حقوق جزاي اختصاصي؛جلد 2 ؛صفحه 317 تا 319
بخش سوم
هتک حرمت مردگان و مخالفت با مراسم دفن اموات
و نبش قبر
لزوم رعايت مراسم و نظامات راجع به اموات و صنع باز کردن قبور بر مباني ديني و
بهداشتي و رواني و انتظاماتي و بالاخره عرف رعايت احترام اموات استوار است. قانون
گذار ما در موارد 204 و 205 و 206 ق. م. ع. به طور مجمل تکليف اين موضوعات را روشن
کرده است.
187- اول ـ
مخالفت با مراسم دفن اموات:
برابر ماده 204 ق. م. ع. (هر کس بدون رعايت مراسم و نظامات راجع بدفن اموات
جنازه اي را دفن کند يا سبب دفن آن شود از يک ماه الي سه ماه محبوس خواهد شد و اين
غير از مجازات مقرره براي جناياتي است که ممکن است با اين واقعه مقرون باشد.)
شرايط تحقق اين جرم علاوه بر شرايط عمومي جرايم عمدي، دفن جنازه بدون رعايت
مراسم و نظامات مربوطه است.
مراد به دفن اموات تهيه قبر و به خاک سپردن جسد است مقصود از جسد تمام بدن
مرده است. در شمول ماده به قسمتي از باقيمانده جسد ترديد است و احوط دخول آن در
حکم ماده مي باشد مشروط بر اين که رعايت مراسم و نظامات در مورد آن ممکن باشد.
مراد به مراسم دفن، تشريفات و ترتيباتي است که در شرع و عرف مملکت مقرر و مجراست.
برابر ماده 36 آئين نامه مرده شويخانه و گورستان (آئين غسل و کفن و دفن
درگذشتگان ملل متنوعه از لحاظ تشريفات مذهبي تابع مقررات مخصوص بخود آنها بوده ولي
از لحاظ بهداشت و انتظامات تابع اين آئين نامه خواهد بود).
مقصود از انتظامات، کليه مقرراتي است که در قوانين و نظامنامه هاي مربوط به
ثبت احوال و آئين نامه گورستان و مرده شويخانه و غيره مقرر است.
در اين نظامات احکامي پيش بيني شده که با اجراي آنها از دفن مخفيانه اموات و
هتک حرمت آنها و همچنين از سرايت امراض يا اخلال در بهداشت عمومي و خصوصي زندگان
جلوگيري مي شود.
http://behnazar.blogspot.com/2016/03/2-317-319.html
________________________________________________________________________________
دیدارجمعی از شهروندان بهایی ساكن تبريز با آیتالله معصومی تهرانی و تشریح گوشه هایی از چهار سال هتک حرمت به اجساد بهاییان
به گزارش کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهایی:در پی حوادث خاموش اما رقتانگیز «تبریز»، در عصر روز جمعه چهاردهم اسفند ماه 1394 شمسی جمعی از هموطنان بهایی ساكن تبريز به دیدار آیتالله معصومی تهرانی آمده و گوشههایی از چهار سال هتک حرمت اجساد درگذشتگان بهایی را تشریح نمودند. همچنین ایشان با تقدیم نامهای که توسط جمعی از داغدیدگان و بازماندگان به امضا رسیده، خواهان پيگيری به کلیهی حرمتشکنیها بر ضد بهاییان ایرانی شدند.
از 12 شهریور سال 1390، بنابر دستوری غیرعلنی توسط نهادهای عالی رتبه حکومتی، دفن پیکر بهاییان متوفی در آرامستانهای تبریز ممنوع شده است. شنیدن دشواریهای شهروندان بهایی تبریزی در این مورد و از زبان خود ایشان مایهی تاثر و تألم هر وجدان آگاهی خواهد بود. به گفتهی یکی از حاضرین: «مادر 76 سالهی من بیشتر از آنکه نگران مغازهی پلمپ شدهی بنده باشد، در واقع از این ماجرا نگرانتر است». دلیل این نگرانی توسط یکی از بانوان حاضر در جلسه اینگونه بیان شد: «گاهی مجبوریم جسد را در خانه بشوییم، همانجا کفن کنیم؛ همانجا نماز برایش بخوانیم؛ خودتان میدانید مسئلهی بهداشتی آن هم مهم است. دیگر بماند که اگر در بیمارستان کسی فوت کند به خانوادهاش هم خبر نمیدهند». همانطور که در نامهی پیوست آمده، درگذشتگان بهایی در صورتی که در بیمارستان فوت شده باشند، گاهاً با همان کاور بیمارستان و بدون هیچ احترامی نسبت به شأن و منزلت یک انسان، در خارج از تبریز (میاندوآب یا ارومیه) دفن میشوند.
به گفته اين هموطنان بهایی كه از تبريز زحمت سفر به خود داده و به تهران آمده بودند؛ بنا بر آیات کتاب اقدس، «حمل میت بیشتر از یک ساعت جایز نیست» و باید در نزدیکترین محل ممکن و «بالروح والریحان» دفن شوند تا حرمت روح ایشان محفوظ بماند؛ «حرم علیکم نقل المیت ازید من مسافة ساعة من المدینة ادفنوه بالروح والریحان فی مکان قریب». این در حالی است که پس از صد سال همزیستی بهاییان و مسلمانان تبریزی ما، در این چند سال با نقض آشکار تمام موازین انسانی و بدون در نظر گرفتن حرمت عقیده و باور فرهنگ دینی متوفيان بهایی، اجساد 33 تن از هموطنانمان تا بیش از 300 کیلومتر و در دوردستترین نقطه ممکن و بدون احترام دفن شده است؛ «گاهی جسد را همینطور در قبرستان رها کردهاند و ما بعدا متوجه شدیم؛ اینگونه ممکن است حیوانات درنده به اجساد حمله کنند». همچنین با نقض مادهی 17 اعلامیه حقوق بشر پیرامون حق مالکیت، زمینهایی که توسط جامعهی بهاییان بدین منظور در آرامستانها خریداری شده، متصرف و مصادره شدهاند.
بنابر اخباری که پیشتر توسط رسانههای معتبر منتشر شده بود، دختر 12 ساله با نام «مهنا سمندری» پس از فوت بر اثر بیماری تا مدتها اجازه دفن در تبریز پیدا نکرد، و در نهایت بدون اطلاع و حضور خانوادهی خود، در میاندوآب مدفون گشت. یکی از هموطنان حاضر در جلسه با بیان اینکه این دختر نوجوان، دردناکترین مورد از 33 متوفی بهایی در این 5 سال بوده است، چنین گفت: «من خانواده ایشان را میشناسم. مادرش ناشنواست و پدرش معلول؛ دستشان به هیچ جا نمیرسید. این راه دور را هم نمیتوانند بر سر مزار بروند و بیایند».
آیتالله معصومی تهرانی با بیان تأثر خویش از این وضعیت شرمآور، ابزار داشتند باید اذعان کنیم «این افراد که وجود شما را به رسمیت نمیشناسند، آنقدر در خداییت خود مطمئن هستند که دیگر برای مردگان شما هم ارزش قائل نیستند. نمیتوان گفت این دسته از افراد خدا را باور دارند. کسی که خدا را بشناسد به خودش حق نمیدهد به جان و مال و ناموس دیگران بیحرمتی کند؛ چه برسد به اجساد مردگانی که دستشان از همه چیز کوتاه است. چرا باید مردگان ما جدای از هم دفن شود؟ مسلمان، بهایی، زرتشتی، مسیحی، یهودی، بیدین، همه ما در دنیا در کنار هم در یک زمین، يك كشور، يك شهر و روستا زندگی میکنیم؛ حالا بر چه مبنایی پس از مرگ در فبرستان جدای از هم باشیم؟! همانطور که خداوند در قرآن فرموده قضاوت میان ادیان به دست خودش در قيامت انجام میشود. اما عدهای پیشا پیش بهشت و جهنم را تقسیم کردهاند».
در ادامه این ديدار، بهاییان هموطن ما با تشریح دوستیها و همسایگی بهاییان و مسلمانان تبریز، از روابط حسنهای که با همشهریان خود دارند، ابزار افتخار کرده و بر فرهنگ غنی مردمان تبریز تاکید نمودند. همچنین ایشان با ذکر خاطرهای در جریان مراسم دفن یکی از درگذشتگان؛ به وجود برخی روحانیون روشنضمیر اشاره نمودند: «سالها پیش ما در همان مسجد و غسالخانه آرامستان تبریز با خوشرویی و کمک مسئولین و کارمندان همانجا امورات تغسیل و کفن و نماز و دفن را انجام میدادیم و مشکلی هرگز وجود نداشت. حتی یکبار در جریان نماز میت بهایی، در همان مسجد، مردان یک سمت و زنان در سمت دیگر، بنده جلو ایستاده بودم و نماز را میخواندم که یک آن یک روحانی کنار بنده ایستاد. اول به این فکر افتادم که حتما پس از پایان نماز شروع به انتقاد خواهد کرد. اما پس از پایان نماز جلو آمد و تسلیت گفت و نه تنها هیچ برخورد بدی نکرد، بلکه گفت چرا شما میکروفون نمیگیرید تا صدایتان همه جا شنیده شود. منظورم این هست حاجآقا که امثال این روحانیها هم هستند، اما این شجاعت شما و پیگیریها و حسن شهرت شما ما را به اینجا کشاند تا از شما درخواست میانجیگری با مقامات را بکنیم».
