شهداي سه محفل ملي بهائيان ايران بعد
از انقلاب، و وضعيت فعلي ياران
پس از انقلاب 1357 ، بيست و چهار نفر از اعضاي اولين و دومين و سومين محفل ملي بهائيان ايران به همراه دو نفر از معاونين
مشاورين قارّه اي اعدام شدند.
اولين محفل ملي بهائيان ايران بعد از انقلاب
در 30 مرداد ماه 1359 ، نه نفر اعضاي محفل ملي بهائيان ايران توسط
افراد سپاه پاسداران و بدون رعايت تشريفات
قانوني دستگير و ناپديد شدند.
عبدالحسین تسلیمی، هوشنگ محمودی، ابراهیم رحمانی، دکتر حسین نجی، منوهر قائم مقامی،
عطاالله مقربی، یوسف قدیمی، بهیه نادری و دکتر کامبیز صادق زاده. دو نفر از معاونین
مشاوران قارها ی : دکتر یوسف عباسیان و دکتر حشمت الله روحانی نیز ناپدید شدند. / شرح اسامي از Erfan Sabeti
هر نه عضو محفل روحانی ملی به همراه
دو نفر از معاونین مشاوره قارهای در یکی از جلسات محفل روحانی ملی در یک منزل شخصی،
توسط افراد سپاه پاسداران انقلاب در ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ و بدون رعایت تشریفات قانونی دستگیر شدند. خانوادههای
ناپدیدشدگان مصرانه مورد را از زمان ناپدید شدن این افراد تا بهمن ماه ۱۳۵۹، طی ملاقات با
دادستان کل کشور، آیتالله قدوسی، رئیس قوه قضاییه، آیتالله محمد بهشتی و سخنگوی
مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی دنبال کردند. در ملاقاتی در تاریخ نوزدهم شهریور ۱۳۵۹، رفسنجانی تأیید
کرد که دستور دستگیری یازده بهایی صادر شده بود، اما گفت که اعضای خانواده زندانیان
نمیتوانند تا تکمیل مراحل بازپرسی با آنها ملاقات کنند. با این وجود، در تاریخ
هفدهم مهر ۱۳۵۹، رفسنجانی حرفش را عوض کرد و مدعی شد که دولت هیچ عضو محفل روحانی را
بازداشت نکردهاست و در عوض قضیه ناپدید شدن بهاییان را به طور غیر قابل قبولی به یک
گروه مستقل نسبت داد.
سرنوشت نه عضو محفل روحانی ملی و دو
تن از معاونین مشاورين قارهای نامعلوم باقی ماندهاست. اگر چه گزارشاتی مبنی بر اینکه
این افراد در زندان اوین به مدت کوتاهی در بازداشت بودهاند وجود دارد، هیچ گونه
خبری از آنها از تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیامده و اکنون همگی متوفی تلقی میشوند.
دومين محفل ملي بهائيان ايران بعد از انقلاب :
در 6 دي ماه 1360 ، هشت عضو از اعضاي دومين محفل ملي بهائيان ايران دستگير و بدون
محاكمه اعدام شدند.*
در۶ دی ماه ۱۳۶۰، هشت نفر از نه عضو دومین محفل روحانی ملی ایران پس از انقلاب بدون محاکمه اعدام شدند. بعد از انکار ابتدایی این اعدام ها، آیتالله اردبیلی، رئیس جدید قوه قضاییه، سرانجام اعلام کرد که هشت بهایی به جرم جاسوسی برای قدرتهای خارجی اعدام شدهاند. اردبیلی به سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفت که هیچ انگیزه و مبنای مذهبی دلیل این اعدامها نبوده است. در اواخر همان ماه، آیتالله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب مرکز، اعدام اعضای دومین محفل روحانی ملی را به این صورت توجیه کرد که عضویت در جامعه بهایی مترادف با جاسوسی برای سازمانهای استعماری است.
________________________________________________________________
* از صفحه 36 و 37 " ديانتي ممنوع - آزار وتعقيب بهائيان در ايران- مركز اسناد حقوق بشر ايران"
________________________________________________________________
* از صفحه 36 و 37 " ديانتي ممنوع - آزار وتعقيب بهائيان در ايران- مركز اسناد حقوق بشر ايران"
این ويديو از محاکمهی 7 نفر از 9 عضو شورای منتخب جامعهی بهائیان ایران در سال ۱۳۶۰ در زمان محاکمه ضبط شده و سالها بعد توسط یکی از دست اندرکاران دادگاه انقلاب شناسایی و بعداً در اختیار بنیاد تسلیمی قرار گرفته است. در حکم صادره عليه متهمانِ اين دادگاه، مدت اين محاکمه دو ساعت و سی دقيقه ثبت شده است اما نسخهی پيدا شده تنها دو ساعت و سه دقیقه از جريان دادگاه را نشان میدهد. حکم دادگاه حاکی است که 8 عضو دستگیر شدهی محفل ملی در دادگاه حاضر بودهاند، اما در این ویدیو تنها 7 متهم حضور دارند. کيفيت اين ويديو در اثر سالها پنهان ماندن بسيار پايين است.
آنچه میبینید نسخهی کامل ویدیویی است که پیدا شده. متهمان این دادگاه که همگی بلافاصله تیرباران شدند عبارتند از:
مهدی امینِ امین
آقای مهدی امینِ امین در 14 ژوئیهی 1916، در تهران متولد شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسهی تربیت در ایران به پایان رساند – مدرسهی تربیت را بهائیان تأسیس کرده بودند و بعدها بر اثر آزار و اذیت و فشار بر جامعهی بهائی توسط دولت تعطیل شد. آقای امین امین پس از فارغالتحصیلی از دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران وکیلِ پایهی یکِ دادگستری شد و دفتر وکالت شخصیِ خود را در تهران دائر کرد. او با خانم بهیهی نعیمی ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. آقای امینِ امین، وکیلی ماهر و معتبر و شاعری خوشقریحه بود. در جریانِ بلواهای ضدّبهائیِ سال 1953در یزد، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، آقای امینِ امین و دو وکیل بهائی دیگر را برای دفاع از اعضای زندانی محفل روحانی محلی بهائیان یزد به وکالت گماشت. دادگاه به نفع متهمین بهائی حکم داد. محفل ملی آقای امینِ امین را به عنوان رئیس هیئت حقوقیِ جامعهی بهائی ایران منصوب کرد - وظیفهی این هیئت مکاتبه با مسئولان کشور در دفاع از حقوق بهائیان بود. در هنگام انقلاب اسلامی، به رغم توصیهی مکرّر خانواده و دوستان، آقای امین امین ایران را تَرک نکرد زیرا باقیماندن در کشور و خدمت به ایران را وظیفهی خود میدانست. در نخستین سالهای پس از انقلاب، آقای امین امین در هنگام لزوم برای ارائهی خدمات ارزشمند حقوقی به جامعهی بهائی به گوشه و کنار کشور سفر میکرد. پس از ربایش و ناپدید شدنِ اعضای محفل ملّی پیشین آقای امین امین در مردادماه 1359 به عضویت محفل روحانی ملی انتخاب شد.
قدرتاللّه روحانی
قدرت اللّه روحانی در سال 1313 در روستای جوشقان در کاشان متولد شد. از خردسالی خانوادهاش گرفتار آزار و اذیت بود زیرا پدرش که ارباب دِه و مسلمانی متنفّذ و ثروتمند بود، بهائی شده بود. وقتی آقای روحانی حدوداً دهساله بود بلواهای ضدّ بهائی خانوادهاش را به شدت به خطر انداخت و محفل ملّیِ وقت، به آنها توصیه کرد که به تهران بروند. او تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در تهران تکمیل کرد و به تحصیل در رشتهی حقوق در دانشگاه تهران پرداخت و با رتبهی ممتاز فارغالتحصیل شد. در سال 1347 با خانم نجمیّه توفیق ازدواج کرد و دارای سه فرزند شد. نخستین شغلِ آقای روحانی نمایندگیِ دادستان بود. بعدها رئیس دوایر مختلف ادارهی اجرایِ ثبتِ اسناد و املاکِ کل کشور شد و سپس به معاونت سازمان ثبتِ اسناد و املاکِ کل کشور منصوب شد. وی در سال 1354 از این شغل استعفا داد و به عنوان وکیل پایه یکم دادگستری شروع به کار کرد. آقای روحانی یکی از اعضای بسیار فعال جامعهی بهائی و عضو هیئتهای گوناگون از جمله لجنهی ارتباط با اولیایِ امور بود. او از سال 1972یکی از نمایندگانِ حقوقیِ شرکت اُمَنا بود که برای حفظ و ادارهی داراییهای جامعهی بهائی تأسیس شده بود.
پس از ربایش و ناپدید شدنِ اعضای محفل ملی در مردادماه 1359، آقای روحانی که در آن زمان عضو محفل تهران بود به عضویت محفل ملی انتخاب شد. مدتی پیش از دستگیری به شورای عالی انقلاب فرهنگی احضار و حدود 7 ساعت مورد بازجویی قرار گرفت. چندی بعد و پس از اعدامِ اعضای محفل، یکی از روحانیونِ مستقر در زندان اوین که همشهریِ آقای روحانی بود، با شادی و سرور به خویشاوندانش در کاشان خبر داد که "پسر ارباب آقا فضلاللّه" اعدام شده و مردم باید بازار را چراغانی کنند و جشن بگیرند. خانوادههای اعضای محفل ملی از اعدام آنها بیخبر بودند و به این ترتیب – کاملاً به طور تصادفی- فهمیدند که اعضای محفل ملی شهید شدهاند. تقریباً یک ماه پس از اعدامِ آقای روحانی دولت همهی داراییهای او را مصادره و همسرش را احضار کرد.
