website counter
موج تازهای از فشارها بر کسب و کار بهائیان - پدر را كشتند و محل كسب پسرش را هم مهر و موم
كردند -
سكوت سه ساله رژيم حاكم بر ايران در مورد قتل
عطاءالله رضواني شهروند بهائي بيگناه بندرعباس
سكوت سه ساله جناب حسن روحاني رئيس جمهور ايران
در مورد قتل شهيد مجيد عطاءالله رضواني شهروند بهائي بيگناه بندرعباس و موج تازهای
از فشارها بر کسب و کار بهاییان در بندرعباس، فصل الخطابي است بر تأئيد و ادامه
آزار بهائيان توسط مزدوران رژيم حاكم بر ايران.
----------------------------------------------------
1395-02-14
به گزارش گلد نیوز به نقل
از سحام در پی فشارهای اخیر بر کسب و کار بهاییان در شهرهای مختلف ایران و خصوصاً
شهرهای شمالی کشور، دامنهی این اقدامات در جنوب کشور و شهر بندرعباس نیز تشدید
شده است.
به رغم اینکه چند سالی
است اداره اماکن این شهر ارعاب و تهدید کسبه بهائی برای به تعطیلی کشاندن مغازهها
و شرکتهای آنان را در دستور کار داشت، در روزهای اخیر به اقدامات خود شدت بخشیده
و اقدام به تعطیلی چند مغازه بهاییان کرده است.
طی ماههای اخیر چند
مغازه عینکسازی ازجمله عینک سناتور، عینک جزیره و عینک زایس پلمپ شدهاند.
۸ اردیبهشت ماه جاری، یک
روز قبل از نهم رضوان که روز تعطیل مذهبی بهاییان است، اداره اماکن به کلیه مغازههای
بهایی مراجعه کرده و متذکر شده است که نباید در این روز مغازههایشان را تعطیل
کنند و در همان روز به عینک گامرون هم اخطار پلمپ داده شد.
عمده این اقدامات با هدایت
شخصی به نآم سروان حسن زند، ریاست دایره تخصصی اداره اماکن بندرعباس صورت میپذیرد
که مسئولیت اعمال فشار اقتصادی بر بهاییان بندرعباس را برعهده داشته و با کمک وحمایت
اداره اطلاعات این شهر به بازجویی و تفتییش عقیده و تحقیق درباره زندگی خصوصی
افراد پرداخته و سعی به تشویق آنان به خروج از کشور دارد. وی اقدامات خود را از
سال ۹۰ آغاز کرده است و با گذشت زمان به آنها شدت بخشیده است.
حسن زند ازجمله افرادی
بوده که در سالهای گذشته به شدت پیگیر وضعیت کسب و کار عطاالله رضوانی یک شهروند
بهائی بوده و بارها با تهدید سعی در تعطیلی و محدود ساختن فعالیت اقتصادی وی داشت
تا در پی قتل این شهروند بهایی، فعالیت اقتصادی این خانواده برای مدتی متوقف شد.
با این وجود پس از تشدید
فشارها بر بهائیان، اسفندماه گذشته عینکسازی سناتور که محل کسبوکار کورش رضوانی
پسر این مقتول بود، پلمپ شد.
اداره اماکن همچنین چند
شرکت نصب و خدمات آسانسور بهاییان را هم پلمپ کرده و نسبت به پایان فعالیت اقتصادی،
از آنان تعهد گرفته شده است.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
Saturday, August 31,
2013
به کدام مذهب است این؟ به
کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو
عاشقم چرایی؟
آقاي حسن روحاني
قتل اخير شهيد مجيد عطاءالله
رضواني، شهروند بهائي بيگناه بندرعباس توسط جانيان جمهوري اسلامي ايران، فاجعه
ديگري است علاوه بر فجايع متعدد 35 سال گذشته در ايران ، كه در يك كلام ، خسران
مبين است براي ملت ايران.
مجازات قاتلين عطاءالله
رضواني ، مَحَك صدق گفتار و حُسن كردار شما خواهد بود و گناه حمايت از قاتلين
ايرانيان بيگناه از جمله بهائيان، و چشم پوشي از مظالم و جنايات عديده وارد بر
آنان، به حساب دولت شما و شخص شما ثبت خواهد شد.
