امواج سه گانه بهائی ستیزی در ایران ؛ آیا موج چهارمی در راه است؟
۰۳/دي/۱۳۹۲ آریا حق گو
جمهوری اسلامی با تشدید برخورد با بهاییان به دنبال ارائه نمونهای عملی در پایبندی به برخورد قاطعانه در دفاع از ارزشهای اسلامی است تا از این رهگذر تودههای مذهبی تندرو حامی خویش را ارضا و سرگرم نماید.
موج نخست؛ ابتدای ظهور امر بهایی در عصر قاجاریه
روابط دولت قاجار با بهاییان به شدت تحت تاثیر سوابق اقدامات قهرآمیز بابیان و به ویژه حادثه سو قصد به جان ناصرالدین شاه قرار داشت و عملا تا پایان دوران زمامداری این سلسه با بهاییان همان معاملهای میشد که با بابیان.
در این دوران به تدریج بهایی بودن به یک تابو در جامعه ایران تبدیل شد به نحوی که هرگونه ارتباط با بهاییان یا وابستگی به آیین بهایی به تنهایی برای حذف هر شخصیتی از صحنه روابط اجتماعی و سیاسی ایران کفایت میکرد. متهم کردن مشروطه خواهان به بهایی بودن یا ارتباط با بهاییان خود سندی واضح بر عمق دشمنی و کینهای بود که در جامعه ایران علیه بهاییان نهادینه شده بود.
علمای دینی عصر قاجار را باید نظریه پردازان بهایی ستیزی در ایران به حساب آورد. تقریبا هیچ عالم بزرگ شیعی در این عصر را نمیتوان یافت که بابیان و بهاییان را تکفیر نکرده و برارتداد ایشان صحه نگذاشته باشد. تبعات کفر در اسلام بر همگان آشکار است و البته ارتداد احکام و مجازاتهای بسیار سنگینتری را در پی دارد. اگرچه روحانیت شیعه در دوران قاجار بیشتر نقش برانگیختن دولت و تودههای ملت علیه بهاییان را بر عهده داشت اما در مواردی نیز علمای شیعه پیشاپیش پیروان خود در صف مقدم اعمال خشونت علیه بهاییان قرار گرفتهاند. گزارشاتی از همراهی روحانیون با جمعیتهایی از مسلمانان نقل شده است که به خانههای بهاییان یورش برده و اقدام به قتل، ضرب و شتم و تخریب اموال ایشان نمودهاند. به هر حال خشونت فیزیكی و اقدامات بیرحمانه در رابطه با بهاییان ویژگی بارز موج اول بهایی ستیزی در ایران است .
موج دوم؛ نگرانی علمای شیعه از گسترش دیانت بهایی در دهه ١٣٣٠
افزایش بیسابقه و چشمگیر تعداد بهاییان و حضور نخبگان بهایی در سمتهای کشوری باعث به راه افتادن موج دوم نگرانی علمای شیعه از گسترش دیانت بهایی گردید. روحانیت شیعه در این زمان از انزوا و فشار شدید دوران پهلوی اول خارج شده بود و به جز طیف کوچکی از نیروهای تندرو مذهبی مانند فداییان اسلام، سایر نیروهای مذهبی دارای روابط حسنهای با شاه و دربار بودند. البته نفوذ روحانیت شیعه در دربار پهلوی دوم به هیچ وجه قابل مقایسه با دربار قاجار نبود اما محمدرضا شاه در مجموع تلاش داشت تا تحکیم کامل قدرت خود و پیشبرد برنامههایش تا مرحله غیرقابل بازگشت، از هر نوع درگیری و چالش با روحانیت شیعه اجتناب نماید.
در موج دوم بهایی ستیزی حکومت به دلایل متعدد نمیتوانست علنا با این موج همراهی نماید. برخی این عدم همراهی را ناشی از علاقه یا وابستگی حکومت پهلوی به بهاییان میدانند اما صرفنظر از صحت و سقم این ادعا، فشارهای جهانی بر حکومت پهلوی و همچنین ساختار حکومتی ایران در آن دوره که سکولار و مبتنی بر جدایی دین از سیاست بود توان همراهی شاه ایران با اقدامات بهایی ستیزانه را کاهش میداد.