دکتر سیروش روشنی
دکتر سیروس روشنی در سال 1925، در خانوادهای بهائی در تبریز در استان آذربایجان به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی به تحصیل پزشکی در دانشکدهی افسری پرداخت و در بیهوشی عمومی تخصص گرفت. دکتر روشنی در سال 1956 با خانم پروین شیخالاسلامی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. او پس از فارغالتحصیلی به عنوان متخصصِ بیهوشی برای وزارت بهداشت کار کرد و سپس در بیمارستان شیر و خورشید استخدام شد. در سال 1973 وزارت بهداشت او را به تهران منتقل کرد. دکتر روشنی به علت بهائی بودن اغلب با آزار و اذیت روبرو بود. یک بار از شغلش اخراج شد اما چون بیمارستان نتوانست جایگزینی برای او بیابد دوباره او را استخدام کرد. بار دیگر وقتی مشغول به کار بود مردان مسلّح به خانهاش هجوم بردند و همسرش را برای بازجویی 48 ساعت در بازداشتگاه حبس کردند. دکتر روشنی هر جا میرفت تحت نظر مأموران دولتی بود. موتورسواران و افراد مسلّح او را تعقیب میکردند و حتی در محل کارش تحت نظر بود. آنها میکوشیدند تا بیماران مسلمان را از مراجعه به او باز دارند. در سال 1980 دکتر روشنی و خانوادهاش از تصادفی که توسط سپاه پاسداران طراحی شده بود جان سالم به در بردند. یک ماه بعد دو خودرو سعی کردند تا راه را بر او ببندند اما او موفق به فرار شد. باز هم به جان او سوءقصد شد. با وجود این، چون تنها متخصص بیهوشی شهر بود و برای ارتش کار میکرد، مأموری برای محافظت از او گماشتند. اما سوءقصدها پایان نیافت و او به طور دائم تحت نظر بود. دکتر روشنی یکی از اعضای بسیار فعال جامعهی بهائی بود و پس از ربایش و ناپدیدشدنِ همهی اعضای محفلِ ملی در اوت 1980 به عضویت این محفل انتخاب شد. پس از اعدامِ دکتر روشنی، همهی اموال و داراییهای همسرش مصادره شد و از او خواستند که مستمریهای دریافتیِ شوهرش را بازپس دهد. به همسرش گفتند اگر دخترش مسلمان شود این پول را پس خواهند داد.
کامران صمیمی
آقای کامران صمیمی در 30 دسامبر 1925، در خانوادهای بهائی متولد شد. در 17 سالگی برای ادامهی تحصیل به هندوستان رفت و دو سال بعد ازدواج کرد. او و همسرش، پنج فرزند داشتند. آقای صمیمی پس از بازگشت به ایران یک مؤسسهی آموزش زبان خارجی بنیان گذاشت که در آن زمان منحصربهفرد بود. حوالی سال 1953، آقای صمیمی و خانوادهاش برای کمک به جامعهی بهائی اندونزی به جاکارتا رفتند و 16 سال در آنجا زندگی کردند. وی در سفارت ایران مترجم و در دانشگاه جاکارتا استاد زبان انگلیسی بود. او یکی از اعضای فعال جامعهی بهائی در ایران و اندونزی بود. آقای صمیمی ابتدا به عضویت محفل روحانی محلی جاکارتا و سپس به عضویت محفل روحانی ملی بهائیان اندونزی انتخاب شد. او در سال 1973 به ایران بازگشت. محفل روحانیِ ملّی او را به عضویتِ هیئت حقوقیای منصوب کرد که وظیفهاش دفاع از حقوق بهائیان ستمدیده بود. وی پس از ربایش و ناپدید شدنِ اعضای محفل ملی در اوت 1980 به عضویت این محفل انتخاب شد.
جلال عزیزی
آقای جلال عزیزی در سال 1928 در خانوادهای بهائی در تهران به دنیا آمد. پس از پایان دبیرستان برای تحصیلات دانشگاهی به آلمان رفت و در شهر فرایبورگ، در جنوب آن کشور، ساکن شد. پس از فارغالتحصیلی در اقتصاد و حقوق به ایران بازگشت، ازدواج کرد و کسبوکارش را آغاز کرد. او و همسرش سه فرزند داشتند. آقای عزیزی عضوی فعال در جامعهی بهایی بود. طی سالهای پرتلاطم انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همواره او را تحت نظر داشت و چند بار وی را به علّت اعتقاداتِ دینیاش بازداشت و زندانی کرد، اما هر بار پس از یکی دو روز با وثیقه آزاد شد. اموال او و برادرانش را به جرم بهائی بودن، ضبط و مصادره کردند. افزون بر این، حساب بانکی او را مسدود کردند و وی مجبور شد معاملات مالیِ خویش را از طریق دیگران انجام دهد. او به رغم اینکه میدانست تحت تعقیب و نظارتِ سپاه پاسداران است به عنوان یکی از نمایندگان نهادهای بهائی برای دفاع از حقوقِ بهائیان ستمدیده با مقامهای حکومتی دیدار میکرد. او و برادرش اسکندر عزیزی در یک هفته اعدام شدند. ابتدا وی به عنوان عضو محفل روحانی ملّی و سپس برادرش به عنوان عضو محفل محلی تهران اعدام شدند. برادر بزرگتر آنها، حبیبالله، در ماه اوت همان سال اعدام شده بود.
عزتالله فروهی
دکتر عزتالله فروهی در 31 دسامبر 1934، در روستای بروجن در استان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد. در 9 روزگی مادرش را از دست داد و خالهاش او را بزرگ کرد. تحصیلات ابتدایی را در بروجن به پایان برد و برای تحصیلات دبیرستانی به تهران رفت. دکتر فروهی در جوانی پس از معاشرت با تعدادی از بهائیان، بهائی شد. او در سال 1961 به عنوان متخصص بیهوشی از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شد. وی تحصیلات تکمیلی خود را در بریتانیا به پایان برد. او میخواست از دانش پزشکیاش برای کمک به مردم و جامعه استفاده کند. هنگامی که هنوز دانشجو بود با خانم شادانگیز روحانی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، دو سال خدمت سربازی را در اهواز، بهبهان، دزفول و اندیمشک گذراند سپس به تهران رفت و به عنوان استادیار دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران مشغول به کار شد. با وجود این، پس از چند سال چون در ستون مذهبِ برگهی استخدامش کلمهی بهائی را نوشته بود از کار برکنار شد. در بیمارستانِ دیگری نیز به این سرنوشت مبتلا شد و پس از انفصالِ از خدمت حقوقش را ندادند. دکتر فروهی به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط داشت. او برای کمک به جوامع بهائی به چند کشور آفریقایی سفر کرد. در ایران، پس از چند سال، مهارتهای پزشکیاش سبب شد که بر تعصبات مسئولان فایق آید و به عنوان رئیس بخش بیهوشی بیمارستان هفتصد تختخوابی منصوب شد– این بیمارستان کنارِ واحد بیمهی وزارت کار قرار داشت. یک سال پس از انقلاب اسلامی، بنا بر دستور العمل سراسریِ وزرات بهداشت درباره ی اخراج بهائیان، دکتر فروهی از کار برکنار شد. مدیر و کارکنان بیمارستان از این امر به شدت ابراز تأسف کردند اما گفتند که جز اطاعت از دستور چارهای ندارند. در مرداد سال 1359، یک سال پیش از اعدام، دکتر فروهی پس از ربایش و ناپدید شدنِ اعضای محفل ملی پیشین به عضویتِ محفل ملی ایران انتخاب شد.
دکتر محمود مجذوب
دکتر محمود مجذوب در سال 1930 در خانوادهای بهائی در شهرستان ملایر در همدان به دنیا آمد. در 17 سالگی با خانواده به تهران نقل مکان کرد. برای حمایت مالی از خانواده در بانک ملی مشغول به کار شد و به تحصیل شبانه پرداخت. پس از تکمیل تحصیلات دبیرستانی به دانشگاه رفت و در رشتهی حقوق از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. در سال 1960با خانم شکوهاعظم مجذوب ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. اندکی پس از ازدواج برای کمک به جامعهی بهائی نروژ به این کشور رفت و به عضویتِ نخستین محفل روحانیِ ملی بهائیان نروژ انتخاب شد. مدتی بعد با خانواده به ایران بازگشت و تحصیلات خود را ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دکترای حقوق از دانشگاه تهران شد. او چند سال در وزارت کار اشتغال داشت، سپس دفتر حقوقیِ شخصیاش را افتتاح کرد و به ارائهی مشاورهی حقوقی به شرکتها دربارهی اموری همچون بیمهی تأمین اجتماعیِ کارگران پرداخت. پس از انقلاب دفترش را به علت بهائی بودن بستند. او یکی از اعضای فعال جامعهی بهائی بود. وقتی در سال 1979به خانهی باب در شیراز، از اماکن مقدسهی بهائیان، حمله کردند، دکتر مجذوب یکی از دو فرد معتمدی بود که از طرف محفل روحانیِ ملّی مأمور شد تا با مسئولان شیراز دیدار کند و بکوشد تا تخریبِ این بنا را متوقف کند. به رغم خطرات آشکار این مأموریت، دکتر مجذوب از انجام وظیفه باز نایستاد. پس از ربایش و ناپدید شدن اعضای محفل ملی در اوتِ 1980 به عضویت این محفل انتخاب شد و به عنوانِ رئیس آن خدمت کرد. دکتر مجذوب میدانست که عضویت و ریاستِ محفل او را آماجِ حملهی دولت کرده است. بنابراین، برای مصون ماندنِ خانوادهاش از خطر، دو سال آخر عمر را در ناحیهای دورافتاده در خانهای گذراند که حمام و امکانات گرمایشی نداشت. در این شرایط، دسترسی به پوشاک و غذا هم محدود بود. سرانجام او در دسامبر 1981 همراه با دیگر اعضای محفل ملّی در جلسهی محفل دستگیر و پس از 14 روز اعدام شد.
ژینوس نعمت-محمودی
خانم ژینوس نعمت-محمودی در 8 اوتِ 1929 در خانوادهای بهائی در تهران متولد شد. پس از اخذ دیپلم با آقای هوشنگ محمودی ازدواج کرد. آقای محمودی یکی از اعضای محفل روحانی ملّی بهائیان ایران بود که پس از انقلاب اسلامی در سال 1359ربوده و ناپدید شد. خانم محمودی و همسرش سه فرزند داشتند.