----------------------------------------------------------------------------------------------
Thursday, April 3, 2014
خطاب ثاني به آقاي حسنروحاني در مورد قتل اخير شهيد مجيد عطاءالله رضواني، شهروند بهائي بيگناه بندرعباس
خـوش بُـود گر محك تجربه آيد به ميان
تـا سـيه روي شود هر كه
در او غش باشد
با آغاز سال نو و در
پايان شش ماه اخير، پرونده قتل بهاییان پیگیری نمیشود وهنوز هيچ اقدامي در جهت
مجازات قاتلين عطاءالله رضواني شهروند بهائي بندرعباس صورت نگرفته است.
متن نامه مورخ Saturday, August 31, 2013، خطاب به آن جناب با بيش از 1600
بيننده * و نيز نامه / RealPersian WikiLeaks February 16 تحت عنوان " پرونده قتل بهائیان پیگیری نمیشود" **
راديو زمانه عيناً جهت استحضار درج ميگردد:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- ۲۶ بهمن ۱۳۹۲
کیان
ثابتی
در چندماه گذشته شماری از شهروندان بهایی در ایران مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفتند، اما تاکنون پرونده هیچکدام از آنان با پیگیری مراجع قضائی روبهرو نشده است.
عطاءالله رضوانی یکی از قربانیان جنایتهای اخیر، در شهریورماه سال جاری در بندرعباس کشته شد.
سعیدالله اقدسی، دیگر فرد بهایی است که در اردیبهشتماه توسط افراد ناشناس به قتل می رسد، ولی خبر آن نه ماه بعد، در بهمنماه انتشار مییابد.
آخرین نمونه نیز حمله یک فرد ناشناس با چاقو به یک خانواده بهایی به نام «مودی» در شهر بیرجند بود.
در بیشتر جنایتهای صورتگرفته، سوءقصدکنندگان فقط قصد کشتن یا ضرب و شتم فرد بهایی را داشتهاند و هیچگونه سرقتی از محل حادثه نشده است. دستگاه قضائی و امنیتی کشور تاکنون – چه پیش و چه بعد از انقلاب – اقدامی برای یافتن عاملان این جنایتها انجام نداده است.
تاکنون دهها شهروند بهایی توسط افراد ناشناس کشته یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و همه آنها کموبیش دچار چنین سرنوشتی شدهاند. فعالان حقوق اقلیتهای مذهبی، ریشه این قتلها، خرابکاریها و تبعیضها را «تعصب مذهبی» و «نفرت عاملان، محرکان و حامیان آنها از دگراندیشان دینی» میدانند. همایشهای گوناگون و همچنین کتابها، مقالات و برنامههای مختلف رادیویی و تلویزیونی نیز افکار عمومی را به طور پیوسته علیه بهاییان تحریک میکنند.
در مهرماه سال جاری، ماموران امنیتی همچنین به منزل ۱۴ شهروند بهایی ساکن آباده حمله کردند. آنان از بهاییان آن منطقه خواستند شهر را ترک کنند چون مردم آنها را دوست ندارند و ممکن است در خیابان با چاقو به ایشان حمله کنند.
هجوم دستهجمعی به بهاییان، بخش دیگری از پروژه سرکوب و آزار شهروندان بهایی در ایران است که در تمام صد سال اخیر کم و بیش و هر از چندگاه اجرا شده است. از دیگر نمونههای اخیر این گونه اقدامات میتوان به آتش کشیدن منازل ۵۰ روستایی بهایی در روستای ایول مازندران در تیرماه سال ۸۹ و حمله و غارت اموال بهاییان روستای کتا از توابع یاسوج اشاره کرد.
قتل فقط برای قتل
در بیشتر جنایتهای صورتگرفته، سوءقصدکنندگان فقط قصد کشتن یا ضرب و شتم فرد بهایی را داشتهاند و هیچگونه سرقتی از محل حادثه نشده است. دستگاه قضائی و امنیتی کشور تاکنون – چه پیش و چه بعد از انقلاب – اقدامی برای یافتن عاملان این جنایتها انجام نداده است.
به عنوان نمونه با گذشت ماهها از قتل عطاءالله رضوانی در شامگاه دوم شهریورماه سال جاری هنوز تحقیقی جدی در این زمینه صورت نگرفته و پرونده وی، همچنان در مرحله تحقیق است؛ بی آنکه نشانهای از تحقیق را با خانواده مقتول در میان بگذارند.
