Sunday, October 9, 2022

نامه یک دوست به دکتر هوشنگ گیلک: شما هم ضد دولت ايراني و هم ضد اسلام؟ چرت و پرت هم میگی

 از: دکتر هوشنگ گیلک

شما هم ضد دولت ايراني و هم ضد اسلام؟ چرت و پرت هم میگی


در فکر آن بودم که نگارش آینده را در چه زمینه ای بنویسم؛ معمولا چند هفته ای زمان لازم دارد که بتوانم موضوعی را که برای قاطبه دوستان دارای ارزش باشد، پیدا و در باره آن کاوشی بنمایم و نهایتا آنرا برشته نگارش در آورم.  در چنین هنگامی بود که رویداد زیر به وقوع پیوست که مرا بیش از اندازه متاثر نمود و مصمم شدم آنرا بصورت نوشتاری برای همه دوستان فراهم کنم. این است آن داستان؛


در اواخر ماه سپتامبر ۲۰۲۲،  ایمیلی که بدان اشاره خواهم کرد بدستم رسید. سخنان و خواهش یک ایرانی بهایی ساکن سمنان از هم میهنان دیگر. این شخص دران استان ترتیبی نوین برای کشاورزی و دام داری داده بود. کشت زار بزرگی را در آن سر زمین ایجاد کرد و شش هکتار زمین را  را برای کشت زعفران اختصاص داد.   اقدام به کاشتن بیش از ۱۸۰۰۰ درخت نمود. استخری بزرگ برای پرورش ماهی ایجاد کرد. در جایگاه دامداری بیش از ۲۰۰۰ راس گوسفند پرورش میداد. گاو داری را به روش نوین به صحنه آورد و دوشیدن شیر را با لوازم جدید مورد استفاده قرار داد. ابتدا کارهای این شخص مورد تحسین دولت اخوند ها واقع  شد. پس از آگاهی دولت یافتن که این انسان از بهاییان میباشد، ورق برگشت و أموال این هم میهن را از دستش گرفتند وآنطوریکه عادت قاطبه مسلمانان است بخشی از ساختمان آنرا ویران کردند، درختها را بریدند و فروختند، استخر را خراب کردند وآن تشکیلات بزرگ را به نیستی  و نابودی سوق دادند. وی در درخواست خود از هم میهنان استدعا میکرد که هر کسی که صدای او را میشنود این تشکیلات را بسود خود حفظ نمایند، آنرا نگهداری نموده و از نابودی آن جلوگیری بعمل آورد. 


بدین روی، اصل آن نامه را در اینجا برای دیدار همگان میاورم و در ضمن یاد آور میشوم که تمام آنچه با حروف مورب نوشته است عین مکاتباتی است که با دوستان انجام یافته است:  


از دیدن وخواندن این ایمیل بسیار اندوهناک شدم، چه گونه مردمانی هستیم که  بسبب تعصب از اینکه این شخص یک بهایی بود او را از زندگی ساقط کنیم و اموالش را بغارت ببریم. 


Sat,Sept. 24, 11.15 AM


به سخنان یک بهایی ایرانی که بمانند بیشترین بهاییان کشور، جز خدمت و زحمت عملی دیگری را  پیروی نکردند، گوش فرا دارید. 


این امر تازگی ندارد. اسلام از بدو ایجادش جز خرابکاری و نابودی مردم وگرفتن  اموال آنان از دستشان کاری نکرده است و همان روش هنوز هم ادامه دارد. اگر اندک انصافی در ما وجود داشته باشد میبایست از بهاییان  کشور سپاسگزار باشیم که همیشه در آغاز خدمتی اجتماعی بسود مردم،  پیش کسوت بوده اند. شرم بر چنین ملتی که این دولت اسلامی ایجاد نموده است. 


درخواست یک فرد از هم میهنان برای نگهداری مرکز کشاورزی


چند ساعتی بعد پاسخ زیر را از یکی از دوستان دریافت داشتم. این دوست گرامی در رشته خود فردی است بسیار حاذق و برای من وجودیست گرانقدر و شخصا به دانش علمی ایشان ایمان دارم . نکاتی را که بدان اشاره کرده بودند، عیننا در زیر میاورم با تاریخ آن: 


Sat, Sep 24, 2:55 PM 


شما هم ضد دولت ايراني و هم ضد اسلام؟ 


چرت و پرت هم میگی!  