خانم محمودی در دانشکدهی فیزیک دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد در هواشناسی شد. ایشان دستاوردهای حرفهایِ فراوانی داشت. او نخستین زن هواشناس در ایران بود و به عنوان رئیس بخش تحقیقات جوّی و آبوهوایی ایران و رئیس دانشکدهی هواشناسی ایران خدمت کرد. تأسیس این دانشکده مدیونِ کوششهای خانم محمودی است که میخواست ایران در هواشناسی خودکفا شود. افزون بر این، وی مدیر کلّ سازمان هواشناسی ایران و استاد دانشگاه تهران بود. در دههی 1950 که خانم محمودی کارش را آغاز کرد، هواشناسی در ایران دانشی نوپا بود. به لطف 25 سال تلاش خانم محمودی، ادارهی هواشناسیِ ایران توسعه یافت. وی اطلس جغرافیایی ایران را نوشت، اثری که ثمرهی 15 سال پژوهش دربارهی جغرافیای طبیعی و رابطهاش با فعالیتهای صنعتی، کشاورزی و اقتصادی بود.
خانم محمودی نخستین ایرانیای بود که دربارهی کاربرد بالقوهی انرژی خورشیدی در ایران تحقیق کرد. او اغلب نمایندهی ایران در کنفرانسهای بینالمللیِ هواشناسی بود و همهی دولتمردانِ ایرانی خدمات و صداقتش را ارج مینهادند و میستودند. علاوه بر این، او عضو سازمانهایِ بشردوستانهی گوناگونی بود که از میان آنها میتوان به سازمان رهاییِ زنان و ریاستِ انجمن "صلح دیهیم" اشاره کرد. او این موفقیتها را به رغم موانعِ ناشی از زن بودن و بهائی بودن کسب کرد. بعدها وقتی به سنّ بازنشستگی رسید، وزارتخانه با تقاضایِ بازنشستگیِ او موافقت نکرد زیرا بازنشستگیِ او را به ضرر دولت میدانستند. اما بلافاصله پس از انقلاب اسلامی به علّت بهائی بودن از کار برکنار شد. افزون بر این، حقوق و مستمریاش را قطع کردند و حساب بانکیاش را بستند. دولت، خانهی او را مصادره و اسباب و اثاثیهاش را نابود کرد یا به دیگران بخشید.
خانم محمودی عضو فعال جامعهی بهائی بود و در هیئتها و نهادهای اداری گوناگونِ این جامعه خدمت میکرد. پس از ربایش و ناپدید شدنِ اعضای محفل ملّی، از جمله همسرش، در اوت 1980 وی به عضویت محفل ملی بهائیان ایران انتخاب شد.
-------------------------------------------------------------------------
سومين محفل ملي بهائيان ايران بعد از انقلاب :
فرهاد اصدقی- شاپور مرکزی- احمد بشیری- جهانگیر هدایتی- فرید بهمردی- اردشیر اختری راد- امیر حسین نادری. شرح اسامي از: Kian Sabeti
در7 شهريور 1362 هفت عضو سابق محفل ملي بهائيان ايران دستگير وسرانجام توسط دولت اعدام شدند.
--------------------------------------------------------------------------
----------------------------------------------------------------------
ياران بهائيان ايران
--------------------------------------------------------------------------
حمله به محافل روحاني محلي - علاوه بر هدف قرار دادن اعضاي محفل روحاني ملي، مقامات قضايي ايران اعضاي محافل روحاني محلي را نيز تحت تعقيب قرار دادند.*
* از: صفحه 34 ديانتي ممنوع - آزار وتعقيب بهائيان در ايران- مركز اسناد حقوق بشر ايران، فروردين 1386
علاوه بر هدف قرار دادن اعضاي محفل روحاني ملي، مقامات قضايي ايران اعضاي محافل روحاني محلي را نيز تحت تعقيب قرار دادند.
تهران و كرج
در تهران، علي اكبر خرسندي، اولين عضو محفل روحاني محلي بود كه در تاريخ 23 فروردين 1358 به طناب دار آويخته شد.
متعاقب اعدام خرسندي، هفت تن ديگر از اعضاي سرشناس جامعه بهايي تهران در فاصله ارديبهشت تا آذر 1358 اعدام شدند. اين افراد عبارت بودند از:
غلامحسين اعظمي، علي اكبر معيني، بديع الله يزداني، يوسف سبحاني، يدالله محبوبيان، ذبيح الله مؤمني و بهروز سنايي.
بزرگ علويان، عضو محفل روحاني محلي در تهران، در تاريخ 2 تير 1360 اعدام شد. ...
در روز اعدام علويان، دو نفر از اعضاي محفل روحاني محلي كرج، هاشم فرنوش و فرهنگ مودت نيز به سرنوشتي مشابه دچار شدند.
روز بعد، در تاريخ 3 تير 1360 ، دكتر مسيح فرهنگي، از اعضاي مشاورين قاره اي كه در محفل روحاني ملي ايران و عراق نيز خدمت كرده بود، به همراه بديع الله فريد، نويسنده معروف بهايي و يدالله پستچي، بعد از 16 ماه زندان اعدام شدند.
ورقا تبيانيان نيز با آنها اعدام شد اگرچه او مثل فريد و پُستچي هيچ سمتي در اداره امور بهايي نداشت.
تنها چند ماه بعد از اين اعدام دسته جمعي، دو بهايي ديگر در تهران اعدام شدند: حسين رستگار- نامدار در 14 مرداد 1360 و حبيب الله عزيزي، عضو محفل روحاني محلي تهران، در تاريخ 7 شهريور در 12 آبان 1360 ،
شش نفر از اعضاي تازه انتخاب شده محفل روحاني محلي تهران در جلسه اي به همراه صاحبخانه دستگير شدند.*
يكي از بستگان شيوا محمودي- اسدالله زاده، عضو اعدام شده محفل، گزارش داد كه در حالي كه اعضاي محفل روحاني محلي در سلول انفرادي بودند به آنها شانس تبري از مذهب بهايي و به دست آوردن موقعيت مجدد خود در جامعه داده شده بود. تنها يك نفر از دستگيرشدگان، همسر شيدرخ- بقا، ترك مذهب كرده و آزاد شد.
بعلاوه، هجده بهايي سرشناس تهران كه هيچ گونه سمت اداري نداشتند در فاصله مهر 1360 تا شهريور 1364 اعدام شده يا در زندان فوت نمودند.
در 14 دي 1360 ، هر شش نفر به همراه شيدرخ اميركيا- بقا، خانمي كه جلسه در خانه اش برگزار شده بود اعدام شدند
_____________________________________
* اعضاي محفل روحاني طهران كه در تاريخ 14 دي ماه 1360 شمسي مطابق 4 ژانويه 1982 ميلادي به شهادت رسيدند:
1- جناب كورش طلائي
2- دكتر خسرو مهندسي
3- سركارخانم شيوا محمودي- اسدالله زاده
4- جناب عطاءالله ياوري
5- جناب فتح الله فردوسي
6- جناب اسكندر عزيزي
7- سركارخانم شيدرخ اميركيا- بقا( ايشان عضو محفل روحاني طهران نبودند بلكه ميزبان جلسه بودند و با اعضاي محفل روحاني طهران به شهادت رسيدند.
Local Spiritual Assembly members who were martyred
on 4th January 1982
Mr. Kúrush Ṭalá'í
Dr. Khusraw Muhandisí
Mrs. Shívá Maḥmúdí-Asadu'lláhzádih
Mr. 'Aṭá'u'lláh Yávarí
Mr. Fatḥu'lláh Firdawsí
Mr. Iskandar 'Azízí
Mrs. Shídrukh Amírkíyá-Baqá (She was not a LSA member but was the hostess and was martyred with the LSA members)
on 4th January 1982
Mr. Kúrush Ṭalá'í
Dr. Khusraw Muhandisí
Mrs. Shívá Maḥmúdí-Asadu'lláhzádih
Mr. 'Aṭá'u'lláh Yávarí
Mr. Fatḥu'lláh Firdawsí
Mr. Iskandar 'Azízí
Mrs. Shídrukh Amírkíyá-Baqá (She was not a LSA member but was the hostess and was martyred with the LSA members)
----------------------------------------------------------------------
ياران بهائيان ايران
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از ویکیپدیا،
دانشنامهٔ آزاد
دستور تشکیل
محافل روحانی توسط حضرت بهاءالله در کتاب اقدس داده شدهاست و حد اقل تعداد اعضای
این جمع را ۹ نفر اعلام میکند. اولین محفل روحانی رسمی در طهران و در سال ۱۸۹۷
تحت نظر حضرت عبدالبهاء و توسط حاجی آخوند از ایادیان امرالله تشکیل شد. به خاطر
آزار و اذیت بهائیان ایران این محفل هم وظیفه محلی و هم ملی را بر عهده گرفت. محفل
روحانی ایران در سال ۱۳۶۲ و پس از انقلاب، توسط نظام جمهوری اسلامی در ایران غیر
قانونی اعلام شد. و پس از آن جمع جایگزین و عموما ۳ نفره یاران ایران مسئولیت
اداره امور جامعه بهائی را بر عهده گرفت.