یک فرد آگاه از روند پرونده قضائی درباره پرونده عطاءالله رضوانی به زمانه میگوید: «با گذشت نزدیک به ششماه از کشته شدن آقای رضوانی، هیچ تغییری در روند پیگیری پرونده قتل وی صورت نگرفته است. فقط ادعا شده امکان خودکشی بوده است. بیپایه بودن این ادعا اینجا ثابت میشود که هیچ اسلحهای در کنار جسد مقتول کشف نشده است. از طرف دیگر، آقای رضوانی تاجری خوشنام در شهر بوده و زندگی شاد و بدون مشکلی در کنار همسر و دو فرزندش داشته است.»
این فرد آگاه ادامه میدهد که چندین مرتبه از مسئولان پرونده درخواست شده که با توجه به سرقت رفتن موبایل آقای رضوانی پس از قتل، تماسهای وی را بررسی کنند یا از طریق چک کردن دوربینهای اداره راهنمایی، مسافران اتومبیل وی را شناسایی کنند، ولی تاکنون به هیچکدام از این درخواستها پاسخ مثبت داده نشده است.
شامگاه دوشنبه ۱۴ بهمنماه حوالی ساعت ۹ شب، فردی با نقابی بر چهره با سلاح سرد (چاقوی نوک تیز) از طریق بالا رفتن از دیوار خانه، وارد منزل یک خانواده بهایی در بیرجند میشود و به اعضای این خانواده حمله میکند. سپس بدون آنکه سرقتی انجام دهد، محل را ترک میکند.
درباره قتل یک شهروند ۸۳ ساله بهایی به نام «سعیدالله اقدسی» در شهر میاندوآب نیز تا به امروز هیچ تحقیق جدی صورت نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری هرانا در روز اول اردیبهشت ماه سال جاری که مطابق با یکی از اعیاد مهم بهاییان است، فردی ناشناس پس از شکستن قفل وارد منزل اقدسی میشود و پس از بستن دست و پای وی، با شیئی نوک تیز هفت ضربه کشنده به او میزند.
قاتل پس از انجام عمل، بدون آنکه سرقتی از محل انجام دهد، آنجا را ترک میکند. یکی از نزدیکان فرد مقتول به هرانا اظهار داشته که در طی ده ماه گذشته، روی این پرونده هیچ نوع پیگیری یا شناسایی مظنون صورت نگرفته است. هیچ وکیلی هم در میاندوآب به دلیل بهایی بودن مقتول حاضر به پذیرش وکالت پرونده این قتل نشده است.
جنایت با سلاح سرد
شامگاه دوشنبه ۱۴ بهمنماه حوالی ساعت ۹ شب، فردی با نقابی بر چهره با سلاح سرد (چاقوی نوک تیز) از طریق بالا رفتن از دیوار خانه، وارد منزل یک خانواده بهایی در بیرجند میشود و به اعضای این خانواده حمله میکند. سپس بدون آنکه سرقتی انجام دهد، محل را ترک میکند.
در این حادثه، قدرتالله مودی (پدر خانواده) در ناحیه شکم و پهلو، طوبی سبزهجو مودی (مادر خانواده) در ناحیه گردن و اعظم مودی (دختر جوان) در ناحیه ریه و دست بر اثر ضربات چاقو آسیب میبینند.
اعظم مودی پس از اینکه به هوش میآید، خود را به تلفن میرساند و به اورژانس اطلاع میدهد. جامعه جهانی بهایی در بیانیهای حمله به خانواده مودی در بیرجند را ناشی از نفرت مذهبی دانست و از دولت حسن روحانی خواست تا به وعده برابری همه شهروندان ایرانی عمل کند و هرچه سریعتر، عاملان این جنایت را شناسایی کند.
یکی از نزدیکان خانواده مودی در مورد وضعیت جسمانی اعضای خانواده مودی به زمانه میگوید: «به نظر میرسد ضارب برای کشتن اعضای این خانواده وارد منزل آنان شده بوده و پس از آنکه سه عضو این خانواده بر اثر ضربات چاقو بیهوش میشوند، به گمان آنکه همگی مردهاند منزل را ترک میکند. آنان اما به طرز معجزهآسایی زنده میمانند. آقای مودی مورد اصابت هشت ضربه چاقو در ناحیه شکم قرار گرفته و همسر ایشان هم که چندی قبل جراحی قلب داشته مورد اصابت ضربه چاقو در نزدیکی شاهرگ گردن شده است. اعظم هم چند عصب دستش قطع شده بود که چون امکان پیوند رگ در بیرجند وجود نداشت به مشهد اعزام شد. عمل پیوند در مشهد با موفقیت صورت پذیرفت. در حال حاضر، هر سه نفر پس از ده روز از بیمارستان مرخص شدهاند و در منزل در حال استراحت هستند.»