جناب معصومی تهرانی با بیان موافقت خویش مبنی بر وجود روحانیونی متعهد به کرامت انسانی، فرمودند «البته آن روحانی جوان بوده است! هم دلش پاک بوده هم هنوز نمکگیر مرید نشده که به بخواهد مواظب و مراقب از دست دادن مرید باشد. بنده اگر حرفی میزنم، غیر از اینکه از روی اعتقادم کار میکنم، شاید برای این هم باشد که اموراتم از راه آخوندی نمیگذرد؛ بنده از هنرم امرار معاش میکنم؛ اگر چه اندك است اما محتاج كسی نيستم. شاید اگر از راه آخوندی ارتزاق میکردم بنده نيز نسبت به شما و مابقی مشكلات موجود سکوت میکردم».
در ادامه ایشان فرمودند: «موضوع شما به مقامات عالیرتبه نظام مربوط است، بله؛ اما اینکه فکر کنید با میانجیگری حل میشود، اشتباه است. در حقیقت این مدت که بنده در مورد حقوق انسانی و شهروندی بهاییان بیشتر کار میکنم، بخش مهمی از آن به دلیل حضور خود شماست. خودتان به ميدان آمدهاید و حق خودتان را میخواهید و از مشكلات خودتان صحبت میکنید. بنده سالها در امورات زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و حتی مندائیان کار کردهام و چون آنها یک حق و حقوق اندکی دارند، برای از دست ندادن همان سهم ناچیز زیاد مایل به علنی کردن مشکلات خودشان نیستند؛ اما دلیل بر این نیست که آنها هم مشکل ندارند. با این حال شما وضعتان بدتر است و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارید. همین مادر محترم این دوست عزیزمان حتی الان نگران ماجراهای پس از فوت خودش هست. شما خودتان حرف اصلی را میزنید؛ بنده هم در این راه وظیفهی انسانی خودم را در حد توان و وسعم انجام میدهم».
نامهی ارسال شده از تبریز به امضای 17 تن از بازماندگان متوفيان بهایی رسیده که از حق انسانی تغسیل و تدفین اجساد عزیزانشان ممانعت شده است. اگرچه در این مدت ۳۳ تن مبتلا به چنین هتک حرمتی شدهاند، اما برخی از ایشان هیچ بازماندهای نداشتند و در دیگر موارد در دسترس نبودند.
____________________________________________________________________________
ممانعت از دفن شهروند بهایی در تبریز- رژيم اسلامي ايران در چهار سال گذشته اجازه دفن بيش از47 شهروند بهائي را در شهر تبريز نداده است
BahainewsMonday, January 18, 2016
ممانعت از دفن شهروند بهایی در تبریز
به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز یکی از شهروندان بهایی تبریز که در روز جمعه ۲۵ دی ماه صعود كرد( درگذشت) پس از گذشت ۳ روز اجازه دفن وی به خانواده این شهروند بهایی متوفی داده نشده است.
خبرگزاری بهایی نیوز درگفتگو با سیامک شفیعی فرزند شهروندبهایی درگذشته که در شهر واشنگتن حضور دارند درخصوص ممانعت از دفن مادر وی به گفتگوی پرداخته است.
سیامک شفیعی در پاسخ به سوال خبرنگار بهایی نیوز مبنی بر اینکه به چه دلیل جسد مادر شما اجازه دفن در تبریز را ندارد می گوید " پس از آنکه مادرم صعود ( فوت ) می کنند از آنجایی که اجازه دفن به شهروندان بهایی از سال ۱۳۹۰ به این سو را نداده اند همان شب در منزل غسل داده می شود کفن می کنند و در تابوت می گذارند و درآخر نماز به روش بهائی وی را می خوانند. صبح پدرم به وادی رحمت می رود تا طبق رسوم دیانت بهایی مادرم را دفن کنند اما مسئولان وادی رحمت اجازه دفن مادرم را نمی دهند و می گویند که حق ندارند جنازه را در تابوب گذاشته و وی را با رسوم دیانت بهایی دفن کنند و اینکه باید آنها طبق رسوم دیانت اسلام جنازه را دفن کنند."
این شهروند بهایی در ادامه به خبرنگار بهایی نیوز می گوید که " ما میدانیم که غسل یک فرد در منزل نه از لحاظ روحی و نه لحاظ بهداشتی مناسب نیست اما از آنجایی که ما نمی خواهیم جنازه مادرمان به صورت رسوم اسلامی دفن شوند لاجرم پدر و فامیل ها ایشان را در منزل غسل دادند و پس از انتقال وی به وادی رحمت جنازه مادرم به سردخانه وادی رحمت انتقال یافته و هنوزم جنازه وی در سردخانه است."
به گفته این شهروند بهایی مسئولان وادی رحمت گفته اند در صورتی اجازه دفن خواهید داشت که جنازه را از تابوت در آورده و وی را به صورت اسلامی دفن کنید و اگر نمی خواهید خودتان این جنازه را بردارید و به ارومیه یا میاندوآب ببرید.پدر و بقیه خانواده این شهروند بهایی گفته اند که این کار را نخواهیم کرد و این کار طبق آیین دیانت بهایی نیست که آنها می گویند پس خودمان می بریم و در قبرستان دفنشان می کنیم.
به گفته فرزند این خانواده متوفی پدر وی به سازمان های دولتی بخصوص شهرداری و فرمانداری و استانداری مراجعه می کند و آنها با وجود اینکه هیچ توهینی نمی کنند اما می گویند که دستور از بالا است یا اینکه به صورت رسوم اسلامی دفن شوندکه باز هم پدرم موافق این عمل نبود و به همین دلیل به گفته مسئولان روز دوشنبه به قبرستانی در شهرستان میاندوآب که بیش از ۲ ساعت تا تبریز فاصله دارد منتقل می کنند .
سیامک شفیعی در ادامه این سخنان خود به خبرنگار بهایی نیوز می گوید که این قبرستان حتی در شهرستان میاندوآب هم نیست و نزدیک شهرستان مهاباد واقع شده است و همچنین این قبرستان بجای خاک بر روی سنگ های سیاه واقع شده که باید با بلودزر یک قبر را کند و به صورت است که می گویم بیش از ۲ ساعت طول می کشد تا یک جنازه به قبر برسد.همچنین این شهروند بهایی تاکید می کند که این قبرستان مخصوص بهائیان است و به دلیل اینکه می گویند نباید مسلمان در کنار بهائی دفن شود بخاطر همین این قبرستان را جدا کرده اند.
به گفته این شهروند بهایی پس از انتقال اجساد با میاندوآب به خانواده متوفیان تماس گرفته و می گویند که جنازه به خاک سپرده شده است و تا جایی که اطلاع داریم چند مورد از این متوفیان به سبک اسلامی به خاک سپرده شده است .
خبرنگار بهایی نیوز از سیامک شفیعی سوال می کند که تاکنون چند تعداد از بهائیان اجازه دفن در وادی رحمت را نداشته اند که این شهروند بهایی می گوید طبق اطلاعاتی که ما در اختیار داریم تاکنون بیش از ۴۷ شهروند بهایی با فاصله ۲تا ۳ ساعت فاصله از تبریز دفن شده اند و این روند بیش از ۴ سال است که ادامه دارد.
این شهروند بهایی می گوید که نزدیک به ۵ سال پیش بود که مادر بزرگ همسرم صعود ( فوت) کردند و دقیقا ایشان اولین کسی بودند که با داشتن سن بالا اجازه دفن پیدا نکردند .
پدر این شهروند بهایی پیشتر خود از مسئولان جامعه بهایی درخصوص کف و دفن متوفیان بهایی بوده است .این خانواده بهایی در سالهای پس از انقلاب بخصوص در سال ۱۳۶۵ با حمله نیروهای تندرو به منطقه زندگی آنها در ایلخچی اموال شخصی از جمله زمین ها و خانه آنها مصادره شده است و منازل بسیاری از شهروندان بهایی آن منطقه سوزانده شده است.
( مجموعه خبری بهائينیوز)
به ما در مجموعه خبری بهائينیوز ( Bahainews ) بپیوندید.