پس از انقلاب اسلامي
اولین
محفل روحانی ملي ایران
از ابتدای
انقلاب تا نیمه سال ۱۳۵۹، اعضای محفل روحانی ملی به طور مستمر مورد آزار و اذیت
قرار گرفتند. در اسفند ماه ۱۳۵۸، دکتر حسین نجی، عضو محفل روحانی ملی، تلگرامی به
آیتالله خمینی، رئیس جمهور بنی صدر، دادستان کل دادگاه انقلاب، آیتالله علی قدوسی
و سازمان مرکزی نظام پزشکی فرستاد و در آن چندین فقره حمله به منزل مسکونیاش توسط
افراد مسلح و دستگیری همسرش را شرح داد. وی خواستار توصیه در مورد چگونگی توقف این
تعرضات شد. شکایت نامبرده چندان مورد توجه قرار نگرفت. هر نه عضو محفل روحانی ملی
به همراه دو نفر از معاونین مشاوره قارهای در یکی از جلسات محفل روحانی ملی در یک
منزل شخصی، توسط افراد سپاه پاسداران انقلاب در ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ و بدون رعایت تشریفات
قانونی دستگیر شدند. خانوادههای ناپدیدشدگان مصرانه مورد را از زمان ناپدید شدن این
افراد تا بهمن ماه ۱۳۵۹، طی ملاقات با دادستان کل کشور، آیتالله قدوسی، رئیس قوه
قضاییه، آیتالله محمد بهشتی و سخنگوی مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی دنبال کردند. در
ملاقاتی در تاریخ نوزدهم شهریور ۱۳۵۹، رفسنجانی تأیید کرد که دستور دستگیری یازده
بهایی صادر شده بود، اما گفت که اعضای خانواده زندانیان نمیتوانند تا تکمیل مراحل
بازپرسی با آنها ملاقات کنند. با این وجود، در تاریخ هفدهم مهر ۱۳۵۹، رفسنجانی
حرفش را عوض کرد و مدعی شد که دولت هیچ عضو محفل روحانی را بازداشت نکردهاست و در
عوض قضیه ناپدید شدن بهاییان را به طور غیر قابل قبولی به یک گروه مستقل نسبت داد.
سرنوشت نه
عضو محفل روحانی ملی و دو تن از معاونین مشاورين قارهای نامعلوم باقی ماندهاست.
اگر چه گزارشاتی مبنی بر اینکه این افراد در زندان اوین به مدت کوتاهی در بازداشت
بودهاند وجود دارد، هیچ گونه خبری از آنها از تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیامده
و اکنون همگی متوفی تلقی میشوند.
دومین
محفل روحانی ملي ایران
در فاصله
کوتاهی بعد از ناپدید شدن اعضای اولین محفل روحانی ملی، ایرانیان بهایی گرد هم
آمدند تا اعضای جدید محفل روحانی ملی را انتخاب نمایند. اعضای دومین محفل روحانی
ملی همگی واقف بودند که ممکن است سرنوشت پیشینیان خود را داشته باشند.
مسؤولین
سریعاً اعضای جدید محفل را مرکز توجه خود قرار دادند. سازمان عفو بینالملل گزارش
داد که در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۶۰، مقامات ایرانی هشت عضو از نه عضو محفل روحانی ملی را
در خانه ذوق الله مؤمن دستگیر کردند.
دستگیرشدگان
عبارت بودند از: مهدی امین امین، جلال عزیزی، عزت الله فروهی، ژینوس نعمت محمودی،
محمود مجذوب، قدرتالله روحانی، سیروس روشنی و کامران صمیمی. آقای مؤمن و فریده
صمیمی، همسر کامران صمیمی، منشی محفل، که در پذیرایی کمک میکرد نیز بازداشت شدند.
سازمان عفو بینالملل، یادداشتی جهت واکنش فوری صادر کرد و خواستار فرستادن اعتراض
توسط پست و تلگرام، مستقیماً به رئیس دیوانعالی کشور، آیتالله موسوی اردبیلی،
معاون نخست وزیر، میرحسین موسوی و دادستان کل، مهدی ربانی املشی و درخواست اطلاعات
راجع به محل نگهداری دستگیرشدگان، شد. سازمان عفو بینالملل همچنین خواستار ارسال
اعتراض به وزارت امور خارجه و وزیر کشور شده بود.
در ۶ دی
۱۳۶۰، هشت نفر از نه عضو دومین محفل روحانی ملی ایران بدون محاکمه اعدام شدند. بعد
از انکار ابتدایی این اعدامها، آیتالله اردبیلی، رئیس جدید قوه قضاییه، سرانجام
اعلام کرد که هشت بهایی به جرم جاسوسی برای قدرتهای خارجیاعدام شدهاند. اردبیلی
به سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفت که هیچ انگیزه و مبنای مذهبی دلیل این
اعدامها نبودهاست. در اواخر همان ماه، آیتالله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای
انقلاب مرکز، اعدام اعضای دومین محفل روحانی ملی را به این صورت توجیه کرد که عضویت
در جامعه بهایی مترادف با جاسوسی برای سازمانهای استعماری است.
اگرچه
اعدامها رسماً اعلام نشدند، بهاییان موفق به کشف محل دفن اجساد در بخش کافرین
قبرستان خاوران شدند. بعضی از اجساد به صورت دسته جمعی دفن شده بودند. دختر ژینوس
نعمت محمودی، گزارش داد که بعضی از خانوادهها برای اطلاع از محل اجساد عزیزان خود
مجبور شدند که اول بهای گلوله مصرف شده برای اعدام را بپردازند.
سومین
محفل روحانی ملي ایران
در ۷ شهریور
۱۳۶۲، دادستان کل انقلاب، سید حسین موسوی تبریزی، تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی
بهاییت در ایران را ممنوع اعلام نمود. این دستور انحلال سومین محفل روحانی ملی و
حدود ۴۰۰ محفل روحانی محلی را الزامی میکرد. عضویت در هرگونه تشکیلات بهایی یا
فعالیتی که باعث تشویق مذهب برای غیر بهاییان میشد به شدت ممنوع شده بود. دولت
صدور این دستور را با این ادعا که تشکیلات بهائی محارب و توطئه گر شناخته میشوند
و در فعالیتهای جاسوسی شرکت میکنند توجیه نمود.
موسوی تبریزی،
دادستان کل انقلاب، در مصاحبهای با کیهان هوایی، روزنامه وابسته به دولت، اظهار
داشت: «جاسوسی میکنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها میکنند ... این
مسائل باعث شده که ما همین الآن اعلام کنیم که تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت
در ایران ممنوع و تا حال هم ممنوع بوده و دولت جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی
اینها را به رسمیت نشناخته»
قبل از اینکه
محفل روحانی ملی ممنوعیت را بپذیرد، در رد اتهامات دولت نامه سرگشادهای به رهبران
ایرانی نوشت . این نامه به اذیت و آزار بهاییان در جمهوری اسلامی اشاره کرد و از
مردم ایران، دولت اسلامی و خدا خواست تا به رسمیت بشناسند . این نامه آخرین عمل
محفل روحانی ملی قبل حقشان را به عنوان شهروند ایرانی و به عنوان انسان از انحلال
داوطلبانه بود .
علیرغم
انحلال داوطلبانه، مقامات جمهوری اسلامی به اذیت و آزار و ایجاد رعب و وحشت بین
اعضای سابق محفل روحانی ملی و محلی و سایر مقامات اداری آن در سراسر ایران و نیز
کسانی که این نامه سرگشاده را در دفاع از بهاییان امضاء کرده بودند ادامه دادند.
در اواسط سال ۱۳۶۲، بیش از ۵۰۰ تن از بهاییان که اکثر آنها از اعضای سابق محفل
بوده یا با این اعضا در ارتباط بودند بدون هیچ اتهامی دستگیر شدند.
در طول
زمان، هفت عضو سابق اعضای سومین محفل روحانی ملی دستگیر و سرانجام توسط دولت اعدام
شدند.
یاران ایران
تمام
مؤسسات انتخابی و انتصابی بهائی در ایران از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) ممنوع اعلام شد و
اکثر اعضای سه محفل روحانی ملی اداره کنندهٔ امور بهائیان به قتل رسیدند. در نبود این محافل یک مجمع موقت با عنوان «یاران
ایران» با اطلاع کامل حکومت تشکیل شد که به امور اولیهٔ جامعهٔ سیصدهزار نفره بهائیان ایران رسیدگی کند.
تمام
مسئولین حکومتی از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) تا کنون از وجود این گروه اطلاع داشتهاند. در
حقیقت در تمام این سالها مقامات دولتی منظماً، هرچند غالباً به طور غیر رسمی، با
اعضای این هیأت در تماس بودهاند. جامعه بهائی ادعا میکند این که میگویند یاران
ایران یک گروه غیرقانونی است به کلی بیپایهاست.
آخرین
اعضای این گروه که در ایران مسئولیت مدیریت جامعه بهائی را بر عهده دارند عبارت
از:
فریبا کمال آبادی
جمال الدین خانجانی
عفیف نعیمی
سعید رضایی
بهروز توکلی
وحید تیزفهم
مهوش ثابت
شش نفر از
آنان در تاریخ ۱۴ می۲۰۰۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷) در منزل خود دستگیر شدند. هفتمین
نفر، قبل از اعضای دیگر، و در تاریخ ۵ مارس ۲۰۰۸ (۱۵ اسفند ۱۳۸۶) در مشهد دستگیر
شد. و هم اکنون در زندان اوین بسر میبرند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
محفل روحانی ایران
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
دستور تشکیل محافل روحانی توسط بهاءالله در کتاب اقدس داده شدهاست و حداقل تعداد اعضای این جمع را ۹ نفر اعلام میکند.[۱] اولین محفل روحانی رسمی در طهران و در سال ۱۸۹۷ تحت نظر عبدالبهاء و توسط حاجی آخوند از ایادیان امرالله تشکیل شد. به خاطر آزار و اذیت بهائیان ایران این محفل هم وظیفه محلی و هم ملی را بر عهده گرفت.[۲] محفل روحانی ایران در سال ۱۳۶۲ و پس از انقلاب، توسط نظام جمهوری اسلامی در ایران غیر قانونی اعلام شد.[۳] و پس از آن جمع جایگزین و عموما ۳ نفره یاران ایران مسئولیت اداره امور جامعه بهائی را بر عهده گرفت.
سرنوشت نه عضو محفل روحانی ملی و دو تن از معاونین مشاوره قارهای نامعلوم باقی ماندهاست. اگر چه گزارشاتی مبنی بر اینکه این افراد در زندان اوین به مدت کوتاهی در بازداشت بودهاند وجود دارد، هیچ گونه خبری از آنها از تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیامده و اکنون همگی متوفی تلقی میشوند.