این فرد که مایل به ذکر نام خود نیست، دلیل این حمله را تعصب مذهبی میداند. او میگوید: «خانواده مودی، از بهاییان شناخته شده و قدیمی در بیرجند هستند. آقای مودی سالها یکی از اعضای شورای ادارهکننده جامعه بهایی بیرجند بوده است. از طرف دیگر، هیچ نوع سرقتی از منزل آنان صورت نگرفته و ضارب پس از حمله، آنجا را ترک کرده است. خانواده مودی، افرادی متمول در بیرجند هم نیستند که کسی بخواهد با توسل به زور از ایشان پول بدزدد.»
در آذرماه سال ۱۳۵۹، یک زن و شوهر بهایی به نامهای «محمد حسین معصومی» و «شکرنساء معصومی» در روستای نوک بیرجند توسط افرادی ناشناس، مضروب و سوزانده میشوند. در هیچکدام از این قتلها، ضاربان مورد پیگرد قانونی قرار نگرفتند.
به گفته وی پروندهای در اداره پلیس تشکیل شده ولی تاکنون مظنونی نداشته است. از اداره اطلاعات هم تماس گرفتهاند و گفتهاند پیگیر ماجرا خواهند بود و فقط از پخش خبر در اینترنت اظهار نارضایتی کردهاند.
سابقه اینگونه برخورد با شهروندان بهایی در بیرجند به سالهای اولیه بعد از انقلاب برمیگردد: «میراسدالله مختاری» در ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ خورشیدی در روستای اندورن بیرجند توسط افرادی ناشناس با روش سنگسار کشته میشود.
در آذرماه همین سال، یک زن و شوهر بهایی به نامهای «محمد حسین معصومی» و «شکرنساء معصومی» در روستای نوک بیرجند توسط افرادی ناشناس، مجروح و سوزانده میشوند. در هیچکدام از این قتلها، ضاربان مورد پیگرد قانونی قرار نمی گیرند.
ترور شهروندان بهایی طی چند دهه اخیر
پیشینه قتل و ضرب و شتم بهاییان که معمولاً با تهییج و تحریک احساسات مذهبی شماری از مسلمانان متعصب به وقوع میپیوندد، به دوران پهلوی برمیگردد.
کشتن سه شهروند بهایی در سال ۱۳۲۳ در شاهرود، به قتل رساندن مهندس عباس شهیدزاده در سال ۱۳۲۶ در شهر شاهی (قائمشهر کنونی)، قتل دکتر سلیمان برجیس در سال ۱۳۲۸ در کاشان، کشتن ضیاءالله حقیقت شهروند بهایی ساکن جهرم در مردادماه و ابراهیم معنوی شهروند بهایی ساکن روستای حصار (تربت حیدریه) در دیماه سال ۱۳۵۷ خورشیدی، نمونههایی از ترور و قتل شهروندان بهایی در پیش از انقلاب اسلامی محسوب میشوند. قتلهایی که هیچگاه عاملان آنها شناسایی نشدند.
ترور و قتل بهاییان پس از بنیانگذاری نظام اسلامی در ایران رو به گسترش یافت. در بیانیهای که جامعه جهانی بهایی در سپتامبر ۲۰۰۸ میلادی منتشر کرد، اسامی ۲۲۱ شهروند بهایی که از دوران انقلاب اسلامی در ایران به اتهام دگراندیشی، ترور یا اعدام شدهاند، درج شده است.
بر اساس این بیانیه، اولین شهروند بهایی که بر اثر اصابت گلوله متعصبان مذهبی کشته شد «حسین شکوری» نام داشت. او در روز ۱۳ فروردین ماه ۱۳۵۸ هنگامی که به مدرسه دخترش میرود به ضرب گلوله فرد ناشناس به قتل میرسد.
حسین شکوری ساکن اشنویه بوده است. او پیش از انقلاب اسلامی (اواخر دهه ۳۰)، بهایی میشود. به همین دلیل هم از کار اخراج میشود. او طی این سالها همواره به دلیل بهایی شدن مورد اذیت و تهدید متعصبان مذهبی محل قرار میگیرد. به طوری که در سال ۱۳۴۳ فرزند چهارده سالهاش را در بیرون از خانه چنان کتک میزنند که میمیرد.
