Pages

Sunday, June 2, 2024

عصمت خانم ملقب به طائره

    Bahram Shamshiri

آلبوم امری قدیم

عصمت خانم ملقب به طائره



قسمت دوم. (2/2).  قسمت آخر


…دائما مشغول خدمات امری و بيانات تشویق آمیز در جلسات خانمها بود. دختر بزرگتر او هم چون مادر گرفتار شوهری ظالم گردید ولى طائره خانم با بردباری و تحمّل زحمات زیاد موفّق گردید دامادش رضا خان سرتیپ ملقب به وثوق نظام را تقلیب و در ظلّ امر مبارك در آورد. دختر دوّم حرم محبّ السلطان گردید که خدماتش در امر واضح و عیانست و دختر سوّم به تحصیلات پرداخت و زبان انگلیسی و فارسی را به خوبی آموخت ولی در سن هیجده سالگی به مرض حصبه از این جهان رفت و مادر خود را در رنج و غم فراوان باقی گذارد.


از آن پس طائره خون دل می خورد و رنج می برد. مدّت پنج سال در این جهان زیست و دقیقه ای از نشر نفحات و تبلیغ امر حضرت منّان غافل نگردید. تا در سال 1329 قمرى آن بلبل گلشن الهی خاموش گردید و از تغنّی بازماند و به ملکوت ابهی شتافت.


از هیکل مبارک، حضرت غصن اعظم، لوحی در تسلیت بازماندگان و طلب مغفرت آن مظلومه نازل گردید و دستور فرمودند محافل تذكّر شایسته ای جهت ایشان ترتیب داده شود. در محافل تذكّر الواح متعدد تلاوت گردید که یکی از آنها زیب اوراق می گردد.


«كنيز عزيز جمال مبارك، ورقهٔ منجذبهٔ طائره عليها بهاء الله الابهی، ای سرگشته و سودائی جمال قدم، غزل قربانی به دقت مطالعه گردید، فی الحقيقه فصيح است و بليغ، بدیع است و مليح، حقّ با آنان است که از قرائتش منجذب گشتند و راه به كوی دلبر مهربان جستند، از آه و فغان عاشقان است که ملكوت حسن و جمال آن معشوق مهربان واضح و عیان گردد. امید از الطاف حضرت رحمن چنان است که تائید روز به روز تزئيد یابد، تشنگان را عذب فرات هدایت دهی و بی نصيبان را به بحر بی پایان دلالت نمائی و عليك البهاءالابهی. ع ع


غزل قربانيه او بسیار زیبا و مطلعش این است:


«عید است و به قربان تو من جان کنم امروز

دشواری مردن به خود آسان کنم امروز


پیش تو کنم جامه جان پاره و خود را

یک باره خلاص از غم هجران کنم امروز»


«از اقدامات مهمّه طائره علاوه بر تجدّد گرائی و پوشیدن لباس بلند به سبك زنان غرب و برانگیختن خانمهای روشن فكر به ترویج فكر آزادی و بیداری نسوان برای احقاق حقوق مسلوبه و تشویق به تأسیس مدارس دخترانه و قیامش در تأسیس مدرسه خصوصی نوباوگان به سرودن اشعار و نوشتن مقالاتی پرداخت. مبنی بر تربیت و ترقّی نسوان که با حمایت و پشتیبانی شوهر ثانوی خویش میرزا مصطفی خان نوری فرزند مفتاح الملك که در اقبالش به امر مبارك سهم بسزایی داشت به جریده ایران نو فرستاده می شد. لذا شهرت فوق العاده کسب کرد و اشعارش را عموم در مجامع و معابر می خواندند، بخصوص مجاهدین هنگام انقلاب می خواندند.


مضافاً بر همهٔ آن مساعی بی اعتنا به خصومت و عناد اغیار و مخالفتهای نزدیکان ملاقاتی با مستر ریمی و مستر اسپراك از احبّای امريك ترتیب و تقاضا نمود محرومیت های زنان ایران را به گوش امریکائیان برسانند و در جلسه ای متشکل از چند خانم آزادیخواه و دو سه نفر از آقایان و آن دو مسافر محرمانه حاضر و عکسی برداشتند که در مراجعت به حضور مبارك برند و در موقع وداع طائره گردنبند صدفش را باز کرد و به ایشان داد تا از طرف خواهران ایرانی به یکی از زنان خدوم آمريك هديه كنند.


گرچه این اقدامات در کمال احتیاط صورت گرفت ولی جمعی در حال اعتراض به معاشرت زن و مرد شیشه های منزلش را شکستند و مدّت دو ماه در خانه بسته و رفت و آمد مقطوع بود. ولی پس از مدتی نامه ای از مستر ریمی رسید، حاکی از آنکه با اجازه از هيكل مبارك محرومیتها و احتياجات نسوان ایران را در مجمع نمایندگان 24 شهر که در واشنگتن تشکیل بود بیان کرده و گردنبند را هم با تصویب عموم به میسیز بریتینگهام تقدیم و قرار مکاتبه با خواهران ایرانی را گذاشته اند.


لذا از آن به بعد طائره اقداماتش را متوجّه غرب ساخت و باب مكاتبات مفتوح و لوحی از هيكل مبارك واصل و لجنهٔ ارتباط شرق و غرب تأسیس شد و بالأخره چون امةالبهاء دکتر مودی داوطلب خدمت به زنان ایران شد و به طهران وارد گردید برای تأسیس تشکیلات نسوان و کلاسهای دکتر مودی به حضور مبارك عرض و مورد تصویب واقع شد.» انتهی


اقتباس از تاریخ ظهور الحقّ جلد هشتم

طائره خانم از سایت دنیای بهائی:

عصمت خانم در سن ۵۱ سالگى دچار ورم داخلى بدن شد و بسترى گشت. او به قدرى عاشق تبلیغ بود که در همان حال کسالت شدید که پزشک مشغول کشیدن آب از ورم و دمل

اندرونى بدن او بود با او و دیگر اطرافیانش مذاکرهء تبلیغى می‏کرد.

روز جمعه بیست و دوّم ماه ذى الحجة سال 1329 ﻫ. ق (24 نوامبر 1911) از افراد خانواده و دوستانش خواست که گرد او جمع شوند تا از همهء آنان سپاسگزارى و خداحافظى کند، آنگاه تمثال مبارک حضرت عبدالبهاء که دو روز قبل دریافت کرده بود بوسیده بر روى سینهء خود گذاشت و خواهش کرد او را دراز نموده، دیگر با او سخن نگویند. این آخرین سخنان او بود و چند ساعت بعد درگذشت. حضرت عبدالبهاء لوحى در طلب آمرزش و بیان مقام و ارزش روحانى او نازل فرمودند که متأسّفانه بدان دسترسى حاصل نشد

No comments:

Post a Comment