سطحی بودن چنین طرز فکری از دوستی که به دانش ایشان افتخار میکردم  بر من بسیار گران آمد.آیا چنین سخنانی باید از زبان و یا خامه یک دانش آموخته ای تراوش کند؟ آیا این فرد قادر به تجزیه و تحلیل رویدادهای امروزه در کشور زادگاهیش نیست؟ آیا واقعا به آنچه که میگوید ایمان دارد ؟ آیا این نوشتار و جانبداری را فقط برای حفظ منافع خویش بر زبان میراند؟ ازآنجاییکه تامل چنین واقعاتی را ندارم، ایمیل زیر را برای ایشان فرستادم:  


Sep 25, 2022, 3:31 PM  


با درود و سپاس فراوان از نوشتار پر مهرت:


دهه ها پیش، در نخستین دیدار از جایگاه یادبود(مموریال) پرزیدنت توماس جفرسن در شهر واشینگتن، این نگارش آن مرد بزرگوار جلب نظر مرا کرد که در ذهنم حک و برای همیشه در خاطرم خواهد ماند:


                 “I have sworn upon the altar of God eternal hostility against every form of tyranny over the mind of Man.” 


رویدادهایی که در چهل سال اخیر و امروز در ایران رخ داده و میدهد به هر زبانی و بهر تفکری که به آن اندیشه شود، ضد بشریت و ضد خداوند  و ضد انسانیت است. هیچ عقل سلیمی چنین روشی را نمی پذیرد. مخالفین آنها نه ضد دولت اند و نه ضد دین.  تفکر انسان و باور آنان نسبت به رویدادی، بستگی کامل دارد که جایگزینی در کدام طرف دارند. 


چرت و پرت حساب کردن گفتار آنان  از سوی کسانی،  گفتاری با حقیقت از سوی دیگران تلقی میشود؛ خائن به وطن به عقیده افرادی، میهن پرستی برای دیگران میباشد. این ضد و نقیض با دید ارائه کنندگان آنان بستگی دارد و نباید بی تامل بزبان رانده و یا در دفتری نگاشته شود. 


نگاهی به آنچه که امروز در ایران صورت میگیرد بکنید؛ آیا شما به کشتن یک دختر ۲۲ ساله، بعنوان یک نمونه کوچک، صحه میگذارید؟ بهر علتی که باشد. آیا غصب اموال مردم، پیرو هر دینی که باشند مطابق دید و دین و آیین شما است؟  این اصولگرایی سرچشمه اش از کجا است؟ تاریخ اینگونه حوادث را به آغاز اسلام در ایران متوجه میکند. نخستین فدایی در این راه شاعره نازنینی است بنام “رابعه بلخی” که در حق خود شاهزاده ای بود و به دستور برادرش از آنجایی که عاشق برده ای شده بود او را در حمام رگ زدند! طاهره قره العین را به دستور دو آخوند که فتوای قتلش را دادند نیمه خفه کرده و در چاهی انداختند. با انیکه بیش از یک سده از زمان خود در دنیا جلو تر بود. آیا فکر میکنید که این هم چرت و پرت است؟ 


من بارها در نگارشات خود بدین امر اشاره نموده ام که فرهنگ یک ملتی مربوط به دین و باور های دینی آنان نیست، چه دین خود بخشی کوچکی است از فرهنگ آن ملت ویک ملت ممکن است که دارای ادیان چندی باشند. همانطوری که بارها اشاره کرده ام، داشتن فرهنگ و تحصیلات لازم و ملزوم یکدیگر نیستند. 


آرزوی شادی و خرمی و تندرستی را برای شما دارم.


اندک زمانی بعد ایمیل زیر را دریافت داشتم: 


Sept. 25, 2022, 4.50PM            


مسله جمهوري اسلامي نيست. بي شرفي آن حكومت واضح أست. لكن ايراد من به حرف غير منطقي “اسلام از بدو ايجاد جز جنايت و آدم كشي….” بود. 