مسؤولین سریعاً اعضای جدید محفل را مرکز توجه خود قرار دادند. سازمان عفو بینالملل گزارش داد که در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۶۰، مقامات ایرانی هشت عضو از نه عضو محفل روحانی ملی را در خانه ذوق الله مؤمن دستگیر کردند.
دستگیرشدگان عبارت بودند از: مهدی امین امین، جلال عزیزی، عزت الله فروهی، ژینوس نعمت محمودی، محمود مجذوب، قدرتالله روحانی، سیروس روشانی و کامران صمیمی. آقای مؤمن و فریده صمیمی، همسر کامران صمیمی، منشی محفل، که در پذیرایی کمک میکرد نیز بازداشت شدند. سازمان عفو بینالملل، یادداشتی جهت واکنش فوری صادر کرد و خواستار فرستادن اعتراض توسط پست و تلگرام، مستقیماً به رئیس دیوانعالی کشور، آیتالله موسوی اردبیلی، معاون نخست وزیر، میرحسین موسوی و دادستان کل، مهدی ربانی املشی و درخواست اطلاعات راجع به محل نگهداری دستگیرشدگان، شد. سازمان عفو بینالملل همچنین خواستار ارسال اعتراض به وزارت امور خارجه و وزیر کشور شده بود.
در ۶ دی ۱۳۶۰، هشت نفر از نه عضو دومین محفل روحانی ملی ایران بدون محاکمه اعدام شدند. بعد از انکار ابتدایی این اعدامها، آیتالله اردبیلی، رئیس جدید قوه قضاییه، سرانجام اعلام کرد که هشت بهایی به جرم جاسوسی برای قدرتهای خارجیاعدام شدهاند. اردبیلی به سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفت که هیچ انگیزه و مبنای مذهبی دلیل این اعدامها نبودهاست. در اواخر همان ماه، آیتالله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب مرکز، اعدام اعضای دومین محفل روحانی ملی را به این صورت توجیه کرد که عضویت در جامعه بهایی مترادف با جاسوسی برای سازمانهای استعماری است.
اگرچه اعدامها رسماً اعلام نشدند، بهاییان موفق به کشف محل دفن اجساد در بخش کافرین قبرستان خاوران شدند. بعضی از اجساد به صورت دسته جمعی دفن شده بودند. دختر ژینوس نعمت محمودی، گزارش داد که بعضی از خانوادهها برای اطلاع از محل اجساد عزیزان خود مجبور شدند که اول بهای گلوله مصرف شده برای اعدام را بپردازند.
موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب، در مصاحبهای با کیهان هوایی، روزنامه وابسته به دولت، اظهار داشت: «جاسوسی میکنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها میکنند ... این مسائل باعث شده که ما همین الآن اعلام کنیم که تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت در ایران ممنوع و تا حال هم ممنوع بوده و دولت جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی اینها را به رسمیت نشناخته»
قبل از اینکه محفل روحانی ملی ممنوعیت را بپذیرد، در رد اتهامات دولت نامه سرگشادهای به رهبران ایرانی نوشت . این نامه به اذیت و آزار بهاییان در جمهوری اسلامی اشاره کرد و از مردم ایران، دولت اسلامی و خدا خواست تا به رسمیت بشناسند . این نامه آخرین عمل محفل روحانی ملی قبل حقشان را به عنوان شهروند ایرانی و به عنوان انسان از انحلال داوطلبانه بود .
علیرغم انحلال داوطلبانه، مقامات جمهوری اسلامی به اذیت و آزار و ایجاد رعب و وحشت بین اعضای سابق محفل روحانی ملی و محلی و سایر مقامات اداری آن در سراسر ایران و نیز کسانی که این نامه سرگشاده را در دفاع از بهاییان امضاء کرده بودند ادامه دادند. در اواسط سال ۱۳۶۲، بیش از ۵۰۰ تن از بهاییان که اکثر آنها از اعضای سابق محفل بوده یا با این اعضا در ارتباط بودند بدون هیچ اتهامی دستگیر شدند.
در طول زمان، هفت عضو سابق اعضای سومین محفل روحانی ملی دستگیر و سرانجام توسط دولت اعدام شدند.
تمام مسئولین حکومتی از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) تا کنون از وجود این گروه اطلاع داشتهاند. در حقیقت در تمام این سالها مقامات دولتی منظماً، هرچند غالباً به طور غیر رسمی، با اعضای این هیأت در تماس بودهاند. جامعه بهائی ادعا میکند این که میگویند یاران ایران یک گروه غیرقانونی است به کلی بیپایهاست.[۶]
آخرین اعضای این گروه که در ایران مسئولیت مدیریت جامعه بهائی را بر عهده دارند عبارت از:
شش نفر از آنان در تاریخ ۱۴ می۲۰۰۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷) در منزل خود دستگیر شدند. هفتمین نفر، قبل از اعضای دیگر، و در تاریخ ۵ مارس ۲۰۰۸ (۱۵ اسفند ۱۳۸۶) در مشهد دستگیر شد. و هم اکنون در زندان اوین بسر میبرند.
محتویات
پس از انقلاب
اولین محفل روحانی ایران
از ابتدای انقلاب تا نیمه سال ۱۳۵۹، اعضای محفل روحانی ملی به طور مستمر مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در اسفند ماه ۱۳۵۸، دکتر حسین نجی، عضو محفل روحانی ملی، تلگرامی به آیتالله خمینی، رئیس جمهور بنی صدر، دادستان کل دادگاه انقلاب، آیتالله علی قدوسی و سازمان مرکزی نظام پزشکی فرستاد و در آن چندین فقره حمله به منزل مسکونیاش توسط افراد مسلح و دستگیری همسرش را شرح داد. وی خواستار توصیه در مورد چگونگی توقف این تعرضات شد. شکایت نامبرده چندان مورد توجه قرار نگرفت.[۴] هر نه عضو محفل روحانی ملی به همراه دو نفر از معاونین مشاوره قارهای در یکی از جلسات محفل روحانی ملی در یک منزل شخصی، توسط افراد سپاه پاسداران انقلاب در ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ و بدون رعایت تشریفات قانونی دستگیر شدند.[۵] خانوادههای ناپدیدشدگان مصرانه مورد را از زمان ناپدید شدن این افراد تا بهمن ماه ۱۳۵۹، طی ملاقات با دادستان کل کشور، آیتالله قدوسی، رئیس قوه قضاییه، آیتالله محمد بهشتی و سخنگوی مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی دنبال کردند. در ملاقاتی در تاریخ نوزدهم شهریور ۱۳۵۹، رفسنجانی تأیید کرد که دستور دستگیری یازده بهایی صادر شده بود، اما گفت که اعضای خانواده زندانیان نمیتوانند تا تکمیل مراحل بازپرسی با آنها ملاقات کنند. با این وجود، در تاریخ هفدهم مهر ۱۳۵۹، رفسنجانی حرفش را عوض کرد و مدعی شد که دولت هیچ عضو محفل روحانی را بازداشت نکردهاست و در عوض قضیه ناپدید شدن بهاییان را به طور غیر قابل قبولی به یک گروه مستقل نسبت داد.سرنوشت نه عضو محفل روحانی ملی و دو تن از معاونین مشاوره قارهای نامعلوم باقی ماندهاست. اگر چه گزارشاتی مبنی بر اینکه این افراد در زندان اوین به مدت کوتاهی در بازداشت بودهاند وجود دارد، هیچ گونه خبری از آنها از تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیامده و اکنون همگی متوفی تلقی میشوند.
دومین محفل روحانی ایران
در فاصله کوتاهی بعد از ناپدید شدن اعضای اولین محفل روحانی ملی، ایرانیان بهایی گرد هم آمدند تا اعضای جدید محفل روحانی ملی را انتخاب نمایند. اعضای دومین محفل روحانی ملی همگی واقف بودند که ممکن است سرنوشت پیشینیان خود را داشته باشند.مسؤولین سریعاً اعضای جدید محفل را مرکز توجه خود قرار دادند. سازمان عفو بینالملل گزارش داد که در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۶۰، مقامات ایرانی هشت عضو از نه عضو محفل روحانی ملی را در خانه ذوق الله مؤمن دستگیر کردند.
دستگیرشدگان عبارت بودند از: مهدی امین امین، جلال عزیزی، عزت الله فروهی، ژینوس نعمت محمودی، محمود مجذوب، قدرتالله روحانی، سیروس روشانی و کامران صمیمی. آقای مؤمن و فریده صمیمی، همسر کامران صمیمی، منشی محفل، که در پذیرایی کمک میکرد نیز بازداشت شدند. سازمان عفو بینالملل، یادداشتی جهت واکنش فوری صادر کرد و خواستار فرستادن اعتراض توسط پست و تلگرام، مستقیماً به رئیس دیوانعالی کشور، آیتالله موسوی اردبیلی، معاون نخست وزیر، میرحسین موسوی و دادستان کل، مهدی ربانی املشی و درخواست اطلاعات راجع به محل نگهداری دستگیرشدگان، شد. سازمان عفو بینالملل همچنین خواستار ارسال اعتراض به وزارت امور خارجه و وزیر کشور شده بود.
در ۶ دی ۱۳۶۰، هشت نفر از نه عضو دومین محفل روحانی ملی ایران بدون محاکمه اعدام شدند. بعد از انکار ابتدایی این اعدامها، آیتالله اردبیلی، رئیس جدید قوه قضاییه، سرانجام اعلام کرد که هشت بهایی به جرم جاسوسی برای قدرتهای خارجیاعدام شدهاند. اردبیلی به سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفت که هیچ انگیزه و مبنای مذهبی دلیل این اعدامها نبودهاست. در اواخر همان ماه، آیتالله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب مرکز، اعدام اعضای دومین محفل روحانی ملی را به این صورت توجیه کرد که عضویت در جامعه بهایی مترادف با جاسوسی برای سازمانهای استعماری است.
