بهائی ستیزی تصویری
یکشنبه ۲۶ اوت ۲۰۱۲
http://freedomofpen.blogspot.com/2012/08/blog-post_26.html
بهائی
ستیزی، یا برخورد با بهائیان در ایران، سابقه ای به قدمت عمر این آئین نوین دارد.
مخالفت با این آئین نوین در سرزمینی که مهد این آئین است، از زمان قاجاریه با بابی
کشی آغاز و در زمان پهلوی با تخریب اماکن مقدسه ی بهائی در شیراز و عبادتگاه
بهائیان در تهران ادامه پیدا می کند؛ این سیر تاریخی با اعدام اعضای محفل ملی
بهائیان، اعدام عده ای از زنان بهائی در شیراز، بازداشت های مکرر، محرومیت از
تحصیل و محرومیت از اشتغال در جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد.
در
هفته ای که گذشت، جمهوری اسلامی حرکت های تندی را علیه بهائیان انجام داد که جای
بررسی دارد. کما این که انجام این حرکت ها معمولا برای آماده کردن افکار عمومی در
جهت برخورد شدید تر با این جامعه می باشد و جمهوری اسلامی از این سیاست نه تنها در
قبال بهائیان بلکه در مقابل دیگر اقلیت های مذهبی نیز استفاده می کند.
آغاز
سناریوی جدید جمهوری اسلامی از اصفهان بود و میدان نقش جهان؛ جایی که همزمان
با برگزاری راهپیمایی روز قدس در روز جمعه ۲۷ مرداد ماه، عکس های تعدادی از شخصیت های
سیاسی و مذهبی مطرح جهان سوزانده شد، که در این میان عکس هایی از شخصیت های قابل
احترام جامعه بهایی مانند عبدالبهاء، پسر بهاءالله پیامبر دین بهائی، نیز به چشم
می آمد.
سوزاندن
عکس و پرچم دیگر کشورها در چنین روزهایی در جمهوری اسلامی ظاهرا به یک سنت تبدیل
شده است. مهم نیست عکس چه کسی و یا پرچم چه کشوری است، مهم آتش زدن آن جهت نشان
دادن خشم و عصابنیت امت همیشه در صحنه است.
آتش
زدن تصویر یک شخصیت مذهبی در کنار شخصیت هایی سیاسی ای نظیر، رئیس جمهوری اسرائیل
یا پادشاه عربستان! توهینی بزرگ به چند میلیون انسان است که چنین شخصیت هایی
برایشان محترم هستند. جمهوری اسلامی، برای توهین به اعتقادات و مقدسات دیگران، هیچ
خط قرمزی ندارد. مهم توهین است، و به زعم ایشان، این توهین می تواند باعث محو و
نابودی طرف دیگر ماجرا یعنی کسانی که مورد توهین قرار گرفته اند شود.
این
توهین ها در حالی صورت می گیرد که رژیم اسلامی نسبت به هر گونه حرکتی نسبت به خود
حساس است و بسیار تند پاسخ می دهد. چند ماه پیش، رژیم اسلامی سفیر خود را در
اعتراض به رژه ی همجنسگرایان از جمهوری آذربایجان فراخواند! جمهوری اسلامی معتقد
بود که رژه ی این عده در جلوی سفارت ایران در آذربایجان کار صهیونیست هاست! و این
حرکت "توهین به ساحت مقدس ولی امر مسلمين جهان1"
است! از این نکته هم می گذریم که به راستی ولی امر کدام مسلمین؟ آیا منظور آنها
ولی امر شیعیان است که اقلیتی ۱۰ درصدی از کل مسلمانان جهان2 را تشکیل
می دهند؟ از این نکته هم می گذریم که آیا شیعیانی که در عراق و یا لبنان وجود
دارند ایشان را بعنوان ولی امر قبول دارند یا ایشان تنها ولی امر عده ای در ایران هستند؟
اما از این نکته غافل نمی شویم که اصولا رژه همجنسگرایان، در یک کشور آزاد چگونه
توهین به ساحت مقدس ایشان است؟
اصولا توهین به هر شخصی یا
عقیده ای محکوم است. این مثال تنها برای نشان دادن آستانه ی صبر و شکیبایی جمهوری
اسلامی بود. از این دست مثال ها البته زیاد است. جمهوری اسلامی نشان داده که به
قانون طلایی، هر آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند، پای بند نیست و به
بیانی دیگر سردمداران رژیم اسلامی، مرگ را دوست دارند اما نه برای خود، بلکه برای
همسایه!
