پژوهش نامه
به ياد و بزرگداشت مجلهٴ آهنگ بديع
شمارۀ ٦ | |
نگارش: تهيّه و تنظيم صالح مولوىنژاد | |
فهرست
* آهنگ بديع چه بود و چه کرد
* آهنگ بديع در يک نگاه * ازٰٰ آهنگ بديعٰٰ بشنويم * مقالات متسلسل در آهنگ بديع * نقش آهنگ بديع در تربيت روحانى و تزييد معلومات جوانان * شماره هاى مخصوص * آهنگ بديع * منتخبات:
الف: چند خاطره
ب : مقالات منتخب ج: اشعار منتخب
***
آهنگبديعچهبودوچهکرد؟*
انتشار مجلّهٴ آهنگ بديع (١) در پنجاه و چهارسال پيش(٢) نه تنها در جامعهٴ بهائى ايران واقعهاى مهمّ محسوب مىشد، بلکه در فرهنگ مطبوعاتى ايران نيز رويدادى بىنظير بود. چرا که در زمان آغاز و انتشار آهنگ بديع کهٰمخصوص جوانان بهائىٰٰبود، در ايران براى طبقهٴ جوان، يا نسوان، نشريهٴ مخصوصى وجود نداشت.
آهنگ بديع فقط در سال اوّل انتشار، نشريهاى محلی بود و تحت اشراف محفل روحانى طهران(٣) و از آغاز سال دوم که جنبهٴ ملی يافت. توزيع آن به سراسر ايران تسرّى يافت و جوانان همهٴ شهرهاى ايران، حتّى قراء و قصبات، هرماه مشتاقانه در انتظار وصول آن بودند. آثار مبارکه، مقالات و مطالب آن را مى خواندند، دست به دست مىکردند، و اى بسا که مقالات آن موضوع نطق جوانان در احتفالات قرار مىگرفت.
آهنگ بديع يقيناً اوّلين و مهمّترين نشريهٴ فرهنگى بهائى است که بيش از سى سال در ايران انتشار يافت. قبل از آن، گويا به همت محفل روحانى مشهد، نشريهاى تحت عنوانٰٰنشريهٴ ارض طاءٰٰتهيّه ومنتشرمىشده، امّا مدرک موثقى براى اطّلاع از چگونگى آن، سال و مدّت انتشار آن به دست نيامد (جناب اشراق خاورى در بعضى از آثار خود به اين نشريه اشاره دارند از جمله در شرح حال حاجعبدالمجيد نيشابورى ملقّب به ابابديع، مندرج در محاضرات جلد دوم صفحهٴ ٦٨٦).
به هنگام آغاز انتشار آهنگ بديع، در ايران حکومت نظامى برقرار بود و بديهى است در آن شرايط کار تهيّه و نشر مجلّهٴ آهنگ بديع با دشواريهاى خاصى همراه بود مخصوصاً تکثير، تجليد و توزيع آن. عدّهاى از جوانان پرشور و خدوم که کميتهٴ فنى آهنگ بديع را تشکيل مىدادند، با وسائلی ابتدائى از جمله با ماشين تحريرى فرسوده، تهيهٴ اوراق استنسيل را بر عهده داشتند. محل کار خود را در منزل جناب رحمتالله مهاجر قرار داده، به کار شبانه تا ديرگاه ادامه مىدادند و هنگامى که کارها رو براه مىشد، ساعت از نيمهشب گذشته، عبور و مرور در کوچه و خيابان ممنوع بود، لاجرم در همان محل استراحت مختصرى کرده، صبح به محل کار و تحصيل خود روانه مىشدند.
مقارن همان اوقات، در جامعهٴ امر نيز تحولی روى دادهبود. تا آن زمان اعضاء محفل روحانى طهران و محفل روحانى ملی ايران اکثراً اشخاص واحدى بودند امّا در همان سال آغاز کار آهنگ بديع، يا اندکى قبل از آن، اعضاء دو محفل از يکديگر جدا شدند و محفل روحانى طهران را افرادى جديد با افکارى بديع تشکيل مىدادند که با اشتياق ممدّ نيات لجنهٴ جوانان براى آهنگ بديع بودند.
در تشکيلات جوانان نيز تحولی پديد آمد، سن جوانى بين ١٥ و ٢٥ سال تعيين شد و در پى آن جمعى از اعضاء لجنهٴ جوانان که در سنين بالاتر از ٢٥ سال بودند کنار رفتند و جاى آنها را اعضاى جوانترى گرفتند. اين جوانان تحولی در تشکيلات خود پديد آوردند، سال نهضت جوانان را اعلام نمودند، کميسيونهاى پنجنفر يراى تبليغ انتخاب کردند، انجمن سخن را بنياد نهادند و البتّه به تأسيس و تقويت هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع همت گماشتند.
بىترديد انتشار آهنگ بديع تأثيرى عميق و ماندنى در جامعهٴ بهائيان ايران داشت. اين تأثير را در چهارجهت مىتوان مورد بررسى قرار داد. اوّل در جهت برانگيختن ذوق مطالعه در بين عموم بهائيان، مخصوص در بين جوانان مجلّهٴ آهنگ بديع. از همان آغاز، مطالب هر شمارهاش بر اساس برنامه و نظمى معين تهيّه و تدوين مىشد و اين نظم در تمام طول انتشار آن رعايت مىگشت. آغاز هر شماره به آثار مبارکه اختصاص داشت. در اين بخش الواح مبارکه در يک و گاه دو چند صفحه غالباً به خطّ خوش، و گاه به خطّ اصل درج مىشد. کوشش هميشگى اين بود که اين آثار مبارکه مختصر امّا داراى مضامين اخلاقى، ادبى و تشويقى باشد.
بخش مقالات، بدنهٴ اصلی مجلّه را تشکيل مىداد. کوشش هيأت تحريريه بر اين بود که مقالات متنوع بوده، و موضوعهاى تاريخى، استدلالی، تذکرهٴ احوال و مبادى روحانى و ادارى را در بر گيرد.
نشر اشعار شعراى متقدم و معاصر نيز قسمت ديگر هر شماره بود. بالاخره بايد به بخش پايانى هر شماره که به اخبار ملّى و جهانى اختصاص داشت، اشاره شود.
هر شمارهٴ آهنگ بديع، با چنين ترکيبى، وقتى به دست مشتاقان مىرسيد، منبع سرشارى از معارف امرى بود که جوان و غيرجوان با رغبت آن را مطالعه مىکردند و با توجّه به مشکلات نشر کتاب براى جامعهٴ بهائى ايران و شمار اندک کتاب که هرسال تهيّه و منتشر مىشد، به روشنى پيداست که آهنگ بديع تأثيرى عظيم در ايجاد شوق مطالعه در بين دوستداران معارف داشت.
از جهت ديگر، آهنگ بديع در طىّ سى سال انتشار، معارف امرى را مستقل از آنچه که در کلاسهاى درس مطالعه و تدريس مىشد، و يا از طريق مطالعهٴ کتابها، براى گروهى معدود، حاصل مىگشت، تعميم و گسترش بخشيد تنوع مندرجات آهنگ بديع سبب شد که هرکس به قدر وسع خود و مطابق ذوق خود به معارف بهائى دست پيدا کند و از اين چشمهٴ گوارا عطش خود را در کسب معارف تسکين بخشد. با افتتاح بخشى مخصوص نوجوانان، دامنهٴ نشر معارف امرى به وسيلهٴ آهنگ بديع توسعهٴ بيشتر يافت و خوانندگان و دوستداران بيشترى را به خود جلب نمود.
از جهت سوم، تأثير آهنگ بديع را بايد در پديدآوردن و پرورش دادن جمع کثيرى، غالباً از جوانان، در فنون مطبوعاتى ملاحظه نمود. در طىّ سى سال چندصدتن از جوانان در هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع (بعداً لجنهٴ آهنگ بديع) افتخار خدمت يافتند (٤) به همين تعداد، به امور فنى نشر مجلّه اشتغال داشتند. همهٴ اين افراد به يقين اکثريت قاطع شان تجربه و دانش مطبوعاتى نداشتند امّا در ضمن خدمت که با شور و شوق همراه بود، در همهٴ زمينههاى نشر مجلّه تجاربى پُربار کسب کردند.
جمعى به مطالعه، نقد و ويراستارى مقالات مىپرداختند و در اين رشته ممارست کسب مىکردند. ممارستى که بعدها در ميادين خدمات مطبوعاتى امرى مفيد افتاد و ادامه يافت. عدّهاى در امور فنى و هنرى مجلّه بذل همت نمودند و در صفحهآرائى، به ذوق فطرى، صاحب نظر شدند کسب همهٴ اين تجارب و ممارستها سبب غناى جامعهٴ امر در فنّ و دانش مطبوعاتى شد و در ميادين خدمات مشابه در خارج امر ادامه يافته و مىيابد.
جهت چهارم، و مهمّتر از همه، تأثير شديد نشر آهنگ بديع در ايجاد و تشجيذ ذوق تحقيق و نويسندگى و سرودن اشعار بود. نظرى بر دورههاى آهنگ بديع حکايت مىکند که از همان آغاز کار، در هر شماره، در کنار آثار و مقالات دانشمندان پرآوازهٴ امر، مانند حضرات فاضل مازندرانى، امينالله مصباح و اشراقخاورى و امثال ايشان، نوشتههاى جوانان پرشوق و مستعد نيز درج مىشد پيداست که وقتى نويسندهٴ جوانى مقالهٴ خود را در يک شمارهٴ آهنگ بديع به همراه مقالات نامداران امر مىديد چه شوق و شورى در دل و جانش پديد مىآمد و به قول يکى از همان نويسندگان جوان آن روز، و فرزانگان امروز، در ٰٰآسمان شوق و ذوقٰٰبه پرواز مىآمد. بسيارى از محققان و دانشمندان امر که بعدها به تأليف کتابهائى پرسود و پرمايه توفيق يافتند، کارهاى اوّليهشان در آهنگ بديع انتشار يافت و در حقيقت مجلّهٴ آهنگ بديع ميدان تمرين و کسب ممارست در تحقيق و تأليف بود. پس به جاست که اگر مجلّهٴ آهنگ بديع را نهالستان پرورش نويسندگان و محققان بدانيم. از سوى ديگر آهنگ بديع وسيلهاى بود که برخى از تأليفات امرى را قبل از آنکه به صورت کتاب، با تيراژى محدود، منتشر شود در سطح گستردهترى به طالبان معارف امرى مىرسانيد. فىالمثل قسمتهائى از کتاب محاضرات جناب اشراقخاورى، بخشهائى از کتاب زندگانى ابوالفضل گلپايگانى اثر جناب مهرابخانى و تمام کتاب خطابات قلم اعلی تأليف جناب محمّدعلی فيضى، قبل از چاپ در آهنگ بديع منتشر شده در زمينهٴشعروشاعرى نيز چنين بود. شعراى نامآورامروز، آثاراوّليّهٴ خودرا در آهنگ بديع منتشر نمودند و با انتشار هر اثرى، بيش از پيش به سرودن تشويق شدند. در زمينهٴ داستاننويسى و مصاحبه نيز، گرچه اين دو رشته در ادبيات امرى رشد بايستهاى نيافتهاست، قدمهاى اوّل در آهنگ بديع برداشته شد. همچنين نبايد از ياد برد که از طريق مجلّهٴ آهنگ بديع، دريچهاى به عالم شعر نو، که فصل مهمّى از ادبيات معاصر فارسى را تشکيل مىدهد، گشوده شد. درج بعضى از اشعار شاعران نوپرداز، مثل صداى پاى آب، اثر سهراب سپهرى، سبب تشويق شاعران جوان بهائى به طبع آزمائى در اين زمينه شد. اين نوآورى و نوجوئى در آن زمان مغتنم بود، گرچه به حدّ مطلوب نرسيدهاست. در همين طريق بايد به درج قسمتهائى از نوشتههاى نويسندهٴ شهير ايران، سيّدمحمّدعلی جمال زاده اشاره نمود که در پى آن، نويسنده نامهاى تشويقآميز به آهنگ بديع نوشت و ضمن پيشنهادى براى مجلّه(٥) بىنظرى و بلندنگرى خود را در مسائل و عقايد دينى ابراز نمود.
سخن بسيار است و مجال و قدرت حافظه اندک، بايد با يکى از نويسندگان جوان آن روزگار و محقق و مؤلّف اين زمان همصدا شوم کهٰٰاميداست روزى دوباره (مجلّهٴ آهنگ بديع) با همان نام دلانگيز منتشر شود.
___________________________________________________
* با تقديم سپاس به جنابان دکتر محمّد افنان، روح الله مهرابخانى و دکتر شاپور راسخ براى پارهاى از اطّلاعات مندرج در اين مقاله.
توضيحات
١ _ براى اطّلاع از وجه تسميهٴ آهنگ بديع، به خاطرهاى از جناب عبدالحميد اشراق خاورى عليه رضوانالله، در بخش چند خاطره مراجعه فرمائيد. روايت ديگرى نيز در اين مورد شايع است امّا با توجّه به اين که نوشتهٴ جناب اشراقخاورى مطلبى است مصوب هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع، به وثوق آن بايد اطمينان داشت.
٢ _ تاريخ انتشار اوّلين شمارهٴ آهنگ بديع شهرالشرف ١٠٣ بديع (٣١ دسامبر ١٩٤٤) است. با احتساب چهارسال تعطيل اضطرارى (سال پانزدهم، هيجدهم) انتشار آهنگ بديع ٣٥ سال دوام داشت. آخرين شمارهٴ مسلسل آن ٣٤٨ و مورخ شهرالجمال ١٣٧ بديع (ارديبهشت ١٣٥٩) است.
٣ _ آهنگ بديع فقط يک سال جنبهٴ محلی داشت و از سال دومٰطبق تصميم محفل مقدّس روحانى ملّى بهائيان ايرانٰٰبه آن جنبهٴ ملّى اعطا شد (شهرالسلطان ١٠٣ بديع). ر. ک. اعلان لجنهٴ جوانان بهائى طهران _ شمارهٴ اوّل سال دوم آهنگ بديع ص ١١.
٤ _ متأسّفانه نام و نشان اين خادمان گرانقدر، در شرايط فعلی در دسترس نيست. آنچه که نويسندگان مقالات از اسامى اعضاء هيأت تحريريه به دست دادهاند، سندى جز حافظهٴ نويسندگان مقالات ندارد و از اين رو احتمال نقص و کاهش در آن محتوم است. بجاست که از عزيزانى که در آهنگ بديع به هر نحوى خدمت کرده، امّا نام عزيزشان به قلم نيامده عذر بخواهيم. نام همهٴ خادمان در لوح محفوظ حقّ و جريدهٴ ايّام ثبت است.
٥ _ از جمله پيشنهاد ايشان اين بود که عنوان آهنگ بديع، که در آن زمان به خطّ تزيينى هندسى نوشته مىشد به خطّ زيباى نستعليق نوشته شود که شد.
***
آهنگ بديع در يک نگاه:
بيش از نيم قرن پيش (١٠٢ ب، ١٣٢٤ ش، ١٩٤٤ م) انتشار مجلهٴ آهنگ بديع آغاز شد و بعد از سى و پنجسال، آهنگ دلنواز و روحپرور آن بر اثر غوغاى معاندان ديگر به گوش نرسيد. اين مجلّهٴ فرهنگى و روحانى، در پايان دههٴ اوّل اجراى خود نيز، در ميان همهمهٴ کوردلان چندسالی از نوا و نغمه باز ايستادهبود (از نيمهٴ سال دهم تا پايان سال چهاردهم) امّا باز طنين روحبخشندهاش اوج گرفت، و باز هم خواهد گرفت.
در طىّ سى و پنج سال، مجلهٴ آهنگ بديع به تقريب در ٣٥٠ شماره، ١٠٣٠٠ صفحه با بيش از ٤٠٠٠ الواح مبارکه (غالباً منتشر نشده) مقاله و مطلب به دست پيروان امر بديع، بنيانگزاران نظم نوين روحانى، مبنى بر عشق و ايثار و مدارا رسيد.
از سال ٢١ انتشار، آهنگ بديع اقدام به نشر قسمتى مخصوص نوجوانان و جوانان کرد. در هر شماره، هشت صفحه با کاغذ رنگى، شامل مطالبى مناسب اين طبقه از خوانندگان نموده در طىّ ١٥ سال که اين بخش ادامه يافت، در ضمن مطالب گوناگونى، آثارى از نويسندگان و شاعران غيربهائى، به مقتضاى نياز نيز در اين بخش منتشر شد که از جمله، نقل بعضى آثار منتشرشدهٴ مرحوم سيّدمحمّدعلی جمال زاده و مرحوم سهراب سپهرى بود. آهنگ بديع در طىّ سى و پنج سال حيات خود، عاملی بود مؤثّر در ارتباط بين ياران الهى در هرجا که ساکن بودند در شهرها، در دهات، در ممالک دور و نزديک. در زمان انتشار آهنگ بديع، بسيارى از دهات دورافتادهٴ ايران، حتّى از ديدن روزنامه و مجله محروم بودند، امّا بهائيان همين دهات مجلّهٴ آهنگ بديع را دريافت مىکردند، با اشتياق مىخواندند، مطالب آنان را در محافل خود نقل و بحث مىکردند. تأثير ديگر آهنگ بديع، ايجاد و تقويت ذوق مطالعه و تحقيق در بين خوانندگان، مخصوصاً در طبقهٴ جوان بود. نگاهى به کثرت و تنوع مقالات منتشرشده و نويسندگان و تهيهکنندگان آن، حکايت از اين دارد که آهنگ بديع در ترغيب علماء نامدار، محقّقان پرسابقه در معارف امرى، شاعران پرآوازه و پرمايه، سرايندگان جوان و نوخاسته، تأثيرى انکارناپذير داشته، ممدّ نشر معارف و گسترش فرهنگ ايران و جامعهٴ امر الهى بوده است.
پژوهشنامه، براى گراميداشت آهنگ بديع، و ارجنهادن به نويسندگان، محقّقان، شاعران و خدمتگزاران اين نشريهٴ فرهنگى، اين شماره را به آهنگ بديع اختصاص دادهاست. *
________________________________________________
پژوهشنامه از همکارى و مساعدت جناب دکتر محمّد افنان، سرکار خانم دکتر مهرى افنان، جناب حسن علائى و ديگر عزيزانى چون جناب صالح مولوىنژاد که در تهيّهٴ مطالب اين شماره ما را يارىکردهاند صميمانه سپاسگزار است.
***
از ٰٰآهنگ بديعٰٰ بشنويم
دکتر مهرى افنان
مرورى به ده سال اوّل انتشار آهنگ بديع
آهنگ بديعٰٰاوّلين نشريّهٴ مصوّر بهائى است که توسط لجنهٴ جوانان بهائى طهران و تحت توجّهات محفل مقدّس روحانى بهائيان آن سامان در ايران طبع شد. مجلّهاى است که صفحات آن نمودارى از عشق و شور جوانى، ايمان و فداکارى، ميل بترقّى و تعالی و کسب کمالات انسانى است.
هرکس از پير و جوان خاطراتى از آن بر صفحهٴ دل و جانش دارد چه آنانکه در تهيّهاش رأساً و مستقيماً زحمت کشيدهاند، چه نفوسى که از خارج همکارى کردهاند، چه آنان که کمکهاى مالی کردهاند و بالاخره آنها که خوانندگان صميمى اين مجلّه بودهاند.
چه بجااست که صفحات آنرا در ده سال اوّليّهٴ انتشارش با هم ورق زنيم و با مختصرى از تاريخچهٴ انتشار مطالب جالب، مقالات آموزنده و پرمغز، اشعار زيبا و يا نويسندگان باذوق علاقهمند و پرکار آن آشنا شويم باشد که شرط وفا را بجا آوردهباشيم تا جوانان ما بدانند که امر بهائى صفت وفا را مىستايد و از خدمتگزارانش که بىريا و بدون توقع پاداش، جان و مال و وقت و هنر خود را فدايش مىکنند به نيکى ياد مىکند. قدرشان را مىداند و زحماتشان را اجر مىنهد و وقع مىگذارد.
اوّلين شمارهٴ مجلّهٴ آهنگ بديع در اوّل شهرالشّرف ١٠٢ بديع مطابق ٣١ دسامبر ١٩٤٤ ميلادى مطابق دىماه ١٣٢٤ شمسى منتشر شد. در سال اوّل، اين مجلّه جنبهٴ کلّى داشت يعنى نشريهٴ جوانان بهائى طهران بود. هريک ماه بهائى در حدود ٢٠ صفحه منتشر مىشد، تکشمارهٴ آن ١٠ ريال و ١٩ شمارهٴ آن براى يکسال به مبلغ ١٧٠ ريال بفروش مىرسيد. چاپ مجلّه بوسيلهٴ استنسيل و صحافى آن با دست و توزيع آن بوسيلهٴ افراد داوطلب فداکار انجام مىشد.
ٰهدف غائى از انتشار اين نشريه ذکر نکات دقيقهٴ اخلاقى و تنظيم مطالب متنوّعهٴ علمى و تاريخى و اجتماعى و درج مسائل مربوط به نظم ادارى و نظريات وعمليّات لجنهٴ جوانان بهائى طهران و کميسيونهاى تابعهٴ آن و تشويق جوانان باذوق و دانشمند بهائى بنگاشتن مقالات سودمند و ايجاد حسّ مطالعه و ابتکار و تشويق بآموختن معلومات امرى و علمى و بيان چگونگى حيات بهائى بود.
سال اوّل: مندرجات اوّلين شماره شامل لوح، سرمقاله، ادبيّات، شنيدنيها، مشهودات ما (گزارش مصوّر) راپورت لجنهٴ جوانان و چندمقاله مىباشد.
سلسله مقالات دنبالهدار مانند مقالهٴ (تعالت هذهالقوّة القدسيّة الدّافعة) از مهندس عبّاس شهيدزاده و نهنگ آتشى از جناب عبدالحميد اشراقخاورى از همين شماره آغاز مىشود.
خبر افتتاح مجمع جوانان بهائى طهران در تاريخ ٧/٥/١٣٢٤ و نيز راپورت لجنهٴ جوانان و تشکيلات آن و اسامى احتفالات و کمسيونهاى تابعهٴ لجنه در شمارههاى اوّليّهٴ اين سال درج شدهاست.
خبر تشکيل اوّلين جلسهٴ انجمن ادبى جوانان بهائى طهران در شمارهٴ دوم سال اوّل باطّلاع همگان رسيدهاست.
از شمارهٴ دوم قسمتى تحت عنوان براى کودکانٰٰو ٰٰآهنگ بديع و خوانندگانٰٰو مسابقهٴ شيرينترين خاطرهٴ تبليغى شما چيست؟ اضافه گرديده و بالاخره جدول کلمات متقاطع در شمارهٴ ٤ بآن منضمّ گشتهاست.
بطورىکه ملاحظه مىشود قسمتهاى جديد و بديع که نتيجهٴ ذهنهاى مبتکر هيأت تحريريّه و همکاران آنان است مرتّباً به محتويات مجلّه افزوده مىگردد. از نظر شکل ظاهرى و استنسيل هم پيشرفت بسيار حاصل شدهاست.