پس از قتل حسین شکوری، ترور شهروندان بهایی همچنان تا این زمان به شکلهای مختلف ادامه داشته است.
ربودن فعالان سرشناس بهایی مانند علیمراد داودی، محمد موحد، یوسف عباسیان، هوشنگ محمودی و بهیه نادری و پیدا نشدن اجساد آنان یکی از روشهایی بوده که گروههای تندروی مذهبی در ایران برای حذف بهاییان به کار بردهاند.
ترور شهروندان بهایی نیز توسط افراد ناشناس همچنان ادامه داشته است. حسن اسماعیلزاده، عطاءالله حقانی، پروفسور منوچهر حکیم، روحانیه یارشاطر، بابک طالبی (نوجوان)، شروین فلاح، منصور دولت و شهرام رضایی نمونههایی از دهها ترور شهروندان بهایی تا سال ۲۰۰۵ هستند.
دیان علایی، سخنگوی جامعه جهانی بهایی اعلام کرده که از سال ۲۰۰۵ تاکنون به جان ۵۰ شهروند بهایی سوءقصد شده است و ۹ نفر هم کشته شدهاند بدون آنکه هیچ محکمه قضائی برای آنها تشکیل یا قاتل شناسایی شود.
سوءقصد به جان بهاییان در خارج از کشور
در بهار و تیرماه سال جاری به چند تن از بهاییان خارج از ایران نیز حمله شد.
اولین شهروند بهایی که بر اثر اصابت گلوله متعصبان مذهبی کشته شد «حسین شکوری» نام داشت. او در روز ۱۳ فروردین ماه ۱۳۵۸ هنگامی که به مدرسه دخترش میرود به ضرب گلوله فرد ناشناس به قتل میرسد.
در گزارشی که در زمانه منتشر شد،مهرافزون رشیدی، پناهنده بهایی افغان، گفت از سوی افغانهای متعصب چندینبار تهدید به مرگ شده است. این پناهجوی افغان در شامگاه پنجشنبه ۱۹ دی ماه توسط دو موتورسوار افغان مورد سوءقصد قرار گرفت.
او به زمانه گفت: «حدود یک ماه پیش یکی از دوستان افغانم به من اطلاع داد که چون بهایی شدهام، افغانیها نقشه کشیدهاند تا مرا بکشند. مواظب خودم باشم… غروب روز پنجشنبه (۱۹ دی ماه) حوالی ساعت پنج بعد از ظهر که از امضای هفتگی پلیس مهاجرت به خانه برمیگشتم در یک خیابان فرعی یک موتورسیکلت با دو سرنشین که صورتهای خود را با شال پوشانده بودند به من نزدیک شد. ناگهان نفری که پشت راننده موتور نشسته بود چاقویی را از زیر لباس درآورد و به من زد که ضربه چاقو به بازوی چپم خورد. بار دیگر، ضربه دیگری زد که به بالای سینهام اصابت کرد. همان جا افتادم. موتور سوار میخواست ضربه دیگری بزند که یک زن تُرک رسید و شروع به سروصدا کردن کرد و موتور سواران فرار کردند.»
بعد از حادثه، پلیس به محل میآید و مهرافزون را با آمبولانس اورژانس به بیمارستان منتقل میکند. در بیمارستان معلوم میشود که چاقو سمی بوده است. پلیس به دلیل آنکه چهره ضاربان مشخص نبوده است به او میگویند که کاری نمیتوانند انجام دهند.
مهرافزون دلیل این سوءقصدها و تهدیدها را بهایی بودن خود و خانوادهاش میداند.
او به فتوای آیتالله سیستانی در رابطه با حکم افرادی که در ترکیه از اسلام به دین دیگری میگروند، اشاره میکند. این فتوا را چند ماه پیش در منزل وی انداختهاند. طبق این حکم، گرویدن مسلمانان در ترکیه به دینی دیگر حرام اعلام شده است. مهرافزون معتقد است این فتوا به افغانهای متعصب جواز شرعی میدهد تا او را مورد تهدید و اذیت قرار دهند درحالی که وی در ایران بهایی شده است و مشمول این حکم نمیشود.
