود را به او بپوشاند" ( حسن مصطفوی: مصباح الشريعة، نشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، صفحه 61). جالب توجه آنکه، در کتاب آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، در توصیف بادی در بهشت به بهاء اشاره میشود ( که تلویحا اشاره به آن دارد که کسی که بخواهد خدا را ببیند باید بهاء را ببیند) و روایت ذیل را از قول حضرت رسول اکرم (ص) بیان میدارد: " يك باد كه از نور آفريده است و زندگى و لذتها بر آن نوشته است و بهاء نام دارد و چون مردم بهشت شوق زيارت پروردگار خود كنند بوزد از گرما و سرما نيست، از نور عرش است بدمد در چهرههاشان و خرّم شوند و دل خوش گردند، نورى بنورشان فزايد و بدرهاى بهشت زند و نهرها روان گردند و درختها تسبيح خوان، پرندهها نغمه ساز كنند و اگر هر كه در آسمانها و زمين است بر پا باشند و بشنوند آواى شادى و خوشى كه در بهشت است از شوق آن همه جان دهند و فرشتهها بر آنها در آيند"، انتهی ( محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد 4، صفحات 233 و 234). حتی اشاراتی مبنی بر اینکه، اولین کمال و زیبایی که از حق در عالم جلوه می نماید با صفت بهاء توأم است بچشم میخورد؛ بعبارتی توصیف ذات الهی با کلمه بهاء آمده است و هنگامیکه عرفا به مقام وصال میرسند بهاء ذات خدا را مشاهده میکنند: " كما كان حال النبي صلى اللّه عليه و سلم كان يواصل الأيام و يقول (أبيت عند ربى يطعمنى و يسقينى) فلما رجعوا من عندية الحق الى عندية نفوسهم قالوا فَابْعَثُوا إلخ ففى طلبهم ازكى طعاما اشارة الى ان ارباب الوصول و اصحاب المشاهدة لما شاهدوا ذلك الجمال و البهاء و ذاقوا طعم الوصال و جدوا حلاوة الانس و ملاطفات الحبيب فاذا رجعو الى عالم النفوس تطالبهم الأرواح و القلوب باغذيتهم الروحانية فيتعللون بمشاهدة كل جميل لان كل جمال من جمال اللّه و كل بهاء من بهاء اللّه و يتوصلون بلطافة الاطعمة الى تلك الملاطفات كما قالوا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّف" (حقى بروسوى اسماعيل: تفسير روح البيان، نشر دارالفكر، بيروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 230). ابن عجيبه در کتاب عرفانی " البحر المديد في تفسير القرآن المجيد"، بهاء را بعنوان صفتی از صفات خداوند (که البته جامع همه صفات و اسماء خداست) ترسیم نموده است: أيا من فى بهاء جماله و سرّ كماله و عزّ و رفعة (ابن عجيبه احمد بن محمد: البحر المديد فى تفسير القرآن المجيد، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 1، صفحه 31) سكرنا فهمنا فى بهاء جماله فغبنا عن الإحساس، و النور ساطع (ابن عجيبه احمد بن محمد: البحر المديد فى تفسير القرآن المجيد، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 1، صفحات 246 و 247) و على العارفين أيضا بهاء و عليهم من المحبّة نور (ابن عجيبه احمد بن محمد: البحر المديد فى تفسير القرآن المجيد، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 3، صفحه 141) همچنین، در احادیث تصریح شده که در تورات به اسم بهاء در روز بزرگ اشاره شده است: " قال فی التوراة اقبل من سیناء و تجلی من ساعیر و ظهر من جبل فاران قال فی کتاب حیقوق سید یجیء من الیمن مقدس من جبل فاران فیعطی السماء بهاء و یملاء الارض نورا" (قطب الدین راوندی: کتاب الحرائج والجرائح ج1، مؤسسه الامام المهدی، قم 