از شمارهٴ پنجم شروع بدرج تقويم آهنگ بديعٰٰمىگردد و در شمارهٴ ٦ قسمتى بنامٰسؤال و جوابٰٰجهت ازدياد معلومات خوانندگان و حلّ مسائل علمى، فلسفى، تاريخى، ادبى و استدلالی آغاز مىشود. بهمّت هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع روز ششم فروردينماه سال ١٣٢٥ اوّلين جلسهٴ نمايش آهنگ بديعٰٰدر سالن احتفالات حظيرةالقدس منعقد مىگردد. هدف آن جلب توجّه حضّار بمقام نشريّات و مجلاّت امرى و لزوم کمک و استقبال احبّاى الهى بودهاست. برنامهٴ ارکستر و موسيقى و پس از آن نمايشنامهٴ راديوئى جانبازان زنجانٰٰبسيار مورد توجّه قرار مىگيرد و نمونهاى از ابتکارات جالب اين مجلّه و اقدامات جنبى آنست.
کتابخانهٴ امرى محلّى طهران در روز ازّل شهرالمشيهٴ ١٠٣ بديع مطابق ١٧ شهريور ١٣٢٠ تأسيس و خبر آن در مجلّه درج گشتهاست.
يکسال پس از تأسيس اين مجلّه، مقارن انتشار شمارهٴ ١٥، آهنگ بديع به مجلّهاى ملّى براى استفادهٴ عموم جوانان بهائى ايران تبديل گرديد و تحت اشراف محفل ملّى قرار گرفت ولی کماکان زير نظر محفل مقدّس روحانى طهران و توسّط هيأت تحريريهٴ مجله اداره مىگرديد و مقالات آن حسبالامر مطاع مبارک حضرت ولی مقدّس امرالله بتصويب لجنهٴ ملی نشريات امرى مىرسيد.
تعداد شمارههاى مجله در سال اوّل ١٩ عدد و رويهمرفته ٤١٦ صفحه مىباشد ١٤٥ لوحهٴ مقاله و شعر و ٨٦ عدد عکس در پشت و روى جلد و متن آن بچاپ رسيدهاست (١).
سال دوم: در اينسال که فىالحقيقه آهنگ بديع جنبهٴ ملّى پيدا کردهاست تغييرات محسوسى در آن بچشم مىخورد. در اوّل هر مجلّه پس از فهرست مندرجات يک صفحه تمام بدرج يکى از الواح و يا توقيعات مبارکه اختصاص دادهشدهاست.
قسمتى تحت عنوانٰٰاخبارٰٰمربوط به احتفالات و تشکيلات و لجنات و مجمع جوانان در ايران و نيز اخبار خارج ايران آغاز شدهاست. خلاصه اقدامات و مجهودات لجنهٴ جوانان بهائى طهران هرسهماه يکبار درج مىگرديدهاست فىالحقيقه آهنگ بديع منعکسکنندهٴ اقدامات و خدمات امريهٴ جوانان بطور اخص و عموم ياران الهى بطور اعم ّبودهاست. براى نمونه خبر تشکيل دو جلسهٴ تحرّى حقيقت در طهران يکى با حضور ٥٠ نفر مبتدى و ٥٠ نفر بهائى و ديگرى ٤٠ نفر مبتدى و ٤٥ نفر بهائى را مىتوان نام برد و همچنين جشن پنجاهمين سال تأسيس محفل مقدّس روحانى بهائيان طهران در سال ١٠٤ بديع از اخبار جالب توجّه آنست.
گزارش اوّلين جلسهٴ انجمن شور اماءالرّحمن که در فروردين سال ١٣٢٦ توسّط لجنهٴ ملّى ترقّى نسوان تشکيل شد ونيز گزارش اوّلين جلسهٴ دوکلاس تابستانه که در روز ٢٠ تيرماه ١٣٢٦ (١٠٤ بديع) در حظيرةالقدس ملّى با بيانات جنابان علوى، فروتن (ايادى امرالله)، عزيزالله سليمانى، هوشمند فتحاعظم، علی نخجوانى، ابوالقاسم فيضى (ايادى امرالله)، عزّاوى، شاپور راسخ(دکتر)، سروان شاهقلی و سرهنگ دکتربرافروخته براى در حدود ١٠٠ نفر از جوانان (صبح و عصر رويهمرفته) معارف امر را تدريس کردهاند.
خبر تشکيل کنگرهٴ جهانى اسپرانتيستها يعنى اوّلين جلسهٴ کنگره پس از جنگ جهانى دوم در برن سوئيس که از ٢٦ ژوئيه تا دوم اوت تشکيل گشته در شمارهٴ ١٨ سال دوم درج شدهاست. اين خبر و اخبار مشابه بخوبى ارتباط مستمرّ هيأت تحريريّه را با ياران خارج از ايران و اخبار و وقوعات جاريه نشان مى دهد. ترجمههاى مختلفه از مقالات مفيدهٴ خارجى نيز در اين سال زينتبخش آهنگ بديع گرديدهاست.
در سال دوم آهنگ بديع ١٩ شمارهٴ منتشرشده رويهمرفته ٣٨٨ صفحه شامل ١٨٩ لوح و مقاله و شعر و ٦٩ عدد عکس مىباشد.
سال سوم: يکى از ابتکارات بسيار جالب مجلّه انتشار سلسله مقالات تحت عنوانٰتقويم آهنگ بديعٰٰاست منظور از اين قسمت جمعآورى و تأليف وقايع مهمّهٴ تاريخى بترتيب وقوع آن در فاصلهٴ هر نوزده روز از ايّام سال مىباشد و اوّلين نمونهٴ آن تحت عنوان نوروزهاى تاريخى در شمارهٴ اوّل سال سوم درج شدهاست که بسيار جالب و آموزنده است و از آن پس مرتّباً بدرج وقايع تاريخى تحت عناوين ماههاى بهائى، شهرالبهاء... شهرالعظمه، اقدام مىشود و شمارهٴ ١٩ با وقايع تاريخى دو ماه شهرالملک، شهرالعلا خاتمه مىيابد و تازه در اين شماره است که هويّت نويسندهٴ توانا و پرپشتکار آن که بر سبيل اعتذار مطالبى مرقوم داشتهاند برملا مىشود:
خوانندگان عزيز، تقويم آهنگ بديع با اين شماره بآخر مىرسد. اگر فراموش نفرموده باشيد در آغاز کار که نمونهٴ اين تقويم در صفحات مجلّه مندرج گرديد از خوانندگان باوفاى آهنگ بديع تقاضا شد که جمعاً در تهيّهٴ مطالب آن موظفين ادارهٴ مجلّه را کمک فرمايند امّا مع الاسف اجراى اين امر که فىالحقيقه باستظهار جمع کثير خوانندگان مجلّه شروع گرديد بر عهدهٴ فرد ضعيفى نهاده شد و بديهى است کارى که بعهدهٴ يک نفس باشد خالی از نقص نخواهد بودٰٰ. و در ذيل اين مطلب امضاى جناب هوشمند فتحاعظم ديدهمىشود.
مشابه اين فروتنى را در فرد فرد اعضاء هيأت تحريريّه مىتوان ملاحظه کرد. چه بسيار از شمارههاى مجلّه که اکثر مقالاتش صرفاً توسّط اعضاء هيأت تحريريّه برشتهٴ تحرير درآمدهاست بسيارى از سرمقاله ها که بدون نام و فقط باسم هيأت تحريريّه است و بالاتر از آن نام اعضاء هيأت و يا اعضاء لجنهٴ جوانان طهران و هيأت ادارى و همکارانش جز در يک يا دو مورد در تمام اين مدّت ده سال بچشم نمىخورد. هدفشان خدمت و پاداش زحمات شبانهروزيشان، احساس رضايت خاطر هيکل مبارک حضرت ولىّمقدّس امرالله و نيز جوانان و دوستان و خوانندگان مجلّه است وبس.
در سال سوم مقالاتى تحت عنوان مهاجرت و مهاجرين بمناسبت تصادف با احيان نقشهٴ ٤٥ ماههٴ مهاجرت مرتباً درج گشته است.
تشکيل انجمن شور اماءالّرحمن و نقشهٴ ٤ سالهٴ ترقّى نسوان در سال ١٠٥ بديع از اخبار مهمّ و جالب سال سوم آهنگ بديع است. اخبار امرى جوانان مصر و فعّاليتشان در دانشگاهها و غيره مرتباً در اين سال درج شدهاست.
انتشار نشريهٴ لجنهٴ ملّى ترقّى نسوان در سال ١٠٥ بديع در شمارههاى ١٢ و ١٣ سال سوم باطّلاع احبّاى الهى رسيدهاست.
و بالاخره خبر وصول ستونهاى مقام اعلی بارض اقدس که در تلگرام حضرت ولىّمقدّس امرالله مورخ دهم دسامبر ١٩٤٨ بافتخار محفل مقدّس ملّى ايران مخابره شده در ضمن مقالهاى کامل و جامع بقلم جناب مهندسجهانگير هدايتى درج شده و مژدهٴ شروع قريبالوقوع ساختمان ايوان حول مرقد مقدّس را در بر دارد. فىالحقيقه شمارهٴ ١٧ در سال سوم را مىتوانٰٰشمارهٴ مخصوص مقام اعلیٰٰدانست. تعداد شمارههاى مجلّه در سال سوم ١٩ عدد و رويهمرفته ٤٦٤ صفحه مىباشد. ٢١٢ عدد الواح و اشعار و مقالات و ٨٥ عدد عکس در آن بچاپ رسيدهاست.
سال چهارم: معرفى کتاب که در سال دوم آغاز شده ولی مرتباً دنبال نشدهبود از سال چهارم با نظم و ترتيب خاصّى ادامه مىيابد و بر ارزش مجلّه مىافزايد. عکسها و طرحهاى پشت جلد جالبى بچشم مىخورد. فى المثل طرح علامت سازمان ملل متّحد است که از بين يکصدهزار طرح شرکت کننده در مسابقه توسّط سازمان ملل انتخاب شدهاست و شامل پرچمهاى تمام ملل عضو سازمان بوده که آنها را ببرگهاى يک نهال تازه مطابق بيان مبارک حضرت بهاءالله که مىفرمايند: ٰٰ"همه بار يکداريد و برگ يک شاخسارٰ" تشبيه نموده است.
اعلان انتشارٰنشريهٴ ارض خا،ٰهرماه شمسى يکبار و نيز انتشار سالنامهٴ ملّى جوانان بهائى ايرانٰٰاز مطالب درخور توجّه سال چهارم است.
مطلبى که تحت عنوان معرفى يک کتابٰٰدر مورد اين نشريهٴ جديد (سالنامه) در شمارهٴ ١٢ سال چهارم آمدهاست شايان توجّه است: دو منظور اصلی و هدف اساسى آن بيان نحوهٴ اقدامات و فعّاليّتهاى جوانان بهائى ايران و معرّفى مشروعات و تأسيسات عديدهٴ ايشان است و ضمناً ترقّى سطح معلومات جوانان را نيز در مرحلهٴ ثانى مى توان هدف ديگرى براى اين مشروع جديد دانست...ٰٰ
سال چهارم از نظر تعداد مقالات و مطالب يکى از غنىترين سالهاى ده سال اوّل انتشار اين مجلّه است. در اين سال نيز ١٩ شمارهٴ مجلّه بطبع رسيدهاست که رويهمرفته ٤٢٦ صفحه و شامل ٢٠٣ لوح و مقاله و شعر و ٦٣ عدد عکس مىباشد.
سال پنجم: انتشار آهنگ بديع مصادف با ختم نقشهٴ ٤٥ ماههٴ احبّاء ايران است وترجمهٴ تلکراف مبارک موّرخ ٢٨ اپريل سنهٴ ١٩٥٠ در جواب عريضهٴ تلگرافى هفدهمين انجمن شور روحانى ملّى بهائيان ايران در آغاز شمارهٴ اوّل اين سال درج شدهاست.
در قسمت ٰٰآهنگ بديع و خوانندگانٰٰهميشه توضيحات مفيده در مورد نويسندگان مقالات و سرايندگان اشعار و خصوصاً گاهگاه قطعاتى از اشعار و مقالاتى که بعلل مختلفه امکان چاپ کامل آنها نبودهاست بچشم مىخورد و از خدمات افراد تقدير مىشود فىالمثل در شمارهٴ چهارم سال پنجم از زحمات متواليه ومساعى جميلهٴ امةالله محبوبهخانم پارساخو که در تايپ اوراق آهنگ بديع کمال دقّت و مراقبت و حسن سليقه را معمول داشته و مىدارند تقدير بعمل آمدهاست.
در اين سال مجلّهٴ آهنگ بديع جوانان را تشويق به ارسال سؤالات خود نمودهاست و از دانشمندان امر تقاضا مىنموده که جواب آنان را مرقوم دارند. مقالهٴٰٰ"بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظٰ"ٰاز جناب فاضل مازندرانى از اين جمله است.
قسمت عمدهٴ مقالات سال پنجم را مطالب تاريخى تشکيل مىدهد.
سال پنجم آهنگ بديع شامل ١٩ شماره مرکب از ٤٢٦ صفحه و ١٧٩ لوح و مقاله و شعر و ٦٠ عکس مىباشد.
سال ششم: در اين سال ترجمههاى بسيار مفيدى مانند ترجمهٴ ٰٰنامه از حرم مبارکٰٰو يا سلسله مقالاتآلام متزايدهٴ يک محفل روحانى، نمايشنامه بقلم حرم مبارک ترجمهٴ آقاى هوشمند فتحاعظم بچشم مىخورد ولی مقالات تاريخى نسبتاً کمتر است.
تعداد مجلاّت آهنگ بديع ١٩ شماره، صفحات آن ٣٤٦، تعداد الواح و مقالات و اشعار ١٤١ و تعداد عکسها ٤٦ مىباشد.
سال هفتم: در شمارهٴ چهارم سال هفتم مقارن با شهرالّرحمهٴ ١٠٩ بديع نظر باهميّت و عظمت جشنهاى صدسالهٴ سنهٴ تسع مقالهاى تحت عنوان ٰٰکنفرانسهاى چهارگانهٰٰدرج شدهاست تاريخ انعقاد کنفرانسها و ترجمهٴ تلگرافهاى مبارک حضرت ولىّمقدّس امرالله در مورد اين کنفرانسها بيان گرديدهاست. اسامى اوّلين گروه منتخبهٴ ايادى امرالله که در تلگراف منيع موّرخ ٢٤ دسامبر سنهٴ ١٩٥١ مذکور است، در ضمن اين مقاله درج گشتهاست.
ابتداى اين جشنهاى روحانى اکتبر سال ١٩٥٢ يعنى مهرماه ١٣٣١ بوده و تا اکتبر سال ١٩٥٣ يعنى مهرماه ١٣٣٢ شمسى ادامه داشتهاست.
١٢ نفر از حضرات ايادى امرالله بالنّيابه از هيکل مبارک حضرت ولىّ امرالله در اين مؤتمرها شرکت نمودهاند.
آقاى عنايتالله صادقيان که در سالهاى قبل هم با تهيّهٴ قسمتهائى مانند معرفى کتاب، آهنگ بديع را يارى مىنمودند در سال هفتم بدرج مرتب مصاحبههاى جالب فىالجمله مصاحبه با نمايندگان هفتمين انجمن شور ملی جوانان، مصاحبه با ايادى امرالله جناب ذکرالله خادم و مصاحبه با دو مهاجر جوان و ... غيره اقدام نمودهاند که تنوع بيشترى بمجلّه بخشيدهاست.
رويهمرفته درج مقالات تاريخى، ترجمهٴ احوال، ترجمههاى متنوع و معرفى کتب و مصاحبههاى مختلفه از اقدامات جالب در طى سال هفتم بودهاست.
تعداد صفحات مجلّه در اين سال فقط ١٨٢ و مجلّدات آن محدود به ٩ جلد بودهاست و ٨٦ لوح و مقاله و شعر و ٣٩ عکس را رويهمرفته شامل بودهاست.
سال هشتم: هشتمين سال انتشار آهنگ بديع مقارن با آغاز جهاد جهانى روحانى است (١١٠ بديع) و بداشتن ٥ شمارهٴ مخصوص مخصّص و ممتاز است. چهار شمارهٴ آن اختصاص بکنفرانسهاى چهارگانهٴ بينالقارات کامپالا، آفريقا(شمارهٴ دوم و سوم) ويلمت، ممالک متّحدهٴ آمريکا(شمارههاى ٧ و ٨) استکهلم، سوئد(شمارههاى ٩ و ١٠) و نيودهلی، هندوستان (شمارههاى ١٢ و ١٣) دارد و يک شمارهٴ مخصوص بمناسبت اختتام بناى مقام مقدّس اعلیٰٰ (شمارههاى ١٧ و ١٨) تهيّه شدهاست. تلگرافهاى مبارک، شرح کنفرانسها، عکسهاى ديدنى، وقايع برجستهٴ تاريخى مربوط بهقارههاى مربوطه، اشعار شعراى بهائى باين مناسبت، مقالات متعدده از شرکتکنندگان در اين کنفرانسها و بيان احساسات روحانى آنان، اين شمارهها را بسيار خواندنى نموده و بصورت منبعى از اطّلاعات تاريخى در مورد اين وقايع مهمّهٴ امرالله درآوردهاست. شمارهٴ مخصوص مقام اعلی نيز چنانکه اشاره رفت بسيار قابل توجّه است. صدر آن بلوح مبارک کرمل مزيّن شده و مقالات متعدّدهٴ تاريخى و فنّى بسيار جالب، اشعار امرى و عکسهاى متعدّد از زواياى مختلفهٴ مقام اعلی و بناى تکميلشدهٴ آن زينتبخش صفحات اين شماره است. همچنين عکسهاى نفوس مبارکهاى که ابواب مقام اعلی بنام آنان تسميه شده بر جلوه و جلاى اين شماره افزودهاست.
در خبر مربوط به جلسهٴ افتتاحيهٴ سال تشکيلاتى ١١٠ _ ١٠٩ بديع نمايندهٴ هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع باطّلاع احبّاى الهى رسانيدهاند که آهنگ بديع مفتخر است که در سال گذشته بکسب رضاى مولاى توانا که بوسيلهٴ جناب دکتر حکيم ابلاغ شده موفّق گشته و فىالحقيقه پاداش زحمات تمام نفوسى که در راه انتشار اين مجلّه تلاش نمودهاند دادهشدهاست.
در شمارهٴ هشتم عکس اعضاء هيأت تحريريه و هيأت ادارى مجلّه براى اوّلين بار چاپ شده ولی اسامى آنان مذکور نگشتهاست و نکتهٴ قابل توجّه اينست که اکثر مقالات اين سال توسّط اعضاء هيأت تحريريّه تهيّه شده و اين بار سنگين و مسؤوليت عظيم را بخوبى متحمّل شدهاند و هرچند از همکارى ساير نويسندگان نيز برخوردار بودهاند ولی اين کمک در حدّ نهائى خود نبودهاست.
سال هشتم نيز موفّق بطبع ١٩ شمارهٴ مجلّه گشتهاست٠ تعداد صفحات مجموعاً ٣٩٦، تعداد الواح و مقالات و اشعار ١٧٨ و تعداد عکسها ١٣٣ عدد مىباشد.
سال نهم: سال ١١١ بديع در حيات جامعهٴ نسوان بهائى ايران يکى از مهمّترين سالها محسوب مىگردد زيرا آنان به مهمّترين حقّ تشکيلاتى و ادارى خود نائل گرديدند. اين مسأله با درج قسمتى از توقيع منيع مبارک نوروز ١١١ در شمارهٴ سوم سال نهم در طىّ مقالهاى با عنوانٰٰشجيعتر، جسورتر، منقطعترٰ، بقلم جناب ع. صادقيان چنين آمدهاست:
"مولاى توانا در توقيع منيع مزبور در اين باره چنين مىفرمايد...بشارت کبرى که در خاتمهٴ اين اوراق اين عبد آستان بياران و ستمديدگان ايران و بالاخصّ جمهور اماءالرّحمن در آن سامان که در خدمات امريّه ليلاً و نهاراً ساعى و جاهدند مىدهد آنکه در اين عيد رضوان که مسکالختام سنهٴ اولاى جهاد کبير اکبر است و افتتاح نخستين سنهٴ عقد ثانى دومين قرن بهائى است و در سنوات آتيه جمهور مؤمنات از سنّ بيست ويک ببالا کاملاً حقّ مشارکت با رجال را در عضويّت محافل روحانيّهٴ محلّى و ملّى خواهند داشت...".
عريضهٴ تلگرافى لجنهٴ ملّى ترقّى نسوان در قبال اين اظهار عنايت بشرح ذيل مخابره گرديد:
ٰٰلجنهٴ ملی ترقّى نسوان بنيابت از اماءالرّحمن کشور مقدّس ايران مراتب شکرانهٴ خالصانهٴ خود را از شمول الطاف و عنايات لانهايهٴ آن مولاى شفوق و حنون و تصويب حقّ مشارکت نسوان بهائى با رجال در محافل محلّى و ملّى بخاکپاى مبارک تقديم و عاجزانه رجا دارد قدرت و لياقت انجام وظائف خطيرهاىکه در دورهٴ نقشهٴ دهساله بعهده دارند بطريقى که مرضى رضاى مبارک باشد عنايت فرمايند. منشى بهيهٴ نادرىٰٰ.
و جواب صادره از ساحت مولاى مهربان بدين مضمون واصل گشت: ٰٰ"براى موفقّيت اماءالّرحمن ايران در ايفاى وظائف خطيره اى که در پيش است دعا مىکنم." امضاء مبارک شوقىٰٰ.
سال نهم داراى ١٢ شمارهٴ ٢٨٨ صفحه لوح و مقاله و شعر و ٤٨ عکس مىباشد.
سال دهم: در شمارهٴ اوّل سال دهم ١١٢ بديع که در حقيقت شمارهاى مخصوص است و آهنگ بديع آغاز دهمين سال خود را جشن گرفت مقالهاى جامع و کامل تحت عنوان معرّفى کتابٰٰدرج شده که نويسندهٴ آن آقاى عنايتالله صادقيان (ع. صادقيان) بمعرّفى مجلدات نُهگانهٴ (٩ ساله) آهنگ بديع پرداخته و بشرح عناوين مقالات و اسامى نويسندگان آنها و اسامى شعرا و مترجمين و ساير مطالب مندرجه پرداختهاند که بسيار مورد استفاده است و نگارنده در مورد نوشتن اين مقاله بکرّات بآن مراجعه نمودهام.
شمارههاى دوم و سوم سال دهم به ٰٰشمارهٴ مخصوص نسوانٰٰاختصاص يافته و پشت جلد آن نيز مزيّن بعکس اعضاء محفل مقدّس روحانى بهائيان طهران در سنهٴ ١١١ بديع مىباشد و مسألهٴ شايان توجّه عضويت دو خانم محترمه سرکار خانم روحانگيز فتحاعظم و سرکار خانم بهيّهٴ نادرى در اين محفل مقدّس است که متعاقب صدور اجازهٴ عضويّت اماءالرّحمن در محافل روحانيّه باين افتخار نائل شدهاند.
شرح حال اين دو امهٴ موقنهٴ فعّاله در همين شمارهٴ مخصوص تحت عنوانٰٰ"براى اوّلين بار"ٰٰدرج شدهاست.