به ما در مجموعه خبری بهائينیوز ( Bahainews ) بپیوندید.
به ما در تلگرام نیز بپیوندید تا مطالب بدون فیلتر را در اختیار داشته باشد.
https://telegram.me/bahainews
https://telegram.me/bahainews
Bahainews
Bahainews Bahai burial again impeded in Tabriz
Bahai News-- Officials at the public cemetery in Tabriz, the Wadi-ye Rahmat cemetery, have impeded the burial of Mrs. Afruz Bakhshi who died on Friday, January 15. Siamak Shafi`i the son of Mrs. Bakhshi, who is at present in Washington, told Bahai News that officials at the cemetery in Tabriz had been refusing to bury Bahais since 2012. In September 2015, a national policy was announced, that Bahais may only be buried in one designated cemetery in each province.
After the death of his mother, his father washed the body in his own home. Washing the body in a prescribed manner is part of both the Bahai and the Muslim burial rites, and is normally done in a separate washing facility on the cemetery land. Mr. Shafi`i said that he knew it was not appropriate to wash the body in the home, for psychological and health reasons, but his father and the family had no choice, as they did not wish her to be buried according to Islamic rites.
The body was then wrapped in a shroud and placed in a coffin, and the Bahai burial prayer was recited. The use of a coffin in addition to a shroud is part of the Bahai ritual, whereas in Islamic customs the coffin is used only to transport the body, which is buried in a shroud only. Next morning he went to the cemetery to bury her in the Bahai way — in a coffin — but officials at the cemetery said they could not allow a burial in a coffin,
or the performance of Bahai rituals, so the family should bury her according to Islamic rites, without the coffin. Alternatively, they could take the body to the Bahai cemetery of Urumiyyeh (aka Urmia or Orumiyeh). This isolated cemetery was vandalised in August, 2015, and it is two hour’s travel from Tabriz. The Bahai practice is to bury a body within one hour’s travel of the place of death. The officials also suggested taking the body to Miandoab, which is two and a half hours by car from Tabriz. The cemetery officials also offered to conduct the burial themselves (i.e., according to Islamic rites). The body was placed in the morgue. Mrs. Bakhshi’s husband approached various local authorities in Tabriz, but was told that the policy comes from “higher up.” When he returned empty-handed to the cemetery in Tabriz, the cemetery officials said that they would take the body to a cemetery site specifically for Bahais in Miandoab on Monday, January 18. Mr. Siamak Shafi`i said that the “Miandoab” cemetery is actually closer to Mahabad, which is three hours from Tabriz, and is a rocky place, so that a bulldozer is required to dig a grave, and the Bahais would have to travel more than two hours to take each body. The Bahais were allocated a separate cemetery so that Muslims would not be buried alongside Bahais [and also to remove the Bahai presence from a public space ~Sen]. Mr. Shafi`i said that when the bodies of deceased Bahais are taken to the “Miandoab” cemetery by city officials, their families are told they have been buried, and in some cases the Bahais know that the deceased were buried with Islamic rites. He said that officials had been doing this for more than four years now, and 47 Bahais have been buried in this way. Five years previously, his wife’s grandmother died, and become the Bahai to be excluded from the cemetery in Tabriz.
Bahainews
Bahainews Burial Denied to a Baha’i Citizen in Tabriz
According to a Baha’i News report, after three days the family of a deceased Baha’i citizen who passed away on Friday the 15th of January could not secure a burial permit for her.
The Baha’i News, in an interview with Siamak Shafi’i, who lives in Washington, and is the son of the deceased (Afrooz Bakhshi), spoke regarding the denial of his mother’s burial.
Siamak Shafi’i, in response to a question of Baha’i News reporter as to why his mother’s body was not allowed to be buried, stated:
“From 2012 until today, Baha’is have not been allowed to bury their dead. On the same night that my mother passed away, her body was washed, shrouded, placed in a coffin and the Baha’i prayer for dead was performed. The following morning, my father went to the local Vadi-e-Rahmat cemetary in order to bury her body in accordance with Baha’i law, but the officials who were in charge of the cemetery informed him that they would not allow the body to be buried. They indicated that the family is not permitted to bury her in a coffin (based on an Islamic tradition that a body should not be buried in a coffin). The family should bury her based on Islamic rituals and not according to the Baha’i Faith’s practices.”
This Baha’i citizen in a conversation with the Baha’i News reporter, continues: “we know that neither from a psychological nor a health perspective is washing the body of a deceased loved one at home an acceptable practice, but as we did not want the body of my mother to be buried using Islamic ritual, my father and other relatives had to wash her body at home and subsequently transferred it to the cemetery’s mortuary, and the body is still there.”
According to this Baha’i citizen, officials of the cemetery indicated that if the body is removed from the coffin and interred according to Islamic rituals, they would be allowed to proceed with her burial. If the suggestion is not agreed upon, then the body would need to be taken to Urumiyyeh or Miandoab (several hours’ drive away from Tabriz) for burial. In reply, his father and relatives indicated that they were not prepared to follow their instructions as they contravene Baha’i burial law (which requires that a body be buried within one hour of the place of death). They suggested that they would take the body and bury it themselves in that cemetery.
Based on what Siamak explained, his father contacted all government offices at the municipal, town and even provincial level, looking for permission, without using any sort of disagreeable language. The officials said that they have orders from higher-level authority not to allow the burial to go ahead, unless the family accepts the choice of burying her using Islamic rituals ‒ this was refused outright by my father. For this reason, according to the officials, the body would have to be transferred to Miandoab, which is two hours’ drive away from Tabriz, on the following Monday.
Siamak Shafi’i continued his conversation with the Baha’i News reporter by pointing out: “Actually Miandoab cemetery does not exist in Miandoab but in another city named Mahabad. Also, Mahabad cemetery is located on a piece of land covered with hard black rocks which need a bulldozer to dig the grave. In addition, it takes two hours for the dead body to reach the cemetery, which contravenes Baha’i law. He emphasised that this cemetery has been allocated to Baha’is, and it is separate from the one specified for Muslims. Baha’is are not allowed to be buried in the same cemetery as Muslims, which is why they have segregated cemeteries.
According to this Baha’i citizen, on any occasion when authorities have transferred the body of a deceased Baha’i to Miandoab, they informed the relatives after the burial that the body has been buried. As far as we are aware, many Baha’is were actually buried according to Islamic rituals.
The Baha’i News reporter questioned Siamak about the number of deceased Baha’is who had not been allowed to be buried in Vadi-e-Rahmat cemetery, and he said, “based on available information, so far up to 47 Baha’i citizens have been buried in a place which is two to three hours’ drive away from Tabriz, and not in Vadi-e-Rahmat. This deception has been going on for more than four years.”
Siamak mentioned that nearly five years ago, when his wife’s grandmother passed away, she was in fact the first person who was not allowed to be buried there, despite her very old age.
Siamak’s father, himself, was previously was in charge of Baha’i burial in the community. This family, after the Revolution, and in particular in 1987, was confronted by a group of extremists in Ilkhchi, the town where they live. Their private residence, along with some personal property, was confiscated. Also, many Baha’i citizens’ residences were set ablaze.
نامه اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران خطاب به جواد لاریجانی : حتی مردگان بهایی هم از حقوق خود محرومند
ایجاد شده در: 05/08/2014 - 01:34, به روز شده در: 05/08/2014 - 01:36
در پی ادعاهای اخیر محمد جواد اردشیر لاریجانی پیرامون وضعیت بهاییان در ایران و اینکه "هیچکس به خاطر بهایی بودن در زندان به سر نمیبرد و اگر بهاییان عملی خلاف قانون انجام ندهند حقوق شهروندی آنان محفوظ خواهد بود"، اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران طی نامه ای به این مقام ارشد قضایی جمهوری اسلامی، گوشه های از مظالم، تبعیض ها، برخوردهای امنیتی و همچنین نقض حقوق انسانی وارده بر این گروه از شهروندان را بازگو کرده و خواستار تغییر نگاه مسئولین نظام به شهروندان و اقلیت ها شدند.
به گزارش جرس، متن نامۀ اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران، خطاب به محمد جواد لاریجانی، ریاست ستاد حقوق بشر قوه قضاییه جمهوری اسلامی به شرح زیر است:
به نام خدا
جناب آقای محمد جواد لاریجانی ریاست محترم ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
با سلام و احترام
سخنان تامل برانگیز جنابعالی در برنامه گفتگوی خبری که از شبکه دو سیما در مورخه ۲۶ اسفند ماه برای میلیونها نفر پخش شد، اینجانبان هفت نفر اعضای سابق هیات مدیره جامعه بهاییان ایران را که هم اکنون در زندان به سر میبریم بر آن داشت تا به دور از هر قصد و نیتی برای تشویش اذهان و با اجتناب از هرگونه نگاه و گرایش سیاسی نکاتی چند را صرفا از روی تکلیف، جهت مزید استبصار شما به استحضار میرسانیم.