به موضوع اصلی برگردیم، با
توجه به نکته ی گفته شده در بالا، واضح و مشخص است که تعداد افرادی که عبدالبهاء
برایشان، محترم و مقدس است از تعداد کسانی که ولی امر مورد اشاره در بالا را قبول
دارند بسیار بیشتر است، حال چگونه یک اقلیت تند رو به خود اجازه می دهد به اکثریت
ساکت و صلح طلب توهین کند، جای بسی شگفتی و البته تاسف است.
اما یک روز بعد از این توهین
علنی و آشکار به مقدسات بهائیان، شنبه ۲۸ مرداد ماه، در برنامه ی ماه عسل3،
شاهد حضور سه مهمان بودیم که به تعبیر خودشان "زاده ی بهائیت" بودند! کاری
که قبلا مهناز رئوفی برای جمهوری اسلامی انجام می داد اکنون این سه نفر مامور شده
بودند که انجام بدهند. ظاهرا مهناز رئوفی دیگر از مد افتاده و باید به فکر پیدا
کردن و شاید هم ساختن مهرهای جدید بود.
این برنامه که برای بدنام
کردن بهائیان ایران تدارک دیده شده بود، با هدایت مجری برنامه و بعضا راهنمایی های
او و تذکر برخی نکته ها به مهمانان مانند استفاده ی مکرر از لفظ "فرقه ی خود
ساخته انگلیسی" و یا "فرقه بهائیت" همراه می شد تا مهمانانی که از
سنین کودکی تصمیم گرفته اند مسلمان بشوند، مبادا لفظ "دین" را بکار
ببرند و در برنامه ای که علیه بهائیان است گاف بدهند.
در مورد این برنامه حرف و
حدیث بسیار است. این که چگونه این مهمانان که ظاهرا بهائی بودند، تعالیم اساسی دین
سابق خود را نمی دانستند و توضیحاتشان بعضا خنده دار هم می شد. جایی که عرفان
"تشکیلات بهائی" را به "همان جلسات دعای خودمون" تشبیه می کند
که البته منظور وی جلسات دعای مسلمانان است؛ یا آنجا که ایمان، دیگر مهمان برنامه
در جواب سوال مجری که می پرسد "تشکیلا بهائیت یعنی چه؟" می گوید
"بهائیت از تشکیلات تشکیل شده... بهائیت بصورت جاسوسیه چون پایه گذارش
انگلیسه" آیا این سخنان یک بهائی سابق می تواند باشد یا سخنان یه مامور
اطلاعات است؟
سوالی که جا دارد در اینجا
پرسیده شود این است که اگر بهائیت "کارهای جاسوسی" می کند، آیا این بدان
معناست که مهمانان برنامه نیز اعمال جاسوسی انجام داده اند؟ اگر انجام نداده اند
چگونه همکیشان سابق خود و خانواده ی خودشان را در مظان اتهام قرار می دهند و اگر
هم انجام داده اند، چقدر خوب می شد که از نحوه ی جاسوسی آنها در این برنامه سوال می
شد تا بینندگان عزیز، متوجه اعمال آنان باشند و راههای جاسوسی آنها را سد کنند.
نشان دادن چنین برنامه ای در
حالی که در روز قبل از آن هم برنامه ی آتش زدن تصویر عبدالبهاء در اصفهان اجرا
شده، نشان از حرکت جدیدی علیه بهائیان دارد. اما ظاهرا جمهوری اسلامی این بار
تمامی فشنگ هایش را با هم شلیک کرده است. فیلمی در یوتیوب4 بارگذاری
شده است بنام "خون و خضراء" که اگرچه در ظاهر ضدبهائی به نظر نمی رسد،
اما با دقت در آن متوجه می شویم که یک بهائی هیچ وقت نمی تواند چنین فیلمی بسازد.