پيام حضرت حرم امةالبهاء ايادى امرالله روحيّهخانم بانگليسى و ترجمهٴ آن خطاب بنسوان بهائى ايران زينتبخش اين شماره است.
مقالات ٰٰ"سد منيع مرتفع شد"ٰٰاز جناب احمد يزدانىٰٰ"بال دوم"ٰٰاز جناب مظفّر يوسفيان، شعر جناب مصباح بهمين مناسبت و مقال ترقّى نسوانٰٰاز جناب حشمتالله وحدت و از حضيض ذلّت تا اوج عزّتٰٰاز خانم باهرهٴ ژوبين، شرح حال ايادى امرالله از جامعهٴ ٰٰنسوانٰٰو بالاخرهٰمفاخر رجال غربٰٰاز خانم باهرهٴ ژوبين قسمتى از محتويات جالب اين شمارهٴ مخصوص را تشکيل مىدهد. اين شماره به منتخباتى از آثار مبارکهٴ حضرت عبدالبهاء راجع به اماءالرّحمن مزيّن گرديدهاست.
اين شماره بظاهر آخرين شمارهاى است که در سال دهم ١١٢ بديع بطبع رسيدهاست و متأسّفانه در اوائل همان سال انتشار آهنگ بديع مانند ساير مشروعات و مؤسّسات امريهٴ ايران در محاق تعوق و تعطيل افتاد و اين تعطيل مدّت پنج سال بطول انجاميد و پس از آن در سال ١١٧ بديع فعّاليّت آهنگ بديع مجدداً آغاز شد. مجلّدات اين مجلّه از سال ١١٧ بديع به بعد جز معدودى از آنها در اختيار نگارنده نيست آخرين شمارهاى که در دسترس مىباشد در سال ١٣٣ بديع (سال ٣١ آهنگ بديع) انتشار يافتهاست. لذا بررسى جامع و کامل آنها امکانپذير نيست. بايد اقرار کرد که بسيارى از نويسندگان بنام جامعهٴ بهائى که عدّهاى از آنان در وقايع اخير جام شهادت نوشيدند و عدّهاى نيز در حال حاضر در سراسر جهان پراکندهاند از سالهاى ١١٧ بديع به بعد شروع بههمکارى با اين مجلّهٴ وزين نمودهاند که نام آنها و عناوين مقالاتشان بالطبع در اين بررسى مذکور نيست و اين مهّم بايد بآينده موکول شود. اسامى اعضاء اوّلين هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع براى اوّلين بار در شمارهٴ مخصوص (سال اوّل از سال دهم) در ضمن مقالهاى بقلم جناب ابراهيم منصورى تحت عنوانٰٰيادى از نه سالٰٰپيش مذکور گشتهاست که عبارت بودند از جناب عزتالله زهرائى، جناب شاپور راسخ (دکتر)، جناب سيروس توفيق، جناب حشمتالله مؤيد (دکتر).
همچنين لجنهٴ جوانان اقدام به تأسيس هيأت ديگرى جهت تکثير وتوزيع نشريات لجنهٴ جوانان نمود که بنام کميسيون نشر نفحات ناميده شد که عدّهاى از جوانان فعّال و کاردان بهائى در آن عضويت داشتهاند که اسامى آنان از اينقرار بود.
جناب احسانالله زهرائى، جناب صفّار، جناب بقائى، جناب منشادى، جناب شهاب زهرائى، جناب رحمتالله اشرف، جناب داريوش آذرى، خانم صمديّهٴ موسىزاده و خانم عفت اشرف (مهاجر).
در اوائل کار لازم بود که قبل از انتشار هرمجلّه نمونهاى با دست تهيّه گردد تا شماره هاى ديگر از روى آن تکثير شود. جناب عزتالله زهرائى که اکثر اوقات خود را صرف تنظيم مطالب و ترجمهٴ مواضيع مفيده جهت آهنگ بديع مىکردند اين وظيفهٴ مهّم را نيز بعهده داشتند.
انتخاب نام اين مجلّه بر حسب تصادف از يکى از مناجاتهاى حضرت عبدالبهاء که در يکى از جلسات پس از شور و مشورتى که در بارهٴ نام اين مجلّه بعمل آمده و هنوز نتيجهٴ قاطعى بدست نيامدهبود انجام گرفت در مناجات مزبور چنين مىفرمايند "... آهنگ بديع ملکوتت ذرات کائنات را بحرکت آوردهاست...ٰ"ٰ.
مقالات و مطالب متسلسل در آهنگ بديع
مجلّهٴ آهنگ بديع که در هر شماره مطالب و مقالات و اشعار متنوع را شامل مىشد، به نشر مقالات و تحقيقاتى نيز مىپرداخت که گاه در چندين شماره تسلسل مىيافت. مجموع اين مقالات متسلسل، گنجينهٴ گرانبهائى از معارف امرى محسوب است که اکثر آنها محقّقات آينده را به کار خواهد آمد. موضوعهاى مقالات متسلسل بسيار متنوّع و همهٴ شاخههاى معارف امرى (و گاه هنرى علمى و اجتماعى) از قبيل گلگشت در آثار حضرت عبدالبهاء، حضرت بهاءالله، استدلال، ترجمهٴ احوال قدماء نظم ادارى، هنر، معارف اسلامى و غيرهم را در بر مىگيرد. (چنانکه در جدول ذيل ملاحظه مىشود):
سال اوّل:ٰ
نهنگ آتشى، ااز شمارهٴ ١ تا ١٨ بقلم اشراق خاورى
جامعهٴ جوان بهائى، از شمارهٴ ١ تا ٤ بقلم عباسقلی شاهقلی
ٰنفحات مشکبارٰ،ٰاز شمارهٴ ١ تا ٥ بقلم اشراق خاورى
سال دوم:ٰٰ
ابوالفضائل،چهار شماره بقلم روحالله مهرابخانى
سال سوم: ٰ
ٰتقويم آهنگ بديع، نوزده شماره از هوشمند فتحاعظم
ٰٰ"نفحات طيّبهٴ مکاتيب"، چهار شماره از هوشمند فتحاعظم (ترجمه)
سال چهارم ٰٰ
قائم آل محمّد،ٰٰچهار شماره از روحالله مهرابخانى
ٰٰشقايق حقائقٰ،ٰسه شماره بقلم اشراق خاورى
ٰٰهنر و مکاتب آنٰ، دو شماره از شاپور راسخ.
ٰٰبهشت و دوزخٰ،ٰدو شماره از روحالله مهرابخانى
ٰٰملک ايران و ملکوت يزدانٰ، دو شماره از روحالله مهرابخانى
ٰٰواقعهٴ عظيمٰ، دو شماره از دکتر حبيب مؤيد
ٰٰامر بهائى در آمريک، دو شماره بقلم عبدالله مصباح
ٰٰبه سوى آيندهٴ طلائىٰ، دو شماره از ابراهيم مولوى
ٰٰشرح حال نبيل زادهٰ، دو شماره از سهيل سمندرى
ٰٰرفتار و گفتار حضرت عبدالبهاء،ٰ سه شمارهٰ نوشتهٴ ليدى بلامفيلد ترحمهٴ روحالله مهرابخانى
سال پنجم:ٰٰ
شرح حال سراجالحکماء،دو شماره از بديعالله آگاه آبادهاى
ٰارمغان بهائيّت، براى اطفالٰ دو شماره، خسرو مهندسى (ترجمه)
ٰاثرات مهاجرت، دو شماره از عنايتالله صادقيان
ٰٰايادى امراللهٰ،ٰسه شماره بقلم شاپور راسخ
ٰٰشقايق حقايقٰٰهشت شماره بقلم اشراق خاورى
ٰٰ"مژده به انسانيّتٰ"،ٰچهار شماره از ابراهيم مولوى
"صلح عمومى بوسيلهٴ نظم عمومى،ٰ پنج شمارهٰنوشتهٴ پرفسورهانس پلطر ترجمهٴ امين احمدزاده
"جلوهٴ امر الهى"،ٰٰدو شماره از بهيهٴ نادرى
"بل هو قرآن مجيد"،ٰٰدو شماره بقلم فاضل مازندرانى
"ابوالفضائل و زبان پارسى"ٰ،ٰ دو شماره از روحالله مهرابخانى
"شرح حال شيخالّرئيس"، شش شماره از اشراق خاورى.
سال ششم:
ٰٰوحدت عالم انسانى،ٰٰپنج شماره از داريوش گبرئيل
ٰٰفارسى و عربىٰ،ٰسه شماره از روحالله مهرابخانى
ٰٰخطابات قلم اعلیٰ،ٰهفت شماره از محمّدعلی فيضى
ٰٰهنر و اجتماع از نظر ديانت بهائىٰ،ٰ دو شماره از کيومرث ايزدى
ٰٰوحدت اديانٰ، (از کتاب عالم بهائى) دو شماره ترجمهٴ رحمتالله برهانى
ٰٰآلام متزايدهٴ يک محفل روحانىٰٰ، نوشتهٴ امةالبهاء روحيهخانم، چهارشماره ترجمهٴ هوشمند فتحاعظم
ٰٰدکتر يونس افروختهٰ،ٰشش شماره از فرزانهٴ افروخته.
سال هفتم:
ٰٰتربيت عاطفهٰ،ٰدو شماره از محترم نکوبين
ٰٰديانت عصر جديد، نوشتهٴ جان هرمان راندل دو شماره ترجمهٴ مظفر يوسفيان
ٰٰداستان آدم و حوّاٰ،ٰسه شماره از روحالله مهرابخانى
ٰٰجناب ميرزاعلیاکبر رفسنجانىٰٰ، دو شماره از محمّد هدائى
ٰٰشرح حال جناب سمندر قزوينىٰٰ، چهار شماره از اشراق خاورى ٰٰ
"عمان جيوهاى،ٰٰدو شماره از رستم اهورائيان
سال نهم:
ٰٰشرح حال جناب ملاّرضاشهريارٰ،ٰ دو شماره از حشمتالله شهريارى
ٰٰشرح حال عمو علی عسکرکاشانىٰ،ٰ دو شماره از سيّدحسن هاشمىزاده متوجّه
ٰٰاثبات الوهيتٰٰ،شش شماره بقلم صادق زاده
ٰٰشرح حال جناب وحيد کشفىٰٰ(لسان حضور)، سه شماره از عنايتالله صادقيان.
ٰآل ندّافٰٰ، دو شماره از حشمتالله آل ندّاف
__________________________
* آهنگ بديع از شمارهٴ چهارم سال دهم تا پايان سال چهاردهم حيات خود، بهعلّت تضييقات منتشر نشد.
سال پانزدهم
خداشناسى در ادوار بشرٰ،ٰ چهار شماره از روحالله مهرابخانى
وحدت عالم انسانىٰٰ، چهار شماره از محمود مجذوب
ٰٰخاطرات سفر شمال اروپاٰ،ٰسه شماره از روحالله مهرابخانى
ٰٰپنج سالی که گذشت،ٰٰچهار شماره از فريدون وهمن
ٰٰپرفسور آگوست فورلٰ، ٰدو شماره از عزّتالله ذبيح
ٰٰآفتاب سياه،ٰٰدو شماره ترجمهٴ فريدون وهمن
سال شانزدهم:
ٰٰعلم و دينٰ،ٰ سه شماره از باهر فرقانى
ٰٰغذاى روحٰ،ٰسه شماره از عنايتالله صادقيان.
ٰٰاتمٰ،ٰسه شماره از ميرزاآقامهانيان
ٰٰتاريخچهٴ ديانت بودا،ٰٰ سه شماره از مهرى افنان
سال هفدهم:
ٰٰوحدت عالم انسانى در عصر صنعتٰ،ٰ دو شماره از سيروس علائى
ٰٰملکهٴ رومانيا،ٰٰنوشتهٴ جرج تاونزند دو شماره ترجمهٴ هدايتالله سهراب
ٰٰپنجاه سال قبلٰ، دو شماره از دکتر جليل محمودى
ٰٰخاطراتىازحضرتعبدالبهاء،ٰنوشتهٴاستانوودکاباقتباسوترجمهٴٰمحمود مجذوبٰ
سال هجدهم
ٰٰداستان زبور، ٰدو شماره از الهام
ٰٰروانشناسى در خدمت تبليغ،ٰٰ دو شماره از هوشيدر مطلق
ٰٰانديشهٴ اقتصادى در ديانت بهائىٰ،ٰ دو شماره از عبّاس کاشف
ٰبشارات و اشارات بودا،ٰٰدو شماره از سرهنگ آوارگان
ٰٰزيارتکوى محبوب، نوشتهٴ خانم مى ماکسول سه شماره ترجمهٴ عزّتالله جزائرى
ٰٰشرححال ايادىامرالله،ٰ(ششنفرازحضرتايادى)شششمارهترجمهٴعزّتالله جزائرى
سال نوزدهم
ٰٰوحدت لسان و خطٰٰ، چهار شماره از محمود مجذوب
ٰٰاستاد اسماعيل عبوديتٰٰ، دو شماره از ابوالقاسم فيضى ايادى امرالله
ٰٰنمونههائى از آثار ابدى بهائىٰ،ٰدو شماره از محمّد علی فيضى
ٰٰبشاراتکتب مقدّسهٰ،ٰنوشتهٴ ويليام سيرز ايادى امراللهٰ پنج شماره ترجمهٴ عنايتالله سپهر
خاطرات ايّام تشرّفٰٰ، دو شماره از اسفنديار قباد
سال بيستم:
ٰٰدين بايد سبب الفت و محبّت باشد،ٰٰ دو شماره از محمود مجذوب
ٰٰالساندرو بوزانىٰٰ، دو شماره از حشمت مؤيّد.
ٰٰکتاب مفاوضاتٰ،ٰدو شماره از منوچهر شعاعى
ٰٰايادى امراللهٰٰ، سه شماره
سال بيست و يکم:
ٰٰتحرى حقيقتٰ، سه شماره از محمود مجذوب
ٰٰلسان قدرتٰ، نوشتهٴ Everice Brawn دو شماره ترجمهٴ سعيد نحوى
ٰٰسفرى به جزائر شمالیٰ، دو شماره از روحانگيز يگانه
سال بيست و چهارم
ٰٰخراسانٰ،ٰدو شماره از صالح مولوى نژاد
ٰٰمقاله در اصالت عقلٰ،ٰدو شماره از مهندس آوارگان
سال بيست هفتم
ٰٰجناب ابن اصدقٰ،ٰ سه شماره از شاپور راسخ
ٰٰراز فرعون گمشدهٰ، دو شماره (ترجمه)
سال سىام
به مناسبت سىامين سال انتشار آهنگ بديع، دو شماره
ٰٰصلح جهانى در ظلّ تعاليم بهائىٰ،ٰدو شماره از محمود مجذوب
ٰٰتاريخ پيدايش و پيشرفت امرالله در هندوستانٰ،ٰنوشتهٴ ويليام کارلينگتون دو شماره ترجمهٴ ناهيد افشار
ٰٰاز مشتى ترابٰ،ٰنوشتهٴ فيليپ کريستن سن دو شماره ترجمهٴ عزيز اصغرزاده
سال سىويکم :
"نعيم شاعر زمان ما"، سه شماره از ناصر ثابت
"متمّمات امّ الکتاب"، دو شماره از وحيد رأفتى
سال سىودوم:
"متمّمات امّالکتاب"، چهار شماره از وحيد رأفتى
***
نقش آهنگ بديع در تربيت روحانى و تزييد معلومات جوانان بهائى و سير تکاملی آن
دکتر مهرى افنان
نظرى اجمالی، بمندرجات ده سال اوّل انتشار اين مجلّه نشان مىدهد که هرچند هدف غائى آن همچنانکه قبلاً نيز اشاره رفت از ابتدا مشخّص و معلوم بوده ولی بنظر مىرسد که براى هريک از مطالب مختلف، روش و طرز کار مشخّصى معيّن شدهباشد، فىالمثل مقالات تاريخى از نقطهٴ معيّنى از تاريخ امر شروع و بهمحل ّمشخّصى ختم گردد و يا مسائل مربوط به نظم ادارى از سادهترين مطالب شروع شود و بشرح و بسط آن اقدام گردد ولی آنچه درخور اهميّت است آنکه آهنگ بديع بتدريج داراى طرح مشخّصى گرديد و يا بعبارة اخرى قالب کار معلوم و معيّن شد بطورى که مىتوان مطالب مندرجه در آن را با عناوين ذيل طبقهبندى کرد:
١ _ الواح:
خوانندگان مجلّه در طىّ ماهها و سالها با الواح و آثار متعدّده از جمال اقدس ابهى و حضرت عبدالبهاء و حضرت ولىّمقدّس امرالله آشنا شدند و از سال دوم به بعد مرتّباً صفحهٴ اوّل بعد از فهرست مندرجات بدرج يک لوح مبارک اختصاص داده شد.
٢ _ مقالات و سرمقالات :
از مهمّترين موفقّيتهاى آهنگ بديع آشناکردن جوانان از طرفى بمسائل امرى و از طرف ديگر تعميق معلومات آنان در زمينههاى مختلفهٴ تاريخى، نظم ادارى، اخلاق و حيات بهائى، استدلال و مطالب تربيتى... مىباشد. براى مثال در قسمت مقالات تربيتى و اخلاقى مى توان ٰٰپيام بمادرانٰٰ(سال يک شمارهٴ ١) ٰٰلزوم توافق بين پدر و مادرٰٰ(سال ٤ شمارهٴ ٣) ٰاتلوا آياتالله فى کلّ صباح و مساءٍٰٰ(سال ٤ شمارهٴ ٥) را از ايادى امرالله جناب فروتن نام برد. مقالات ٰٰحاسب نفسک من قبل ان تحاسبٰٰ (سال ١ ش ٧) و ٰٰنفس امّارهٰٰ (سال ٦ ش ١٢ و ١٣) و ٰٰلايعترض احد علی احدٰ، (سال ٦ ش ١٨) و ٰٰاهميت تشويقٰٰ(سال ٩ ش ١) را از جناب روحى ارباب و مقالهٴ ٰٰبشر و دعاٰٰاز خانم باهرهٴ ژوبين و مقالهٴ ٰٰمطالعهٰٰ(سال ٥ ش ١٤) از آقاى صادق مهربان را نامبرد.
براى نمونه قسمت کوتاهى از مقالهٴ ٰٰاهميت تشويقٰٰبقلم جناب روحى ارباب بنظرتان مىرسد:
ٰبراىٰما که در ظلّ امر الهى مستظليم الحمدلله از خزائن قلم ابهى آنچه اسباب فلاح و نجاح است ارزانى داشتهاند. اگر قدمى بوسيلهٴ هر فردى از افراد در راه خدمت و آسايش اهل عالم برداشته شده اجرش را شارع مقدّس و مبين و شارح و ولىّ امر نازنينش منظور داشته و در کتاب الهى مذکور شدهاست.
الواح مبارکه و مکاتيب و توقيعات متعدّده مشحون به تشويق فرد فرد احبّاست. ما که پروردهٴ يد عنايت الهيه هستيم و مرزوق از خوان نعمت او و مأمور باطاعت و انقياد از سجاياى حسنهٴ مرضيّه چه نيکو است که در اين طريقهٴ ممدوحه گام برداريم و با حسن نيّت و صفاى قلب مشوّّق يکديگر باشيم. فىالمثل اگر کسى قيام به تبليغ نمود زبان بمدح و ستايش وى گشائيم و اقدام خير او را بخوبى ياد کنيم. اگر فردى جلاى وطن کرد و در راه محبوب هجرت و غربت اختيار نمود همه يکدل و يک زبان اين فداکارى را تمجيد و تحسين نمائيم...ٰٰ.
٣ _ شرح حال و مقالات تاريخى:
اوّل _ شرح حال: اين سلسله مقالات مندرجه در مجلّّدات آهنگ بديع متعدّد و بسيار جالب است که از آنجمله بتعدادى از آنها اشاره مىگردد. اوّل شرح حالٰحضرت ولىّامراللهٰٰبقلم (ايادى امرالله) جناب فروتن (سال ١ ش ١٣ و ١٤) ٰ،ٰشرح حال جناب نعيمٰٰ(سال ١ ش ٥ تا ٩) بقلم آقاى دبير مؤيّد، ٰٰشرح حال دکتر اسلمنتٰٰ(سال يک ش ١٠) وٰتوماس بريک ويلٰٰ ترجمهٴ جناب (ايادى امرالله) ابوالقاسم فيضى. ٰٰتاريخ حيات آقا سيد مهدى گلپايگانى ٰٰبقلم فضلالله شهيدى (سال ١ ش ١٣). ٰمارى ملکهٴ رومانيا بقلم آقاى احمد يزدانى (سال ٢ شمارهٴ ١ و ٢)، ميس مارتاروت ترجمهٴ آقاى هوشنگ نعيمى (مهندس) (سال ٢ شمارهٴ ٥ و ٦)، و ملاّبهرام اخترخاورىٰٰنقل از جناب فاضل مازندرانى (سال ٢ ش ٦)،ٰاستاد جوانمرد شيرمردٰٰ(سال ٢ ش ١٠) بقلم بهمن جوانمردى ٰ،ٰشرح شهادت حاجىميرزامحمّدرضاى شهيد (سال ٢ ش ٧ تا ١٠) بقلم حضرت ابوالفضائل، ٰٰآقاميرزامحمّدناطق اصفهانىٰٰ (سال ٢ ش ١١ و ١٢) بقلم بهجت ناطق، ميسيس ماکسول. (سال ٣ ش ل و ٢) نقل از اخبار امرى سال ١٠٢ بديع ٰٰدکتر عطاءالله خان افغان، اوّل من آمن در سمرقندٰٰ (سال ٣ ش ٢) بقلم جناب فاضل مازندرانى،ٰمکتوبى از فنلاندٰٰشرح حال اوّل من آمن فنلاند ترجمه از جلد هشتم عالم بهائى، تولستوى و امر بهائى (سال ٣ ش ١٢ و ١٤) ترجمهٴ الف. ظهورى، ٰٰشرح حال جناب نبيلزادهٰ (سال ٣ ش ٢ و ٣) بقلم سهيل سمندرى، ٰٰلقائى شاعر کاشانىٰٰ(سال ٤ ش ٧ _ ٨) بقلم آقاى روحالله مهرابخانى، ٰٰمشکين قلمٰٰ(سال ٤ ش ١٦) اقتباس از مقالهٴ جناب حسن محبوبى، ٰٰشهادت دکتر برجيسٰٰ(سال ٤ ش ١٧) بقلم روحالله مهرابخانىٰ، ٰايادى امراللهٰٰ (سال ٥ ش ٣و ٤ و ٥) بقلم دکتر شاپور راسخ، ٰٰحيرت قاجار، ابوالحسن ميرزا ملقب به شيخالرئيسٰٰبقلم جناب عبدالحميد اشراقخاورى (سال ٥ ش ١١ _ ١٨)، ٰٰدکتر يونس افروختهٰٰ (سال ٥ ش ٣، ٤ و ٥) بقلم دکتر شاپور راسخ ،ٰٰصحبت لارىٰٰ و شعر معروف او (سال ٦ ش ١٠) بقلم آقاى روحالله مهرابخانى، بياد شجاعترين زنان عالم (سال ٦ ش ١٦ و ١٧) بقلم محمّدعلی فيضى. ٰٰشرح حال جناب سمندر قزوينىٰٰ(سال ٧ _ ش ٤ _ ٨) بقلم عبدالحميد اشراقخاورى، ٰٰبراى اوّلين بارٰٰ(سال ١٠ شمارهٴ ١) شرح حال ميس شارپ،خانم بهيهٴ نادرى،ٰٰخانم روحانگيز فتحاعظم بقلم آقاى ع صادقيان،ٰجناب نورالدين فتحاعظمٰٰ(سال ٨ ش ١١) بقلم جناب هوشمند فتحاعظم، ٰٰمفاخر رجال غربٰٰبقلم خانم باهرهٴ ژوبين (سال ١٠ ش ٢ و ٣).