تردیدی نیست که مسائل بهاییان و مظالم وارده بر آنان موضوع جدیدی نیست و بعضی رسانهها و در راس آنها سیمای جمهوری اسلامی، همواره و به طور یک جانبه و سیستماتیک، حملات و اتهامات ناروای بسیاری را متوجه این دسته از هموطنانشان نمودهاند و این در حالی است که در طول این سالیان متمادی حتی به یک فرد بهایی اجازه داده نشده است تا بر اساس قانون در برابر اتهامات غیر منصفانه در همان رسانه به پاسخگویی و رفع شبهات بپردازند.
جناب لاریجانی
اینکه جنابعالی در بیاناتتان مساله حقوق بشر را یک موضوع با اهمیت جهانی تلقی نمودهاید و پرداختن و توجه به ابعاد گوناگون آن را لازم دانستید نکته نویدبخشی است اما از آن مهمتر آنچه مایهی خرسندی است اینکه در اقدامی کمسابقه جنابعالی اظهار فرمودید که در جمهوری اسلامی مبنای رفتار با بهاییان حقوق شهروندی و حفظ امنیت آنان وظیفه حکومت است. ما با استقبال از این نگاه شما مایلیم تصریح کنیم که انتظار بهاییان ایران نیز آن است که حقوق شهروندی آنان به رسمیت شناخته شده و مراعات گردد.
اینکه در فرمایشات بهاییان را به عنوان شهروندان این کشور محسوب فرمودید جای بسی خوشوقتی است و میتواند نویدبخش فردایی بهتر در جهت تعامل با این جامعه مظلوم باشد، اما اینکه میفرمایید هیچ کس به خاطر بهایی بودن در زندان به سر نمیبرد و اگر بهاییان عملی خلاف قانون انجام ندهند حقوق شهروندی آنان محفوظ خواهد بود و به طور ضمنی چنین نتیجهگیری میکنید که هرکجا با بهاییان برخورد شده است لابد خلاف قانونی انجام دادهاند نشانگر آن است که در این زمینه حقایق بسیاری از دید شما پنهان مانده لذا تلاش میشود با طرح پرسشهایی از یک طرف نظر جنابعالی به این واقعیتها جلب شده شاید که مساعدتی باشد در جهت تحقق وظیفه ذاتی شما به عنوان رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه و از طرف دیگر گواهی باشد در برابر تاریخ و وجدان بیدار هموطنان آزاد اندیشمان، زیرا که با کمال تاسف جامعه بهایی ایران همواره با نقض فاحش حقوق شهروندی و برخوردهای امنیتی و قضایی بسیار شدید ناشی از عدم بردباری دینی و تحمل دگراندیشی روبرو بوده است، باشد که از این پس با تغییر نگاه مسئولین محترم نظام شاهد استیفای واقعی حقوق این جامعه باشیم.
۱ – جناب لاریجانی، آیا اعدام بیش از دویست و بیست نفر از بهاییان از دختر جوان شانزده ساله تا پیرمرد نود و پنج ساله، درحالی که براساس اسناد و مدارک به قریب به اتفاق آنان اعلام شده بود چنانچه از عقیده خود تبری بجویند و اسلام بیاورند از مرگ و زندان رهایی مییابند، موافق قوانین شهروندی صورت گرفته؟ و آیا در صورتی که شخصی مرتکب جرمی شده باشد نفس تبری از عقیدهاش او را از جرم منتسب مبرا میسازد؟
۲- آیا اخراج دهها هزار کارگر و کارمند بهایی از ادارات و سازمانهای دولتی، حتی قطع حقوق بازنشستگی آنان و در بسیاری موارد ممانعت از اشتغال ایشان در بخش خصوصی مصداق رعایت حقوق شهروندی است؟ به دلیل اینکه هیچ جرمی توسط ایشان احراز نگردیده بود لذا مسئولین علت اخراج آنان را در احکام صادره »عضویت در فرقه ضاله بهایی ذکر نمودند و نهایتا جناب لاریجانی آیا هماکنون جنابعالی میتوانید یک فرد بهایی شاغل در ادارات دولتی را معرفی نمایید؟ مسلما جواب منفی است دیرا در حال حاضر هیچ ارگان دولتی مجاز به استخدام بهاییان نیستند.
۳- آیا مصادره دستجمعی اموال بهاییان یزد و ممنوعالمعامله نمودن همگی آنان براساس حقوق شهروندی صورت گرفته است؟ جناب لاریجانی، کسانی که در زمان صدور این حکم در اوائل انقلاب طفل شیرخواره بودهاند امروز که تشکیل زندگی دادهاند همچنان برای انجام هرگونه معاملهای دچار مشکلات عدیدهاند. آیا اطفال شیرخوار یا متوفیانی که در زمان صدور حکم سالها از درگذشتشان سپری شده بود همگی مجرم بودهاند؟
۴- آیا اخراج هزاران دانشجوی بهایی از دانشگاهها بعد از انقلاب فرهنگی و محروم نمودن دهها هزار جوان علاقهمند به تحصیل از تحصیلات عالیه طی سی و چند سال گذشته صرفا به دلیل اعتقاداتشان موافق حقوق شهروندی است؟ و مصداق حمایت نظام از بهاییان غیر مجرم به شمار میرود؟ مطمئنا جنابعالی صدور بخشنامههای متعدد به دانشگاههای کشور مبنی بر عدم ثبتنام و نهایتا اخراج دانشجویان بهایی را به هر بهانهای در راستای حمایت تحصیلی از جامعه بهایی و با رعایت حقوق شهروندی آنان نمیدانید. این بخشنامهها موجود است و متاسفانه توسط حاکمیتی صادر شده است که شما تعاملش را با بهاییان مبتنی بر حقوق شهروندی میدانید.
۵- شما را به تامل در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که با نظارت عالیترین مقامات کشوری در اسفند ۱۳۶۹ در مورد بهاییان صادر گردیده است و مقایسه آن با قانون اساسی کشور و قوانین حقوق بشر و حقوق شهروندی دعوت میکنیم. در این مصوبه تصریح شده است که الف- در مدارس چنانچه اظهار نمایند بهاییاند ثبتنام نشوند. ب- در مشاغل دولتی وارد نشوند. ج- در دانشگاهها چه در حین ورود و چه در دوران تحصیل چنانچه احراز شود بهاییاند اخراج گردند. د- جلوی پیشرفت آنان گرفته شود. برای مزید اطلاع شما عرض میشود که در سال ۱۳۸۶ که گروهی از دانشجویان بهایی اخراج شده از دانشگاه به دیوان عدالت اداری شکایت بردند، در احکام صادره تصریح شده است که اخراج شما مبتنی بر مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. سوال این است که این مصوبه چه مناسبتی با حمایت از بهاییان و رعایت حقوق شهروندی آنان دارد؟ و اگر به دیده انصاف بنگریم آیا همین مصوبه مبین نوع نگاه و نحوهی برخورد نظام با بهاییان نیست؟
۶- جناب لاریجانی، صادقانه مایلیم وجدانتان را در مقابل این پرسش قرار دهیم که: آیا بهاییانی که برای جوانان محروم از تحصیل جامعه خود شرایطی را فراهم نمودهاند تا بتوانند بدون استفاده از امکانات دولتی و در منازل خود و از طریق شبکههای مجازی به ادامه تحصیل بپردازند، مرتکب چه جرمی شدهاند؟ آیا تدریس خصوصی براساس قوانین کشور جرم است؟ آیا منصفانه است نفوسی که خالصانه به تدریس و تمشیت امور تحصیلی جوانان میپردازند به جبسهای طولانی مدت محکوم شوند؟ آیا این اقدام تلاش در جهت عقب نگه داشتن فرهنگی این جامعه نیست؟ چگونه میتوان مجموعه این اقدامات را حمایت نظام از حق تحصیل بهاییان تلقی نمود؟
۷- جناب لاریجانی، اخراج کلیه کارمندان و کارگران دولت و موسسات نیمه دولتی و حتی خصوصی، مصادره اموال شخصی بهاییان در بخشهای کشاورزی و صنعتی و براساس اسناد و مدارک موجود، تعطیلی صدها محل کسب و کار بهاییان در شهرهای مختلف به بهانههای واهی، اخراج بسیاری از بهاییان روستانشین و مصادره دامها و زمینهای کشاورزی آباء و اجدادی ایشان و مشکلات عدیده و مستمری که همواره در مسیر اشتغال و کسب و کار بهاییان وجود دارد ابدا قابل مقایسه با فعالیت فعالیت عدهای که به قول شما تحت حمایت نظام مشغول به کارند، نمیباشد. البته ناگفته پیداست که هرگونه حمایتی وظیفه ذاتی هر حاکمیتی در قبال شهروندانش محسوب میشود و سوال اینجاست که آیا این موانع و مشکلات متنوع و مستمر در جهت تحقق یکی از بندهای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی یعنی جلوگیری از رشد اقتصادی بهاییان نیست؟