اگرچه اعدامها رسماً اعلام نشدند، بهاییان موفق به کشف محل دفن اجساد در بخش کافرین قبرستان خاوران شدند. بعضی از اجساد به صورت دسته جمعی دفن شده بودند. دختر ژینوس نعمت محمودی، گزارش داد که بعضی از خانوادهها برای اطلاع از محل اجساد عزیزان خود مجبور شدند که اول بهای گلوله مصرف شده برای اعدام را بپردازند.
سومین محفل روحانی ایران
در ۷ شهریور ۱۳۶۲، دادستان کل انقلاب، سید حسین موسوی تبریزی، تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت در ایران را ممنوع اعلام نمود. این دستور انحلال سومین محفل روحانی ملی و حدود ۴۰۰ محفل روحانی محلی را الزامی میکرد. عضویت در هرگونه تشکیلات بهایی یا فعالیتی که باعث تشویق مذهب برای غیر بهاییان میشد به شدت ممنوع شده بود. دولت صدور این دستور را با این ادعا که تشکیلات بهائی محارب و توطئه گر شناخته میشوند و در فعالیتهای جاسوسی شرکت میکنند توجیه نمود.موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب، در مصاحبهای با کیهان هوایی، روزنامه وابسته به دولت، اظهار داشت: «جاسوسی میکنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها میکنند ... این مسائل باعث شده که ما همین الآن اعلام کنیم که تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت در ایران ممنوع و تا حال هم ممنوع بوده و دولت جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی اینها را به رسمیت نشناخته»
قبل از اینکه محفل روحانی ملی ممنوعیت را بپذیرد، در رد اتهامات دولت نامه سرگشادهای به رهبران ایرانی نوشت . این نامه به اذیت و آزار بهاییان در جمهوری اسلامی اشاره کرد و از مردم ایران، دولت اسلامی و خدا خواست تا به رسمیت بشناسند . این نامه آخرین عمل محفل روحانی ملی قبل حقشان را به عنوان شهروند ایرانی و به عنوان انسان از انحلال داوطلبانه بود .
علیرغم انحلال داوطلبانه، مقامات جمهوری اسلامی به اذیت و آزار و ایجاد رعب و وحشت بین اعضای سابق محفل روحانی ملی و محلی و سایر مقامات اداری آن در سراسر ایران و نیز کسانی که این نامه سرگشاده را در دفاع از بهاییان امضاء کرده بودند ادامه دادند. در اواسط سال ۱۳۶۲، بیش از ۵۰۰ تن از بهاییان که اکثر آنها از اعضای سابق محفل بوده یا با این اعضا در ارتباط بودند بدون هیچ اتهامی دستگیر شدند.
در طول زمان، هفت عضو سابق اعضای سومین محفل روحانی ملی دستگیر و سرانجام توسط دولت اعدام شدند.
یاران ایران
نوشتار اصلی: یاران ایران
تمام مؤسسات انتخابی و انتصابی بهائی در ایران از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲)
ممنوع اعلام شد و اکثر اعضای سه محفل روحانی ملی اداره کنندهٔ امور
بهائیان به قتل رسیدند. در نبود این محافل یک مجمع موقت با عنوان «یاران
ایران» با اطلاع کامل حکومت تشکیل شد که به امور اولیهٔ جامعهٔ سیصدهزار
نفره بهائیان ایران رسیدگی کند.[۶]تمام مسئولین حکومتی از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) تا کنون از وجود این گروه اطلاع داشتهاند. در حقیقت در تمام این سالها مقامات دولتی منظماً، هرچند غالباً به طور غیر رسمی، با اعضای این هیأت در تماس بودهاند. جامعه بهائی ادعا میکند این که میگویند یاران ایران یک گروه غیرقانونی است به کلی بیپایهاست.[۶]
آخرین اعضای این گروه که در ایران مسئولیت مدیریت جامعه بهائی را بر عهده دارند عبارت از:
شش نفر از آنان در تاریخ ۱۴ می۲۰۰۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷) در منزل خود دستگیر شدند. هفتمین نفر، قبل از اعضای دیگر، و در تاریخ ۵ مارس ۲۰۰۸ (۱۵ اسفند ۱۳۸۶) در مشهد دستگیر شد. و هم اکنون در زندان اوین بسر میبرند.
منابع
- ↑ کتاب اقدس بند ۳۰، همچنین یادداشت ۴۹ و ۵۰ صفحه ۱۳۹
- ↑ Moojan Momen, “Haji Akhund,” http://www.northill.demon.co.uk/relstud/akhund.htm.
- ↑ «اظهارات دادستان کل انقلاب...» کیهان هوایی، ۱۳۶۲/۶/۳۰
- ↑ ترجمه «نامه دکتر نجی، عضو محفل روحانی ملی (۱۳۵۹) (NSA)» (موجود در آرشیو مرکز اسناد حقوق بشر ایران).
- ↑ «گزارش جامعة بینالمللی بهاییان به کمیسیون فرعی سازمان ملل در مورد جلوگیری از تبعیض و حمایت از اقلیتها»، جلسه سی و چهارم، ۶ شهریور ۱۳۶۰. مطابق «دنیای بهایی هجدهم»، رک. زیرنویس ۱۱۳، ص. ۲۵۷، افرادی که ناپدید شده عبارت بودند از: آقایان عبدالحسین تسلیمی، هوشنگ محمودی، ابراهیم رحمانی، دکتر حسین نجی، منوهر قائم مقامی، عطاالله مقربی، یوسف قدیمی، خانم بهیه نادری و دکتر کامبیز صادق زاده. دو نفر از معاونین مشاوره قارهای، دکتر یوسف عباسیان و دکتر حشمت الله روحانی نیز ناپدید شدند.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ Jailed Iranian Baha'is should be released, not put on trial, says BIC
رده:
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
https://vimeo.com/142026624
http://aasoo.org/articles/53/
بخشی از ويديوی محاکمه که در مستند "عدالت انقلابی در ایران" استفاده شده و نيز خلاصهی ۳۰ دقيقهای آن که در سايت "آسو" قابل دسترسی است به خوبی نشان میدهد که متهمان بهائی، مثل هزاران فرد ديگری که پيش و پس از آنها در دادگاههای انقلاب محاکمه شدند، از حق داشتن وکيل و حتی فرصت عادلانه برای دفاع از خودشان محروم بوده و با اتهاماتی عموماً بیپايه و بدون هرنوع سند يا پشتوانهی حقوقی مواجه بودهاند. هفت متهم حاضر در ويديوی اين محاکمه به همراه با خانم ژينوس محمودی (نعمت)، عضو ديگر محفل ملی بهائيان ايران که در جريان محاکمه نشانی از او نيست، در پايان اين جلسهی دوساعت و نيمه محکوم و در همان روز تيرباران میشوند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
"گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم
لله"
اعضای محفل روحانی بهاییان تهران که در ٤ ژانویه ١٩٨٢ به شهادت رسیدند
Local Spiritual Assembly members who were martyred
on 4th January 1982
Mr. Kúrush Ṭalá'í
Dr. Khusraw Muhandisí
Mrs. Shívá Maḥmúdí-Asadu'lláhzádih
Mr. 'Aṭá'u'lláh Yávarí
Mr. Fatḥu'lláh Firdawsí
Mr. Iskandar 'Azízí
Mrs. Shídrukh Amírkíyá-Baqá (She was not a LSA member but was the hostess and was martyred with the LSA members
اعضای محفل روحانی بهاییان تهران که در ٤ ژانویه ١٩٨٢ به شهادت رسیدند
Local Spiritual Assembly members who were martyred
on 4th January 1982
Mr. Kúrush Ṭalá'í
Dr. Khusraw Muhandisí
Mrs. Shívá Maḥmúdí-Asadu'lláhzádih
Mr. 'Aṭá'u'lláh Yávarí
Mr. Fatḥu'lláh Firdawsí
Mr. Iskandar 'Azízí
Mrs. Shídrukh Amírkíyá-Baqá (She was not a LSA member but was the hostess and was martyred with the LSA members
--------------------------------------------------------------------------------
محفلی که ناپدید شد
۲۰ آبان ۱۳۵۸ دکتر علیمراد داودی منشی محفل ملی بهائیان ایران و استاد فلسفه دانشگاه تهران طبق معمول هر روز بعدازظهر، به پارک لاله تهران رفت تا ساعتی قدم بزند و هیچگاه بازنگشت. تهدیدهای تلفنی فراوان در روزهای گذشته و پیگیری دوستان او در همان روز نشانههایی روشن از یک آدمربایی داشت.
مرجان داودی، دختر او که آن زمان هیجده سال داشت میگوید: "با تعدادی از دوستان ایشان به پارک رفتیم تا تحقیق کنیم و ببینیم کجا هستند. نگهبان پارک توضیح داد که یک جیپ آمده و او را به زور داخل ماشین کرده است. ما حدس زدیم که این جیپ باید دولتی باشد، زیرا هر ماشینی اجازه ورود به پارک را نداشت. وقتی چند ساعت بعد دوستانش دوباره سراغ نگهبان پارک رفتند او همه چیز را تکذیب کرد."
علیمراد داودی اما اولین بهائی نبود که هدف آدمربایان قرار گرفت. آدمرباییها چند ماه پیش و با ربودن محمد موحد آغاز شده بود. او که در خانواده یکی از روحانیون شیراز زاده شده بود، سالها تحصیلات حوزوی داشت و در مسیر مطالعات خود با دیانت بهائی آشنا و بهائی شد. بهائی شدن آقای موحد آنقدر برای خانواده و همکارانش عجیب بود که او را به تیمارستان فرستادند و بعد به تهران منتقل کردند. با وجود این دیدارها، بحثهای طولانی و حتی تهدیدها باعث نشد وی عقیدهاش را انکار یا کتمان کند. سالها بعد و پس از پیروزی انقلاب فشارها بر او شدت یافت. و سرانجام پس از چندین مرتبه بازپرسی و احضار به کمیته انقلاب در خردادماه پنجاه و هشت در خیابان ربوده شد.