در اين قسمت براى نمونه قسمتى از مقالهٴ شهادت دکتر برجيس بقلم آقاى روحالله مهرابخانى بنظر خوانندگان مىرسد:
ٰٰسبحانه سبحانه از او مىطلبيم عباد خود را مؤيد فرمايد بر دو امر بزرگ... عبراتيکه ازخشيةالله نازل شود قطرات دمىکه در سبيلش بر خاک ريزدٰٰ.
بار ديگر خاک پاک کشور ايران که هر شطرى از آن بخون جانبازى آميخته است و در پاى هر نهالش دم مطهّر شهيدى ريخته و لالههاى گلگونش همه آغشته بخون است و شقايق سرخ رنگش نشانى از فدا و وفاى عشّاق مجنون، شاهد فاجعهاى جانگداز گرديد و گلستان جاويد شهر کاشان هيکل لَخت لَخت و آغشته بخون شهيدى را در آغوش خويش جاى داد. گذشتِ روزگار تارک دوستان جانباز جمال ابهى را بتاج افتخارى مبارک داشت و عاشق صادقى براى اثبات عشق خويش آستين بخون انباشت ... اکنون که اين عبارات رقم مىگردد پانزده روز از آن يوم مهيب مىگذرد و شهر بظاهر آرام است و قاتل و شرکاء جرم در زندان و تحقيقات ادامه دارد. و امّا مردم کاشان جز جمعى بىبصيرت از وقوع اين حادثهٴ بىسابقه متأثّر و يکزبان باعث چنين فاجعهٴ ننگين را لعنت مىنمايند. آه که آن نفس پاک همچنانکه شهادتش تاجى مبّهى بفرق دوستان اين مدينه گذاشت در مدّت حيات نيز ملجأ درماندگان و پناه بيچارگان و فريادرس مرضاى فقير و بىامان در دورترين محلاّت کاشان بود. رفتار او با تمام مردم بنوعى بود که محال است بتوان آنرا در اين مقاله که قلم لرزان اين عبد از شدّت تأثّر باشکال به نگارش آن ادامه مىدهد بنگارد. همين کافى است که در وصف او بگوئيم که بهائى بود و جامع جميع کمالات انسانى ...).
دوم _ مقالات تاريخى: در اين قسمت از مقالات ذيل نام مىبريم: ٰٰداستانهاى تاريخى اقتباس از تاريخ نبيلٰٰبقلم جناب روحى ارباب در مجلدات سال اوّل وٰنوروزهاى تاريخىٰٰوٰتقويم آهنگ بديعٰ (سال ٣ شمارههاى ٢ تا ٨) بقلم آقاى هوشمند فتحاعظم که شرح آن از قبل مذکور شد و يکى از قسمتهاى بسيار جالب و آموزنده و بديع از سلسله مقالات تاريخى است.
در مقدّمهٴ اين مقالات چنين آمدهاست: ٰٰاز بدايت خلقت تاکنون چشم روزگار گردش ليل و نهار و پيدايش خزان و بهار بسيار ديده و عالم وجود بساط نوروزى فراوان گسترده ولی از يکصد و چهار سال قبل (تاريخ مقاله شهرالبهاء ١٠٥ بديع است نگارنده) تا حال از يومى که بمثابهٴ بصر است از براى قرون و اعصار و بمثابه نور است از براى ظلمت ايّام، نوروزهائى گذشته است که آفتاب و ماه شبيهاش را نديده و حافظهٴ ايام نظيرش را ضبط ننموده...ٰٰسپس بتدريج بشرح وقايع مهمّهٴ نوروزهاى سال ١٨٤٥ و ١٨٤٦، ١٨٤٧، ١٨٤٨، ١٨٤٩، ١٨٥٠، ١٨٥٢، ١٨٦٣ و ١٩١٩ پرداختهاند.
از شمارهٴ دوم سال سوم تا شمارهٴ ١٩ همان سال وقايع مهمّه در هر ماه بهائى با استناد بکتب تاريخى امر از شهرالبهاء تا شهرالعلاء تحت عنوان ٰٰتقويم آهنگ بديعٰٰبطرزى شيوا برشتهٴ تحرير درآمدهاست.
از جملهٴ ديگر مقالات تحقيقى و تاريخى بسيار جالب مقالهٴ ٰٰملک ايران و ملکوت يزدانٰٰبقلم آقاى روحالله مهرابخانى (سال ٤ ش ١٠ و ١١) است که در مقدّمهٴ آن چنين آمدهاست.
ٰٰسطور ذيل در شرح عظمت و شهامت ايران و ايرانيان است و مجاهدات محيّرالعقول اين سامان خصوصاً در مقامات روحانى و بذل کوشش در پيشرفت امر مظاهر الهى در جميع اعصار و ادوار با رعايت اختصار بنگارش آمده که در چند شماره از مجلّهٴ بديعهٴ آهنگ بديع از نظر خوانندگان عزيز خواهد گذشتٰٰ.
مقالهٴ ديگر در زمينههاى تاريخى که بسيار آموزنده و قابل توجّه است عبارت ازٰخطابات قلم اعلیٰٰبقلم جناب محمّدعلی فيضى است که در سال ششم در شمارههاى ٩و ١٠ و ١١ و ١٤ و ١٥ و ١٦ و ١٧ و ١٨ و ١٩ درج شدهاست و شامل شرح حال مختصر مخاطبين الواح ملوک و شأن نزول آنها و عواقب احوال مخاطبين آن الواح مهيمنه است (اين مقالات بعداً بصورت کتاب درآمدهاست).
آنچه فوقاً مذکور شد نمونههائى از تعداد زيادى مقالات مشابه است که امکان نامبردن همهٴ آنها در اين مقام نيست.
٤ _ مقالات استدلالی (عقلی و نقلی)
از آنجملهاند ٰٰهفت دليل اعتقاد يک دانشمند بخدا تأليف الف. موزون،ٰٰترجمهٴ آقاى يوسف قديمى ٰٰعلم و نظم جهانى (سال ٤ ش ١٩) ترجمهٴ آقاى مهرابخانى. ٰٰانسان و خداٰٰ (سال ٥ ش ١٨) بقلم آقاى بهرام بصارى ٰٰبهشت و دوزخٰٰ(سال ٤ شمارهٴ ٧ و٨) ٰٰداستان آدم و حواٰٰ (سال ٧ شمارههاى ١ _ ٢ _ ٣) و ٰٰاثبات الوهيتٰٰ (سال ٨ شمارهٴ ٨) و مقالات ٰٰدلائل الوهيّتٰٰو ٰٰاثبات الوهيّتٰٰاز شمارههاى ٧ سال نهم شروع و بشمارهٴ ١٢ ختم مىگردد بقلم آقاى ميراحمد صادقزاده و ٰٰمزاياى قوانين الهى بر قوانين بشرىٰٰ (سال ٤ شمارهٴ ٦) بقلم خانم بهيهٴ نادرى.
براى نمونه قسمتى از مقالهٴ اخير درج مىگردد: ٰٰ... اوّل آنکه هريک از اعمال و رفتار قبيحه اصل و منشأش يکى از نفسانيات ذميمهٴ انسانى است و شجرهٴ فساد ريشهاش در دل و فؤاد باشد مثلاً سرقت و قتل علّتش حرص و کينه و يا صفات رذيلهٴ ديگرى است و کذب منشأش جبن و عدم شهامت اخلاقى است و امثال ذالک و قوانين بشرى جمعاً ظاهرى است و بيشتر جنبهٴ مجازات دارد هيچگاه در قلوب و ضمائر اثر نداشتهاست بلکه بظواهر امور ناظر است مثل اينکه باغبانى آنچه از علفهاى هرزه که در روى زمين مشاهده مىشود مقراض نمايد و حال آنکه ريشهٴ اين نباتات خبيثه در زمين باقى و اين چيدن باعث تزييد رشد و نمو شود بنابراين تا اخلاق ذميمه در سرائر بشر موجود جرم و خطا نيز بحال خود باقى است. قلم اعلی مىفرمايد قوله تعالی: ٰٰتانفس بمشتهياتشباقىجرم وخطا موجودٰٰدر صورتيکه قوانين الهى علاوه و مقدم بر دو اصل مجازات و مکافات به تنزيه و تقديس اخلاق پرداخته اساس رذائل را از بين برانداخته ريشهکن مىسازد و بجاى آن نهال بيهمتاى فضائل در صفحات قلوب غرس مىنمايد...ٰٰ.
٥ _ معرفى کتاب
آهنگ بديع در معرفّى کتب امرى بجوانان نقش بسيار مؤثّرى داشتهاست و اين مهمّ از قسمتهائى است که بطور مداوم دنبال شدهاست. کتبى که در طى ده سال اوّل اين مجلّه بخوانندگانش معرفى گرديده عبارتند از:
ديانت و مدنيت، حيات بهائى، مصابيح هدايت جلد اوّل، نظر اجمالی در ديانت بهائى، شرح شهادت جناب ميرزايعقوب متّحده، رحيق مختوم، محافل روحانيه و وظائف آن، گنجينهٴ حدود و احکام، ده اندرز تربيتى، مطالعات مقدّماتى در امر بهائى، رسالهٴ شهر عکا (ترجمه)، مائدهٴ آسمانى جزو اوّل از مجلّد ثانى، مصابيح هدايت جلد دوم، طرز رفتار با کودکان، رسالهٴ مبارکه در نظم ادارى، بدايعالآثار، تاريخ حضرت صدرالصدور، رسالهٴ مادّيون و الهيّون، بيان حقايق، روح انسانى، استفاده از نظريات داروين با آخرين دلائل علمى، روش پرورش نوباوگان، مقام و حقوق زن در ديانت بهائى، صلوة در امر بهائى، دستور زندگى، بقاى روح، آغاز و انجام بشر، لزوم دين، حافظه و طرق تقويت آن، کتاب درس تبليغ، کتاب راهنماى تبليغ، نظامات بهائى، درج لئالی هدايت، مقام شعر در اديان، امر بهائى (از آثار حضرت ولىّمقدّس امرالله)، رشحات حکمت، بهجتالصدور، بيان حقيقت، فرائد، ارتباط شرق و غرب، شرح حال اخوان صفا، مصابيح هدايت جلد سوم، خاطرات نهسالهٴ عکا، راهنماى نقشهٴ دهساله، مقالات ايادى امرالله جناب فروتن، مسکالختام سنهٴ مقدّس و گلشن حقايق.
٦ _ مقالات در مورد حکمت احکام _ عهد و ميثاق:
در اين قسمت از مقالات زير مىتوان نامبرد: ٰٰحکمت احکام و تعاليمٰٰ(سال ٤ ش ٢) بقلم آقاى هوشمند فتحاعظم، ٰٰجلوهٴ امر الهىٰٰ (سال ٥ ش ٩ و ١٠) بقلم خانم بهيهٴ نادرى و مقالات ٰٰميثاق الهى در نظر جناب ابوالفضائلٰٰ(سال ٦ ش ١٤ _ ١٥) و ٰٰوحدت جمع اهل بهاءٰٰ (سال ٧ ش ١٥) و ٰٰامر بهائى انشقاقناپذير استٰٰ (سال ٩ ش ٥) بقلم آقاى روحالله مهرابخانى. هريک از مقالات فوق داراى سبکى خاصّ و متانت و انسجامى درخور تحسين مىباشد که فرصت استشهاد بتمامى آنها نيست و فقط براى نمونه قسمتى از مقالهٴ ٰٰحکمت احکام و تعاليمٰٰبقلم آقاى هوشمند فتحاعظم بنظرتان مىرسد:
ٰهر صاحبدلی که روح و روانش از متابعت تعاليم الهيّه در اهتزاز است و کام جانش از اجراى حدود و احکام پروردگار شيرين و پرالتذاذ بيقين مبين مى داند که تديّن يعنى تمسّک بذيل دين مبتنى بر دو اصل متين است. ايمان و اطاعت. عرفان و عمل. لا يقبل احدهما دونالآخر. يعنى آنکس که بعنايت الهى بگنج ايمان دست يافت و مظهر امرالله را شناخت بايد من دون تأمّل و توقّف بموجب تعاليم و احکامش عمل نمايد و هرگز اجراى حدود را موکول بدانستن علت و حکمت آنها نکند...ٰٰ.
از مقالهٴ بسيار خواندنى و جالبٰٰميثاق الهى از نظر جناب ابوالفضائلٰٰبقلم جناب مهرابخانى فقط به قسمت زير اکتفاء مىشود:
ٰٰيکى از مسائلی که در سرتاسر حيات جناب ابوالفضائل قابل دقّت و توجّه است اين است که ايشان کمتر از امرى باندازهٴ اختلاف و مجادلت هراسناک بودهاند و اين براى آن بود که کمتر کسى بحقيقت تاريخ اديان و کيفيت علوّ و دنوّ آن چند واقف بود... در نامهاى که از کاشان نگاشته چنين مىگويد:
"برادر فرخنده گوهرم فدوى امروز نظر باينکه توجّه و ارادهٴ حق جلّ ذکره و عزّ اسّمه باتّحاد قلوب احباب و اتّفاق امور دوستان است بساط مباحث علميّه را برچيده و دفتر حلّ و ايضاح مسائل حکميّه را فرو پيچيده قبلهٴ من امروز ميزان ردّ و قبول و محک تميز غشّ از خالص امر مبارک است که هرکسى بقبول آن فائز گشت و اطاعتش را گردن نهاد از مقرّبين و اهل يمين محسوب و هر نفسى در مقام ردّ برآمد و از امر مبارکش سر باز زد از کفّار و اصحاب شمال مذکور شد ديگر فهم مطالب متعلّقه بمبدأ و معاد و بعث و جمع و رجوع را در ردّ و قبول عباد مدخليتى نيست ...ٰٰ.
٧ _ مقالات راجع به نظم بديع:
تشکيلات بهائى و امور سياسى (سال ٢ ش ١٧) و انتخاب وکيل (سال ٣ ش ١) بقلم آقاى هوشمند فتحاعظم و ٰضيافات نوزده روزهٰٰو ٰٰهدف تشکيلات جوانان بهائىٰٰ(سال ٥ ش ١٨) بقلم آقاى علی نخجوانى.
٨ _ و بالاخره مقالات متنوعهٴ مختلفه:
که هريک شأنى از شئون جامعه و مطلبى از مطالب متنوعهٴ امريّه را بيان مىنمايند و همه در ازدياد معلومات و وسعت نظر جامعهٴ جوان تأثيرات بسزائى داشتهاند که فقط براى نمونه بذکر بعضى از آنها مبادرت مىشود٠
ٰٰاصالت نوعٰٰبقلم آقاى دکتر امينالله مصباح (سال ٢ ش ٣ _ ٤) ٰٰمکتوب يک سرباز بسرباز ديگرٰٰترجمهٴ آقاى حبيب طاهرزاده (سال ٢ ش ٥). قطعهٴ کوتاه ٰٰچشم حقيقتٰٰبقلم کرين ترو ترجمهٴ جناب ابوالقاسم فيضى (ايادى امرالله) (سال ٢ ش ٨). "چگونه نام مبارک بهاءالله بگوش مردمان امريک رسيدٰٰ (نام مؤلّف ذکر نشده سال ٢ ش ١٧). ٰٰفرد مورتن سنٰٰترجمهٴ آقاى عزّتالله زهرائى (سال ٢ ش ١٨). ٰٰعيد اعظم رضوان سلطان اعياد استٰٰبقلم جناب علیاکبر فروتن (ايادى امرالله) (سال ٣ شمارهٴ ٣) ٰٰنفحات طيّبهٴ مکاتيبٰٰبقلم حضرت حرم امةالبهاء روحيهخانم (٣ شمارهٴ ٨)ٰٰمرقدين شريفين حضرت سلطانالشهداء و محبوبالشهداءٰٰبقلم آقاى مهندس جهانگير هدايتى. ٰٰتولستوى و امر بهائىٰٰترجمه الف ظهورى (سال ٣ ش ٧ _ ١٣ _ ١٤). ٰٰسفر حضرت عبدالبهاء بامريکاٰٰنطق خانم مرضيهٴ گيل ترجمهٴ آقاى عبدالحسين نعيمى (سال ٣ ش ١٥ _ ١٦) ٰٰمقام اعلیٰٰبقلم آقاى مهندس جهانگير هدايتى. اين مقاله مقارن با شروع ساختمان ستونهاى مقام اعلی در سال ١٠٥ بديع برشتهٴ تحرير درآمدهاست (سال ٣ ش ١٧). "حضرت شوقى ربّانىٰ" بقلم آقاى دکتر حبيب مؤيّد (سال ٤ شمارهٴ ١) ٰٰميز غذاى حضرت عبدالبهاءٰٰبقلم خانم شهناز وايت ترجمهٴ جناب هدايتالله سهراب (سال ٤ ش ١) "موسيقى"ترجمهٴ آقاى رهبر آگاه (بقلم خانم شهناز وايت) (سال ٤ ش ٧) "هنر و مکاتب آن" بقلم آقاى شاپور راسخ (سال ٤ ش ٩). "در سياهچال و قرهگهر"ٰٰبقلم آقاى دکتر يونس افروخته (سال ٤ ش ٣). "نظرى بگذشته" بقلم آقاى روحالله مبشّر (٤ ش ١٤.)ٰٰامر بهائى در امريکٰٰبقلم آقاى عبدالله مصباح (سال ٤ ش ١٥). ٰٰهنر و اجتماع از نظر ديانت بهائىٰٰبقلم آقاى مهندس کيومرث ايزدى (سال ٦ ش ١٦ _ ١٧ و ١٨ _ ١٩). ٰٰصلح و اطفال بهائى ٰٰترجمه از کتاب عالم بهائى بوسيلهٴ جناب جلال صحيحى (سال ٩ ش ٣). "سد منيع مرتفع شد" بقلم جناب احمد يزدانى (سال ده ش ٢ _ ٣). شمارهٴ مخصوص نسوان بمناسبت اعطاى حقّ مشارکت با رجال در عضويّت محافل مقدّسهٴ روحانيّه و بالاخره ٰٰمفاخر رجال غربٰٰبقلم خانم باهرهٴ ژوبين (سال ١٠ ش ٢ _ ٣). ٰٰقلب انسانٰٰبقلم آقاى بهرام بصارى (سال ٥ ش ١). ٰٰمقام زنٰٰبقلم آقاى هوشمند فتحاعظم (سال ٥ ش ٢. ٣).ٰٰابوالفضائل در زبان پارسىٰٰ بقلم آقاى مهرابخانى (سال ٥ ش ١١ _ ١٢). "صلح و جنگ" از آقاى کاظم کاظمزاده (سال ٥ ش ١٢)، و ٰٰبيست و پنج سال در ظلّ ولايت امراللهٰٰبقلم حضرت روحيهخانم ايادى امرالله (ترجمه) (سال ٥ ش ١٤)، "ولايت امرالله"بقلم دکتر پرويز جاويد(سال ٦ ش ١٤ _ ١٥) و ٰٰروح عالم زنده استٰٰ بقلم آقاى روحالله مهرابخانى (سال ٦ ش ١٨ _ ١٩).
٩ _ اشعار
فىالحقيقه آهنگ بديع نقش بسيار مؤثّرى در آشناکردن جوانان با اشعار شعراى معاصر بهائى و نيز شعراى صدر امر چون جناب عندليب و نيّر و سينا و جناب ورقا و امثالهم داشتهاست و اشعارى بسيار زيبا و دلنشين زينتبخش صفحات مجلّدات آن گشتهاست. اين اشعار بقدرى متنوع و هريک در نوع خود زيبا و جالب است که انتخاب نمونههائى از آن بسيارمشکل است.
يکى از اين اشعار کمنظير و زيبا که زينتبخش صفحات اين مجلّه در سال پنجم است شعر ٰٰبياد برجيسٰٰاست که توسط جناب هوشمند فتحاعظم در سال ١٠٦ بديع بياد شهيد دلير امر جناب دکتر سليمان برجيس سروده شده که نگارنده نتوانست از ذکر بعضى از ابيات آن در اين مقاله خوددارى نمايد. هرچند که شايد ذکر بعضى و ترک برخى ديگر خلاف انصاف و مروت باشد:
دوش ديدم بعالمم رؤيا نرم نرمک روم بسوى هوا
مىپرم ليک بىاعانت بال مىچمم ليک بى دخالت پا
جايتان سبز سيرها کردم اندر آن شب بگنبد خضرا
بود يکسر فلک چراغانى از مه وهفت پيکر و شعرى
مىنمودند کل تدارک جشن جشنى آراسته بنور و صفا
من در انديشهکاين همه زچه بود بزم بهر چه بود و جشن کرا
ناگهان يکتن ازملائک قدس سر بگوشم نهاد و با نجوا
گفت مرا عزيزمهمانى است بس شريف و گرامى و والا
زينت و افتخار خلد برين همدم اولياء خاص خدا
ماه رخشندهٴ سماء يقين پادشاه جليل ملک خدا
يا ٰٰسليمانٰٰکشور تقديس باش تا موکبش شود پيدا
ناگهان نغمهاى رسيد بگوش دلبر و دلنشين و هوش ربا
ميسرودند اهل باغ بهشت نغماتى بديع و بهجت زا
حوريات بقا باستقبال ترک گفتند جنت الماوى
ميهمان را همه پذيره شدند ازسرشوق و شور وحب و ولا
ديدم آخر زدور کوکبهاى با جلال و جمال وفر و بهاء
هيکلی پرشکوه چون سلطان مستقّر بر سفينهٴ حمرا
سرش آراسته بافسر عشق تنش انداخته رداء رضا
پيشبازانش از جلالت قدر جمعى از اهل عالم بالا
اين يک از شوق حبّذامىگفت و آن دگر مىسرود واشوقا
اين چنين واردبهشت شدند همه رفتند سوى عرش بقا
يا فىالمثل ابياتى چند از جناب خازن بختيارى که در قسمت ٰٰاز گذشتگانٰٰدر شمارهٴ نهم سال نهم درج شده:
جز تو هرچيز که بينم عدم اندر عدم است
جز طواف سرکويت همه بيتالصنم است
هرچه بينم بجهان پرتو آثار بهاست
رو بهرسو که کنم شمس جمال قدم است
اوج افلاک سراسر طرباندر طرب است
مرکز خاک يکايک نعم اندر نعم است
هرکجا مىنگرم رايت صلح است بلند
هر طرف ديدهگشايم خيم اندر خيم است
اين همه هلهله از اوست که اندر عربست
اين همهولوله از اوستکه اندرعجم است
اين همه همهمه و زمزمه در ارض و سما
جمله از سلطنت مالک لوح و قلم است
آن گدائى که از اين باده يکى قطره چشيد
هيچ شک نيست که اندر دو جهان محتشم است
آن سرافراز که سر در قدمش کرد نثار
جاودان زنده بود تا بابد محترم است
مرتفع گشت ابر اوج ثريّا علمش
منصعق شد همهٴ آفاق ز نور قلمش
ايضاً در همين قسمت در شمارهٴ يازدهم سال دهم از استاد محمّدعلی سلمانى :
ندانم از تو کسانى که رو بپرهيزند
کجا برند دل و بعد با که آميزند
فداى تو سر و جان گر قبول فرمائى
بهرکجا که نهى پا هزار جان ريزند
به قتلگاه شهيدان خويش گر گذرى
دوباره زنده شوند و زخاک برخيزند
ز عشق بس نکنم گر مرا بفتوى عقل
هزار بار کشند و بدارم آويزند
چنانکه جمع نگردند باهم آتش و آب
نشايد عشق و صبورى بهم درآميزند
بصلح باش تو با کائنات کاهل بها
بجنگ رو نکنند و بخصم نستيزند
و بالاخره شعرجلوهٴ حقّٰٰاز آقاى شاپور راسخ که در روز اوّل محرم ١٣٢١ شمسى سرودهاند و در شمارهٴ دهم سال چهارم بطبع رسيده، نمونههائى از يکدنيا شور و شوق در قالب شعر و ادب است:
نيمه شب شيراز درخوابى خوش است
آسمان چون مجمرى در آتش است
اختران دروى بسان اخگرند
ژاله گوئى بر گل نيلوفرند
مرغ حقّ بر شاخه بيدى کهن
با نسيم از حقّ همى راند سخن
کاى مسيحا دم کجا شد حقّ بگوى
وندر اين آرامگه جز حقّ مجوى
يا حقّ از رخساره يکسو کن نقاب
تا بتابى در دلم چون آفتاب
صبحدم چون آفتاب دلفروز
جامه زر دوخت بر بالاى روز
مؤذن مسجد بزد بانگ نماز
خلق بگشودند چشم از خواب ناز
اوّل ماه محرم رخ نمود
حقّ نقاب از چهرهٴ خود برگشود
مرغ حقّ بربيد بن گفتا بباد
مژده بادا مژده بادا مژده باد
اسامى شعراى متقدمين که آثارشان در آهنگ بديع طبع و به تلطيف احساسات خوانندگان و غنىتر شدن سرمايهٴ ادبى آنان کمک نمودهاست از اينقرار است: جناب اديب بيضائى، جناب طاهره، جناب عندليب، جناب فاضل شيرازى، جناب عباس قابل، جناب گلپايگانى، جناب ناطق، جناب نبيل زرندى، جناب نيّر و جناب سينا سدهى، جناب نوش، جناب ورقا و جناب لقائى. ناگفته نماند که بعضى از نفوس فوق صرفاً بنام شاعر در جامعه شناخته نمى شوند زيرا فقط گاهگاهى شعر سرودهاند ولذا آشنائى با اين جنبه از آثار آنان نيز مغتنم بودهاست.