به علاوه تعرض علنی به جان و مال بهاییان نیز مانند دوران قاجار بیهزینه نبود و حق پیگیری قضایی و انتظامی موارد شدید تعرض به جان و مال بهاییان توسط شهروندان عادی وجود داشت. کتک زدن بهاییان یا آزار کودکان خانوادههای بهایی در شهرهای کوچک و روستاها و همچنین حملات شبانه به دارایی و اموال آنها در کنار پرهیز از معامله و تجارت با کسبه جزء و کشاورزان بهایی در این دوره رایج بود اما گزارشات معتبر در رابطه با وقوع موارد شدید بهایی ستیزی در این دوران مانند قتل و تخریب گسترده اموال زیاد نیست.
همچنین در این دوران بهاییان ایران دارای تشکیلات منظمی بودند که حقوق آنها را در سطح محلی و ملی پیگیری مینمود در حالی که نیروهای مذهبی در گذار ایران از سنت به مدرنیته نتوانسته بودند تشکیلات مدونی را از بقایای سازمان سنتی خود بنا گذارند و فاقد شبکهای نظاممند برای پیشبرد هماهنگ اهداف خود بودند.
مجموع این عوامل باعث شد تا مذهبیون مشی پاسخ ایدئولوژیک به مرامهای مخالف را در پیش بگیرند و با کمتر كردن خشونت علنی به فکر مقابله از طریق بحث و استدلال نظری بیافتند. به همین منظور تلاش شد تا تشکیلات منظمی برای ارائه آموزشهای مذهبی به تودههای مردم طراحی شود تا محافل مذهبی را در نقاط مختلف کشور تحت مدیریت واحد اداره نماید. مهمترین این تشکیلات انجمن حجتیه است.
تقلید حجتیه از برخی ویژگیهای بهاییان در تلاش برای مقابله با آیین بهایی مانند فعالیت محرمانه با مقید بودن به کارایی بوروکراسی ناشی از آن و با دستیابی به ادبیات اصلی بهایی، ماهیت طبقاتی غیرمذهبی سازمان و استفاده از وسایل مدرن ارتباط جمعی از جمله دلایل توجه مذهبیون به ضرورت نوسازی ساختارهای خود برای باقی ماندن در دور رقابت با سایر جریانات فکری در ایران است. برای مثال مدتها پیش از افتتاح حسینیه ارشاد نخستین سالن سخنرانی اسلامی مدرن در شمال تهران، حجتیه با برگزاری تجمعات عمومی نخستین سازمان اسلامی بود که منبر و قالی را با تریبون و صندلی عوض کرد. اعضای حجتیه برخلاف برادران مذهبی سنتی خود آراسته و مرتب بودند تا در دنیای آموزشی و حرفهای سکولار موفق باشند.
موج سوم؛ انقلاب ١٣٥٧
با پیروزی انقلابی که از آن با عنوان انقلاب اسلامی یاد میشود در بهمن ماه ۱۳۵۷، بهایی ستیزی در ایران وارد مرحله جدیدی شد. اگر در موج اول و دوم بهایی ستیزی حاکمیت به تحریک علما و روحانیون دست به رفتارهای بهایی ستیزانه میزد در موج سوم که با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد حاکمیت در اختیار همان روحانیونی قرار گرفت که سالها مجبور بودند حکومت را برای محدود کردن بهاییان تحت فشار بگذارند و به دولت امتیاز بدهند. اگر در آن دو موج قبلی اسباب تحریک تودههای مردم علیه بهاییان به منبر و کتاب محدود میشد این بار رادیو و تلویزیون و تریبونهای نماز جمعه و روزنامهها نیز به امکانات تبلیغی قبلی اضافه گردید.
حضور شخصیتهای بهایی در برخی سمتهای حکومت پهلوی در کنار نسبت بهایی دادن به بسیاری از سران آن رژیم که واقعا بهایی هم نبودند باعث گردید که آتش نفرت مردم انقلابی از دیکتاتوری محمدرضا شاه و خشم آنان از سرکوبها و چپاولهایی که ادعا میشد در آن دوره اتفاق افتاده، دامن بهاییان ایران نیز بگیرد. به عبارت دیگر بهاییان توسط انقلابیون به دلیل دستیابی برخی از نخبگانشان به مشاغلی در رژیم پهلوی به همکاری با آن رژیم برای سرکوب مردم و چپاول و غارت منابع کشور و نوکری بیگانگان متهم شدند و تمامی اتهاماتی که توسط انقلابیون به رژیم گذشته زده میشد به بهاییان نیز وارد شد.