در همین زمینه:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پرونده مرگ مشکوک عطالله رضوانی؛ بن بست دو ساله
دو سال از مرگ مشکوک «عطالله رضوانی»، شهروند پنجاه و دو سالهٔ بهایی ساکن بندرعباس میگذرد، نتایج تحقیقات پزشکی قانونی نشان داده که «مقتول در زمان وقوع قتل مقاومتی در برابر ضارب نشان نداده و قاتل فردی حرفهای و دارای مهارت کامل در استفاده از کلت کمری بوده است» اما علیرغم همه شواهد و مدارک موجود، خانواده مقتول بر این باورند که ارادهای برای روشن شدن نقاط مبهم و تاریک این پرونده وجود ندارد. «عطالله رضوانی»، شبانگاه روز دوم شهریورماه سال ۱۳۹۲ بعد از سرکشی ازمنزل یکی از دوستانش که در سفر به سر میبرده، ربوده شد و یک روز بعد جسدش را در یکی از جادههای حومه بندرعباس و در اتومبیل شخصیش در حالی پیدا کردند که با شلیک یک گلوله به سرش کشته شده بود. «نوید اقدسی» پسر خاله «عطالله رضوانی» در گفتوگو با ایران وایر درباره برخی نقاط مبهم و تاریک این پرونده توضیحاتی میدهد.
دو سال از مرگ مشکوک «عطالله رضوانی»، شهروند پنجاه و دو سالهٔ بهایی ساکن بندرعباس میگذرد، نتایج تحقیقات پزشکی قانونی نشان داده که «مقتول در زمان وقوع قتل مقاومتی در برابر ضارب نشان نداده و قاتل فردی حرفهای و دارای مهارت کامل در استفاده از کلت کمری بوده است» اما علیرغم همه شواهد و مدارک موجود، خانواده مقتول بر این باورند که ارادهای برای روشن شدن نقاط مبهم و تاریک این پرونده وجود ندارد. «عطالله رضوانی»، شبانگاه روز دوم شهریورماه سال ۱۳۹۲ بعد از سرکشی ازمنزل یکی از دوستانش که در سفر به سر میبرده، ربوده شد و یک روز بعد جسدش را در یکی از جادههای حومه بندرعباس و در اتومبیل شخصیش در حالی پیدا کردند که با شلیک یک گلوله به سرش کشته شده بود. «نوید اقدسی» پسر خاله «عطالله رضوانی» در گفتوگو با ایران وایر درباره برخی نقاط مبهم و تاریک این پرونده توضیحاتی میدهد.
آقای اقدسی، از پرونده آقای رضوانی چه خبر، روند رسیدگی پیشرفتی داشته؟
خیر به هیچ وجه پرونده هیچ پیشرفتی نداشته و هیچ رایی هم تا به حال صادر نشده، کلا آقای امانی، بازپرس پرونده در این دوسال فقط پرونده را به بهانههای واهی، مانند خودکشی معطل کرده و آخر سر هم به خانواده گفته که ما به درستی نمیدانیم مرگ مرحوم رضوانی قتل بوده است یا خود کشی؟ شما خودتان اگر به کسی مظنون هستید بروید شکایت کنید. در یک مرحله هم آقای امانی به خانواده رضوانی پیشنهاد داده که دیه بگیرند و از دنبال کردن پرونده صرف نظر کنند که خانواده رضوانی این پیشنهاد را نپذیرفتهاند.
در مورد روز حادثه بگویید؟
غروب دوم شهریورماه بود که آقای رضوانی بعد از ترک محل کارش راهی منزل دوستش، «دکتر میدانی» میشود تا به خانه آنها سرکشی کند. دکتر میدانی در سفر خارج از کشور بود آنها با اینکه سرایدار داشتند اما از آقای رضوانی درخواست کرده بودند او هم گاهی به آنجا سرکشی کند. در آنروز دختر و همسر آقای رضوانی در سفر مشهد بودند و فقط پسرش در بندرعباس بود. «کریم»، سرایدر افغان منزل دکتر «میدانی» که بعدها تلاش کردند به نوعی به قتل آقای رضوانی مرتبطش کنند و وانمود کنند که قتل را او انجام داده، آخرین نفری بود که پسر خالهام را ملاقات کرد. او بعدها گفت که آقای رضوانی چهل دقیقه با موبایلش با کسی حرف زده و بعد از او جدا شده و رفته، آن شب مرحوم رضوانی به خانهاش مراجعه نکرد و فردا ظهر با، کورش، پسر خالهام تماس گرفتند که برای شناسایی جسد پدرش به پزشکی قانونی مراجعه کند.