از شعراى معاصر بدون رعايت تقدّم و تأخّر اسامى همهٴ نفوسى که شعرى از آنان بطبع رسيده مذکور مىشود باشد که حقّ وفا بعمل آمده باشد٠
جناب غلامرضا روحانى، جناب هوشمند فتحاعظم، جناب عباس طاهرى، جناب دکتر امينالله مصباح، جناب بلبل معانى، جناب نعمتالله ذکائى بيضائى، جناب خليل سهيل، جناب دکتر شاپور راسخ ، جناب احمد نيکونژاد، جناب بدر باستانى، جناب علی ممتازى (فاضل يزدى)، جناب عزيزالله سليمانى، جناب عبدالحميد اشراقخاورى، جناب ضياءالله موسىزاده، خانم فاطمهٴ منزوى، خانم وقار صفائى. جناب قدرتالله مهرآئين، جناب ابراهيم شيروانى، جناب صدرالدين حبيبى کرمانشاهى، جناب عبدالصّمد دستورى، جناب احمد انصارى، جناب علی خاتمى نورى، آذر منير تبريزى، جناب فيروز براقى، جناب ابوالقاسم جاويدپور، جناب ميرزامنير وفائى، جناب اسماعيل اقبالی، و بالاخره در خاتمهٴ اين مقال بجاست که ذکرى از تمام نويسندگانى که در مدّت ده سال اوّليه انتشار آهنگ بديع آنرا اعانت نموده و با آثار قلميّهٴ خود در اتّساع دائرهٴ معارف و ادبيات احبّاى الهى خصوصاً جوانان عزيز سهمى بسزا داشته اند بشود. کسانيکه در کنار اسمشان ستارهاى بچشم مىخورد نفوسى هستند که آثار قلميّهشان متعدّد بوده و آهنگ بديع بيشتر از مقالاتشان استفاده نمودهاست آقايان و خانمهاى:
عبدالحميد اشراق خاورى، روحى ارباب، سيروس ارجمند، علی اعظمى، پرويز آگاه، شهريار اخترخاورى، جلال الفت، رهبر آگاه، ايرج ايمن، مهدى اشراق، دکتر امينالله احمدزاده، محسن آوارگان، فرزانهٴ افروخته، کيومثرث ايزدى، رستم آهورائيان، پرويز ايزدى، حشمتالله آل ندّاف، دکتر فروغ بصّارى، م. بهمنيه، بهرام بصّارى، رحمتالله برهانى، دکتر منصور برجيس، ذکائى بيضائى، بهمن جوانمردى. ذکرالله خادم (ايادى امرالله) دکتر پرويز جاويد، دکتر روحالله خوشبين، علی جابرى، حبيبالله حکيمى، روحالله جاويد، حسين خدادوست، علی اکبر حدّاد، مسعود خمسى، جاويددخت خادم، ژنا خادم، دکتر طاهرهٴ خدادوست، منوچهر ذبيح، عزتالله زهرائى، طاهرهٴ رادپور، عزّتالله ذبيح، عباس رفسنجانى، دکتر شاپور راسخ، حسين رستگار، نصرالله رستگار، علیاکبر روحانى (محبالسلطان)، دکتر مهرى راسخ ، باهرهٴ ژوبين، عزيزهٴ دهقانى، بهرام زاميادى، شکوه رضائى، عباسقلی شاهقلی، مهندس عباس شهيدزاده، .١.م شاهد، هدايتالله سهراب، فضلالله شهيدى، فضلالله شوقيان، دکتر مهدى سمندرى، عنايتالله سهراب، سهيل سمندرى، ضياءالله شمسى، عزيزالله سليمانى، سيمين شکوهى، روحالله سخنور، حشمتالله شهريارى، مهندس هوشنگ صيحون، الف_ ظهورى، اديب طاهرزاده، جلال صحيحى، هوشنگ طراز، عطاءالله صلحپرور، حبيبالله طاهرزاده، ميرصمد صادقزاده، علیاکبر فروتن (ايادى امرالله)، هوشمند فتح اعظم،* ابوالقاسم فيضى (ايادى امرالله)، يوسف قديمى، گلوريا فيضى، جواد قوچانى، عبدالله فاضل، سهراب فريدنى، فاضل مازندرانى، علی فيروز، دکترسيروس علائى، حسام فروغيان، منوچهر عليزاده راستان، محمّدفلاح،* محمّدعلی فيضى، رحمتالله فرهنگى، پروين فروتن، عزتالله فرّخ روز* ع صادقيان، سعيد عنايتى، دکتر باهر فرقانى، روحالله مديرمسيحائى* ابراهيم منصورى، محسن نعيمى (دبير مؤيّد) هوشنگ مجيدى، فيروز موزون، موهبتالله مدرس، مهندس سعيد معتمد، بدرالملوک موزون، امينالله لامع، عبدالحسين نعيمى* ابراهيم مولوى، دکتر امينالله مصباح* علی نخجوانى، هوشنگ نعيمى، جمشيد مغناط، قدسيهٴ ناظمى، بهجت ناطق، بهيهٴ نادرى، دکتر حبيب مؤيّد، حسن محبوبى، خسرو مهندسى، ايرج متحدين، محترم نيکوبين، روحالله مبشّر، صدر مهدوى، ماشاءالله مشرفزاده (دکتر)، دکتر هوشنگ مهرآسا، منوچهر مبّشر، رضوان يار شاطر* احمد يزدانى، مهندس جهانگير هدايتى، سيدحسين هاشمىزاده (متوجّه)، حسين وحدت حقّ، محمد هدائى، مظفر يوسفيان، حبيب هزارى، حشمتالله وحدت.
کسانى که گاه باسم اعضاء ٰٰکميسيون آهنگ بديعٰٰو گاه بنام ٰٰهيأت تحريريّهٰٰو ٰٰهيأت ادارىٰٰدر تهيّه و انتشار اين مجلّه پرارزش زحمت کشيدهاند بدون رعايت تقدم و تأخّر اسامى آنان مذکور مى گردد.
جنابان شاپور راسخ، هوشمند فتحاعظم، ابراهيم مولوى، ابراهيم منصورى، سيروس توفيق، حشمتالله مؤيّد، منوچهر ثابتيان، خليل سهيل، ايرج متحدين، ايرج ايمن، عزتالله زهرائى، روحالله مديرمسيحائى، خسرو مهندسى، محسن آوارگان، عزتالله فرّخروز، عزيزالله تهذيب، روحالله مبشر، شاهبهرام ايرانىنژاد، رستم ارجمندى، روحالله توفيق، هدايتالله احمديه، منوچهر مستقيمى، مهدى سعيدى نيا، کيخسرو نامورى، افلاطون پيمان، معرفتالله سبحانى، ايرج پيمان، جوانمرد جوانمردى، شهود خاضع، ضياءالله موسى زاده، هوشنگ مهرآسا، جمال حدادزاده، عبّاس ربّانى، ايرج خاضعى، سعيد عنايتى، عنايتالله صادقيان، و ايرج ضميرى.
بديهى است زحماتى که منشيان محترم محفل مقدّس ملی و اعضاء لجنهٴ جوانان و لجنهٴ نشريّات کشيدهاند سهم بسيارمهمّى در پيشرفت امور اين مجلّه داشتهاست.
همچنين بجا است از کسانيکه در تايپ کردن مطالب آهنگ بديع زحمت کشيدهاند نام برده شود:
امةالله طاهرهخانم جذاب (علائى) محبوبهخانم پارساخو، صمديّهخانم موسىزاده، خانم رخشان، جناب کيخسرو نامورى و جناب ايرج خاضعى.
کسانيکه در استنسيل و امور صحافى مساعدت نمودهاند آقايان عليمحمّد لميعى، علی خرسندى و وحدت نظيرى و کسانيکه زحمات امور چاپ، برش و گراورهاى آهنگ بديع را بعهده داشتهاند جناب آزردگان، جناب زانيچخواه و جناب ميثاقى بودهاند. همچنين نمايندگان فروش آهنگ بديع در ولايات سهم مؤثّرى در ترويج اين نشريّه و توزيع آن بين مشترکين اين مجلّه داشتهاند باشد که تمام نامبردگان در فوق که بنحوى از انحاء در اين خدمت عظيم سهمى داشتهاند و در حال حاضر هريک در کشورى بخدمات امريهٴ خود ادامه مىدهند بياد اين مشروع جليل و براى ادامهٴ رسالتى که بر عهده داشتهاست هريک بنحوى که مقتضى دانند همم عاليهٴ خود را جهت پشتيبانى و اعانت نشريات موجود بهائى بلسان فارسى بکار برند و از ارواح مقدّسهٴ نفوسى از آنان که ديگر در بين ما نيستند مدد طلبند و همه با هم در راه توسعه و نشر معارف بهائى همگام گردند چه بفرمودهٴ هيکل مبارک حضرت ولىّ مقدّس امرالله:
ٰٰ... امناى الهى بايد در فکر انتشار و ازدياد نفوذ و تنظيم و ترتيب و توسعهٴ دايرهٴ اين مجلاّت امريّه باشند اخبار و بشارات روحانيّه را بعنوان مجلات امريه من دون استثناء ارسال نمايند و احبّاء را به اشتراک وتبرّعات و تحرير مقالات تشويق کنند و هرگونه مساعدهٴ مالی و ادبى نمايند تا انشاءالله اين مجلاّت مراياى صافيهٴ تعاليم الهيّه و وقايع تاريخيّه و اقدامات محافل روحانيّهٴ شرق و غرب گردد و انعکاسات بديعهاش جم غفيرى را مطّلع و آگاه سازد و بشريعهٴ بقا هدايت نمايد...ٰٰ.
شمارههاى مخصوص
يکى از اقدامات مفيد و مهمّ مجلّهٴ آهنگ بديع همچنان که در بسيارى مجلاّت معتبر مرسوم است تهيّه و انتشار شمارههاى مخصوص بود. اين شمارهها، گاه به وقايع جارى جامعهٴ امر اختصاص داشت، مثل کنفرانسهاى بينالقارات و بينالمللی، گاه به وقايع مهّم تاريخى، مثل صدمين سال نزول کتاب اقدس، و گاه به يادبود شخصيّتهاى امرى مثل حضرت ورقهٴ عليا و ديگران.
اين مجموعهها که شامل مقالات و تحقيقات در مواضيع متنوّع و مهمّ امرى است، و هميشه چندشمارهٴ مجلّه را در يک مجلّد جاى مىدهد، منبع سرشارى براى محقّقين و محصّلين معارف امرى محسوب مى شود. ذيلاً فهرست اين شمارههاى مخصوص به ترتيب سالهاى انتشار درج مىشود:
سال انتشار تعداد شمارههاى هر مجلّد موضوع
سال هشتم ٣ _ ٢ کنفرانس کامپالا
سال هشتم ٨ _ ٧ کنفرانس ويلمت
سال هشتم ١٠ _٩ کنفرانس استکهلم
سال هشتم ١٣ _١٢ کنفرانس نيودهلی
سال هشتم ١٨ _ ١٧ مقام اعلی
سال دهم ٣ _ ٢ مخصوص نسوان
سال پانزدهم ١٠ _ ٩ _ ٨ به ياد حضرت ولىّامرالله
سال هفدهم ٦ _ ٥_ ٤ به ياد حضرت ورقهٴ عليا
سال هجدهم ٦ _ ٥ _ ٤_ ٣يادبود کنفرانس لندن(١٩٦٣)
سال بيست و دوم ٩ _ ٨_ ٧_ ٦صدمين سال اعلانعمومى امرالهى
سال بيست و پنجم ٤ _ ٣ صدمين سال شهادتحضرتغصناطهر
سال بيست و ششم ١٠_٩_٨_٧_٦پنجاهمينسالصعودحضرت عبدالبهاء
سال بيستوهشتم ٢ _ ١ صدمين سال نزول کتاب اقدس
***
آهنگ بديع
حسن علائى
پس از اينکه مقدّمات انتشار مجلّهٴ آهنگ بديع توسط جنابان اشراقخاورى، کاظم کاظمزاده و سهراب پيمان آماده شد سال بعد لجنهٴ جوانان بهائيان طهران اين فکر و آرزو را بمرحلهٴ عمل درآورد و بنابراين مىتوان گفت که اين نشريه از ثمرات نهضت جوانان * بشمار مىرود. لجنهٴ جوانان طهران يک هيأت تحريريهٴ پنجنفرى مرکب از روحاله مديرمسيحائى، ،شهاب زهرائى، منوچهر بنان که اوّلين مقالهٴ يک شهيد را در اوّلين شماره نوشتهاست، ابراهيم منصورى و فيروز موزون تشکيل داد. کار انتشار مجلّه مخصوصاً قسمتهاى تکثير بعهدهٴ اين ٥ نفر بوده، مقالات پس از تصويب لجنهٴ جوانان به تصويب محفل روحانى طهران مىرسيده امور ماشيننويسى مجلّه در منزل جناب دکتر مهاجر ايادى امرالله متمرکز بوده و از منزل ايشان استفاده مىشد. هيأت تحريريّه در همان آغاز کار طبق گزارشى که در شمارهٴ ٢ مجلّه بمناسبت جشن جوانان تشکيل شده چاپ شدهاست مطالب چهار شمارهٴ آهنگ بديع را تهيّه نموده و به تصويب لجنهٴ جوانان ومحفل مقدّس روحانى طهران رسانيده و ضمناً عدّهاى از فضلا را بعنوان نويسنده افتخارى انتخاب کردهاند و کارتهاى خبرنگارى را جهت عدّهاى تهيه و صندوق خاصّى جهت مکاتيب واصله در نصب نمودهاست. بنابراين اوّلين شمارهٴ مجلّهٴ آهنگ بديع در اوّل شهرالّشرف سال ١٠٢ بديع مطابق سال ١٣٢٤ شمسى تحت ارشاد و هدايت
_______________________________
* نهضت جوانان بهائى داستان مفصل دارد که روزى بايد به نقل آن پرداخت. وقتى بدستور حضرت ولىّامرالله سنّ اعضاى تشکيلات جوانان پائين آورده شد گروهى از جوانان پرشوق و شور به عضويّت آن لجنه ( لجنهٴ جوانان طهران) برگزيده شدند و تحوّلات عظيمى را به پشتيبانى محفل مقدّس روحانى طهران آغاز کردند که از آن جمله تأسيس آهنگ بديع، ايجاد انجمن سخن، براه انداختن کمسيونهاى ٥ نفرى تبليغ جوانان را بايد ياد کرد عکس نخستين لجنهٴ جوانان که منشأ چنين نهضتى بوده در آرشيوها موجود است.
محفل مقدّس روحانى طهران و سرپرستى لجنهٴ جوانان طهران و با همت و فداکارى هيأت تحريريهٴ آهنگ بديع انتشار يافت. فهرست مندرجات اوّلين شماره از اينقرار است: لوح مبارک حضرت عبدالبهاء جامعهٴ جوان بهائى، پيک شهيد، ادبيات، تعالت هذهالقوه. مشهودات ما، راپرت اقدامات سهماههٴ جوانان طهران، علامات ظهور درآلمان، آداب معاشرت، پيام به مادران، نهنگ آتشى، تهيّهٴ مقالات، شنيدنيها، اوّلين بهائى ژاپن، تو همان سيّد بابى هستى، اعلان.
پشت جلد مجلّه در شمارههاى اوّليه ساده بوده ولی به تدريج با عکسهاى تاريخى و طرحهاى زيباى رنگى تزئينات جالب جلائى فوقالعاده يافت. تا جائيکه مورد تحسين همهٴ صاحبدلان قرار گرفت.
هدف از انتشار مجله ارتقاء سطح دانش امرى قاطبهٴ جوانان بهائى فارسىزبان در سراسر عالم بود. براى آگاهى بيشتر به منظور و مقصود خادمان اين نشريه سرمقالهٴ اوّلين شمارهٴ آن عيناً نقل مىگردد:
آغاز سخن
به يارى خداوند پاک و بىهمتا و شمول تأييدات باهرهٴ مولاى توانا حضرت ولىّامرالله روح ماسواه فداه و در تحت توجّهات ومساعى ذيقيمت محفل مقدّس روحانى طهران و با کمک دوستان عزيز الهى که نسبت به جامعهٴ جوان علاقمندند اينک نخستين شمارهٴ آهنگ بديع را به پيشگاه ياران عزيز الهى تقديم مىداريم.
محرّک و مشوّق ما در اين امر خطير در مرتبهٴ اولی احساسات قلبيهٴ خفيّهايست که جوانان را به داشتن يک نشريهٴ آبرومند که آئينهٴ تمامنماى افکار بديعهٴ آنان و نمايندهٴ بارز و مبيّن روح پرفتوح ايشان باشد تشويق و ترغيب مىکند و سپس اميد موفّقيت در انجام اين مقصود و هدف عالی بنحو اکمل و انتظار بذل توجّه و استقبال شديد بىنظير ياران الهى است. در اين قرن نورانى و کور رحمانى سزاوار چنان است که تشکيلات جوانان بهائى از هرحيث وسعت و استحکام يافته و حتّىالمقدور داراى مزايائى باشد که جامعهٴ جوان را در اکمال و انجام وظائف مهمّهاش يار و معينى بىنظير باشد. تشکيل کمسيونى بنام هيأت تحريريّهٴ نشريّه از طرف لجنهٴ جوانان بهائى طهران و ترتيب و تنظيم يک نشريهٴ آبرومند براى ايجاد نهضتى جديد که محرّک ومشوق جوانان در اقدامات سريع و مؤثّر باشد طلايهٴ آنست از بذل مساعى فوقالعادهاى که جوانان جانفشان در يک آتيهٴ نزديک و پرافتخار متجلّى خواهند نمود تا آنجا که موقعيّت بما اجازه مىداد در ترتيب و تنوّع و جالبيّت و مصوّر بودن مجلّه و مبتنى بودن آن بر دستورات مبارکه و ايجاد مزاياى مهمّ ديگر کوشيديم تا علاقمندان به مطبوعات امرى را که هريک داراى روحى لطيف و نکتهسنجند مطبوع و دلپسند آيد. بطور کلّى مى توان گفت هدف غائى از انتشار اين نشريه ذکر نکات دقيقهٴ اخلاقى و تنظيم مطالب متنوّعهٴ علمى و تاريخى و اجتماعى و درج مسائل مربوط به نظم ادارى و نظريّات و عمليّات لجنهٴ جوانان بهائى طهران و کميتههاى تابعهٴ آن و تشويق جوانان باذوق و دانشمند بهائى به نگاشتن مقالات سودمند و ايجاد حسّ مطالعه و ابتکار و تشويق بآموختن معلومات امرى و علمى و بيان چگونگى حيات بهائى است. به پيروى از اين نيّات است که ما، جوانان را به همکارى فکرى و قلمى و مادّى دعوت مىکنيم و اميدواريم که اين نشريّه به تأييدات الهى آئينهٴ تمامنماى افکار علمداران صلح دنياى آتيه گردد. صدر اوّلين نشريهٴ آهنگ بديع مزيّن باين لوح منيع مبارک حضرت مولیالورى است:
هوالله
اى مردميدان وقت گوى وچوگان است و هنگام اسبتازى وجولان. اگر گوى از اين ميدان ربائى رستم دستان و نريمان ايران شير ژيان گردى و پيل دمان. اين ميدان عرفان است و اين دشت بيان. پس با نطقى پاک و قوت روحالقدس زبان بگشا و تشنگان را بمعين صافى ملکوت ابهى هدايت نما.عع
نشريهٴ آهنگ بديع در بدو کار با وسائل و امکانات بسيار محدود و در اثر تلاش و کوشش مداوم جمعى از جوانان خدام و مطلع روز بروز مراحل پيشرفت تدريجى را پيمود.
آهنگ بديع که اوّلين نشريّهٴ غيرخبرى جامعهٴ بهائى ايران است پس از چندى از صورت محلّى خارج شد و جنبهٴ ملّى پيدا کرد و پايههاى دائرهٴ خدمات و امکاناتش وسعت يافت. نشريّه چه از نظر کيفى و چه از نظر ظاهر پيشرفت جالبى کرده و عليرغم مشکلات و عدم امکاناتى که وجود داشت توانست جاى ثابت و مشخّصى را در عالم مطبوعات بهائى براى خود باز کند و همواره چون ستارهاى بر آسمان مطبوعات بهائى مىدرخشيد. اوّلين شمارهٴ آهنگ بديع در ٢٦ صفحه انتشار يافت. وجه اشتراک آن سالانه براى ١٩ شماره ١٧٠ ريال، ١٠ شماره ٩٠ ريال و ٥ شماره ٤٥ ريال تعيين گرديد. آدرس مکاتباتى آهنگ بديع براى افرادى که در طهران سکونت داشتند صندوق مجلّه در حظيرةالقدس ملّى جنب مجمع جوانان و جهت نويسندگان و نمايندگان مقيم ولايات طهران _ سراى حاجىرحيمخان، شرکت نونهالان، فؤاد احمدپور تعيين شدهبود ولی بعداً آدرس تغيير يافت.