در نخستین نامه ایشان، من “مخالف دولت و دین اسلام  بودم” و اما در نامه اخیر،ایشان هم مخالف دولتند. اما مطلب مربوط به “دین اسلام غیر منطقی است”. آیا دین اسلام با جنگ و آدم کشی آغاز نگردید؟ غزوات پیامبر اسلام را چگونه توجیح میکنند؟ آیا آنچه را که بر قبیله های شکست خورده وارد میکردند چگونه میتوان تعبیر نمود؟ آیا اموال آنان را غارت نمیکردند، جوانان آنان را نمیکشتند، دختران شان به کنیزی نمیفروختند و با همسران روسای قبیله هم خوابی نمیکردند. آقای دکتر شما اسم این کار را چه میگذارید؟ این ها تاریخ اند و نگاهی به تاریخ بکنید، شاید اندکی روشن شوید.جنایاتی که در ایران و سایر کشورها بدست تازیان مسلمان صورت گرفت به چیزی جز جنایت و آدم کشی نمیتوان تعبیر کرد. کشتار بیش از هفتصد نفر از مردان  یهودی قبیله “بنی قریظه” بدستور پیامبر و بدست علی بن ابیطالب، که فقط در یک روز انجام گرفت است چگونه میتوان پذیرفت، مسَله ای که حتی  برخی از سران قریش با آن موافقتی نداشتند ؟ آنان را کشتند، مزارع نخل آنان را تصاحب کردند و اموالشان ( از قرار معلوم بیشترین آنان در خرید و فروش فلز های قیمتی بودند) را بغارت بردند، و زنان و دختران آنان را به کنیزی گرفتند. جناب آقای دکتر کجای نگارش من “چرت و پرت بود“؟.  کشتار مردم ایران و گرداندن آسیاب با خون آنان را پیش کسوتان کدام دین دستور داده بودند؟ آیا برهانی بی معنی تر از گفتار این آقای دکتر بزرگوار تا کنون شنیده اید؟ 


همین رویه است که سردمداران اسلام، از بدو ایجاد این دین تا کنون بدین نحوعمل میکنند. و بقول معروف “الناس علی دین ملوکهم”. مردم پیرو دین پادشاهان خود هستند. 


از بدو پیدایش ادیان بابی و بهایی، رفتار علمای دین اسلام با آنان چگونه بود؟ چرا آنان را به لوله توپ میبستند و با رها کردن گلوله بدن شان را ریز ریز کنند. چرا تن آنان را سوراخ میکردند و شمع روشن در آنها میگذاشتند؟ چرا آب داغ سماور را بجای شیر، بدهان شیرخواران گرسنه  باز میکردند! چرا بر گاو و گوسفند و احشام بهاییان نفت میریختند و آن حیوانات را به آتش میسوزاندند. آن چهارپایان چه گناهی مرتکب شدد بودند آیا آها هم بهایی بودند؟ آیا طرفداران دین اسلام انسانیت را از دست داده اند؟ چرا همه آنان کور و کر و لال شده اند ؟ چرا، جناب آقای دکتر، ثروت و ممر زندگی این هم میهنان  را غصب کرده اند  و مغازه هایشان را پلمب کرده اند؟ چرا آقای دکتر، کودکان این گروه را از تحصیل باز داشته و باز میدارند؟ چرا افرادی بمانند آقای حسین حاج فرج دباغ دیروز و عبدالکریم سروش امروزی به یاری خمینی رفت و درب دانشگاه ها را بستند؟ چون ببازیش نگرفتند، امروز ندای مخالفت با آنان را میزند (اربابان، شغل های بسیار مهمی بمانند استیادی به وی داده اند که نقش خود را خوب ایفا کرده است)  آقای دکتر آیا چنین عملی را برای فرزندان خود میخواهید؟ آیا فکر میکنید که  فرزندان سایر ایرانیان دارای آن ارزش نیستند که لیاقت آموزشی مطابق شان و میل خود را داشته باشند؟؛ “مرگ خوب است، اما برای همسایه.” 


ایکاش این گرامی دوستان میتوانستند و خود را مجبور میدانستند که به پرسش های مردم پاسخ دهند.


مدت زمانی صرف این کردم که بتوانم دین دیگری را بیابم که آغاز آنها بمانند اسلام با آدمکشی و غارت و چپاول شروع شده باشد. موفق نشدم. اگر کسی آگاهی در چنین موضوعی دارد سپاسگزار خواهم شد که مرا مطلع کند تا بدانشم افزوده گردد. 


بار ها گفتم و نوشتم که تحصیلات تنها، لزوما فرهنگ انسان را تعمیم نمیدهد. و هر روز با پدیده های نوینی که میبینم بر این باور مستقر تر میگردم. یکی از مهندسین فارغ التحصیل دانشکده فنی که بعد ها مدرس آنجا بود در گفتاری بمن اظهار داشت که “مهندس بازرگان در جمعی که او نیز حضور داشت گفته است که باید روشی پیدا کنیم که بتوانیم دمای جهنم را اندازه گیری نماییم.” وقتی با اعتراض من روبرو شد، سوگند خورد که گفتارش عین حقیقت است. بعد ها دریافتیم اگر آن مرد دارای شعور بود هیچوقت با فردی چون خمینی طرح همکاری و دوستی نمیریخت.