با توجه به اینکه آقای رضوانی تاجر موفقی بوده شاید انگیزهٔ قتل دزدی بوده باشد؟
آقای رضوانی تاجر نبودند یعنی نمیشود به او تاجر گفت. او مرد معتبر و قابل اعتمادی بود که کار و تخصص اصلیاش راه اندازی و تعمیر تصفیه خانههای آب، پمپهای آب و آب شیرین کنها بود شاید بشود با توجه به رزومه کاری ایشان گفت که مرحوم رضوانی واردترین شخص در این زمینه در استان هرمزگان بود. اما فرضیه قتل با انگیزه دزدی به این دلیل منتفی است که جسد مرحوم رضوانی در حالی پیدا شد که نه ماشین و نه کیف پولش دزدیده نشده و فقط گوشی موبایلش مفقود شده بود.
در طول این مدت دو ساله رویکرد سیستم قضا و پیگیری چه سمت و سویی داشته است؟
همه جور احتمالاتی مطرح شده به جز آنچه باید مورد توجه قرار میگرفت. فرضیههایی مانند خودکشی، دشمنی شخصی، سرقت و فرضیههای بیاساس دیگری هم از سوی مامورین انتظامی و امنیتی مطرح شد اما کلیه شواهد و مدارک و اذعان تمامی بستگان، آشنایان و همکاران ایشان موید این است که این قتل انگیزه عقیدتی داشته و آقای رضوانی هیچ دشمنی شخصی نداشته و درگیرمشکلات مالی هم با هیچ کس نبوده، آن مرحوم نه تنها با کسی دشمنی نداشت بلکه به خاطر اخلاق نیکو و مردم داری و انجام کارهای خیر مورد احترام اطرافیانش بود.
به نظرتان طرح «فرضیه خودکشی» از سوی مسئولین پرونده به منظور لوث کردن مسیر پرونده بوده؟
دقیقا. هر عقل سلیمی میپذیرد این فرضیهای کاملا بیاساس و بدون شواهد و سند و صرفا برای به انحراف کشاندن پرونده و خسته کردن خانواده و بستگان از پیگیری پرونده است. آقای رضوانی هیچ سابقه مشکل روانی، افسردگی یا مشکلات خانوادگی و هیچ دلیلی یا انگیزهای برای خودکشی نداشته است. این فرضیه آنقدر بیریشه و مسخره و بچه گانه و بدون مدرک و دلیل است که خود مسئولین هم تا کنون جرات نکردهاند پرونده را با عنوان «خودکشی» مختومه اعلام کنند.
شما خبر دارید که پیش از این آقای رضوانی از سوی نیروهای امنیتی یا افراد افراطی مذهبی تهدید هم شده بود؟
آقای رضوانی بارها، مستقیم یا غیر مستقیم توسط مامورین اطلاعاتی و مسئولین تهدید شده بود، خودش برای اینکه ما نگران نشویم چیزی به ما نمیگفت ولی مامورین اطلاعات وقتی بعضی از بهاییان دیگر را تهدید یا بازجویی میکردند، بارها و بارها خطاب به آقای رضوانی به زبان تهدید پیغام و پسغام میفرستادهاند. ما از طریق گفتههای بهاییان بندر عباس متوجه شدیم آقای رضوانی قبلا هم تهدید میشده. او در طول ده سال پایانی عمرش، مانند دیگر بهاییان بندرعباس بارها در مرکز تهدیدات و تحریکات امام جمعه بندرعباس، آقای «نعیم آبادی» بود. «نعیم آبادی» به کرات حرفهای تهدید آمیزی بر علیه جامعه بهائیان مطرح میکرد و آقای رضوانی و چند تن دیگر از افراد جامعه بهایی طی یک نامهای، از آقای «نعیم آبادی» درخواست کرده بودند دست از این تحریکات بردارد. ما کاملا بر این باور و ایمان هستیم که قتل آقای رضوانی با انگیزه عقیدتی و به خاطر مسائل مذهبی بوده و نحوه رسیدگی به پرونده قتل ایشان دقیقا موید این ادعاست که حکومت مایل نیست پرونده مسیر درستی را طی کند ونقاط مبهم و تاریکش روشن شود.