خادمان آهنگ بديع طىّ عمر طولانى اين نشريّه شمارههاى مخصوص انتشار دادهاست که ذيلاً به ذکر آنها مبادرت مىورزد. هشتمين سال اين مجلّه با شروع جهاد جهانى روحانى ده ساله مقارن بود و طىّ آن دوره چهار شمارهٴ مخصوص بمناسبت کنفرانسهاى چهارگانهٴ بينالقارات، کامپالا، ويلمت، استکهلم و دهلی و يک شماره بمناسبت اختتام بناى مقام اعلی انتشار داد. سال ١١٢ بديع آغاز دهمين سال آهنگ بديع بود اين سال را آهنگ بديع جشن گرفت و شمارهٴ مخصوص بهمين مناسبت نشر داد و همچنين در همين سال شمارهٴ مخصوص جهت اماءالّرحمن که با مقالهاى از حضرت حرم انتشار يافتهاست در سال ١١٧ بديع شمارهٴ مخصوصى بياد مولاى محبوب اهل بهاء و حضرت ولىّامرالله انتشار يافت و در سالهاى ١١٧ و ١١٨ بشمارههاى مخصوص بياد حضرت ورقهٴ عليا و جشنهاى مئوى و اختتام نقشهٴ دهساله و انتخاب اوّلين بيتالعدل اعظم الهى و کنگرهٴ جهانى لندن (سال ١٩٦٣) انتشار يافت در همان سال بمناسبت ربع قرن خدمات مطبوعاتى جشن مجلّلی در طهران برگزار شد آن روز فيروز مصادف با نخستين يوم ايّام ها و مولود حضرت ربّ اعلی بود در محلّ برگزارى جشن نمايشگاه کوچکى از شمارههاى مختلفهٴ آهنگ بديع توجّه بازديدکنندگان را بخود معطوف ساخت نمايشگاه مذکور که با ذوق و سليقهٴ خاصّى ترتيب يافته بود معرّف تلاش و کوشش ٢٥ سال فعّاليّت و عشق و فداکارى کارکنان مجلّهٴ آهنگ بديع بود. هرچند بازديدکنندگان نهايت تحسين و تمجيد را معمول داشتند ولی تو گوئى دريائى عشق و خدمت در دل قطرهاى نشسته است. علاوه بر نمايشگاه مذکور لجنهٴ مجلّلهٴ آهنگ بديع با همکارى لجنهٴ ملّى جوانان برنامهٴ متّحدالشکلی جهت احتفالات ثابت جوانان در سراسر ايران تنظيم کرد که مقارن برگزارى جشن مذکور در طهران بمرحلهٴ اجراء گذارده شد نام برنامه آهنگ بديع و مطالب آن شامل الواح و آثار مبارکه، تاريخچهٴ يک ربع قرن آهنگ بديع، پيام لجنهٴ ملی آهنگ بديع، اشعار، مسابقه و مسائل ديگر بود.
در برگزارى مراسم جشن آهنگ بديع در طهران نمايندهٴ لجنهٴ ملّى آهنگ بديع پس از ذکر مختصرخدمات نشريهٴ آهنگ بديع از کلّيهٴ خادمان آن نشريه که طىّ مدت ٢٥ سال به نحوى از انحاء براى بقاء و ادامهٴ نشريّه و موقعيت آن تلاش کردهاند تشکر و قدردانى نموده سپس چندتن از اعضاء محفل ملّى ايران طىّ سخنان تشويقآميز خدمات اعضاء لجنهٴ ملّى آهنگ بديع را ستودند و کمک و مساعدت محفل ملّى را اعلام داشتند.
در سال ١٢٤ شمارهٴ مخصوصى بياد صدمين سال اعلان عمومى امرالله و در سال ١٢٦ شمارهٴ مخصوصى بمناسبت صدمين سال شهادت حضرت غصن اطهر و در سال ١٢٧ شمارهٴ مخصوص بمناسبت پنجاهمين سال صعود حضرت مولیالورى به دوستداران خود تقديم نمودهاست. در سال ١٢٦ بديع طبق دستور محفل مقدّس انتشار نشريهٴ آهنگ بديع مستقّلاً به لجنهٴ ملّى آهنگ بديع سپرده شد.
نوجوانان
يکى از تحولات مهمّى که در آهنگ بديع بچشم مىخورد و معرف آنست که کارکنان آهنگ بديع همواره نسل جوان جامعه را هدف قرار داده ايجاد بخش جديد است بنام قسمت جوانان. اين تحوّل از سن بيست و يکسالگى مجلّه بوقوع پيوست و تا مدّت ٢٥ سال مسؤوليّت اوّلين قسمت جوانان بر عهدهٴ لجنهٴ ملّى آهنگ بديع قرار داشت و پس از آن يعنى در بيست و هشتمين سال هيأت مخصوصى بنام هيأت تحريريهٴ نوجوانان انتخاب گرديد که مسؤول اداره و تنظيم قسمت مذکور بودند و بهمين مناسبت عنوان جوانان به نوجوانان تغيير يافت. اين بخش شامل آثار مبارکه بخطّ خوش، شعر، گلچينى از نامهٴ مهاجرين، پاسخ به نامههاى مهاجرين، مقالات علمى و ادبى، داستاننويسى، مصاحبه، آهنگ بديع، اطفال در همان شمارهٴ دوم يک صفحه براى اطفال اختصاص داد که با داستان کيخسرو آغاز شدهاست.
افزايش حجم
لجنهٴ آهنگ بديع در سال ٢٩ تصميم گرفت بر حجم و کيفيّت مجلّه بيفزايد و ضمناً بجاى شمارههاى دوگانه بذکر يک شماره رديف مسلسل در روى جلد با قيد نامهاى مربوطه اکتفا نمايد. کسانيکه با چاپ و انتشار نشريّات سر و کار دارند بخوبى واقفند که انتشار يک مجلّه کارى بس مشکل است مخصوصاً اگر بخواهند نشريهاى وزين و آبرومند و باب طبع گروههاى سنّى مختلف جامعه منتشر سازند و نشريهٴ آهنگ بديع از اين قانون مستثنى نبود و بهمين علت اغلب شمارههاى مجلّه بعلت عدم مطالب کافى با تأخير انتشار مىيافت.
مقالات آهنگ بديع در سالهاى اوّليّه توسّط لجنهٴ جوانان و محفل طهران تصويب مىگرديد سپس تحت نظر لجنهٴ تصويب تأليفات و مدّتى هم زير نظر لجنهٴ نشر آثار امرى به تصويب مىرسيد. در سال ١٢٦ بديع انتشار اين نشريه مستقيماً به لجنهٴ ملّى آهنگ بديع واگذار شد ترتيب تصويب مقالات در سالهائى که توسّط لجنهٴ آهنگ بديع انجام مىگرفت از اين قرار بود:
مقالات رسمى در دفترى ثبت مىشد و مقابل آن سه نفر براى مظالعه تعيين مىشدند که هرکدام يکمطلب را مطالعه کرده نظرات خود را يادداشت ميکردند در جلسهٴ بعد مطالب مورد بحث عمومى قرار مىگرفت و نظر نهائى اظهار مىگرديد و در بعضى مواقع نفر چهارم هم آنرا مطالعه مىکرده چنانچه اکثريّت با انتشار آن موافق بودند در مجلّه درج مىگرديد لجنهٴ آهنگ بديع يک نفر سردبير داشت کار سردبير اين بود که مطالب تصويبشده را جمعآورى کرده و شمارهٴ مجلّه را تنظيم و براى تايپ و تکثير ارسال مىداشت. يک نفر هم مسؤول فنى مجلّه بود که معمولاً باو مدير فنى مىگفتند. کار مدير فنى تنظيم صفحات، تهيّهٴ عکسها و امثال اين بود. از زمانى که لجنهٴ ملّى آهنگ بديع تشکيل شد نوعى نوگرائى و نوجوئى در آهنگ بديع پيدا شد که شايد از مقتضيات زمان نشأت مىگرفت. آثار اين تحوّل هم در ظاهر آهنگ بديع مشهود بود هم در محتواى آن. در ظاهر غالباً روى جلد با نقّاشيها و طرحهائى تزئين مى شد که آثار هنر نقاشى جديد در آنهامشهود بود. در محتوى نيز به تدريج گاهى آثار غيرامرى و حتّى شعر نو از شعراى بهائى و غيربهائى درج مىشد.
در سال ١٣٥٤ يعنى حدود سىامين سال مجلّه ابتکار جديدى بکار گرفته مىشد تا اوّلاً منابع نقدينهٴ مجلّه افزوده گردد ثانياً منابع و فضل و دهاء ياران مهد امرالله شناخته شود و ثانياً استعدادهاى نهفتهٴ نويسندگان و شاعران و طرّاحان شکوفان گردد. در اجراى اين اهداف محفل مقدّس روحانى ملّى ايران طىّ صدور متّحدالمآل به کلّيهٴ مراکز امريهٴ ايران از آنان درخواست نمود در يکى از طرق زير با لجنهٴ ملّى آهنگ بديع همکارى و معاضدت نمايند.
١ _ هرسال مطالب يک شمارهٴ آهنگ بديع را تهيّه و ارسال دارند.
٢ _ هرسال تمام قسمت اصلی با قسمت نوجوانان را تهيّه و ارسال دارند.
٣ _ قسمتى از يک شماره را تکميل و به لجنه ايصال دارند
بدينترتيب قدرى از سنگينى بار تهيّهٴ مقالات کاسته شد.
نشريهٴ آهنگ بديع که در آغاز طفلی نوپا و خردسال مطبوعات بهائيان ايران بود به تدريج رشد طبيعى خود را طى کرده بطورىکه روز بروز بر تنوّع مقالات و مطالب آن افزوده گرديد مطالب آهنگ بديع شامل مقالات علمى، ادبى، تحقيقاتى، عرفانى، نقشههاى مهاجرتى، مصاحبه با اعضاى بيت العدل اعظم الهى، شرح حال متصاعدين، ناشرين نفحات الله، عکسهاى تاريخى، مسابقهها، اشعار و در يک دورهٴ کوتاه تدريس زبان انگليسى بود. الواح و نصوص مبارکه با خطّ خوش همواره زينتبخش صفحات اوّليهٴ مجلّه مىشد. آهنگ بديع و مجلههاى امرى نظير اخبار امرى در سال ١٣٣٤ بعلّت تضييقات مملکتى موقتاً تعطيل و پس از چهارسال با افتخار و سربلندى و نيروى بيشتر راه خود را آغاز کرده و تا پايان عمر موفّق و پيروزى رسالت تاريخى مهمّى را که در عالم مطبوعات بهائى بر عهده داشت بانجام رسانيد و امروز وقتى دورههاى ٣٥ سالهٴ آهنگ بديع را ورق مىزنيم به دو نکتهٴ برجسته و مهمّ برخورد مىکنيم.
نکتهٴ اوّل همانطور که از يک جامعهٴ زنده و مترقّى انتظار مىرود هر شماره از شمارهٴ پيش زيباتر و پرمغزتر و پيشرفتهتر است و اين امر نشاندهندهٴ اين حقيقت بارز است که خادمان نشريهٴ آهنگ بديع براى بهبود مطالب و وضع ظاهرى آن از پاى ننشسته و تا سرحد امکان از تلاش و کوشش باز نايستادهاند.
نکتهٴ ديگر اينکه دورههاى سى و پنج سالهٴ آهنگ بديع مانند يک دائرةالمعارف بهائى منبعى سرشار از مقالات در زمينههاى مختلف معارف بهائى و گنجينهاى از الواح و آثار سائره در بارهٴ مسائل متعدده است که يقيناً سالهاى سال محلّ رجوع و استفادهٴ محققان و نويسندگان قرار گرفته و خواهد گرفت. کسانيکه با کار انتشار مداوم و مرتب يک نشريّه آنهم در شرائط نامساعد جامعهٴ بهائى از نزديک آشنائى ندارند بدرستى نمىتوانند در بارهٴ ميزان تلاش و کوششى که خادمان جوان و پرشور اين نشريّه بکار بردهاند قضاوت کنند و اگر بخواهيم محرّکى براى اين کار بشناسيم جز عشق، عشق به خدمت به امرالله چيز ديگرى را نمىتوان نام برد. نشريهٴ مذکور گاهى در صعود مولاى حنون مويه کرده و زمانى از فتوحاتى چون وصول به اهداف نقشههاى مختلفه و گسترش نظم جهانى حضرت بهاءالله شادى کرده و همهٴ اين وقايع تلخ و شيرين را که تعيينکنندهٴ سرنوشت جامعهٴ بهائى بلکه جامعهٴ بشرى بودهاند بر سينهٴ خود نقش کرده و براى آيندگان بيادگار نگاه داشتهاست در کوششها و تلاشهائى که کارکنان پرشور آهنگ بديع مبذول داشتهاند همواره باين بيان حضرت ولىّعزيز امرالله که شعار جميع مجلاّت امريّه است و خطاب به جامعهٴ بهائيان برما صادر فرمودند توجّه تامّ مبذول داشته
"وجه نظر بايستى جهانى گردد و نشريّهٴ شما روز بروز در حال ترقّى و تعالی و اقداماتِ عملی شود. هر اقتراحى که مىنمائيد مجدّانه همّت کنند و در نهايت وفادارى سنّت قديمهٴ امريّه را دائماً پيروى نمايند و در طريقهٴ خدمت و ابراز نظر بالمرّه جنبهٴ بىطرفى گيرند. داراى اسلوبى فصيح و نافذ گردند بدين طريق مىتوانند بسوى تقدير عالی خود مستمرّاً و بلاوقفه و سکون در حرکت و تقدّم باشند."
مطالب آهنگ بديع پس از تصويب هيأت تحريريّه و يا اعضاء لجنه قابل چاپ بود. شمارههاى اوّليّهٴ آهنگ بديع بطور استنسيل و بعدها بصورت آفست منتشر گرديد. هرچند در آغاز هدف مقالات و مطالب نشريهٴ آهنگ بديع قاطبهٴ جوانان بهائى بود ولی به تدريج سطح مقالات و تنوع آن در مسيرى قرار گرفت که هرطبقه از جامعه از آن بهرهمند مىگرديد. شمارهٴ اوّليّه حدود ٢٠ صفحه انتشار يافت و به تدريج بر صفحات آن افزوده شد. آهنگ بديع در طول مدّت ٣٥ سال جمعاً ٣٤٨ بار در افق مطبوعات امرى ايران طلوع کرد و در سال ١٣٥٩ شمسى مطابق سال ١٣٧ بديع بعلّت مداخلهٴ دولت و انقلابات مملکتى تعطيل گرديد. در اين مدّت طولانى صرفنظر از دوران تعطيل اجبارى موقتى صدها نفر از علاقمندان و خدمتگزاران صميمى بعنوان اعضاء هيأت تحريريّه و يا اعضاء لجنه براى انتشار آن صميمانه کوشش و جديّت کردهاند. حقّ اين است که از تمامى آن خادمان صميمى نام برده شود وليکن بعلّت فقدان آرشيو کامل فقط با استفاده از حافظهٴ دوستانى که امکان دسترسى بودهاست اسامى ذيل تهيّه گرديد.
خادمان
ا١ _ اوّلين هيأت تحريريه که در متن آمده است
٢ _ از سال دوم به بعد جنابان ١ _ هوشمند فتحاعظم ٢ _ ايرج ايمن ٣ _ الياس ظهورى ٤_ عبداله مصباح ٥ _ خليل سهيل ٦ _ شاپور راسخ ٧ _ ابراهيم مولوى ٨ _ ايرج پيمان ٩ _ مهندس هوشنگ نعيمى ١٠ _ رضوان اشرف ١١ _ مظفر يوسفيان ١٢ _ عزّتالله متوجّه ١٣ _ علی درودکار ١٤ _ حسين امانت ١٥ _ مهندس پرويز صمدى ١٦ _ دکتر خسرومهندسى ١٧ _ دکتر ايرج خادمى ١٨ _ دکتر محمود مجذوب ١٩ _ دکتر باهر فرقانى ٢٠ _ عنايتالله صادقيان ٢١ _ شميس ضرغام ٢٢ _ مهين پوررحيمى ٢٣ _ پوران رحمى ٢٤ _ علاءالّدين قدس ٢٥ _ کيوان بهىزاد ٢٦ _ هدايت رحمى ٢٧ _ ماهرخ گلستانه ٢٨ _ فريدون سليمانى ٢٩ _ فرهاد طلوعى ٣٠ _ هما احسان ٣١ _ فائزهٴ صديق ٣٢ _ پوران علائى ٣٣ _ دکتر هوشنگ مهرابى ٣٤ _ صالح مولوى نژاد ٣٥ _ سيروس توفيق ٣٦ _ ضياءالله موسى زاده ٣٧ _ يارشاطر ٣٨ _ عبّاس دباغى ٣٩ _ جوانمرد جوانمردى ٤٠ _ جليل معانى ٤١ _ دکتر تهذيب ٤٢ _ امير فرهنگ ايمانى ٤٣ _ دکتر کامبيز صادق زاده ٤٤ _ عبّاس کاشف ٤٥ _ هوشنگ محمودى ٤٦ _ فريدون وهمن ٤٧ _ ايرج متّحدين ٤٨ _ سيروس علائى ٤٩ _ پرويز جاويد ٥٠ _ حسن علائى ٥١ _ گلمحمّدى ٥٢ _ دکتر مهاجر ايادى امرالله.
يکى از اثرات مهمّ آهنگ بديع ايجاد کتاب خاطرات دکتر حبيب مؤيّد است بنا بر نامهٴ جناب دکتر لطفالله حکيم مقالهٴ مقام اعلی که بقلم دکتر مؤيّد درآهنگ بديع چاپ شده، حضرت ولىّامرالله امر فرمودند اين مقاله را در جمع احبّاء ارض اقدس بخوانند لذا در يکى از ايّام منتسب به حضرت اعلی مقاله با حضور حضرت ولىّامرالله خوانده شد و هيکل اطهر پس از ابراز محبّت و ملاطفت جناب دکتر مؤيّد را موظف فرمودند که خاطرات ذيقيمت خود را مشروحاً بنگارند و نتيجهٴ اين امر کتاب خاطرات حبيب است که در ٢ جلد چاپ و منتشر شد.
منتخبات
انتخاب چند مطلب، از انبوه مقالات، اشعار و مطالبى که در طى بيش از سى سال در آهنگ بديع منتشر شدهاند، نه آسان است و نه مىتواند تابع قاعدهاى مخصوص باشد. در عين حال، چند مطلبى که ذيلاً به نظرتان مىرسد، هريک به علّتى خاصّ انتخاب شده برخى روشنگر تاريخ ايجاد و نحوهٴ کار آهنگ بديع است و برخى ديگر نمايانگر موضوعهائى است که شاعران و نويسندگان در حدود پنجاه سال قبل بدانها پرداختهاند.
الف : چندخاطره،مندرج در شمارههاى١و٢سال سىام :
١ _ خاطرهاى از جناب عبدالحميد اشراق خاورى
٢ _ خاطرهاى از جناب دکتر علی مراد داودى شهيد
٣ _ خاطره اى از جناب دکتر ايرج ايمن
٤ _ دو قسمت از نامههاى جناب ابولقاسم فيضى ايادى امرالله
ب: مقالات منتخب
١ _ ٰٰقلب ٰٰنوشتهٴ جناب روحى ارباب (سال ١٩ شمارهٴ ٩)
٢ _ ٰٰکتاب مبينٰٰنوشتهٴ خانم بهيّهٴ نادرى شهيد (سال ١٨ شمارهٴ ١٠)
٣ _ ٰٰدعا و نيايشٰٰ نوشتهٴ کمالالدّين بختآور شهيد (سال ٢١ شمارهٴ ٧ و٨)
٤ _نامهاى از آلمان نوشتهٴ مارتا وايش (ترجمه) (سال ٦ شمارهٴ ١٨)
٥ _ ٰٰاسنادٰٰنوشتهٴ فريدهٴ سبحانى (سال ٢٤ شمارهٴ ٥ و٦)
ج : اشعار منتخب
١ _ ٰٰعروس بهارٰٰاثر جناب عزيزالله مصباح (سال ٢١ شمارهٴ ٢)
٢ _ ٰٰجلوهٴ حقّٰٰاثر دکتر شاپور راسخ (سال ٤ شمارهٴ ١٠)
٣ _ٰٰٰٰنغمهٴ موجٰٰاثر بهمن شارق (سال ٢١ شمارهٴ ١١ و ١٢ قسمت نوجوانان)
٤ _ ٰٰقيامٰٰاثر علی ممتازى (فاضل يزدى) (سال ٨ شمارهٴ ١٢ و ١٣.
چند خاطره:
١ _ خاطرهاىازجنابعبدالحميداشراقخاورى(سال سىام شمارهٴ ١و٢)
سال يکهزارو سيصد بيست و سه شمسى بود. تازه از مشهد بطهران آمدهبودم زمستان بود و هوا بشدّت سرد. هر روز بعد از ظهر در منزل جناب کاظم کاظمزاده که اينک مهاجر آمريکا هستند با جناب سهراب رستمپيمان که مهاجر ايتاليا است محفل انسى داشتيم. قسمتى را بتلاوت الواح و آيات الهيّه مشغول مىشديم و ساعتى را بسخنان جالب و استماع خاطرات ايّام حيات يکديگر مىگذرانديم. جناب کاظم کاظمزاده شرح تشرّف خود را بمحضر مولاى بزرگوار بيان مىفرمود و زمانى هم در بارهٴ نويسندگان معروف روسيّه مانند تولستوى و امثاله سخنى مىگفت. داستان آغاز آشنائى تولستوى را با امر مبارک شرح مىداد که چگونه بر اثر مطالعهٴ نمايشنامه باب ٰٰاثر نويسندهٴ مشهور روسىٰٰايزابلا گرنوشکىٰٰبا امر مبارک و ظهور جديد آشنا شد گاهى در بارهٴ داستانهاى کوتاه تولستوى که براى اطفال نوشته است بيان مىفرمود و نمونهاى از آنرا بفارسى براى ما ٰٰبىزبانهاٰٰکه آشنائى با زبان روسى نداشتيم نقل مىکرد. يکروز بياد دارم شرحى در بارهٴ کتاب معروف جنگ و صلح ٰٰتولستوىٰٰگفت و چنان جالب بود که ما را مسحور فرمود و همان سبب شد که بفکر مطالعهٴ آن کتاب افتادم و چندين بار آن اثر عجيب را مطالعه کردم. در ضمن خاطرات سفر تشرّف خود مىفرمود که حضرت ولىّامرالله جلّ سلطانه روزى با من در بارهٴ نويسندگان روسى و مقايسهٴ بعضى از آنان با شکسپير بيانات مفصلی فرمودند و بيان کردند که شکسپير چندهزار لغت در آثار خود بکار برده و داستايووسکى نويسندهٴ روس چندهزار لغت در آثار خود بکار برده... بحر بيان هيکل مبارک در آن روز بقدرى موّاج بود که عقل و هوش را تاراج کرد. جناب پيمان هم گاهى از خاطرات سفر خود نقل مىفرمود و مطالب شيرين بيان مىکرد ازجمله گفت پدرم رستم حضور حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه مشرف بوده که من در ايران متولّد شدم، تولّد مرا براى او که در ارض اقدس بود نوشتند و تقاضا کردند که از هيکل مبارک درخواست کند اسمى براى من تعيين فرمايند پدرم بحضور مبارک عرض کرد هيکل ميثاق جلّ ثنائه فرمودند:
ٰٰپسر رستم سهرابٰٰاست و نام مرا سهراب گذاشتند.