1409ق، ص74). اشعیای نبی به زیبایی تمام در وصف رسالت موعود آخر الزمان، حضرت بهاءالله، و محلی که از آنجا کلام و شریعت الهی صادر می شود، در باب 2، آیات 2 – 5 بیان میدارد: " و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قله کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلها بر افراشته خواهد گردید و جمیع امتها بسوی آن روان خواهند شد. و قومهای بسیار عزیمت کرده خواهند گفت. بیائید تا بکوه خداوند و بخانه خدای یعقوب بر آئیم و تا طریقهای خویشرا بما تعلیم دهد و براههای وی سلوک نمائیم زیرا که شریعت از صیهون و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد ... و ایشان شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزه های خویشرا برای اره ها خواهند شکست. و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت. ای خاندان یعقوب بیائید تا در نور خداوند (بهاءالله) سلوک نمائیم" (در تورات عبری " اور یهوه" می باشد که (اور) بهاء (یهوه) الله است؛ جالب توجه آنکه اشعیای نبی در آیه 1 باب 62 بیان میدارد: " و امتها عدالت ترا و جمیع پادشاهان جلال ترا مشاهده خواهند نمود. و تو باسم جدیدیکه دهان خداوند آنرا قرار میدهد مسمی خواهی شد"). باری، در آثار انبیای بنی اسرائیل نیز در باب ظهور موعود در زمان آخر که از شرق واقع میشود اشارات زیادی به " جلال خداوند = بهاءالله " شده است. در خصوص اینکه بهاءالله یعنی جلال خداوند، در کتاب مواهب الرحمان في تفسير القرآن آمده است که "ب" بسم الله بهاءالله می باشد و منظور از بهاءالله جمال و جلال خداوند می باشد: " و في رواية أنّ كل واحد من أجزاء البسملة إشارة إلى اسم من أسمائه تعالى فعن الصادق (عليه السّلام): «الباء بهاء اللّه، و السين سناء اللّه، و الميم مجد اللّه (ملك اللّه) و اللّه إله كل شيء الرحمن بجميع خلقه الرحيم بالمؤمنين خاصة». أقول: المراد ببهاء اللّه جماله و جلاله و السناء بمعنى الرفعة، و أشار (عليه السّلام) في هذا التفسير إلى علم الحروف و هو علم شريف إلّا أنّه مكنون عند أهله و سيأتي البحث عنه إن شاء اللّه تعالى"(موسوى سبزوارى سيد عبد الاعلى: مواهب الرحمان في تفسير القرآن، موسسه اهل بيت( ع)، بيروت 1409 ق، جلد 1، صفحه 22). باری، در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: و جلال خداوند مکشوف گشته، تمامی بشر آن را با هم خواهند دید زیرا که دهان خداوند این را گفته است(اشعیا باب 40 آیه 5). و باز آمده است: زیبائی کرمل و شارون ( ببینید مکان را چقدر دقیق ذکر میکند!؛ همچنین، در باب 2 آیه 15 یوشع نبی آمده است: وادی عخور (عاخور – عکا) را بدروازه امید مبدل خواهم کرد) ... جلال یهوه و زیبائی خدای ما را مشاهده خواهد نمود (اشعیا باب 35 آیه 2). و همچنین اشعیا مینویسد: بر خیز و درخشان شو زیرا نور ( بهاء) تو آمده و جلال خداوند بر تو طالع گردیده است (اشعیا باب 60 آیه 1). و باز در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: نجات را به جهت اسرائیل که جلال من است در صهیون خواهم گذاشت ( اشعیا، باب 46 آیه 13). حزقیال نبی رؤیای خویش را در مورد ایام آخر بیان میکند: و اینک جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد ... و زمین از جلال او منور گردید ( حزقیال باب 3 آیه 2). حزقیال در همین باب میگوید: پس جلال خداوند از راه دروازه ای که رویش به سمت مشرق بود به خانه در آمد ( حزقیال نبی باب 43 آیه 4). یوحنای نبیل نیز از رویایش با این کلمات سخن می گوید: و شهر مقدس اورشلیم جدید را دیدم که از جانب خدا از آسمان نازل می شود ... و شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنائی دهد زیرا که جلال خدا آن را منور می سازد ...