فرضیه دیگری که در طول مسیر رسیدگی به پرونده مطرح شد شک به دست داشتن سرایدار افغان منزل دکتر «میدانی» بوده است. شما در این مورد چه میدانید؟
کریم کارگر و سرایدار افغانی بود که از بچگی در خانه دکتر میدانی بزرگ شده بود. مطمئنا کریم آمر قتل آقای رضوانی نبوده و دستور قتل ایشان را نداده ولی اینکه آیا مستقیم یا غیر مستقیم جزو عاملین قتل باشد، هنوز مبهم است. چون کریم چند هفته بعد از ترور آقای رضوانی ناپدید شده و تاکنون ما هیچ خبر موثقی از محل سکونتش نداریم. او آخرین کسی بودکه آقای رضوانی را دیده و احتمالا چیزهایی میدانسته و بعد از ترور، با وکیل پرونده نیز دیداری داشت که بلافاصله بعد از این دیدار، توسط نیروهای اطلاعاتی و انتظامی تهدید شده بود که چرا با وکیل آقای رضوانی ملاقات کردهای؟ حدس شخصی من این است که دلیل ناپدید شدن کریم اطلاعاتی است که در این مورد میداند و لابد به خاطر تهدید از سوی نیروهای امنیتی نمیخواسته ما چیزی بدانیم یا اینکه نیروهای اطلاعاتی هم میدانستهاند که اگر او کماکان در بندرعباس بماند ممکن است مطلبی را درز بدهد و مصمم شدهاند او را گم و گور کنند.
آیا احتمال وقوع قتل توسط یک شهروند با عقاید افراطی مذهبی را محتمل میدانید؟
به عقیده من این احتمال منتفی است. اولا این شهروند افراطی سلاح گرم از کجا آورده؟ هفت تیری که آقای رضوانی با آن به قتل رسیده به اسلحه «شاه کش» مشهور است، یک اسلحه کمری کوچک که در دسترس هر کسی نیست. آن شهروند عادی از کجا اطلاعات ساعت و زمان حضور و شماره موبایل آقای رضوانی را داشته؟ خود شما در طول سالهای گذشته چند بار شنیدهاید که یک شهروند، دیگری را به خاطر عقایدش به گلوله بسته باشد؟ همه اتفاقاتی از این دست به تمامی توسط نیروهای شخصی یا به قول خودشان عناصر خودسر انجام شده که از جاهای بخصوصی خط گرفته و حمایت میشدهاند. تهدیدات ومسائلی که در مسیر آقای رضوانی قبل از ترور ایشان قرار میگرفته به خوبی هدفدار بودن این ترور را نشان میدهد. اگرهم فرض کنیم که این قتل توسط یک شهروند انجام شده، سئوالی که پیش میآید این است که چرا نیروی انتظامی و حاکمیت تمام تلاشش را برای به انحراف کشاندن پرونده و لاپوشانی واقعیت انجام میدهد.
آیا در طول برگزاری مراسم بزرگداشت ایشان ازسوی نیروهای امنیتی مزاحمتی برای خانواده ایجاد نشد؟
قبل از مراسم خاکسپاری، اداره اطلاعات بندر عباس همسر و پسر آقای رضوانی را احضارکرد و از آنها خواست که در مراسم خاکسپاری فقط یک دوربین باشد و کسی با دوربین موبایل فیلم و عکس نگیرد. در طول مراسمی که توسط خواهر آقای رضوانی، خانم «صهبا رضوانی» در سمنان برگزار شد اخلال به وجود آوردند ولی درمراسمی که در جاهای دیگر ایران برگزار میشد مشکلی به وجود نیاوردند، به نظر من سیاست حکومت تا الان این بوده که جریان این ترور رو مسکوت نگه دارند تا به مرور زمان از برد خبری و اهمیت مطلب کم شده و مسئله به تدریج فراموش شود.
به نظرتان در نهایت ماجرای این پرونده به کجا ختم خواهد شد؟
در طی ۱۷۰ سال تاریخ بهایی درایران و در زمامداری سه حکومت قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی پرونده ترور بهاییان هیچگاه به سرانجام نرسیده و فکر نکنم که پرونده ترور عطاالله رضوانی هم در جمهوری اسلامی از این قاعده مستثنا باشد. در ابتدا و توسط آقای رضایی، افسر پرونده تحقیقاتی در مورد این قتل انجام میشد ولی بصورت بسیار ناگهانی این تحقیقات متوقف شد و از آن به بعد اصلا تحقیقاتی انجام نشده که نتیجهاش را بخواهند به ما اعلام کنند و پرونده به کلی راکد مانده است.
http://iranwire.com/features/7950/
http://iranwire.com/features/7950/
No comments:
Post a Comment