روزى سخن از جرايد و مجلاّت مختلفه که در دنيا منتشر مىشود بميان آمد و بحث در اين بود که کدام يک جامعتر و کاملتر و بىطرفتر و آزادتر است و بيان مبارک را که در بارهٴ اوراق اخبار فرمودهاند ذکر نمودند و بنده عرض کردم که جريدهٴ تايمس از جمله مزاياى آن اين است که بخطاب مبارک جمالقدم جل جلاله مخاطب گشته و در لوح شهداى سبعهٴ يزد مکرّر آن جريده را مورد خطاب قرار دادهاند و يا تايمس اى ناقل اخبار ... را مکرر بيان کردهاند... صورت آن لوح را خواستند عرض شد در رحيق مختوم مذکور است و آغاز آن لوح اينست. قوله تعالی:
ٰ"کنا ما شياًٰٰفى البيت و سامعاً حديث الارض ...ٰٰ" بارى دنبالهٴ بحث در بارهٴ جرايد و مجلاّت باينجا رسيد که اگر براى احبّاء هم مجلّهاى شامل مطالب تاريخى و تبليغى و ادبى و ... ٰٰبود بسيار مفيد بود، حاضرين همه فريادى از شعف کشيدند و اين فرياد بىاختيار بود. بحث در اينخصوص آغاز شد و پس از سه جهار ساعت بررسى و تحقيق قرار شد که همين انجمن مجلّهاى منتشر کند.
پس از تهيّهٴ لوازم اوّليّه، براى شمارهٴ اوّل آن مطالب سودمندى تهيه شد. يک وقت متوجّه شديم که اين مجلّه با اين همه هاى و هوى و فريادهاى شادى و سرور اسمى ندارد. قرار شد در يک جلسهٴ مخصوص تعيين اسم شود همه مجتع شديم خانمها و آقايان همه شرکت کردند انجمن صورت خاصّى بخود گرفت و هرکس چيزى گفت يکى گفت مجلّهٴ پيمان خوب است که اشاره بعهد و ميثاق هم هست، ديگرى فرمود، مجلّهٴ صبح تابان سومى فرمود ٰٰبامداد ظهورٰٰديگرى گفت ما ٰٰمجلّهٴ نجم باختر و مجلّهٴ کوکب شرقٰٰداشتيم بايد اسمى در اين رديفها پيدا کرد مانند شمس، مهر، قمر، ماهٰٰٰ... بحث طولانى شد يکى پينشهاد کرد که خوبست از الواح حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه جمله يا کلمهاى انتخاب شود، رأى قاطع شد و همه پسنديدند. کتاب مناجات روى ميز حاضر بود باز کردند يعنى جناب کاظمزاده تّفأل زدند... اگر گفتيد جملهٴ اوّلين سطر صفحهٴ دست راست که بايد اسم مجلّه را تعيين کند چه بود؟
در سطر اوّل صفحه عين اين بيان مبارک بود. قولهالاحلی:
ٰٰآهنگ بديع روح را طيران دهدٰٰ
همه يکصدا فرياد کشيدند و جناب کاظمزاده مشت محبّت محکمى بر روى ميز محبّت کوبيدند و فرياد زدند *آهنگ بديع*
مجلّه متولّد شد و اسمش هم تعيين شد ولی در آن وقت آن انجمن موفّق بنشر اوّلين شمارهٴ آن نشد زيرا موانع از هر قبيل موجود بود تا آنکه سال بعد جوانان روحانى بنشر آن همّت گماشتند و آن ٰ"آهنگ بديع"را در سراسر عالم امر منتشر ساختند.
آرى آهنگ بديع روح را طيران دهد.
اگر يکقرن را صدسال حساب کنيم اکنون ربع قرن است که اين مجلّهٴ زيبا آهنگ بديع خود را بسمع ياران مشتاق در شرق و غرب عالم امر مىرساند و البتّه در آينده هم اين موفقيّت بيش از پيش به هيأت مجلّلهٴ تحريريّهٴ اين مجلّه از طرف حقّ منيع عنايت خواهد شد. آمين
٢ _ از نامهٴ جناب دکتر عليمراد داودى ( سال سىام شمارهٴ ١و٢)
بياد دارم که اوّلين بار "آهنگ بديع"را که جانشين ٰٰپيک جوانٰٰشدهبود در کردستان ديدم اوايل اشتغال من به کار پس از فراغ از تحصيل بود. سرى پرشور داشتم و مثل همهٴ جوانان مست بادهٴ غرور بودم. دلم مىخواست سر برافرازم و خودم را و هرچه را که تعلقى به من دارد خوب و زيبا بهبينم.
اينک آهنگ بديعٰٰجلوه کرده و به بازار آمده بود. تا آنجا که گرد و خاک از آئينهٴ سينه مىتوان زدود و سالها را به کنار زد و باز پس نگريست اوّلين نسخهٴ آهنگ بديع را که ديدم با جلدى از کاغذ سفيد بود که دايرهاى بر گوشهاى از آن جاى داشت و اين دايره در هر شماره به رنگى ديگر مىنمود و در وسط اين دايره دو کلمهٴ آهنگ بديع را که به خطّ خوش نستعلين نوشتهبودند که البتّه در نظر کسانى مثل من هنوز بر نقوشى که به دست خيال مىپردازند و در ضمن آنها خطوط را به تصاوير نزديک مىرسانند رجحان دارد.
به يادم مى آيد که بر آن نوشته بودند که اين ٰٰنشريهٰٰرا لجنهٴ ملّى جوانان بهائى ايران مىنويسند. اسمى از جناب هوشمند فتحاعظم به نام مسؤول يا منشى يا مدير بر آن ديدم يا شايد اين اسم را در ذيل چند مقاله از مجلّه به صورت امضاى نگارنده يافتم. يا اينکه سالها بعد از آن زمان ارتباط اين مجلّه را در اوايل انتشار با اين اسم عزيز از ديگران شنيدم و بر آنچه خود از آهنگ بديع به ياد دارم افزودم و اينک گمان مىکنم که همه را يک جا ديده و در برخورد با نخستين شمارهٴ آن يافتهام. اگر هم چنين باشد آيا اين خود دليلی بر آن نيست که اين شماره در من بسيار اثر بخشيدهاست؟ انصاف بايد داد که چنين است. جوان بودم چيزى را يافته بودم که از آن من بود. دير آمده ولی شير آمده بود. انشاء فاخرى داشت به بهانهٴ اينکه همهکس بايد آن را بفهمد خود را در حد ابتذال نگاه نمىداشت. براى اينکه متاعى درخور مشترى باشد زرق و برق و زيب و زيور به خود نمىبست. بىپيرانه و گرانمايه بود. خلاصه خوب بود و سپاس بايد گفت که خوبتر شد. همه چيز هميشه در آن رو به کمال رفت. امّا بايد (لجنهٴ ملی آهنگ بديع) به اين خوانندهٴ خود جرأت دهند تا آهسته بگويد که ابتداء انتظام انتشار آن بيشتر از حالا بود.
بعد از آن مرتّب آهنگ بديع را مىخواندم تا آنجا که روزى به نظرم رسيد که شايد بتوانم چيزى در آن بنويسم. مطلبى را که در تبليغ بدان برخوردهبودم به صورتى که خود من صحيح مىدانستم درآوردم، پاک نويس کردم، در پاکت گذاشتم و از زنجان به آدرس شرکت نونهالان به پست دادم. يا اينکه گويا به آدرس يکى از خويشان خود در طهران فرستادم که به دفتر آهنگ بديع عرضه کند. بر طبق معمول پس از چند روز نامهاى در جواب من رسيد. تشويقم کرده و دلدارى و اميدوارى دادهبودند که بکوشم و رنج ببرم و استخوان خرد کنم تا شايد در آينده آنچه مىنويسم به تصويب برسد. سرانجام اين آينده رسيد و من توانستم نوشتهاى از خودم در آهنگ بديع بخوانم، بين آن ردّ و اين تصويب چهارده سال فاصله افتاد. پنهان نمىکنم که چندى پيش که اوراق دورافتادهٴ خاکگرفته از يادرفته را زير و رو مىکردم چند ورق کاغذ که گوشههاى آن از فرسودگى زرد شده بود به دست آوردم، خطّ خود را بازديدم. آنها را مرتب کردم و چون به عنوان راه يافتم مقالهٴ مردوده را شناختم. ذوق زده شدم. سندى يافته بودم تا لااقل به خودم اثبات کنم که نوشتهٴ من بد نبوده و با ردّ آن بر من ستم رفتهاست. شروع به خواندن کردم. هرچه بيشتر خواندم دستم در گرفتن برگها سستتر شد و چون به انجام رسيدم لبخندى تلخ زدم، (آهنگ بديع) حقّ داشت.
٣ _ دکتر ايرج ايمن عضو هيأت مشاورين قارهاى در غرب آسيا (سال سىام شمارهٴ ١و٢)
عضويت اين عبد در هيأت تحريريّهٴ آهنگ بديع از ابتداى دومين سال انتشار مجلّهٴ مزبور آغاز گرديد و تا سال ١٠٧ بديع که براى شرکت در اجراى نقشهٴ ششسالهٴ مهاجرت و تبليغ انگلستان و ادامهٴ تحصيلات بآن سامان عزمت کردم ادامه يافت. از ايّامى که در خدمات مربوط به تهيّه و انتشار آهنگ بديع شريک بودم خاطرات بسيار شيرين و فراموشنشدنى و آموزندهٴ بسيار دارم.
از جمله اعضاى هيأت تحريريّه در آنزمان جناب هوشمند فتحاعظم و جناب عبدالله مصباح و جناب الياس ظهورى بودند که هر سه نفر بخدمات باهرهٴ تاريخيّهٴ بينالمللی در سبيل امرالله موفّقند (جلسات هيأت تحريريّهٴ آهنگ بديع غروبها در گوشهاى از باغ باصفاى حظيرةالقدس ملّى تشکيل مىگرديد و گاه تا نيمهشب ادامه مىيافت. حضور در اين جلسات بقدرى مفيد و آموزنده و باشوق و شور بود که اغلب اعضاء از مدّتى قبل از تشکيل رسمى جلسه به حظيرةالقدس مىآمدند و در کارهاى ادارى مجلّه شرکت مىجستند.
در هيأت تحريريّهٴ نشريّه مطالبى که بصورت ترجمه ميٓرسيد براى تطبيق با اصل و اصلاح غالباً به جناب عبدالله مصباح ارجاع مى گشت. اين مطالب بيشتر توسّط جوانان پرشور اماّ کمتجربه که تسلّط کافى به دو زبان و به اصطلاحات امرى نداشتند تهيّه مىشد. جناب مصباح هرکدام از اين نوشتهها را که غالباً با خطّ و انشاى نامرغوبى هم ارسال شدهبود با دقّت کامل مقابله و اصلاح و در اغلب موارد مجدّداً ترجمه مىفرمودند و با خطّ (بسيار خوش) مرقوم مىداشتند و به هيأت تحريريّه تسليم مىنمودند. تا بنام فرستندهٴ اصلی درج و منتشر شود. کراراً اتّفاق افتاد که اعضاى هيأت تحريريّه بنا بتقاضا با موافقت نويسندهٴ اصلی اين قبيل مطالب از ايشان استدعا کرد اجازه فرمايند مطلبى را که با اين دقّت و زحمت مجدداً تهيّه فرمودهاند بنام خودشان در مجلّه درج شود وليکن جناب مصباح بدون استثناء در کلّيهٴ اين موارد اصرار نمودند تا مطالب مزبور بنام مترجمين و نويسندگان اوّليّه درج شود. اين نحوهٴ کار و اقدام مخلصانهٴ جناب مصباح چنان در روح جوانانى که مترجمين اصلی مطالب بودند تأثير مىکرد که غالباً با ذوق و شوق به اصلاح طرز کار خود مىپرداختند و با استفاده از تعليمات جناب مصباح به مترجمينى بسيار لايقتر و نويسندگانى بالغتر تبديل مى شدند. يکى از آن نفوس ساليان دراز از اعضاء هيأت تحريريّه و از نويسندگان مرتّب مجلّهٴ آهنگ بديع بود و در تهيّهٴ مطالب لياقت شايان تحسين تحصيل نمود در حاليکه اوّلين نوشتهٴ او را که اتّفاقاً بسيار مفصل بود جناب مصباح از ابتداء تا انتهى مجدداً تهيّه و مرقوم نمودهبودند.
در آن ايّام جناب فتحاعظم عهدهدار تهيّهٴ سلسله مقالات تقويم تاريخ امر بودند. در اين کار کلّيهٴ اعضاء هيأت تحريريّه با نهايت صميميت و اشتياق همکارى مىکردند و مطالب اين مقالات را جمعآورى مىنمودند و در اختيار جناب فتحاعظم قرار مىدادند و وقتى ايشان با انشاء بسيار شيرين و روان و جذّاب خود اين مطالب را مىنوشتند و در جلسه قرائت مىنمودند چنان ذوق و شوقى در اعضاء هيأت حاصل مىشد که گوئى هريک خود نويسندهٴ آن مطالب هستند.
روحيّهٴ همکارى و همراهى و فداکارى در اعضاء هيأت تحريريّه چنان قوى بود که بسيارى از مطالب را بدون ذکر نام نويسنده و يا مترجم در مجلّه درج مىکردند و استدلالشان اين بود که تهيّهٴ اين مطالب يک نوع خدمت امرى است. همانطور که اعضاء ساير لجنات و مبلّغين و مهاجرين عزيز خدمات خود را بدون ذکر نام و نشان انجام مىدهند لذا خدمات ناقابل آنان در تهيّهٴ مطالب نيز بايد بدون ذکر نام و نشان باشد. بعضى ازمطالب بسيار مفيد و جالب توجّه مجلّه در آن ايّام بهمين ترتيب تهيّه و نشر يافتهاست.
بارى دوران جوانى بود و شور و عشق خدمت به امر الهى.
گر نويسم شرح آن بىحدّ شود مثنوى هفتاد من کاغذ شود
اگر چنان روحيّه و نحوهٴ اقدامى نبود و نويسندگان مطالب با نهايت خضوع و خشوع و اشتياق اصلاحات مربوط به نوشتهٴ خود را نمىپذيرفتند هرگز اين کار دوام و قوام نمىيافت.
الحمدلله که بهمّت و فداکارى دوستان عزيز ديگر اين نشريه مستمراً تهيّه و منتشر گرديدهاست و ايّام بسيار سخت و مشکلی را پشت سر نهاده اميد است که ياران عزيز بهائى در ايران با تهيّهٴ مطالب بهتر و بيشتر در تکميل مندرجات آهنگ بديع بکوشند و در توزيع و انتشار و مطالعهٴ مطالب آن در جامعهٴ بهائى در سراسر ايران بيش از پيش جهد نمايند تا روز بروز بر کمال و جامعيّت و فايدهٴ اين نشريه افزوده گردد.
٤ _ از نامههاى ايادى عزيز امرالله جناب ابوالقاسم فيضى (سال سىام شمارهٴ ١و٢)
روحى لعظيم ولائکم الفداء شمارههاى آهنگ بديع که مرتّب مىرسيد يکى از ديگرى بهتر و اين است نشان هرچه تعلّق بامر الهى دارد روز بروز در ترقّى و تعالی بايد باشد حمد خدايرا که چنين است.
مرقومهٴ عزيز رسيد از زيارت شمارههاى آهنگ بديع ياد زمانى افتادم که در بحرين چقدر آرزوى وصول و زيارت شمارههاى آهنگ بديع را هميشه داشتم حمد مىکنم خدا را که اين يک کار ادامه يافت و تابحال در رگ جان نباض است. داراى قوّه و قدرت و نفوذ است چه از حيث مطالب و چه از حيث هنر و تشويق فىالواقع شايان تقدير است و هريک از ماها که از اين سرچشمهٴ جارى مستفيض مىگرديم بايستى از تمامى دل و جان شکرگزار باشيم اميد است که جميع نفوس که مشغول ادامهٴ اين خدمات نباض هستند مؤيّد و در ظلّ مراحم الهى محفوظ و در کمال افتخار بمانند و روز بروز بر رونق اين مؤسّسه بيفزايد. آيد روزى که عمارات چند طبقه براى آهنگ بديع تأسيس شود ولی لذّت اين ايّام سختى و فشار را ندارد.
مقالات منتخب:
١ _قلب (سال ١٩ شمارهٴ ٩) از روحى ارباب
در بيانات و آثار الهيّه اغلب بقلب اشاره شده و از اين لطيفهٴ ربّانى سخن بميان آمدهاست. در کلمات مکنونهٴ عربى مىفرمايد:
ٰٰيابن الّروح فى اوّل القول فاملک قلباً جيّداً حسناً منيرا لتملک ملکاً دائماً باقياً ازلاً قديماٰٰ. پس هرکس قلب روشن و پاکى داشته باشد برطبق اين بيان احلاى روحافزا مىتواند ملک دائم باقى ازلی و قديم را مالک شود.
در کلمات مبارکهٴ مکنونهٴ فارسى مىفرمايد:
ٰٰاى دوست در روضهٴ قلب جز گل عشق مکار ...ٰٰ پس قلب روضهاى است که قابل انبات گل عشق و محبّت الهى است. در همان کلمات مکنونهٴ فارسى مىفرمايد: ٰٰاى پسران ارض براستى بدانيد قلبى که در آن شائبهٴ حسد باقى باشد البتّه بجبروت باقى من در نيايد و از ملکوت تقديس من روائح قدس نشنودٰٰ.
در مناجاتى که از سماء مشيّت حضرت بهاءالله جلّ اسمه الاعلی عزّ نزول يافته مىفرمايد: ٰٰقلباً طاهراً فاخلق فىّ يا الهى...ٰٰ حضرت عبدالبهاء در مناجاتى کوتاه و مختصر که حاوى معانى بيشمار است مىفرمايد:
ٰٰپروردگارا قلب صافى چون در عطا فرماٰٰحضرت ولىّامرالله ارواحنا لتربته الفداء مىفرمايد:
قبل از هرچيز بايد قلب را پاک و نيت را خالص نمود...ٰٰاگر در بيانات مبارکه غور و تعمق کنيم يقيناً هزاران موضع از اين قبيل بيانات الهيّه را زيارت خواهيم کرد.
در موقع زيارت اين آثار يک سؤال پيش مىآيد که چگونه در آثار انبياى الهيّه در گذشتهٴ ايّام و در اين ظهور امنع اقدس به قلب توجّه و عنايت خاصّى شدهاست و چرا افکار و عقول ادباء و شعراء و نويسندگان و متفکّرين همواره معطوف قلب بودهاست. گمان مىرود جواب باين سؤال چندان دشوار نيست. همانطور که قلب حسّاسترين و مؤثرترين عضو بدن است. در عالم روح و معنى نيز محور جميع عواطف و احساسات انسانى بشمار آمدهاست چنانچه در مکالمه مکرّر مىگوئيم قلبم متأثّر شد و يا قلباً مشعوف شدم قلباً فلان چيز را دوست دارم و يا قلباً از فلانچيز متنفرم. فلانکس قلبى رؤوف دارد و يا بالعکس فلانکس قسىّالقلب است.
ٰٰترديدى نيست مايه و وسيلهٴ ترقيات روحانيّه و وصول به مقامات عاليهٴ الهيّه داشتن قلب پاک و طاهر است. قلبى که در اثر شنيدن يک آهنگ خوش روح بخش منبسط نمى شود، دلی که در اثر ديدن مناظر زشت و نازيبا متألّم نمىگردد، قلب نيست. وجه تمايز انسان از حيوان همان عواطف و احساسات لطيف انسانى است انسان خوشقلب از بدبختى و بيچارگى همنوعان خود متألّم مىشود. انسان خوشقلب راضى نمىشود که ذيروحى را از خود برنجاند و براى جلب منافع خويش وسائل تکدّر و ناراحتى ديگران را فراهم سازد، قلب پاک از زيارت آثار الهيّه لذّت مىبرد. دل بىآلايش از اصغاء کلمات ربّانيّه مهتزّ مىشود کسانىکه قساوت قلب دارند و از زحمت و مشقّت ديگران شاد و مشعوف مىشوند، افرادىکه نار حسد و بغض همواره در دلشان زبانه مىکشد، نفوسيکه راحت و آسايش خود را در رنج و زحمت ديگران مىپندارند، آن گروه مردمى که همواره در صدد صدمه و ايذاء همنوعان خويش هستند يقيناً قلبشان مغبّر و مکدّر است. اينان از سرچشمهٴ حيات روحانى ننوشيدهاند و از باران نيسانى بهره و نصيب نبردهاند. مقام و رتبهٴ انسانى که بوظائف و تکاليف خود در برابر اين تاج وهّاج انسانى که باو عطا شده واقف و آگاه است بسيار بلند و رفيع است.
پس اگر اين بيان مبارک را زيارت مىکنيم که مى فرمايد اگر مالک قلب روشن و پاکى شوى مالک ملک ابدى هستى بايد يقين حاصل کنيم که قلب پاک چنين مقام بزرگى را در بردارد.
اگر در مناجات بدرگاه قاضىالحاجات از خدا مىخواهيم که قلب پاک و طاهرى بما عنايت فرمايد و يا قلبى چون درّ صاف عطا نمايد بايد از صميم قلب معتقد باشيم که با اين هديه و ارمغان الهى در دنيا و عقبى شاد و رستگار خواهيم شد. بيائيد بکوشيم تا باين موهبت الهى فائز گرديم قلوبمان را از زنگ ضغينه و بغضاء پاک و منزّه کنيم حسد را که بفرمودهٴ مبارک يأکل الجسد است بقلب خود راه ندهيم و از خود برانيم از غم ديگران ما هم متألّم شويم و با سرور و شادى همنوعان شريک و سهيم باشيم از گريهٴ بينوايان و درماندگان ما هم بگرييم و درد آنها را چاره سازيم در سحرگاه و شبانگاه بدرگاه پروردگار با تضرع و ابتهال مناجاتکنيم و از صميم قلب بگوئيم "پروردگارا قلب صافى چون در عطا فرما".
٢ _ کتاب مبين (مندرج در آهنگ بديع سال ١٨ شمارهٴ ١٠)
از بهيّهٴ نادرى
در رضوان ١٢٠ بديع جشن اعظم ابهى در سراسرجهان بهائى برپا بود جشن و سرورى که چشم عالم شبه آنرا نديده چه که اين عيد اعظم سرور اندر سرور بود و حبور اندر حبور.