باز هم بارها اظهار داشتم که بدبختی هایی که از افراد تحصیل کرده ایرانی برای آن بوم و بر ایجاد میگردد از خطر هر دشمن خارجی بیشتر است. یقیننا در اخبار دیده اید که گروهی از تحصیل کرده های ایرانی به پیشواز رییس جمهور آنکشور در نیویورک رفتند و با افتخار تمام با ایشان عکس گرفتند. عکس گرفتن با یک جنایتکار و آدم کش و خاین!. تعدادی اندک از چنین عکس های گروهی در محیط های مجازی بطور کامل منتشر گردید.از آن جمله اند:‌


دکتر خسرو کشفی؛ دانشیار دانشکده “سیتی یونورسیتی نیویورک”  دانشکده پزشکی


 علی ابراهیمی؛ دانشیار دانشگاه “سونی- دانشکده بازرگانی.


خانم دکتر بهار دست غیب از فارغ التحصیلان دانشکده پزشکی شیراز ؛ دانشیار جراحی در دانشکده روتگرز در نیو جرسی؛


دکتر شروین مرتضوی: پرزیدنت انجمن پزشکان ایران-آمریکا


خانم سامانه برنجیان؛ کاندیدای دکترا در کمپیوتر و سیستم اطلاعاتی


دکتر کامران وزیر نیا؛ متخصص دستگاه گوارش


اینان گروه کوچکی بودند که شناخته شدند و همانند آنان بسیارند که بیشترینشان در خفا بخدمت جمهوری اسلامی هستند. هیَت مدیره انجمن پزشکی ایرانیان آمریکایی، در یک نشست اضطراری درخواست استعفای آقای دکتر مرتضوی را نمودند که ایشان اجبارا  به این کار را تن دادند. این هم میهنان، کسانی هستند که نان را بنرخ روز میخورند و بقول معروف هر طرف که باد بیاید بادش میدهند. نظایراینان درکشور همیشه بودند و در حکومت اسلامی به حد وفور وجود داشتند و هنوز هم دارند. 


چقدر مایلم که به این گرامی دوستم توصیه  کنم که پیش از اظهار نظر در مقوله ای اندکی در آن باره فکر کند و اطراف و حواشی آنرا بدقت مطالعه نماید. آنچه را که گفته نشد و برشته نگارش در نیامد، مالک آنیم، اما آنچه که برزبان آورده شد و یا برشته نگارش در آمد، بمانند تیری است که از ترکش رها شده باشد و متعلق میشود به همگان، بگفته مولانا:


آدمی مخفی است در زیر زبان……… این زبان پرده است بر درگاه جان


چونکه بادی پرده را در هم کشید……. سر صحن خانه شد بر ما پدید


کاندر خانه گهر یا گندم است…………. گنج زر یا جمله مار و عقرب است.


دوستان گرامی : به پیوست نگارش نوینی را برای شما ارسال میدارم. سبب این نوشتار در آغاز آن به آگاهی رساندم. از بی تفاوتی و بی مهری برخی از دوستان رنج میبرم، نه برای شخص خودم، بلکه برای کشور و هم میهنان ایرانی من. نا امید هستم که ما دارای آینده ای درخشانی باشیم، نمای پیشروی ما در آن است که ما چگونه خود را برای آینده آماده کنیم.

کوشش کنید که در صورت امکان زمانی آنرا بخوانید و بویژه به سخنان مالک سرزمین های کشاورزی که با تیتر "درخواست یک فرد از میهنان برای نگهداری..." که بخط آبی نوشته شده است کلیک کنید، گوش فرا دارید. 

امیدوارم آنچه را که می خوانید مطابق میل شما باشد.

یا لینک زیر 

 https://wordpress.com/post/guilsofguilan.org/1252

و یا به بخش پارسی سایت                                                  guilsofguilan.org

رجوع کنید.



Thursday, October 6, 2022

مهسا امینی و حکومت اسلامی و بدبختی مردم، از دکتر هوشنگ گیلک

حکومت اسلامی و بدبختی مردم

دکتر هوشنگ گیلک


مخور صائب فریب زهد از عمامه زاهد…..