۸- جناب لاریجانی، مصادره اماکن متبرکه و موقوفات بهایی در سراسر ایران را باید از چه منظری ملاحظه نمود؟ ارتکاب جرم کدام بهایی موجب شده است تا تمامی اماکن اجتماع و نیایش بهاییان در شهرها و روستاهای مختلف مصادره گردد؟ شما که به تعامل با بهاییان بر مبنای حقوق شهروندی اعتقاد دارید مسلما میپذیرید که یک بهایی حق دارد که بعد از فوت بنا به وصیتش مطابق آئین و آداب بهایی و در جای مناسبی که حاکمیت هر مملکتی موظف به تامین آن است مدفون شود اما جای شگفتی است که حتی این حق از مردگان بهایی در این سالها سلب شده است. جناب لاریجانی، آیا مصادره و تخریب قبرستانهای بهایی با رعایت حقوق شهروندی آنان موافقت دارد؟ بیرون کشیدن اجساد از قبور که در هر آئینی عملی بسیار تاپسند به شمار میرود به نظر جنابعالی صداق چیست؟
جناب لاریجانی
آنچه بیان شد شمهای از محرومیتهای جامعالاطراف و نقض حقوق شهروندی بهاییان است و البته نقض حقوق شهروندی مختص بهاییان نیست بل سایر دگراندیشان در حوزههای فرهنگی، هنری، سیاسی و احتماعی نیز خواهان تامین حقوقی برابر براساس اصول مصرحه در قانون ساسی و اعلامیههای جهانی حقوق بشر هستند و همانگونه که از پیش نیز بیان داشتهایم آنچه برای تضمین حقوق شهروندی ملت شریف ایران شدیدا مورد نیاز است اولا وضع قوانینی است که با صراحت کامل حافظ این حقوق باشد و ثانیا تاسیس ساختارهایی است که اجازه ندهد اجرای این قوانین موکول به تفسیرهای مستبدانه و دلخواهانه گردد. ما اعتقاد داریم که یگانگی و برابری و آزادی تمام مردم صرفا ساختاری مدنی و قانونی نیست بلکه اصلی است روحانی که منبع و سرچشمه آن آفریننده یکتایی است که تمامی نوع بشر را از تراب واحد خلق فرموده است که حتی با وجود ساختارهای مدنی و قانونی، اعتقاد به یگانگی و برابری و احترام به حقوق دیگران از اصولی است که باید از وجدان و باور فرد سرچشمه بگیرد. بر این اساس بسیار مناسب خواهد بود که اولیای محترم جمهوری اسلامی با استفاده از ظرفیتهای قانون، نگاه یکپارچه به ملت ایران را تقویت کرده اجازه ندهند ملت شریف ایران صرفنظر از عقیده و قومیت و بر اساس حقوق شهروندی از مزیت ایرانی بودن بهرهمند گردند.
اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Kamran Hooshmand
فیلمی تاریخی از گلستان جاوید شیراز
این ویدئوی ارزشمند توسط روانشاد جناب علی صلح جو در 12 اردیبهشت 1360 روز سوم پس از شهادت عزیزان احسان الله مهدیزاده ستار خوشخو ویدالله وحدت ضبط گردیده است.عزیزان دل وجان ملاحظه مینمایند که
این ایام حتی استخوانهای متصاعدین بهایی که از هشتاد سال پیش دراین مکان آرام گرفته اند چگونه سراز خاک بیرون آورده و اسباب اشتهار امر مبارک درکشور مقدس ایران بل سراسر جهان میگردند .پس برماست که با تاسی
از اسلاف خود وبا مدد از ارواح پاک این عزیزان خصوصا شهیدان عزیز شیراز که این روزها آرامگاهشان مورد هتک حرمت قرار گرفته با قیامی عاشقانه این بی حرمتی را بدل به فرصتی برای معرفی امر مبارک نزد هموطنان وهمشهریهای خود نموده والبته با تظلم خواهی از مسئولین دولتی وپیگیری از طریق جوامع ونهادهای داخلی وبین المللی تا توقف کامل روند تخریب این مکان تاریخی از پای ننشینیم
_________________________________________________________________________________
تصوري دردناك از اينكه مسلماني را از كفن و دفن عزيزان خود باز دارند و يا مدفن آنها را تخريب نمايند!
جمعی از زندانیان بهایی زندان رجایی شهر کرج طی نامهای به الهام امینزاده نوشتهاند: « یک لحظه تصور کنید که چقدر دردناک است که در نقطهای از این دنیای بزرگ یک انسان مسلمان را از کفن و دفن با احترام اموات خود بازدارند و یا گورستانهایی که محل دفن عزیزان آنهاست تخریب نمایند.»
سرکار خانم الهام امین زاده، معاونت محترم رئیس جمهور در حقوق شهروندی
با تقدیم مراتب احترام بعرض میرساند که وعده ی انتشار منشور حقوق شهروندی، نور امیدی در دل بهائیانی چون ما افروخت که بالاخره پس از سالها، سند جامعی تدوین خواهد گشت که پایانی بر مظالم و مشکلات ناشی از تضییع حقوق اقلیت ها خواهد بود. انتشار منشور مزبور فی حد ذاته اقدام بسیار بزرگی است و سزاوار تمجید و تکریم ولی متاسفانه در مورد بزرگترین اقلیت دینی کشور که تعداد پیروانش صدها هزار و از مجموع کل اقلیت های مذهبی دیگر مملکت افزون است راه سکوت پیش گرفته است و این سکوت می تواند سبب شود که همان مسیر و جریانی که در طول چند دهه ی گذشته و تا کنون باعث قتل و غارت بهائیان و مصادره ی اموال آنان، ضبط و تخریب اماکن مقدسه شان، اخراج از دانشگاه ها و برخی مدارس، توهین و تخفیف فرد فرد آنان، ضبط و تخریب و مصادره گورستان های بهائی، اخراج از مشاغل، زندانی نمودن تعداد کثیری از آنها و کوچ ناخواسته تعدادی از آنها بر اثر فشار های امنیتی، اقتصادی و محرومیت های اجتماعی و تضییقات مصائب دیگر شده، ادامه باید.
سرکار خانم امین زاده،
جنابعالی به خوبی واقفید که این اقلیت مظلوم در تمامی طول تاریخ خود در هر سرزمینی که ساکن بوده با صداقت و تعهد تمام رفتار نموده به نحوی که از شهروندان صدیق وامین محسوب بوده اند، لذا چشم پوشی از حقوق حقه ی آنان در سرزمینی مقدس ایران، خلاف عدل و انصاف است. اگر بنظر دقیق در حال این مظلومان مداقه شود به خوبی مشهود است که جمعی از ایرانیان مطیع که در این کشور، از پدر و مادری ایرانی به دنیا آمده، در شهر های مختلف این سرزمین پراکنده و ساکن بوده، در این مملکت به مدرسه رفته و به کسب و کار مختصری مشغول بوده و با همه همسایگان و شهروندان در کمال امانت رفتار نموده، در فعالیت های اجتماعی پیشگام بوده، به دولت متبوعه مالیات پرداخت نموده، در خدمت سربازی مشارکت کرده، در هنگام جنگ تحمیلی به جبهه شتافته، اسیر گشته و حتی در راه دفاع از میهن به شهادت رسیده و همواره در خدمات عمرانی این مملکت کوشا بوده، اینها بهائیان این مملکت را تشکیل میدهند. اگر برآنها نتوان نام شهروند نهاد پس شهروند کیست؟
اگر اینها حق زندگی دارند، پس عزت و احترامی که شایسته ی همه شهروندان این سرزمین است چرا در مورد آنان رعایت نمیشود؟
اگر این شهروندان حق ازدواج و طلاق دارند چرا احوال شخصیه آنان به رسمیت شناخته نمیشود؟
اگر این شهروندان حق تحصیلات عالیه دارند چرا فوج فوج از دانشگاهها اخراج میشوند و همه ساله به بهانه ی نقص پرونده از ورود جوانان بهائی به دانشگاهها ممانعت میشود؟
اگر اینان حق کار کردن دارند چرا از دوایر دولتی اخراج شده اند و راه ترقی آنها در بخش خصوصی که نیاز به پرونده ی کسب و کار دارد مسدود میشود؟
اگر بهائیان حق مردن دارند چرا گورستان های آنها ضبط شده و مجبور به دفن در بیابانها در نقاط نا مشخص و بدون نشان معین میگردند و حتی این اماکن بعدها تخریب میگردد؟
چرا با بودجه های کلان، دهها سازمان و از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به تهیه و نمایش برنامه هایی پر از افترا و بهتان به عقاید این جمع می پردازند و حق دفاع از بهائیان سلب میشود؟ چرا اینها نمیتوانند از کوچکترین امکانات جهت رفع شبهات استفاده نمایند؟
خانم دکتر، اگر مظالم وارده بر بهائیان را بخواهیم ذکر کنیم مثنوی هفتادمن کاغذ شود. خوب است لحظه ای بر مظالم وارده بر آنان تفکر شود و مقایسه گردد تا معلوم گردد که تا چه حد در حق آنان ستم روا داشته شده است.