آدمربایی بعدی که نگرانی شدیدی میان جامعه بهائی ایجاد کرد در دیماه همان سال اتفاق افتاد. روحی روشنی، منشی محفل روحانی بهائیان تهران که پیش از انقلاب به علت نگارش کتاب "خاتمیت" مورد تهدید متعصبان مذهبی قرار گرفته بود، ناپدید شد. از او نیز همچون داودی و موحد هرگز خبری باز نیامد و سرنوشتش نامعلوم است.
ربودن اعضای محفل ملی بهائیان ایران و اعدام اعضای محفل ملی دوم
با شدت گرفتن فشار بر "نهادهای بهائی" در اردیبهشت ۵۹ دو تن از بهائیان تبریز به اتهام "جاسوسی برای اسراییل" اعدام شدند. نهادهای بهائی که نظام اداری جامعه بهائی را شامل میشود از شوراهای ۹ نفرهای موسوم به "محفل" تشکیل شده است که در هر شهر یا روستا با رای مستقیم بهائیان انتخاب میشوند و مسئولیت اداره امور جامعه بهائی را برعهده دارند.
اظهار بی اطلاعی مسئولین حکومتی به شایعات درباره سرنوشت ناپدیدشدگان دامن میزد. مرجان داودی میگوید: "تقریبا به تمام ارگانهای مسئول مراجعه کردیم. هیچکدام پاسخگو نبودند و تکذیب میکردند که دولت دست اندرکار باشد. ما تا مدتها امیدوارم بودیم که پیدایش کنیم ولی حدس میزدیم مثل خیلیها در آن زمان تحت فشار و شکنجه است تا عقیدهاش را انکار کند یا تقصیری بر گردن بگیرد. این گمانهزنیها و خبرها خیلی برای ما آزار دهنده بود."
در چنین شرایطی افرادی برای دستگیری دکتر حسین نجی از اعضای محفل ملی بهائیان به خانه مراجعه و در نبود او، همسرش را بازداشت میکنند. وجدیه رضوانی همسر حسین نجی میگوید: "چهاربار به منزل ما مراجعه کردند. هر بار هفت یا هشت نفر مسلح بودند. دفعه اول گفتند دنبال اسلحه میگردیم ولی دوبار بعد گفتند با دکتر نجی کار داریم و یک بار او را با خود بردند و بازجویی کردند."
حسین نجی نامههایی به آیت الله خمینی، ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور، هادی منافی وزیر بهداری، آیت الله علی قدوسی دادستان انقلاب و… مینویسد و با شرح حمله افراد مسلح به منزل مسکونی خود و بازداشت همسرش تقاضای دادرسی میکند اما تقاضای او با بیتوجهی مسئولان روبهرو میشود و هیچ نهاد قانونی مسئولیت بازداشت همسرش را نمیپذیرد.
سرانجام در سی مرداد ۱۳۵۹همه اعضای محفل ملی بهائیان به اضافه دو نفر دیگر از همکاران آن ها در جریان جلسه محفل با هجوم افراد مسلح بازداشت میشوند. عبدالحسین تسلیمی، هوشنگ محمودی، ابراهیم رحمانی، حسین نجی، منوچهر قائم مقامی، عطاالله مقربی، یوسف قدیمی، بهیه نادری، کامبیز صادق زاده، یوسف عباسیان و حشمت الله روحانی یازده نفری بودند که در جریان این هجوم ربوده شدند و دیگر هرگز هیچکدام از خانواده و دوستانشان آنها را ندیدند.
پیگیری وضعیت ناپدیدشدگان بلافاصله آغاز شد. خانواده این افراد در ملاقاتهایی با دادستان کل انقلاب، رییس قوه قضاییه و رییس مجلس شورای اسلامی دیدار کردند.
وجدیه رضوانی میگوید: "...به هر کجا که فکر کنید سر زدیم. این زندان، آن زندان، نزد آیت الله بهشتی، فرزند آیتالله منتظری، آیت الله بهجت، آیت الله گیلانی و... همه اظهار بی اطلاعی میکردند اما بعدها فهمیدیم همان شب اول آنها را شهید کردهاند...هرچند حالا هم با گذشت ۳۵ سال نمیتوان قطعا گفت چه اتفاقی برای آنها افتاده است."
در جریان دیدار با رئیس مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی وعده پیگیری وضعیت ناپدیدشدگان را میدهد و چند روز بعد خبر از صدور دستور دستگیری یازده نفر میدهد ولی میگوید تا پایان مراحل بازپرسی ممنوع الملاقات است. خبری که کمتر از یک ماه بعد توسط او تکذیب میشود و رفسنجانی قضیه ناپدیدشدگان را به یک گروه مستقل نسبت میدهد. تصور دست داشتن گروههای دیگری - از جمله گروه حجتیه - در آدمرباییها در میان اعضای جامعه بهائیان ایران نیز وجود داشت.
___________________________________________
روز بیست و دو آذر ۱۳۶۰ و در یکی از معدود جلساتی که با حضور هشت نفر از ۹ نفر عضو محفل برگزار میشد همه حضار بازداشت شدند. فریده صمیمی در شرح این بازداشت مینویسد: "... هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقهای دارید برای جلب ما؟ آنها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه میگفتند همان بود."
_______________________________________
مینا یزدانی، پژوهشگر درباره اینکه حکومت تا چه اندازه در آدمرباییها دست داشته میگوید: "درباره آدم رباییها، از جمله آنچه بر دکتر داودی و محمد موحد رفت، شکی نیست که بعضی از مراجع قدرت دخیل بودند. صرف اینکه همه پیگیریها برای دادخواهی بیجواب ماند، و شرحی که بعدها درباره اعدام محمد موحد به دستور و زیر نظر یکی از روحانیون صاحب نفوذ و قدرتمند جمهوری اسلامی درز کرد، جای شکی در این نمی گذارد که شاخههایی از حکومت دست اندر کار بودند."
با ربوده شدن اعضای اولین محفل ملی بهائیان پس از انقلاب، دومین محفل ملی تشکیل شد. این محفل یک سال اداره امور بهائیان ایران را در سختترین روزها بر عهده داشت. دستگیری و اعدام اعضای محافل محلی یزد، همدان، تهران، تبریز و تیرباران دو بهائی دیگر در مشهد بخشی از بحرانهایی بود که جامعه بهائی در سالهای ۵٩ و ۶٠ با آن روبهرو بود.
روز بیست و دو آذر ۱۳۶۰ و در یکی از معدود جلساتی که با حضور هشت نفر از ۹ نفر عضو محفل برگزار میشد همه حضار به نامهای کامران صمیمی، ژینوس محمودی، محمود مجذوب، جلال عزیزی، مهدی امین امین، عزت فروهی، سیروس روشنی، و قدرت روحانی بازداشت شدند. فریده صمیمی همسر کامران صمیمی که به همراه اعضای محفل بازداشت شده بود و مدتی بعد آزاد شد در شرح این بازداشت مینویسد: "... هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقهای دارید برای جلب ما؟ آنها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه میگفتند همان بود."
سرانجام در تاریخ شش دیماه ١٣۶٠ هشت نفر عضو دومین محفل ملی بهائیان ایران تیرباران شدند. اعدام این افراد ابتدا انکار و سرانجام پذیرفته شد. آیتالله اردبیلی رییس وقت قوه قضاییه گفت این افراد به جرم "جاسوسی برای قدرتهایی خارجی" اعدام شدهاند. به این ترتیب دستگیری و اعدام بهائیان شکل رسمی گرفت.
انحلال تشکیلات بهائی و اعدام برخی اعضای محفل ملی سوم
هفت شهریور ١٣۶٢، حسن موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در مصاحبهای گفت: "بهائیان جاسوسی میکنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها میکنند... من امروز اعلام میکنم که به خاطر این خرابکاریها و خلافکاریها که در تشکیلات بهائی انجام میشود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئهگر شناخته میشود و فعالیت به نفع آنها به هر طریقی باشد ممنوع است."
محفل ملی سوم بهائیان در"آخرین پیام محفل روحانی ملی ایران به یاران آن سامان" به پیروی از اصل اطاعت از حکومت تشکیلات بهائی را تعطیل اعلام کرد و همزمان با ارسال نامهای سرگشاده که برای دو هزار نفر از افراد سرشناس و عالی رتبه حکومت فرستاده شده بود درخواست کرد تا به دستگیری، زندان، شکنجه، اعدام و ظلم به بهائیان پایان دهند.
در بخشی از این نامه آمده است "... چگونه پیرمردی هشتاد و پنج ساله یزدی که هرگز از ولایت خود خارج نشده میتواند جاسوس باشد؟ چگونه دانشآموزان، زنان خانهدار، دختران جوان بیگناه، مردان و زنان پیر میتوانند جاسوس باشند؟ چه مدارک و اطلاعات سری از ایشان به دست آمده؟ چه ابزار جاسوسی از آنها به دست آمده است؟ "
با این حال روند آزار و اذیت بهائیان و پیگرد اعضای سابق محافل محلی و ملی متوقف نشد و در طول چند ماه بعد هفت نفر از اعضای سومین محفل ملی بهائیان ایران پس از انقلاب به نامهای جهانگیر هدایتی، شاپور مرکزی، فرهاد اصدقی، فرید بهمردی، اردشیر اختری و امیرحسن نادری دستگیر و اعدام شدند.
بهائیان و انقلاب اسلامی
هر چند در دوران پهلوی نیز تبعیض علیه بهائیان وجود داشت اما با پیروزی انقلاب اسلامی این تبعیضها شدیدتر و البته نظاممند شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی با خط کشی مشخص میان پیروان مذهب شیعه و دیگر اقلیتها و حذف بهائیان به بهانه اینکه "اقلیت غیررسمی" هستند، زمینه را برای فشار بر بهائیان مهیا کرد. آیت الله خمینی که هرگز دشمنیاش با بهائیان را پنهان نکرده بود در دیماه سال ۱۳۵۷ در مصاحبه با جیمز کاکرافت در پاسخ به این سوال که آیا بهائیان در حکومت آینده آزادیهای سیاسی و مذهبی خواهند داشت، گفته بود "آزادی برای افرادی که مضر به حال مملکت هستند داده نخواهد شد."