که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد 

دختری جوان، جگر گوشه پدر و مادری، و نازنین خانواده ای،  به ثمن بخس توسط مشتی چاقو کش و غداره بند آدم کش و جانی، بسبب ظاهری نداشتن حجاب کامل اسلامی کشته شد. تا کی و تا چند مردمی واپس مانده و بدبختی چون هم میهنان ایرانی ما باید زیر یوق یک مشت مفت خواران آدم کش و جانیان اسلامی رنج ببرند؟ میدانم که “خود کرده را تدبیر نیست”،و بر این امر نیز واقفم که “گر چه در دیگ باز است ولی حیاء گربه کجاست؟  


مطابق آنچه که خبر گذاری ها گزارش داده و میدهند، در حدود ساعت شش پس از نیمروز سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، مهسا دختر بیست و دو ساله ای را که همراه برادرش بود در نزدیکی ایستگاه حقانی تهران باز داشت میکنند. سبب این توقیف عدم اجرای قانون حجاب اسلامی میدانند و او را به ساختمان پلیس امنیت و اخلاقی اسلامی میبرند. آز آن به بعد، رویدادها مبهم و تاریک میگردند. آگاهی آنچه که بطور یقین صورت میگیرد برای مردم آشکار نمیشود. بررسی فیلمی که از دوربین مامورین ارایه شده است، ناقص و بنظر یکنواخت نمیاید. چنین امری این پرسش را پیش میاورد که آیا فیلم را سانسور کرده اند و یاخیر 


این ویدیو بخوبی نشان میدهد که پس از کوتاه مدتی این دختر نازنین از جای خود در تالار زندان بر میخیزد، با اندکی توجه، میتوان دید که طرز راه رفتنش بر رویه محکمی استوار نیست و لحظه ای بعد دست هایش را به شقیقه میگذارد و اندکی بعد به زمین میافتد. با تجزیه و تحلیل این رویداد میتوان نتیجه گرفت که از ناراحتی سر رنج میبرده، احتمالا از سردرد که مسبب و پیش آمد نقش زمین شدنش میشود


خونریزی از گوس راست

آنچه که در دو و یا سه روز بعد روی میدهد، در محیط های مجازی و اجتماعی به تفصیل مورد گفتگو قرار گرفته است. عکس ها و اسکن ها توسط متخصصین فن به تفصیل بررسی شده اند و بدرستی همگی آنان ضربات مغزی و شکستن استخوان جمجمه را علت واقعی مرگ این نوجوان دانستند


به تصویر فوق این نازنین توجه کنید، تا مطالبی را برای شما روشن کنم. نگاهی به گوش این دختر بیاندازید، متوجه میشوید که ضایعه ای در پوست صورت و گوش و یا لاله گوش بچشم نمیخورد، اما آثار خون خشک شده در آن قسمت واضح  میباشد. چنین نشانه ای فقط در موردی دیده میشود که جمجمه و یا گوش داخلی صدمه خورد باشند، که در این مورد بنظر صادق میاید. تمامی آنها نشانه های خونریزی مغزی هستند که در این جوان ظاهر بود و مرگ او را جز به ضایعه مغزی که به احتمال بسیار در نتیجه ضربه هایی به سر او بود نمیتوان تشریح نمود 


دولت برای تبریه عمل جنایتکارانه خود و مامورین خود دست به یک مشت اراجیف همیشگی خود میزند. با دروغ گفتن که مهسا دچار بیماری صرع بوده و عمل جراحی مغز برای غده مغزی داشته  و کوشش میکنند که عاملین این جنایت مخوف را از مجازات مصون دارند. افترا زده اند که وی علاوه به ابتلاء به صرع از بیماری قند نیز رنج میبرده. تمامی این ترهات توسط افراد خانواده که شامل مادر و برادر و دایی بودند رد شد. همه آنان به کرات گفتند ک مهسا از سلامتی کامل بر خوردار بوده اس 