یک لحظه تصور کنید که چقدر دردناک است که در نقطه ای از این دنیای بزرگ یک انسان مسلمان را از کفن و دفن با احترام اموات خود بازدارند و یا گورستان هایی که محل دفن عزیزان آنهاست تخریب نمایند.
تصور بفرمایید که چقدر جانسوز است که جوانی مسلمان را در یک کشور غیر مسلمان از ادامه تحصیل باز دارند و راه ترقی او را مسدود نمایند. آموزه های بهائی هیچگونه تبعیضی را در هیچ کجای دنیا که باعث پایمال شدن حقوق انسانها گردد تایید نمیکند. تعالیم بهائی متجاوز از یکصد و سی سال قبل فرهیختگان و دانایان ایران را به آبادی و عمران این مملکت دعوت نموده و در این مدت همواره بهائیان پیشگام سازندگی و عمران و تعلیم و تربیت و بهداشت این سرزمین که برای آنها از تقدس خاصی برخورد دار است بوده اند و تعالی این مملکت را وظیفه ی روحانی و وجدانی خود دانسته و میدانند. آیا حق آنها نیست که از حقوقی شایسته و مناسب برخوردار باشند؟
خانم دکتر، وقت آن رسیده که مطابق و موافق با حقوق مطرح در منشور بین المللی حقوق بشر و نیز حقوق مطروحه در فصل سوم قانون اساسی حقوق کلیه اقلیت ها و از جمله بهائیان رعایت گردد. لطفا به همکاران خود توصیه اکید فرمایید که ضمن درج حقوق شایسته برای این شهروندان در موطن مادری خود، مراقبت نمایند که قوانینی وضع شود تا بساط تعدی و ظلم وارده بر آنها بر چیده شود و اجرای صحیح آن ضمانت گردد.
بهائیان همواره آماده همکاری برای ساخت و احیا و تعالی ایران بوده و هستند و حاضرند برای رفع تبعیض بین شهروندان ایرانی و تدوین و گسترش حقوق شهروندی و حرکت به سوی جامعه ی مطلوب با ارزش های متعالی که در شان ملت بزرگ ایران است کمک نمایند.
والسلام علی من اتبع الهدی
محبوب ترين چيز ها نزد خداوند انصاف است.
اگر شما شاهد ظلمي هستيد كه بر مردم بيگناه ايران از جمله بهائيان وارد ميشود، برعهدۀ شما است كه فوراً به انصاف بر خيزيد و خواهان رفع ظلم ازهموطنان خود شويد.
اگر شما شاهد ظلمي هستيد كه بر مردم بيگناه ايران از جمله بهائيان وارد ميشود، برعهدۀ شما است كه فوراً به انصاف بر خيزيد و خواهان رفع ظلم ازهموطنان خود شويد.
آيا فرياد رسي براي بهائيان ايران هست ؟
در35 سال گذشته، حُكّام ايران بطورمنظم و سيستماتيك، نسبت به ايذاء و اذيت و قتل و غارت وحبس واعدام شهروندان سياسي، عقيدتي و ديني از جمله بهائيان از شير خواره گرفته تا نود ودو ساله، اقدام نموده و نهايتاً اين بغض وكينه وعداوت را، به مُردگان بهائي و تدفين آن ها و تخريب قبرستان هاي بهائيان نيز كشانده اند .
سرقت اجساد درگذشتگان بهائی در شهر تبريز:
قريب سه سال است که مأمورین وزارت اطلاعات اجساد درگذشتگان بهائی را، خود سرانه از بیمارستان ها و يا سرد خانه وادي رحمت تبريز خارج كرده و بدون اطلاع و رضایت خانواده متوفي و بدون انجام احكام بهائي، در 167 کیلومتری تبریز، در محلي واقع در میاندوآب دفن میکنند.
در تعقيب شکایتهای بهائیان تبریز به شهرداری و سازمانهای مربوطه تا كنون هیچ پاسخی دريافت نشده است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضيحات و سوابق موضوع :
صد نامه تا آزادی
سرقت اجساد درگذشتگان بهائی از بیمارستانهای تبریز و دفن اجساد بدون انجام احکام بهائی در میاندوآب
طبق گفته شاهدان عینی اکنون برای دومین سال است که مأمورین وزارت اطلاعات اجساد درگذشتگان بهائی در شهر تبریز را خودسرانه از بیمارستان خارج میکنند و بدون آگاهی و رضایت خانواده در 167 کیلومتری تبریز در محلی در شهر میاندواب دفن میکنند. در پی پیگیری ها و شکایتهای بهائیان شهر تبریز به شهرداری و سازمانهای مربوطه هیچ پاسخی در این خصوص به این عزیزان داده نشده است.
طبق احکام دیانت بهائی محل دفن اجساد تنها میتواند یکساعت تا محل فوت فاصله داشته باشد و انتقال اجساد به محلی در 167 کیلومتری محل فوت در کنار رعایت نکرد تمام موارد دیگر توهینی اشکار به مقدسات بهائیان ایران است.
تداوم اعمال فشار به جامعه بهایی ایران، مسئولین دولتی در شهر تبریز از صدور اجازه دفن یک شهروند بهایی خودداری نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خلیل نورمحمدی شیشوان، شهروند بهایی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۰ در بیمارستان ارتش درگذشت ولی مسئولین مربوطه از تحویل پیکر ایشان برای اجرای مراسم تدفین بهایی در «وادی رحمت تبریز» امتناع ورزیدند و از فرزندان ایشان خواستند که یا به کفن و دفن جسد به طریقه اسلامی در وادی رحمت رضایت دهند و یا پیکر را به شهر میاندوآب منتقل کنند.
با توجه به اینکه مطابق تعالیم آئین بهایی حمل جسد به مسافتی بیش از یکساعت زمانی و یا اجرای مراسم تدفین خلاف تعالیم آئین بهایی امکان پذیر نمیباشد، خانواده ایشان به اجرای این کار رضایت ندادند. متاسفانه در تاریخ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ جسد متوفی بدون هماهنگی و رضایت خانواده ایشان از بیمارستان به میاندوآب منتقل شده و تحویل سردخانه میاندواب میگردد.
بدین ترتیب نه تنها مسئولین دولتی حق قانونی کفن و دفن شهروندان ساکن تبریز را نقض کردهاند بلکه بدون رضایت خانواده متوفی جسد را به سردخانه شهر دیگر منتقل نمودهاند.
شایان ذکر است که پیشتر اقدام مشابهی درباره یک شهروند بهایی دیگر در این شهر انجام شده بود و همچنین اخباری مبنی بر ایجاد شرایط مشابهٔ برای یکی دیگر از متوفین بهایی در چند روز اخیر شنیده شده است. این در حالی است که از سال ۱۳۴۸ متوفین بهائی تبریز در «وادی رحمت» به مراسم بهائی دفن شده و بهائیان تبریز در پرداخت هزینههای عمرانی و آبادی این قبرستان مشارکت داشتهاند و تغییر رویه جدید گامی دیگر در جهت افزایش فشارها بر جامعه بهایی ایران میباشد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Behpayam
January 13, 2012
جلوگیری از دفن یک شهروند بهائی در تبریز
مسئولین قبرستان وادی رحمت در تبریز از دفن یک شهروند بهائی در آن قبرستان خودداری کرده و خواستار انتقال جسد به شهر دیگری شدند.
بنابر گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، روز جمعه ۱۶ دی ماه محمد حسین برقی، شهروند بهائی ساکن تبریز، در منزل شخصی خود به علت عارضه سکته مغزی درگذشت. خانواده برقی ایشان را طبق رسوم بهائی غسل و کفن نموده سپس، به شهرداری مرکزی مراجعه و ماوقع را اطلاع دادند.
طبق دستور مسئولین جسد به وادی رحمت منتقل شد. یک روز بعد از وادی رحمت با خانواده مرحوم تماس گرفته و اعلام می کنند که جهت تشییع باید به میاندوآب بروند. فرزندان محمدحسین برقی، اظهار می دارند که طبق وصیت نامه ایشان بایستی در همین مکان دفن شوند و آنها حاضر نیستند به جای دیگری بروند.