صاحب حساب یوتیوب شخص یا
اشخاصی هستند که خود را "شمس بهاء" نامیده اند. این نام بارها و بارها
در ادبیات بهائی بکار رفته و برای بهائیان آشناست. سازندگان این فیلم هم به همین
علت این نام را برگزیده اند که کسی به کار انها شک نکند. سازندگان این فیلم برای
این که، نشان دهند این فیلم از تولیدات صدا و سیما و وزارت اطلاعات نیست و بصورت
کاملا آماتور تهیه شده، از یک نرم افزار رایگان ادیت استفاده کرده اند که آرم و
لوگوی آن در بالای ویدئو موجود است.
سازندگان فیلم که بسیار سعی
کرده اند، خود را بهائی جا بزنند، در گام اول، یعنی سلام بهائی یا
همان "الله
ابهی" چنان ناشیانه عمل می کنند که هر بهائی ای با دیدن آن تنها می تواند
بخندد! در این فیلم این طور القا می شود که الله ابهی مانند یک اسم رمز است. خب
اگر اینطور باشد، پس "سلام" در اسلام و "شلام" در یهود نیز
اسم رمز است. واضح است که هر آئینی فرهنگ و اداب و رسوم خاص خود را برای احوالپرسی
و دید بازدید دارد ضمن این که بهائیان کلمه الله ابهی را بصورت "اللهو
ابهی" تلفظ نمی کنند. جا دارد سازندگان این جور فیلم های زرد حداقل چند روزی
با بهائیان معاشرت داشته باشند که تلفظ این قبیل کلمات را یاد بگیرند.
همان طور که در ابتدا اشاره
کردم، این فیلم در ظاهر ضد بهائی نیست، اما هدف از ساخت آن هم مشخص نیست. نماهای
محدود و اغلب تاریک-ظاهرا بهائیان با تکنولوژی ای بنام لامپ آشنایی ندارند-چهره
های محو شده در تاریکی و شخصیت اصلی که لباسی شبیه به مردان انگلیسی قرن ۱۹ می
پوشد، همه و همه تنها به قصد محرف کردن ذهن بیننده و ترسناک نشان داده چهره ی
بهائیان استفاده شده است.
یکی از
موضوعاتی که برای بنده جالب بود، قسمتی است که خانمی از شخصیت اصلی می خواهد برای
ورود به موسسه، که همان دانشگاه آنلاین بهائیان است که هم اکنون مرتبطین با آن در
زندان هستند، ابتدا در کنکور دولتی شرکت کند تا وقتی که با نقص پرونده روبرو شد
بعد از او ثبت نام شود!
در این
فیلم این طور القا می شود که شرکت در کنکور برای بهائیان چیز عجیبی است و البته
پیامی که در پشت این دیالوگ وجود دارد این است که حالا که می دانیم به دانشگاه
راهمان نمی دهند چرا شرکت کنیم؟ شرکت کردن بهائیان در کنکور برای پر کردن
"لیست تظلم خواهی"، آنطور که شخصیت اصلی می گوید نیست، حق آنان است. بهائیان
بعنوان یک ایرانی حق دارند که در کنکور شرکت کنند و موسسه آزاد علمی تنها یک مسکن
است بر دردهای جوانان مشتاق تحصیل بهائی.
در واقع
در این قسمت فیلم حکومت آرزوی قلبی خود را با بیننده در میان می گذارد: بهائیان
عزیز! در کنکور شرکت نکنید، شما که خودتان دانشگاه دارید. این شرکت نکردن در کنکور
البته سبب خواهد شد یکی از موارد جدی نقض حقوق بهائیان از گزارشات سالانه مجامع
بین المللی حذف شود و بعبارتی مقداری از فشارهای بین المللی بر رژیم ایران کاسته
شود.
همانطور
که در زندان ها "بازجوی خوب" و "بازجوی بد" وجود دارد، هفته ی
گذشته نیز جمهوری اسلامی در نقش "بهائی ستیز بد" و "بهائی ستیز خوب"
ظاهر شد. بدها آنها بودند که تصویر آتش زدند و شوی تلویزیونی به راه انداختند و
خوب ها آنهایی بودند که در یوتیوب فیلم گذاشتند و سعی کردند مشکلات بهائیان را
نشان بدهند.
داستان
بهائی ستیزی و دگراندیش ستیزی در جمهوری اسلامی سر دراز دارد. باید نشست و نظاره
کرد که حرکت بعدی رژیم اسلامی در برخورد با جامعه بهائی چیست.
این
مقاله ابتدا در سایت نگاه منتشر
شد.
...................................................................................................................................