آیا بزرگان اسلام و آیت الله ها و مراجع تقلید هیچوقت فکر کرده اند که تا کی باید این ستیزه و دشمنی را با بانوان ما ادامه دهند؟ چرا دست از این دشمنی برنمیدارند؟. آیا خود مادر و خواهر و زن ندارند؟ آیا برای بانوان خانواده خود نیز ارزشی قایل نیستند؟ آیا لحظه ای این فکر در مغز پوسیده آنان رخ نداده است که این نو جوانان ناز پرورده یک مادر و پدرند که برای بزرگ کردن آنان رنج و زحمت بسیار بر خود هموار داشته اند؛ بیخوابی ها، شب زنده داری ها، نگهداری و مواظبت از آنان در موقع بیماری خرج هنگفت مدارس و تربیت آنان را بر خود هموار کرده اند به هوی و هوس یک مشت جانی که تحت تاثیرآدم کشانی بنام مراجع دینی بمانند حیوان از بین میبرند، اگر چه کشتن حیوانات نیز امروزه در کشور های متمدن امکان پذیر نیست 


دنیایی که در حال تکمیل و پیشرفت است و هر روز راه نوینی برای راحتی انسان در پیش راه ما گذارده میشود، چه میشود که بزرگان اسلام هنوز قوانین بیش از ۱۵۰۰ سال پیش را که در آنزمان نیز دارای ارزش تمدنی و فرهنگی نبودند، امروزه میخواهند با همان شدت به معرض عمل بگذارند. همین کار بی ارزش آنان بود که منجر به ایجاد ادیان نوینی شد (بابیان و بهاییان)‌. باز این آیت الله ها پند نگرفتند و بجای پذیرش آن احکام نوین، که بسود اجتماع میباشد، با آنان دشمنی آغاز کردند که تا امروز به بدترین وضعی ادامه میدهند. مغز این بزرگان دین، فاقد آن توانایی است که درک کنند، قوانین هزاره پیش امروز قابل اجرا نیست 


شادروان پدر نازنینم انسانی بود بتمام ، و که خود را مسلمان میدانست بدون آنکه هیچیک از این اعمال مسلمانان را پذیرا باشد. بارها در نوجوانی با آن راد مرد در باره دین و احکام آن گفتگو میکردم وقتی نمیتوانست که پاسخ قانع کننده ای. بمن بدهد همیشه میگفت “دین را باید همنطوری که هست پذیرفت.” وقتی از ایشان این پرسش را میکردم که چرا مطابق شرع زن دیگری نمیگیرند، با لبخند میگفتند “خدا یکی و زن یکی” هیچوقت نتوانست بمن پاسخ دهد که چرا باید یک مرد میتواند چهار زن بگیرد و چرا بهمان دلیل یک زن نتواند چهار شوهر بکند؟ چرا زن فاقد قدرت طلاق گرفتن است ؟ چرا یک دختر نباید به اندازه یک پسر ارث ببرد؟ چرا شهادت یک زن به اندازه نصف یک مرد باید باشد؟ چرا زن باید موی سر خود را پنهان کند، اما مرد آزاد است که هر ارایشی به موی خود بدهد؟ و چرا و چرا و چرا


بعد ها پی بردم که بیشترین این فرآورده ها بر گفتار کتاب دینی اسلامی “قران” استوار است و دریافتم که  بسیاری از بزرگان دین نیز بر همین باورند و اصل این تصمیم را در قران میدانند وآیه ۳۴ از سوره النسا میگوید  میگوید “الرجال قوامون علی النسا” یعنی مردان بر زنان برتری دارند. این است آیه مذکور: ک


لرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿۳۴﴾


مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود نفقه دهند، پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آنها) باشند از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده‌است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناکید باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) از خوابگاه آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آنها مجویید، که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشأن است


 


اسلام بانوان را شایسته نمیداند که در سطح مدنی اجتماع دستی داشته باشند و آنان را در ردیف انسان نمیپذیرد، بانوان را  در درجه پایین تری استقرار میدهند، رده ای بین حیوان و انسان!! شهادت آنان، باندازه نیمه ای از شهادت مردان دارای ارزش میباشد. به آیه ۲۸۲ سوره البقره توجه کنید  


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ ۚ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا ۚ فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ ۚ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ ۚ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ


ای اهل ایمان، چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد، و بایست نویسنده درستکاری معامله میان شما را بنویسد، و نباید کاتب از نوشتن خودداری کند، که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد، و مدیون باید مطالب را املاء کند، و از خدا بترسد و از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد، و اگر مدیون سفیه یا ناتوان (صغیر) است و صلاحیّت املا ندارد ولیّ او به عدل و درستی املا کند و دو تن از مردان خود (از مسلمانان عادل) گواه آرید، و اگر دو مرد نیابید یک مرد و دو زن، از هر که (به عدالت) قبول دارید گواه گیرید تا اگر یک نفر از آن دو زن فراموش کند دیگری به خاطرش آورد، و هرگاه شهود را (به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند، و در نوشتن آن تا تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد. این عادلانه‌تر است نزد خدا و محکمتر برای شهادت و نزدیکتر به اینکه شکّ و ریبی در معامله پیش نیاید (که موجب نزاع شود) مگر آنکه معامله نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید، و گواه گیرید هرگاه معامله کنید، و نبایست به نویسنده و گواه ضرری رسد (و بی‌اجر مانند)، و اگر چنین کنید نافرمانی کرده‌اید. و از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور می‌کند و خدا به همه چیز داناست.