تا لحظه ی تنظیم این خبر محمدحسین برقی دفن نگردیده و در سرد خانه وادی رحمت نگهداری می شود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Behpayam
October 30, 2011
ممانعت از تدفین پیکر یک شهروند بهایی در تبریز
: ايران پرس نيوز - ممانعت از تدفین پیکر یک شهروند بهایی در تبریز
خبرگزاری هرانا - تداوم اعمال فشار به جامعه بهایی ایران، مسئولین دولتی در شهر تبریز از صدور اجازه دفن یک شهروند بهایی خودداری نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خلیل نورمحمدی شیشوان، شهروند بهایی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۰ در بیمارستان ارتش درگذشت ولی مسئولین مربوطه از تحویل پیکر ایشان برای اجرای مراسم تدفین بهایی در «وادی رحمت تبریز» امتناع ورزیدند و از فرزندان ایشان خواستند که یا به کفن و دفن جسد به طریقه اسلامی در وادی رحمت رضایت دهند و یا پیکر را به شهر میاندوآب منتقل کنند.
با توجه به اینکه مطابق تعالیم آئین بهایی حمل جسد به مسافتی بیش از یکساعت زمانی و یا اجرای مراسم تدفین خلاف تعالیم آئین بهایی امکان پذیر نمیباشد، خانواده ایشان به اجرای این کار رضایت ندادند. متاسفانه در تاریخ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ جسد متوفی بدون هماهنگی و رضایت خانواده ایشان از بیمارستان به میاندوآب منتقل شده و تحویل سردخانه میاندواب میگردد.
بدین ترتیب نه تنها مسئولین دولتی حق قانونی کفن و دفن شهروندان ساکن تبریز را نقض کردهاند بلکه بدون رضایت خانواده متوفی جسد را به سردخانه شهر دیگر منتقل نمودهاند.
شایان ذکر است که پیشتر اقدام مشابهی درباره یک شهروند بهایی دیگر در این شهر انجام شده بود و همچنین اخباری مبنی بر ایجاد شرایط مشابهٔ برای یکی دیگر از متوفین بهایی در چند روز اخیر شنیده شده است. این در حالی است که از سال ۱۳۴۸ متوفین بهائی تبریز در «وادی رحمت» به مراسم بهائی دفن شده و بهائیان تبریز در پرداخت هزینههای عمرانی و آبادی این قبرستان مشارکت داشتهاند و تغییر رویه جدید گامی دیگر در جهت افزایش فشارها بر جامعه بهایی ایران میباشد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
July 28, 2012
دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی "جامعه بینالمللی بهاییان" در گفتوگو با دویچه وله از وضعیت کنونی این جامعه و تلاش برای بهبود حقوق آنها میگوید.
آنجا که یک بهایی گوری برای تدفین ندارد
دویچه وله:
حکومت ایران بهاییان را با شیوههای مختلف به حاشیه رانده است. معتقدان به این آیین حق استخدام در ادارهها یا تحصیل عالی را ندارند. آنها نه تنها در زندگی، بلکه پس از فوت نیز با محرومیت و تحقیر روبرو میشوند.
تعداد بهاییان ایران در آمارهای رسمی حدود ۳۰۰ هزار نفر برآورد میشود. از زمان انتشار این آمار تاکنون بسیاری از بهاییان به دلیل فشارهای اجتماعی و امنیتی جلای وطن کردهاند. بیشترین اتهامی که حکومت ایران متوجه بهاییان میکند "جاسوسیِ" است. دستکم ۲۰۰ بهایی در اوایل انقلاب به همین اتهام اعدام شدهاند.
اعدام و بازداشت بیدریغ بهاییان در سالهای اخیر تا حدودی کاهش یافته، اما فشار بر این اقلیت مذهبی به شکلهای دیگری ادامه داشته است. دستگیری هفت تن از رهبران بهایی و محکومیت آنها به ۲۰ سال زندان، یورش به خانههای مسئولان آموزشی و علمی این جامعه و بستن دانشگاه آنلاین آنها، اخراج بهاییان از دانشگاهها و ممانعت از استخدام آنها در ادارات، از جمله شیوههایی هستند که برای منزوی کردن پیروان این آیین اعمال میشوند.
طرد بهاییان تنها به باورمندان زنده محدود نمیشود. مردگان آنها نیز از گزند محرومیت و آزار در امان نیستند. به موازات تخریب خانههای بهاییان در شهرستانهای ایران، سنگ مزار برخی درگذشتگان بهایی نیز شکسته میشود. در پارهای موارد، خاک و گور هم از بهایی فوت کرده دریغ میشود.
دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی "جامعه بینالمللی بهاییان" در گفتوگو با دویچه وله از وضعیت کنونی این جامعه و تلاش برای بهبود حقوق آنها میگوید.
دویچه وله: جامعه بهاییان با توجه به روشنگریهایی که در سالهای اخیر نسبت به تبعیض علیه آنها صورت میگیرد و توجه بیشتر افکار عمومی، چه شرایطی دارد؟
فرهاد ثابتان: بطور کلی تضییق و قشار در سالهای اخیر علیه بهاییان تشدید شده و شاید بتوان گفت از سال ۲۰۰۴ به این طرف میزان دستگیریها و بازجوییها، بستن مغازههای بهاییان یا محرومیت تحصیلی آنها تشدید شده است. این باعث نگرانی ماست. این دستگیریها و مشکلات حتی به کودکان هم سرایت کرده و مثلا ما خبردار شدهایم که دست کودکی دبستانی بخاطر اینکه در نماز جمعه شرکت نکرده، از طرف معلماش داغ شده است. در نجف آباد دو بچه را از مدرسه بیرون کردهاند. میتوان گفت محرومیت تحصیلی بزرگترین مشکل جامعه بهاییان است.
آیا این محرومیتها و حساسیت به مذهب بچهها از همان زمان مهد کودک، بطور نمونه، شروع میشود یا در سطح دانشگاه؟
کودکان بهایی را مانند دانشجویان بطور رسمی از تحصیل محروم نکردهاند، اما دولت در مدارس بطور سیستماتیک خواسته که اسامی بچهها و خانوادهها و جزییات مربوط به هر خانواده را جمع کنند؛ که البته ما نمیدانیم دقیقا منظورشان چیست. در برخی مدرسهها بچهها مورد عتاب ناظم و معلم و مدیرقرار میگیرند. استهزا میشوند که بهایی هستند. آنها را مجبور میکنند که در مراسم اسلامی شرکت کرده و تظاهر به مسلمان بودن کنند.
البته این نمونهها در چند ماه اخیر اتفاق افتاده و ما قبلا چنین خبرهایی نداشتیم. ما محافل بینالمللی را آگاه کردهایم. البته کودکان افغانی هم موقعیت خوبی در ایران ندارند، تنها بهاییان نیستند.
در مورد صدور شناسنامه آیا تاکنون مواردی داشتهاید که در ثبت تولد بچههای بهایی مشکلآفرینی کنند؟
میدانید که ازدواج بهایی در ایران بطور رسمی انجام نمیشود و آنها این را ثبت نمیکنند. راستش ما تاکنون در مورد گرفتن شناسنامه مشکلی نداشتیهام، اما در موارد دیگر مثل ثبت نام در دانشگاه و حقوق مدنی دیگر مشکلاتی هست.
بین تشدید تبعیض علیه بهاییان و آگاهی عمومی نسبت به موقعیت آنها یک تناقض هست. چرا با وجود تلاشها فشارها بیشتر شده؟
ما معتقدیم که فشارهای بینالمللی موثر بوده و چه بسا اگر این فشارها نبود، سرکوب بهاییان بیشتر از این بود. انصافا باید گفت که مردم ایران خشونتی علیه بهاییان ندارند و در خیلی موارد به آنها کمک کردهاند. اگر چنین حمایتی نبود، الان اوضاع بهاییان به مراتب بدتر بود. فراموش نکنید که در اوایل انقلاب دستکم ۲۰۰ نفر بهایی را اعدام کردند و دار زدند. بسیاری سالهای متمادی زندان بودند. الان هفت مدیر بهایی در زندان هستند. میتوان گفت که اگر فشارهای بینالمللی نبود، تعداد اینها بیشتر بود.
فشار جمهوری اسلامی تنها به جامعه بهایی محدود نمیشود. دولت ایران اساسا نسبت به موضوع حقوق بشر اعتنایی ندارد. دولت ایران بطور رسمی با موازین حقوق بشر آشتی ندارد، اما این به معنای آن نیست که ما کار خود را متوقف کنیم.