پذیرش اتهام همکاری با رژیم سابق و وابستگی به کشورهایی که از سوی انقلابیون حامی شاه معرفی میشدند در اذهان عمومی ایرانیان در کنار غیرقابل قبول بودن عقاید بهاییان برای تودههای مذهبی و سنتی ایرانی و ممنوع شدن بهاییان از هرگونه فعالیتی برای دفاع از خود در برابر اتهامات وارد به ایشان نهایتا باعث نوعی بهایی هراسی افراطی در جامعه ایران گردید.
از دل این بهایی هراسی رفتارهای بهایی ستیزانهای ظهور کرد که عموما نه تنها واکنش وجدان عمومی ایرانیان را برنمیانگیخت بلکه در بسیاری از موارد حمایت نیز میشد. در این موج رهبران و نخبگان جامعه بهایی به كمك عناصر حجتیه شناسایی و بلافاصله اعدام شدند. هزاران نفر از بهاییان بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفتند و كلیه كارمندان بهایی از تمام ادارات و سازمانها اخراج شدند. در این موج قدرت اجرایی و نیروی فكری بهایی ستیز در حكومت جمع شد و بهاییان در عمل از هرگونه چتر حمایتی تعدیل كننده خشونت محروم شدند.
احتمال در راه بودن موج چهارم
با استقرار دولت حسن برخی گمان بردند که ممکن است در وضع اقلیتهای دینی و مذهبی و به ویژه بهاییان تغییرات مثبتی رخ دهد. اما این گمان نه تنها باطل است، بلکه نشانههای نگران کنندهای نیز وجود دارد که خبر از احتمال آغاز موج چهارم بهایی ستیزی در ایران میدهد. تشدید برخوردهای امنیتی با بهاییان، صدور احکام سنگین قضایی، تخریب قبرستانها و حمله گسترده رسانههای حکومتی به بهاییان از جمله این نشانههاست.
اتفاقات اخیر در صحنه سیاست داخلی و خارجی ایران که محصول باخت تحقیرآمیز در قمارهستهای است، نخبگان دینی حامی جمهوری اسلامی و تودههای طرفدار آنان را سرخورده نموده است. سخنان اخیر آیتالله مصباح یزدی نشان از عمق این سرخوردگی است به طرزی که برای اولین بار این روحانی تندرو تهدید به ورود به صحنه (علیرغم حضور آیتالله خامنهای در صحنه) نموده است. در این شرایط جمهوری اسلامی برای حفظ این ژست كه مدافع سرسخت ارزشهای اسلامی است، نیازمند ارائه نمونههایی عملی از برخورد قاطعانه و بدون اغماض با دگراندیشان در دوران جدید است.
نگاهی به روند تصمیمگیریها و اقدامات امنیتی در هفتههای گذشته نشان میدهد كه تشدید برخورد با بهاییان به عنوان كم هزینهترین راه به منظور نیل به این هدف پیگیری میشود. جمهوری اسلامی با تشدید برخورد با بهاییان به دنبال ارائه نمونهای عملی در پایبندی به برخورد قاطعانه در دفاع از ارزشهای اسلامی است تا از این رهگذر تودههای مذهبی تندرو حامی خویش را ارضا و سرگرم نماید.
برجسته كردن خطر و نفوذ بهاییان همواره یكی از روشهایی بوده است كه حكومتهای ایران در مقاطعی كه با بحرانهای عمیق داخلی روبرو بودهاند دست به دامان آن شدهاند و موجی از بهاییستیزی و نقض گسترده حقوق اساسی بهاییان را برای انحراف مطالبات عمومی به راه انداختهاند. قاجاریه سوابق ننگینی در کمک گرفتن از بهایی ستیزی برای جلب حمایت مذهبیون و به ویژه روحانیون دارد. حكومت پهلوی نیز در چند مقطع مهم از دوران حیات خود به این حربه متوسل شد كه ثمره آن تخریب بناهای مقدس بهاییان و كشته شدن تعدادی از شهروندان بهایی و به آتش كشیده شدن خانههای تعدادی از آنان بود.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی نیز در این مقطع كه با بحرانهای شدید و عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است بار دیگر تصمیم گرفته است تا با تشدید فشار بر بهاییان موجب انحراف افكار عمومی كشور از پیگیری مطالباتی گردد كه پاسخ به آنها بسیار فراتر از توان دولت حسن روحانی است. احضار وزیر اطلاعات به مجلس و یادآوری لزوم تشدید ملموس برخورد با (بهائيان) را میتوان نشانهای از شروع طراحی موج چهارم بهایی ستیزی در ایران دانست.
http://behnazar.blogspot.com/2013/12/blog-post_2092.html
-
No comments:
Post a Comment