( مکاشفات باب 21 آیه 1 و 2 و 23) . و حبقوق نبی می گوید: " زیرا که جهان از معرفت جلال خداوند مملو خواهد شد به نحوی که آبها دریا را مستور می سازد ( حبقوق باب 2 آیه 14). حضرت بهاءالله میفرمایند: " قد تزین العالم باسمه الاعظم ... هذا لهو الذی وعدتم به فی کتب الله العلیم الحکیم؛ مضمون بیان مبارک: به تحقیق عالم به نام مبارک اسم اعظم مزین گشت ... این همان وعده الهی است که در کتب مقدسه خداوند علیم حکیم داده شده است" (لئالی حکمت، جلد 2، ص 111). همچنین میفرمایند: " ایادی عطای الهی کل را تربیت نموده و به لسان مظاهر نفس خود جمیع من فی العالم را به ظهور اسم اعظم بشارت داده" (آیات الهی، جلد 2، ص 74). لطیف 26/8/2016 16:31:07 باسلام:بهاء اسم خداوندولی اعظمش را ازکجافهمیدید؟وازکجا میتوان تشخیص دادکه منظورحینعلی نوری است؟چطورشداسم اعظم رافقط یک نفرآن هم حسینعلی نوری کشف کرد؟بهاییت مدعی برابری حقوق زن ومرداست درحالی که بین زن ومردشهری وروستایی تفاوت قائل است ومیگویدمهریه زن روستایی 19مثقال طلااست ولی زن شهری 19مثقال طلااست این کجاش به برابری ومساوات میخورد.وهزان چرای دیگر REPLY اعظم بودن اسم بهاء بدلائل بسیار روشن میشود. این نام در همه کتب مقدّسهء قبلی به ظهور خداوندی در آخر زمان، یعنی طلوع آفتاب راستی برای انسانهای بالغ داده شده است. و در تمام تاریخ خداوند آن را حفاظت فرموده و در اسلام آنرا از دید مردمان ناباب پنهان داشته است. میلیاردها مسلمان در طی تاریخ همه اسماء نیکوی خدا را برای خود انتخاب نموده اند (یداللّه-عنایت اللّه-نوراللّه-ضیاءاللّه-هدایت اللّه-ذکراللّه-سناءاللّه-غیبب اللّه-حبیب اللّه و صدها دیگر) و هیچ کس به ساحت این نام اعظم نزدیک نشد. قائم آخر زمان که دورهء پیامبری را می بندد ودور بلوغ انسان را آغاز میکند (آلخاتم لما سبق والفاتح لمااستقبل) این اسم اعظم را، بنابر فرمان خدا درهمه کتب مقدّسه، به میرزا حسینعلی نوری بهاءاللّه هدیه داد. بسیار اسرار در کار خداست. نمونهء دیگر اینکه در تاریخ حیات انسانی امّت ها همواره کوشیدند که کتاب دینی خود را بهترین و برترین نام"کتاب اقدس" بدهند. REPLY . با وجود این هرگز نام "اقدس" که بارادهء یزدان بزرگ برای کتاب بهاءاللّه که منشور مدنیّت روحانی جهانی آیندهء بهائی است برای "کتاب اقدس" محفوظ ماند. REPLY در پاسخ به دومین پرسش، REPLY نکتهء سوم: وهزان چرای دیگر. REPLY آیا جائز است که ذرّه ای از ذرّه ای از ذرّه ای از ذرّه ای از ذرّه ای از اثر یک نفس خداوندی در کاری که تنها به او مربوط است و از آن اوست چون و چرا کند. انسان را شایسته آن است که انسان با نیّت پاک و دل و روح تابناک در طلب و جستجوی راه حق باشد و با ادب تمام و با مناجات و دعا دانش را که هدیهء یزدانی است از ساحت پاک او بخواهد. REPLY Leave a Reply. | مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانیAugust 2023 دسته بندی هاAll |
مقالات | شخصیت ها | خاطرات | سیارون |
No comments:
Post a Comment