 هنگامی که أصول قوانین مشروطیت برای تصویب به مجلس ملی نو بنیاد ایران تقدیم میشد، ایجاد کنندگان قانون، آزادی کامل و تساوی حقوق برای زنان و مردان قایل شدند و درخواست نمودند که آنان بتوانند که انتخاب کنند و انتخاب شوند. این پیشنهاد باعث مخالفت شدید علمای دینی در مجلس گردید که سر دسته آنان حسن مدرس بود و گفتار و عمل خود را مبتنی به آیه فوق میدانست و عین گفتار ایشان درجلسه ۲۸۰ اول شهریور  ۱۲۹۰بدین نحو بود


“برهان این است که امروز ما هر چه تأمل مى کنیم مى بینیم خداوند قابلیت در اینها(زنان) قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آن ها از آن نمره‌اند که عقول آن ها استعداد نداردو گذشته از این که در حقیقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قیومتند الرجال قوامون على النساء در تحت قیومیت رجال هستندو مذهب رسمى ما اسلام است آن ها در تحت قیومتند. ابداً حق انتخاب نخواهند داشت. دیگران باید حفظ حقوق زن ها را بکنند که خداوند هم در قرآن مى فرماید در تحت قیومیت اند و حق انتخاب نخواهند داشت هم دینى هم دنیوى. این مسئله‌ای بود که اجمالاً عرض شد            


اضافه بدین گرفتاری ها در قانون مدنی جمهوری اسلامی حقوقی قابل توجه برای بانوان در نظر گرفته نشده است. کشتار آنان توسط افراد ذکور خانواده به علل گوناگون امری شده است ترسناک و متداول. کشتن دختران بدست پدران و برادران بعلت مبهم ناموسی و نبودن قانونی با ارزش در برابر چنین جنایاتی باعث شده است که اینکار بیش از پیش در کشور شایع گردد. به گفتار دورنما از خبرگزاری ایسنا که در ایران سالیانه بین ۳۷۵-۴۵۰ زن بعلل ناموسی کشته میشوند (خبر گزاری ایسنا ۱۶ آذر ۱۳۹۸)


با کمال تاسف چنین پدیده ای از هنگامی که اسلام بر این کشور مستولی شد ایجاد گردید. یکی از بزرگترین نمونه چنین رویدادی آنچه است که برنخستین شاعر پارسی گوی ایران پس از تسلط اعراب اورده اند. رابعه بلخی. دختر کعب(۳۱۹- ۲۹۳ هجری شمسی) این بانوی گرانمایه هم زمان با رودکی بوده و از قرار معلوم با او مشاعره نیز داشته است. پس از مرگ پدرش کعب، برادرش حارث  به حکومت میرسد و رابعه در یک مهمانی با یکی از کارمندان برادرش بنام بکتاش آشنا و عاشق وی میگردد. و چنین رویدادی از هر دو سوی بوده. برادر از این امر نا راحت و حکم قتل خواهر خود را میدهد که به رگ زدن در حمام آن موجود نازنین را از بین میبرند 


در سده هشتم هجری شمسی، بانوی شاعر دیگری در شیراز پا به منصه ظهور میرساند، بنام جهان ملک خاتون که دختر جلال الدین مسعود شاه اینجو بود. که شعرهای وی با حافظ برابری میکند، ادوراد برون یکی از نخستین افرادی بود که این فرد نازنین را بجامعه ادب ایران معرفی نمود. این بانوی گرانقدر پس از مرگ پدر مورد بدرفتاری بسیار قرار گرفت که در آشعارش بخوبی به این موضوعات اشاره میکند