آمار دقیقی از جامعه بهاییان ایران دارید؟ عده زیادتری الآن مهاجرت کردهاند؟
بله، در آخرین تخمین ما در چند سال پیش، آمده که ۳۰۰ هزار بهایی در ایران هستند. هرچند الان بسیاری از آنها از ایران رفتهاند، اما هنوز خیلی خانوادهها ماندهاند. طبق آمار رسمی در ایران، تعداد زیادی از هموطنان غیربهایی ما به آیین بهایی گرایش پیدا کردهاند.
من در رسانههای ایرانی خواندم که میخواهند ۵۰۰ طلبه را برای مقابله با رشد بهاییت در شهرستانهای ایران آموزش دهند؛ و این خودش نشان میدهد که این جامعه در حال رشد است و برای همین دولت میخواهد بیشتر فشار بیاورد. روزی نیست که در رسانههای ایرانی به بهایی و جامعه بهاییان حملهای صورت نگیرد و متاسفانه هیچ کدام از این بهاییها امکان دفاع از خود را پیدا نمیکنند. این حملهای یک طرفه به کسانی است که حق هیچ دفاعی از خود را ندارند. میخواهم بگویم که جامعه بهایی همزمان در حال رشد است، اما کسی آزادانه نمیتواند بگوید بهایی شدهام و این مکتوم میماند.
فکر میکنید چه دلیلی برای این رویکرد هست. در ایران ما شاهد گرایش به مسیحیت هم هستیم، اما بهاییها خیلی خویشتندار هستند و در مورد آیین خود حرفی نمیزنند.
اتفاقا بعضی دوستان خیلی با شجاعت این را بیان میکنند که مسیحی یا بهایی هستند و مشکلات زیادی را به جان میخرند. برخی هم معتقدند که مذهب یک امر خصوصی است. البته آنها به موازین اخلاقی خود پایبند هستند و آنها را در زندگی روزمره بازتاب میدهند. با این همه باز هم در معرض خطر قرار دارند.
باور بطور کلی یک مساله شخصی است و یک جامعه دمکراتیک جامعهای است که فرد خود را ملزم به افشا یا تبلیغ باور خود برای کوپن و تحصیل و شناسنامه نمیداند. جای تاسف است که تبعیض دینی در ایران نهادینه شده و هر کس هر کاری که میخواهد بکند، با دیانت او گره خورده است.
آقای ثابتان، بخاطر فشارهای موجود، بهاییان در ادارهها و اجتماع زیاد به کار گرفته نمیشوند. این جامعه برای معاش خود چه میکند؟ آیا بیشتر به کار آزاد میپردازد؟
بله، بیشتر بهاییان ایران مغازهدار و کاسب هستند یا در ادارههای خصوصی کار میکنند. البته برخی شرکتهای خصوصی که بهاییان را استخدام کردهاند، برای بیرون کردن کارمندان خود تحت فشار قرار گرفتهاند. بعضی مغازههای بهاییان را خراب کرده یا آتش زدهاند. شرکتهای بهایی را بستهاند. مغازهها را پلمب کردهاند. در شیراز با انتشار لیست ۴۰۰ مغازه در یک روزنامه، به مردم گفتند که اینها بهایی هستند و با آنها معامله نکنند.
این عمل شبیه کار آلمان نازی است که پشت مغازههای یهودیان ستاره میزدند تا مردم آنها را شناسایی و طرد کنند. چه ارگانی در غیاب رهبران بهایی که دستگیر شدهاند، به کارهای آنها رسیدگی میکند؟
هیچ ارگانی! با همه محدودیتها و سرکوبها، یک اصل مهم در آیین بهایی اطاعت از قانون است. اگر دولت ایران گفته که این تشکیلات غیرقانونی است، ما میپذیریم. هر چند قبلا نگفته بودند و این گروه الان ۲۰ سال زندان گرفته، در حالی که زیر نظر دولت داشتند کار میکردند و این حکم جای تعجب دارد.
الان بهاییان دارند زندگی خود را میکنند و هیچ فعالیت گروهی ندارند. البته هموطنان ما باید بدانند که وقتی در روزنامهها و رسانهها در سطح وسیع به بهاییان حمله میشود و اتهام به آنها میزنند، مسلما شهروندان کنجکاو میشوند که جریان چیست و در نتیجه اگر یک بهایی را ببینند، ازاو سوال میکنند و او هم طبعا پاسخ میدهد. ولی بعد او را دستگیر میکنند که داشتی تبلیغ میکردی! در حقیقت هیج نهاد رسمی برای تمشیت امور بهاییان کار نمیکند.
شما در مورد ازدواج بهاییان گفتید که رسما ثبت نمیشود. اما در مورد فوت بهاییان اوضاع چگونه است؟ همچنان گور آنها را تخریب میکنند؟
این هم مشکل دیگری است که ما نمیفهمیم چرا با کسی که از دنیا رفته سر بدرفتاری دارند. چرا قبر بهاییها را میشکنند؟ درختهای گورستانها را میکنند و با بولدوزری که چراغاش را خاموش کردهاند، شبانه میروند مقابر را خراب میکنند. در چند مورد اجازه دفن یک بهایی درگذشته را ندادهاند و بستگان او مجبور شدهاند چند روز جسدش را پشت یک وانت این طرف آن طرف ببرند تا بالاخره او را در جایی دفن کنند. به نظر میرسد یک شهروند بهایی در ایران حتی پس از مرگ هم آرامش ندارد.
آخرین صحبت شما چیست. چه پیامی برای کسانی دارید که سخنان شما را خواهند خواند؟
در وهله اول از هموطنان خودم و از وسعت نظر و حمایتهای بیدریغ آنها تشکر میکنم. مردم ایران زندهفکر هستند و حقیقت را درک میکنند. امیدوارم ما بتوانیم با همکاری یکدیگر برای بازسازی و پیشرفت ایران به هم کمک کنیم. مشکلات مربوط به جامعه بهایی برای همه هموطنان دیگر هم هست. سی سال پیش به دروغ میگفتند که بهاییان جاسوس هستند، اما الان به همه این اتهام را میزنند. این حقیقت ندارد و همه این را فهمیدهاند.
لازم به ذکر است که طی سه سال بهائیان تبریز به مسئولین مراجعه ولی تا کنون نتیجه ای گرفته نشده ...و در ضمن تنها آقای خلیل نور محمدی در شهر تبریز صعود نفرموده اند ...بلکه خانم فاطمه سلطان زارعی ...خانم پریچهر میثاقی ..آقای محمد حسین برقی .خانم فاطمه سلطان وجدانی ..آقای رسول زاده ..آقای قدرت آقابالائی...خانم فاطمه وثوقی (خاکزاد) ... عطائیه ایزد خواه .... و هم اکنون آقای محمود ظفر یاب و جوان متصاعد ثابت محمدی هنوز به خاک سپرده نشدند ..
" آذربایجان شرقی زمینی برای دفن بهائیان ندارد "
این جمله ایست که مسئولان به بهائیان تبریز می گویند.
برای مراسم تذکر (ختم) عزیزی به تبریز رفته بودم. مراسمی که میّتش را تحویل نمی دهند.
این عزیز چهاردهمین متوفی ای است که بدون تشریفات آئین بهائی و رضایت خانواده، در مکانی نامعلوم دفن خواهد شد.
بهائیان تبریز از مرداد 90، نه اجازه دفن در " وادی رحمت" (قبرستان عمومی تبریز) را دارند، نه زمینشان که برای این امر خریداری کرده اند و سپس مصادره شده را پس می دهند، نه زمین جدیدی می دهند.
دو راه پیش رویشان قرار داده اند: ارومیه یا میاندوآب
در تبریز متولد شوی، کار کنی، به شَهرت عشق بورزی، به مردم اش خدمت کنی، آخر هم جایی برای آرمیدن در خاکت نداشته باشی
این جمله ایست که مسئولان به بهائیان تبریز می گویند.
برای مراسم تذکر (ختم) عزیزی به تبریز رفته بودم. مراسمی که میّتش را تحویل نمی دهند.
این عزیز چهاردهمین متوفی ای است که بدون تشریفات آئین بهائی و رضایت خانواده، در مکانی نامعلوم دفن خواهد شد.
بهائیان تبریز از مرداد 90، نه اجازه دفن در " وادی رحمت" (قبرستان عمومی تبریز) را دارند، نه زمینشان که برای این امر خریداری کرده اند و سپس مصادره شده را پس می دهند، نه زمین جدیدی می دهند.
دو راه پیش رویشان قرار داده اند: ارومیه یا میاندوآب
در تبریز متولد شوی، کار کنی، به شَهرت عشق بورزی، به مردم اش خدمت کنی، آخر هم جایی برای آرمیدن در خاکت نداشته باشی
http://behnazar.blogspot.com/2013/10/blog-post_9873.html
_________________________________________________________________
|
No comments:
Post a Comment