___________________________________
مینا یزدانی استاد تاریخ که خود نیز بهائی است میگوید: "چنانکه به خاطر دارم با توجه به تجربیات دور و نزدیک آن زمان، از جمله واقعه آتش سوزی خانه بهائیان در شیراز که دو ماه پیش از انقلاب اتفاق افتاد، پیش بینی اینکه جامعه بهائی در خطر خواهد بود چندان دور از ذهن نبود. بسیاری از ما احساس می کردیم سختی و رنج در پیش روداریم."
_____________________________________
بنابراین شاید عجیب نبود که بهائیان در همان سالهای ابتدای پیروزی انقلاب توسط بهائی ستیزان دیروز و مسئولینِ امروز آزار و اذیت شوند.
اما نظر بهائیان در مورد وقوع انقلاب چه بود؟ مینا یزدانی استاد تاریخ که خود نیز بهائی است میگوید: "چنانکه به خاطر دارم با توجه به تجربیات دور و نزدیک آن زمان، از جمله واقعه آتش سوزی خانه بهائیان در شیراز که دو ماه پیش از انقلاب اتفاق افتاد، پیش بینی اینکه جامعه بهائی در خطر خواهد بود چندان دور از ذهن نبود. بسیاری از ما احساس می کردیم سختی و رنج در پیش روداریم."
مصادره اموال، اخراج از دانشگاهها و مدارس، "پاک سازی" از ادارات، ممنوع المعامله شدن و...نیز بخشی از پیامدهای انقلاب اسلامی برای بهائیان بود.
هماکنون نیز با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب وضعیت حقوق بشری بهائیان ایران پیشرفت چشمگیری نداشته است. برای مثال تعداد هفت نفر از مدیران جامعه بهائی که در غیاب نهادهای انتخابی بهائی اداره امور بهائیان ایران را بر عهده داشتند به بیست سال زندان محکوم شده و در زندان به سر میبرند.
جمالالدین خانجانی، فریبا کمالآبادی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ در اقدامی هماهنگ در منازلشان توسط مامورین امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. مهوش ثابت نیز پیش از این از تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ در مشهد بازداشت است.
آیین بهایی از ایران برآمده و شروع آن به سال ۱۲۲۳ خورشیدی برمی گردد. بهاییان، بزرگترین اقلیت غیر مسلمان در ایران هستند و در آستانه انقلاب ۵۷ جمعیت آن ها سی صد هزار نفر برآورد می شد. اداره امور بهایی در هر کشور به عهده نهادی انتخابی است که به آن محفل روحانی می گویند.
___________________________________________________________________
محفلی که تیرباران شد- جريان محاکمهی هفت نفر از ۹ عضو محفل روحانی ملی بهائيان ايران، در دادگاه انقلاب اسلامی در زندان اوين در سال ۱۳۶۰
محفلی که تیرباران شد
فيلم حاضر نسخهی کوتاهشدهی ويديوئیست که از جريان يک محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی در زندان اوين در سال ۱۳۶۰به دست آمده است. اين ويديو بخش اصلی از جريان محاکمهی هفت نفر از ۹ عضو شورای منتخب جامعهی بهائيان ايران، معروف به محفل روحانی ملی بهائيان، در سال ۱۳۶۰ است. در حکم صادر شده عليه متهمان اين دادگاه مدت اين محاکمه دو ساعت و سی دقيقه ثبت شده است اما نسخهی پيدا شده تنها دو ساعت از جريان دادگاه را نشان میدهد. کيفيت اين ويديو در اثر سالها پنهان ماندن بسيار پايين است.
از گفتههای قاضی در طول ويديو به نظر میرسد که که ضبط اوليهی آن به منظور استفادهی نمايشی در تلويزيون و برای عموم مردم ايران بوده؛ اما به هر دليلی اين فيلم هرگز پخش نشده است.
اين ويديو سالها بعد توسط يکی از دستاندرکاران دادگاه انقلاب شناسائی و در اختيار يکی از آشنايان بهائیاش قرار میکيرد. بنياد تسليمی پس از دستيابی به نسخهای از اين ويديو آن را در اختيار شبکهی تلويزيونی بیبیسی قرار میدهد و آنها متعاقباً بر پايهی اين ويديوی نادر، اقدام به توليد مستندی با عنوان "عدالت انقلابی در ايران" میکنند.
در ويديوی اين محاکمه فقط ۷ مرد عضو محفل ملی بهائيان حضور دارند اما هشتمين عضو دستگير شدهی محفل، خانم ژينوس نعمت (محمودی) نيز بر اساس ادعای حکم صادره در همين جريان محاکمه و به همراه ۷ عضو ديگر محفل در پايان اين جلسهی دوساعت و نيمه محکوم و در همان روز تيرباران میشود.
----------------------------------------------------------------------------------------------
عدالت انقلابى - مستند
Published on Oct 13, 2015
این ویدئو مستندی از بیبیسی فارسی درباره دادگاههای انقلاب در جمهوری اسلامی ایران است.
مشترک شويد: http://bit.ly/1wjlifC
توضیح و تصحیح: در دقیقه ٣١:٥٥ این فیلم تاریخ پایان جنگ ایران و عراق به جای ۱۳۶۷ به اشتباه ۱۳۶۸ نوشته شده است. این اشتباه در پخش تلویزیونی و نسخه موجود در وبسایت فارسی بیبیسی اصلاح شده است. نسخه تصحیح شده را اینجا ببینید: https://youtu.be/7MYB1DCI7JI
وبسايت ما: http://www.bbc.co.uk/persian/
فيسبوک: https://www.facebook.com/bbcpersian
توييتر: https://twitter.com/bbcpersian
گوگل پلاس: https://plus.google.com/1181902398236...
مشترک شويد: http://bit.ly/1wjlifC
توضیح و تصحیح: در دقیقه ٣١:٥٥ این فیلم تاریخ پایان جنگ ایران و عراق به جای ۱۳۶۷ به اشتباه ۱۳۶۸ نوشته شده است. این اشتباه در پخش تلویزیونی و نسخه موجود در وبسایت فارسی بیبیسی اصلاح شده است. نسخه تصحیح شده را اینجا ببینید: https://youtu.be/7MYB1DCI7JI
وبسايت ما: http://www.bbc.co.uk/persian/
فيسبوک: https://www.facebook.com/bbcpersian
توييتر: https://twitter.com/bbcpersian
گوگل پلاس: https://plus.google.com/1181902398236...
تلويزيون بیبیسی در مستندی با عنوان "عدالت انقلابی در ايران" به عملکرد و سير تحول دادگاههای انقلاب از زمان تأسيس آنها تا امروز می پردازد؛ در اين مستند، بخشهایی از ويديویی تازهیافته از جريان يک محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی در اوين، نمايش داده میشود. ويديوی به دست آمده بخشِ اصلی از جريان محاکمهی هفت نفر از ۹ عضو شورای منتخب جامعهی بهائيان ايران، معروف به محفل روحانی ملی بهائيان، در سال ۱۳۶۰ است. در حکم صادر شده عليه متهمانِ اين دادگاه، مدت اين محاکمه دو ساعت و سی دقيقه ثبت شده است اما نسخهی پيدا شده تنها دو ساعت از جريان دادگاه را نشان میدهد. کيفيت اين ويديو، در اثر سالها پنهانماندن، بسيار پايين است. اين ويديو زمينهی اوليه و اصلی مستند بیبیسی در مورد سيستم قضایی ايران، و به ويژه دادگاههای انقلاب، پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ است.
بنا به گفتههای قاضی در طول ويديو، به نظر میرسد که که ضبط اوليهی آن به منظور استفادهی نمايشی در تلويزيون و برای عموم مردم ايران بوده؛ اما به هر دليلی اين فيلم هرگز پخش عمومی نشده است. اين ويديو را سالها بعد يکی از دستاندرکاران دادگاه انقلاب شناسایی و توسط او در اختيار يکی از آشنايان بهاییاش قرار میگيرد. چندين سال پس از آن بنياد تسليمی به نسخهای از اين ويديو دسترسی یافته و آن را در اختيار شبکهی تلويزيونی بیبیسی قرار میدهد.
بخشی از ويديوی محاکمه که در مستند "عدالت انقلابی در ایران" استفاده شده و نيز خلاصهی ۳۰ دقيقهای آن که در سايت "آسو" قابل دسترسی است به خوبی نشان میدهد که متهمان بهائی، مثل هزاران فرد ديگری که پيش و پس از آنها در دادگاههای انقلاب محاکمه شدند، از حق داشتن وکيل و حتی فرصت عادلانه برای دفاع از خودشان محروم بوده و با اتهاماتی عموماً بیپايه و بدون هرنوع سند يا پشتوانهی حقوقی مواجه بودهاند. هفت متهم حاضر در ويديوی اين محاکمه به همراه با خانم ژينوس محمودی (نعمت)، عضو ديگر محفل ملی بهائيان ايران که در جريان محاکمه نشانی از او نيست، در پايان اين جلسهی دوساعت و نيمه محکوم و در همان روز تيرباران میشوند.
داستان اين هشت نفر و داستانهای قربانيان ديگر دادگاههای انقلاب اسلامی در فيلم "عدالت انقلابی در ایران"، تصويری بهنگام و قوی از نقض حقوق بشری و قضایی متهمان در دادگاههای انقلاب اسلامی را پيش روی مخاطبان و پژوهشگران قرار میدهد.
وبسایت بیبیسی نسخهی کوتاهشدهی این فیلم و مجموعهی دیگری از فیلمها را در کنار "عدالت انقلابی" منتشر کرده است. این مجموعه را میتوانید در نشانی زیر ببینید:
___________________________________________________________
No comments:
Post a Comment