قضیه زرین تاج، طاهره قره العین ( ۷۱۲-۷۶۱ هجری شمسی) یکی دیگر از جنایات نسبتا نوین رهبران اسلامی ایران میباشد. طاهره آزاده ای بی همتا و شاعری بود ادیب و توانا و به باور دوست و دشمن پیشروترین زن تاریخ در بدست آوردن آزادی و پیشرفت بانوان. من در این مختصر در باره این شخصیت بزرگ سخنی نخواهم گفت. چنین برنامه ای نیاز به ساعت ها نگارش دارد تا اندکی از سجایای آن بانوی گرانقدر را بیان کند و بطور کلی، کم و بیش همگان از آن آگاه هستند. سرنوشت این نازنین نیز بمانند سایر بانوان پیشرو، شامل چیزی جز بد رفتاری و ظلم و شتم برای او نبود. طاهره، در علوم دینی پایه ای بود بی همتا که کمتر کسی توانایی مقابله علمی را با او را داشت


در سال ۱۸۴۸ میلادی در باره حقوق زنان میگوید: “میتوانید بزودی، هر گاه اراده کردید، مرا به قتل برسانید- اما جلوی پیشرفت و مبارزه زنان برای آزادی را که روزگارش بزودی خواهد رسید نمیتوانید بگیرید.”  آقا خان نوری نخست وزیر شاه، دو مجتهد اصلی اسلامی را مامور میکند که با این بانو در باره افکار و اندیشه اش گفتگو نمایند. این دو نفر عبارت بودند از ملا میرزا محمد مازندرانی و حاجی ملا علی کنی. آنان پس از چندین روز مبادله و مناظره قادر به این نمیشوند که با صراحت بیان و گفتار و دلایل آن بانو مقابله کنند. بالاخره آیت الله کنی و آن دیگر به ضعف خود پی میبرند که “مبارزه با این کافر نمیتوان کرد.” سپس فتوایی نوشتند که “ارتدادو امتناعش از توبه محقق و بایستی بنام قران به قتل برسد -کنت دو بینو- سه سال در ایران


مایلم که در پایان این گفتگو شعری از نظام وفا (۱۲۶۶-۱۳۴۳ ه.ش.) را برای ارزش بانوان به دید همگان برسان


زن بود در آسمان زندگی……….مشرق زیبایی و فرخندگی


در کنار روح پرور کودکان……..چون کواکب در کنار کهکشان


خانه را بانو و شمع محفل است……مالک عشق و نگهبان دل است


از زنان، فکر باز و دلنواز……کشور آباد است و میهن سر فراز


زن نبد گر در جهان رازی نبود…….شعر و شور و ساز و آوازی نبود


بانوی کاشانه دل ها ست زن……روشنایی بخش محفل ها ست زن


کهکشان زندگی دامان وی…….اختران سعد فرزندان وی


بهر مرد از پاک طینت همسری…….روز حاجت نیست بهتر یاوری


مرد و زن در زندگانی توامند……هر کدامی نیمی از عمر هم اند


بگسلند از هم اگر خود تار مهر……یا که از هم بگسلاندشان سپهر


هریکی تنها و دور از آن دگر………نا قص است و ناتمام و بی ثمر  


این است دید یک ایرانی نسبت به بانوان، اگر چه این امکان است که تفکرات پایانی صد در صد از ایشان نباشد. اما بهر روی قابل احترام است که چنین امری را پذیرا میباشد. با سوگ فراوان از بدو نابودی کشور بدست تازیان، به اجبار تمدن دون و بی فرهنگ آنان بر این کشور غالب شد. بزرگان دینی برای ثبات خود تا حد امکان کوشیدند که مردم را در چنین فقری نگه دارند و با توفیق یافتن در این گذر مردم را به چنین روزی بمانند امروز رهسپار کردند و ما را در جهل مرکب نگهداشتند؛ 


 در اینجا است که به یاد آن شاعر و فیلسوف سده هفتم امیر محمود ابن یمین الدین محمد طغرانی میافتم که میگوید 


                       آن کس که بداند و بداند که بداند        اسب شرف خویش ز گنبد برهاند


                       آن کس که بداند و نداند که بداند       بیدار ش نمائید که بس خفته نماند


                       آن کس که نداند و بداند که نداند      لنگان خرک خویش به منزل برساند


                       آن کس که نداند و نداند که نداند    در جهل مرکب ابد الدهر بماند که بماند


باکمال تأسف ما ایرانیها در این گروه آخر قرار داریم که نمی دانیم و نمی‌خواهیم بدانیم که نمی‌‌دانیم. امیدوارم در آینده نکاتی چند در باره ارزش بانوان را در ایران باستان برای خوانندگان آماده کنم.