جشن صدمين سال طلوع و اشراق نيّر آفاق جمالقدم جلّ ذکرهالاعظم و کشف نقاب از وجه آن محيى رمم حامل ارمغانى نفيس براى اهل عالم، عالمى رنجور و دردمند و جهانى فرسوده که از فشار تعصّبات و تعدّيات و اختلافات متنوّعه دچار استيصال و پريشانى است. ارمغانى بس ارزنده و بديع که کافل سعادت و ضامن صلح و سلام و حافظ وحدت اصليّهٴ بين انام است تا غبار دوئيتها و بيگانگىها از صفحات قلوب بزدايد و از قيد تعصّبات برهاند و نجات بخشد و بگلشن وحدت راه نمايد.
جشن خاتمهٴ مظفّرانهٴ نقشهٴ ملکوتى حضرت ولىّامرالله ارواحنا لرمسهالاطهر فدا، مولاى شفوق و رؤفى که مدّت ٣٦ سال حيات گرانبهاى خويش را صرف اجراى وصاياى حضرت عبدالبهاء و استحکام اساس مؤسّسات امريه و تشويق و ترغيب احبّاى الهى باجراى نواياى مقدّسه و تمهيد مقدّمات تأسيس ديوان عدل اعظم الهى که منصوص قلم اعلی و الواح وصاياى حضرت عبدالبهاء و آرزوى دل و جان آن مولاى باوفا بود فرمودند، نهنام و نشانى خواستند و نهٰٰسرور و شادمانى و کامرانى در اين عالم فانى جز ظفر و نصرت امر الهى طلبيدند و جز تحقق وعدههاى حتميّهٴ الهيّه آرزوئى نداشتند. و بهمينمنظور و براى اکمال مجهودات گذشته، نقشهٴ دهسالهٴ جهانى جهادکبير اکبر روحانى را باثر قلم معجزشيم خويش تنظيم و طرح و اهل بهاء را در سراسر جهان ببذل مجاهدت و شرکت در آن دعوت فرمودند. چه مهيمن و پرحلاوت است بيان آن مولاى حنون و هادى شفوق خطاب به دلدادگان روى دلارايش قولهالاحلی:
ٰٰيا احبّاءالبهاء يوم يوم شماست و وقت وقت شما آنچه اليوم لازم و واجب و مغناطيس تأييد الهيست قيام جمّ غفيرى از مؤمنين و مؤمنات از شيخ و شابّ و غنى و فقير و امّى و اديب و سياه و سفيد بر نصرت دين مبين است. بايد کلّ کثلّة واحده در سنين تسعهٴ باقيه قيامى عاشقانه ودليرانه نمايند و در بسيط غبراء منتشر گردند و بفرمودهٴ جمال قدم "قدم انقطاع بر کلّ من فىالارضين و الّسموات گذارند و آستين تقديس بر کلّ ما خلق من الماء و الطين برافشانند" و با قلبى فارغ و روحى خفيف و دلی افروخته و عزمى ثابت و قدمى راسخ در اتّساع دائرهٴ امرالله و انتشارنفحاتالله و استحکام اساس شريعتالله و ارتفاع صيت امرالله و ازدياد عدد پيروان مذهبالله ليلاً و نهاراً همت بگمارند. نعرهزنان و يا بهاءالابهى گويان بسوى اقاليم غيرمفتوحه ومراکز جديدالتأسيس بشتابند و بتأسيس مراکز منفرده که بمنزلهٴ نقاطند متوکّلاً علیالله مبادرت نمايند و اين مراکز منفرده را باسرع مايمکن در نتيجهٴ تبليغ و هدايت نفوس قولاً و عملاً بجماعات که بمنزلهٴ حروفاتند مبدّل نمايند و جماعاترا متعاقباً بمحافل محلّيّه که بمثابه کلمات تامّاتند تبديل دهند و در ازدياد اين محافل روحانيهٴ محلّيّه در ممالک مختلفه متمادياً همّت بگمارند تا وسائل انعقاد انجمنهاى شور روحانى متدرّجاً بکمال متانت فراهم گردد و محافل ملّى روحانى که بمنزلهٴ آيات بيّناتند تشکيل گردد و ارکان ديوان عدل الهى مرتباً منصوب شود و بر اين ارکان قبّهٴ بنيان الهى که بيت عدل اعظم و بمثابهٴ کتاب مبين است مرتفع گرددٰٰالی آخر بيانه الاحلی.
جنود حيات و سپاهيان نجات بنهايت انقطاع و توکّل باجراى فرمان حياتبخش سالار جند بهاء مولاى بيهمتا قيام نمودند در ممالک و ديار سيّار گشتند و نداى الهى را بسمع قريب و بعيد رسانيدند در نقاط معتکفه و جزائر بعيدهٴ کرهٴ ارض علم يابهاءالابهى را برافراشتند و جمّ غفيرى را در ظلّ خيمهٴ يکرنگ آئين نازنين الهى درآوردند در بذل مال و تقديم تبرّعات گنج از آستين بيفشاندند و در ميدان مجاهدت و مهاجرت چنان سمند همّت بتاختند که با شمول تأييدات الهيّه بالمآل مساعى و زحمات شبانهروزيشان در ظلّ راهنمائى و هدايت آن مولاى توانا ٰٰبتاج مفخرت عظمى متوّج گشتٰٰ ٰٰکتاب مبينٰٰتدوين گرديد و قبهٴ ذهبيّهٴ بيتالعدل اعظم الهى بر ارکان و اعمدهاى متين مرتفع و مستقر گشت. مصداق وعود انبياء سلف و آيات نازلهٴ در لوح کرمل تحقّق يافت کومالله بحرکت و صهيون برقص آمد سفينةالله بر جبل کرمل جارى شد جنين بيتالعدل اعظم که بقدرت و احاطهٴ کاملهٴ هيکل مبارک با يک اشارهٴ ٰٰکنٰٰ خلق شدهبود در مراحل شوراى بينالمللی انتصابى و انتخابى رشد و نمو نموده بمقام احسنالتّقويم نائل گشت و در ميقات مقدّر در ارض ميعاد جبلالرّب کوه خدا بعون و عنايت الهى متولّد شد.
چه جشن و سرورى از اين برتر و بهتر که بنيانى چنين متين و رزين استقرار يابد و آمال و آرزوى ١١٩ سالهٴ ياران باوفاى جمال قدم و ياوران پرابتلاى امر اعظمش تحقّق پذيرد مشروعى که کاملاً بدع و در تاريخ جهان بکلّى بى سابقه و بمقتضاى روح کور و دور اعظم الهى بعالميان ارزانى شود، مرجعى که بنصّ قاطع الهى ٰٰحلال جميع مشکلاتٰٰو ٰٰمرجع کلّ امورٰٰو ٰٰمصدر تشريعٰٰو مؤسّس قوانين و احکام غيرمنصوصه است، معهدى که بفرمودهٴ حضرت مولیالورى مصدر کلّ خير و مصون از هر خطا و ٰٰدر تحت حفظ و صيانت جمال ابهى و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحى لهماالفداستٰٰو آنچه قرار دهند ٰٰحقّ و مراداللهٰٰاست و ٰٰهرچه تقرّر يابد همان مانند نصّ استٰٰ.
اگر نظرى بمذاهب متعدّده و متباغضهٴ منشعبه از اديان سالفه افکنيم از عنايات متتابعهٴ الهيّه و فيوضات مستمرهٴ ربّانيّه که بنيان لايتزعزع اين آئين نازنين را چنين محکم و متين فرموده و حصن حصين امرش را باثر عهد و پيمان محکمش استوار ساخته و وحدت جمع اهل بهاء را تضمين فرمودهاست باهتزاز آئيم چه که ابواب اختلاف مسدود وموجبات انشقاق معدوم و عقائد و آراء خصوصى و اجتهاد فردى مردود ٰٰمرجع کلّ کتاب اقدس و هر مسألهٴ غيرمنصوصه راجع به بيتالعدلٰٰاست و اين وحدت نظر و مرکز توجّه جهت جامعهٴ جمع اهل بهاء است.
فىالحقيقه اهل بهاء و سرمستان جام بلا بايد در هر آن هزاران شکرانه بآستان الهى نمايند که در اين دور اعظم ابهى پيوسته در ظلّ هدايت و ارشاد الهى مستظل بودهاند.
حضرت ولىّامرالله و بيتالعدل اعظم الهى يعنى دو مرجع معصوم ومصون از خطا و دو رکن نظم جهانآراى الهى حضرت بهاءالله همواره با صدور دستورات مطاعهٴ مبارکه و ترسيم نقشههاى سماويّه راکبين سفينهٴ الهى را بساحل نجات دلالت فرموده و بسرمنزل مقصود هدايت نمود. پس بشکرانهٴ عنايات موفوره ومواهب مستمرّهٴ الهيّه سزاوار چنان است که عهد بندگى بياد آريم و کمر خدمت بربنديم و بشرط عبوديت قيام نمائيم در ظلّ آن مرکز انوار مستظّل گرديم و نقد حيات برکف چشم بر راه و گوش بر فرمان ديوان عدل اعظم الهى داريم و با اطاعت و انقياد کامل از آن هيأت عاليهٴ تقنينيه از آب حياتى که از سرچشمهٴ حکمت ربّانى در مجارى و قنوات مؤسّسات امريه سارى و جاريست سيراب شويم. اين است رمز موفقّيت ياران، اين است سبب صون و صيانت دوستان راستان اين است حبلالمتين و عروةالوثقاى ربّانى، اين است ضامن وحدت جامعهٴ بهائى.
٣ _ دعاونيايش (سال ٢١ شمارهٴ ٧ و ٨) (کمالالّدين بختآور)
آنان که با تعاليم روحانى پرورش مىيابند و با احساس عميق مذهبى و عرفانى زندگى مىکنند پيوسته با ادعيه و اذکار مأنوس و به تلاوت آيات الهى مشغول و مألوف مىباشند چنين اشخاص يقيناً نتايج حاصله از دعا و نيايش را در روح و قلب خود احساس نموده و خوب مىفهمند که اين سنّت سادهٴ مذهبى تا چهحدّ در تهذيب اخلاق مؤثّر و در کسب آرامش روح و سلامت نفس و صفاى باطن نافذ مىباشد.
دعا به خاطر ترس از دوزخ و يا ظمع جنت انجام نمىگيرد بلکه غايت اصلی آن عبارت از تکامل روحانى و ارتقاء معنوى بشر مىباشد در حقيقت دعا نردبان ترقّى و وسيلهٴ تعالی روح است. اگرچه مؤمنين واقعى در اجراى احکام و حدود مذهبى نظر به حکمت و فلسفهٴ آن ندارند و دعا و نيايش را صرفاً به خاطر عشق و محبّت الهى و اطاعت از احکام او انجام داده و آن را وسيله براى اظهار اشتياق خود بساحت قدس الهى مىدانند ولکن چون برخى از محققين طالب کشف حکمت و علت احکام و حدود الهى مىباشند لذا بىمناسبت نيست در توجيه اين حکم که در رسائل آسمانى مذکور گرديدهاست چند سطرى نگاشته شود تا يقين گردد که هيچ حکمى از احکام کتب مقدّسه بدون حکمت بالغه وضع نمىشود و هيچ امرى بدون منظور از سماء مشيّت الهى نازل نمىگردد در توجيه مسأله بدواً اين سؤال پيش مىآيد که دعا چيست؟ چرا بايد دعا کنيم ؟ و چگونه بايد دعا کنيم؟
در مورد اينکه دعا چيست قاطبهٴ حکماى الهى را عقيده بر اينست که نيايش عبارت از توجّه روح انسانى به عوالم روحانى و ارتباط با کانون غير مادى عالم و پيوند و بستگى با مبدأ اصلی جهان است بدينطريق که عقل و روح انسانى پس از آنکه وجود الهى را با اشراق ادراک نموده بدان موقن گرديد آن وقت نور ايمان را در قلب خود فروزان مىبيند و خواهى نخواهى بسوى دعا و نيايش کشيده شده با خضوع و التجاء به تسبيح و تحليل مىپردازد تا بدين وسيله با دوست حقيقى پيوند محبّت را محکمتر سازد.
انسان همچنان که در برابر شکوه و عظمت عالم سر تعظيم فرود مىآورد و مجذوب و مفتون جمال و جلال طبيعت مىشود در برابر حقيقت مطلق و قدرت عظيم و نامحدودى که جهان را مصوّر و منوّر ساختهاست به ستايش و نيايش پرداخته فطرتاً بسوى مبدأ اعلاى عالم جذب مى شود و همين انجذاب روحى است که سرچشمه و موجد دعا و نيايش بشمار مىرود. در حين دعا دستگاه وجود انسانى با منبع اصلی عالم که مرکز فرستندهٴ قواى روحانى مىباشد متّصل مىگرددوامواج روحانى و ارتعاشات معنوى را که از ساحت الوهيّت بر مىخيزد جذب مى نمايد و از فيض حياتبخش آن متمتّع و برخوردار مىشود. در حقيقت دعا و نيايش و انس با آيات آسمانى مانند اتّصال و ارتباط سيم به مخزن و منبع برق است که به محض اتّصال با مرکز فرستنده فوراً قواى معنوى سريان و جريان يافته خانهٴ دل به انوار معنوى روشن ومنور مىگردد. در اين وقت است که ساحت قلب و روح عرش الهى و منظر کمالات آسمانى گشته و مصداق آيهٴ ٰٰيا ابن الرّوح فؤادک منزلی قدّسه لنزولی ٰٰتحقّق مىيابد، در چنين حالت است که انسان آرامش و صفاى حقيقى يافته و از آلايش و خودخواهى آزاد و با ارادهٴ حىّ قدير متّحد مىگردد و خود را در عالمى عاليتر از عالم مادّى احساس مى کند اکنون با توجّه به اينکه عبادت وسيلهاى براى تکامل روح مىباشد.
معلوم است اگر نيايش با عرفان کامل انجام نگيرد و يا اينکه بر روى صفات و خصائل انسانى اثر باقى نگذارد و تار و پود روح انسانى را متأثّر نسازد و انسان پس از دعا و نيايش تحوّل روحانى در درون خود احساس نکند اين عبادت عبث و بىفايده خواهد بود.
روانشناس و پزشک عاليقدر فرانسوى دکتر الکسيس کارله در کتاب خويش بنام (نيايش) مى نويسد "صبح نيايش کردن و بقيهٴ روز را همچون يک وحشى بسربردن بيهوده است".
اکنون با توجّه بدين غايت و هدف تا زمانى که دعا و نيايش منتجّ و منتهى به تقرّب معنوى انسان با خدا نگردد و انسان را صورت و مثال الهى نسازد بىثمر خواهد بود... با آنکه بسيارى ازما کلمهٴ تقرّب الیالله را در خلال کتب مقدّسه مطالعه کردهايم ولی شايد در معنا و مفهوم اين کلمه تعمق نکردهباشيم عليهذا براى روشن شدن مفهوم حقيقى اين کلمه لازم است متذکّر شويم که منظور از تقرّب الیالله و يا نزديکى با خداوند تقرّب زمانى و تقرّب مکانى نبوده بلکه مراد از اين حکم فقط و فقط تقرّب معنوى مىباشد. پس انسان هرقدر مدارج ترقّى را بپيمايد و از نظر کمالات معنوى کاملتر گردد همان قدر با کمال مطلق که ذات بارىتعالی است ارتباط و تقرّب بيشترى يافته بخداوند نزديکتر خواهد شد. بنابراين وقتى که مىگوئيم غايت ادعيه و اذکار حصول تقرّب الی الله است مقصد اين است که انسان بوسيلهٴ دعا و نيايش کمالات بيشترى يافته و به منبع کمالات که ذات بارى تعالی است نزديکتر مىگردد تا قرابت معنوى حاصل شود. اکنون با توجّه به مطالب مذکوره خوب مى فهميم که تکامل روحانى انسان با مسألهٴ دعا و نيايش چه ارتباط مستقيمى دارد به حدّى که استمرار و توالی ادعيه و اذکار سبب تکامل روح و صفا و جلاى قلب انسانى گشته و همچنين ترک آن علّت قطع ارتباط معنوى بين انسان و مبدأ اصلی جهان مىگردد و قطع اين ارتباط سبب تدّنى و تنزّل انسان به مقام پست حيوانى مىشود اکنون مىتوانيم نتايج و اثرات دعا را به نحو زير خلاصه کنيم.
اولاً : آيات الهى و آثار نازله از سماء مشيّت بارى تعالی غداى روح و فؤاد است و روح انسانى بدون اين غذاى معنوى متنعّم نخواهد گرديد و به بلوغ معنوى نخواهد رسيد.
ثانيا: آيات الهى صيقلدهندهٴ روح و قلب بوده و بوسيلهٴ آن روان آدمى از رنگها و اوساخ عالم خاکى پاک مىشود و تلالؤ و صفاى حقيقى مىيابد چنانکه مىفرمايد: ٰٰالابذکره تستنير الصّدور و تقرّالابصار.ٰٰ
ثالثا: آيات الهى شفادهندهٴ جميع امراض روحى و طبيب آلام و اسقام درونى است چنانکه حضرت بهاءالله مىفرمايند:
ٰٰطبيب جميع علّتهاى تو ذکر من است فراموشش منماٰٰاکنون با توجّه به مطالب مذکوره اين نکته را نيز متذکر مىشويم که دعا و نيايش زمانى منتجّ به تحوّلات روحى و معنوى انسان مىگردد و هنگامى از عبادت ارتقاء و تعالی نفس حاصل مى شود که دعا از هر نوع شائبه و خدعه عارى و مبرى باشد.
اکنون مطالبى را که در شرايط دعا و نيايش در کتب مقدّسه ذکر گرديدهاست اختصاراً و بطور جداگانه در چهار اصل مورد مطالعه قرار مىدهيم.
شرط اوّل: طلب روحانى از نظر تعاليم اديان، عابد حقيقى و مؤمن واقعى با ادعيهٴ خالصانه و التجاء خاضعانه از خداوند مسألت دارد که علقهها و بستگيهايش را از عوالم ظاهرى و شؤونات مادّى گسسته و پيوندهايش را با حيات روحانى محکمتر سازد و او را در وصول به قلّهٴ کمالات عالم انسانى تأييد و توفيق بيشتر عنايت فرمايد.
سعدى عليهالرّحمه خوب گفتهاست :
طاعتآننيستکهبرخاکنهىپيشانى صدق پيش آرکهاخلاصبهپيشانى نيست
باتوترسم نکندشاهدروحانى روى کالتماس تو بجز لذّت نفسانى نيت
اگر بر آيات و نصوص بهائى نظر کنيم ملاحظه خواهيم کرد که در متون ادعيه و اذکارى که از قلم شارع بهائى و مبيّن آياتش نازل گرديده مقاصد اجتماعى مانند عدالت صلح و وحدت عمومى و کلّى جامعهٴ بهائى را در زيباترين و رساترين کلمات عرفانى تبيين فرموده و دعا و نيايش را يکى از طرق تذکّر و اسباب تحقّق نواياى مقدّسهٴ جامعهٴ بهائى در عالم انسانى دانستهاند. چنانکه در مناجاتى که با جملهٴ ٰٰپروردگارا مهرباناٰٰشروع مىشود مىفرمايند:
ٰٰخدايا مرا بر محبّت خود ثابت نما و بر جميع خلق مهربان فرما موفّق بر خدمت عالم انسانى کنٰٰ.
ايضاً در مناجاتى که با جملهٴ ٰٰخداوند مهربانا" شروع ميشود ميفرمايند: "خداوند مهربانا عنايت کن و مرحمت فرما تا علم وحدت عالم انسانى بلند کنيم و نورانيت آسمانى شرق و غرب را احاطه کند جميع احزاب متّحد شوند و حيات ابدى جويند و ترويج وحدت عالم انسانى نمايند و صلح عمومى انتشار دهندٰٰ.
ايضاً در مناجات ديگر هدف نهائى جامعهٴ بشر يعنى وحدت به اين کلمات بيان گرديدهاست:
ٰ"پروردگارا کلّ را تأييد فرما و توفيق عطا کن تا سبب آسايش جهان آفرينش گردند و شرق و غرب را آرايش بخشند و سبب الفت و اتّحاد عالم گردند".
شرط دوم. انقطاع
عاليترين شکل دعا و پرستش آنست که با انقطاع و وارستگى کامل توأم و با قلبى سرشار از عشق و محبّت الهى انجام گرفته و از اعماق دل و احساسات درونى انسان مؤمن منبعث گردد يعنى همچنان که عاشق، معشوق خود را با تمامى قلب و روح مىستايد و فقط به خاطر دوستى و محبّت بسوى او توجّه مىکند دعا نيز بايد با چنين توجّه و انقطاعى کامل انجام گرفته و از هر نوع شائبه منزّه و مبرا باشد اگر شوائبى در دعا به شکل تزوير و تظاهر و ريب و ريا پيدا مىشود ناشى از عرفان سطحى و ايمان تقليدى مىباشد معمولاً در ايمان و اعتقاداتى که بر اساس تقليد کورکورانه بنا مىشود چنين انحرافات ذهنى وجود دارد.
مشاهده شدهاست بعضى از مردم ادعيه و اذکار را وسيلهٴ کسب شهرت و محبوبيّت در ميان مردم و يا مقاصد مادّى ديگر قرار داده و در معابر عمومى به تزهّد و تعبّد تظاهر نمودهاند. حضرت مسيح در تعاليم خويش رياکارى فريسيان را تحريم کرده و حواريّون خود را فرمود ٰٰچون عبادت کنى مانند رياکاران مباش زيرا خوش دارند که در کنائس و در گوشههاى کوچه ايستاده نماز گذارند تا مردم ايشان را به بينند هرآينه بشما مى گويم اجر خود را تحصيل نمودهاند ليکن تو چون عبادت کنى بحجرهٴ خود داخل شو و در را بسته پدر خود را که در نهان است عبادت نماٰ. عيسى مسيح شالوده و اساس ديگرى براى دعاى واقعى نشان داد و آن عبارت از تقوى و پاکى و همچنين صميميّت ومحبّت در رفتار بود عيسى فرمود:
ٰٰپس هرگاه هديهٴ خود را به قربانى ببرى و آنجا به خاطرت آيد که برادرت بر تو حقّى دارد هديهٴ خود را به پيش قربانگاه واگذار و رفته اوّل با برادر خويش صلح نما و بعد آمده هديهٴ خود را بگذرانٰٰ.
کلّيّهٴ پيامبران آسمانى و مربيان روحانى بشر طريقهٴ صحيح نيايش را در متون کتب مقدّسه تعليم فرمودهاند چنانچه حضرت امير فرمود:
ٰٰالهى ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فى جنتک بل وجدتک اهلا لعبادتکٰٰ. در آثار حضرت باب نيز اين موضوع تحت عنوان (توحيد عبادت) توجيه گرديدهاست چنانکه در صحيفهٴ عدليّه مىفرمايند:
ٰٰهرگاه کسى به طمع رضوان يا خوف از نيران عبادت کند او را يا بخواند او را هرآينه محجوب از عبادت خداوندى شده و لايق ذات او نيستٰٰ.
شرط سوم. تمرکز قواى فکرى و روحى
آنچه در دعا و نيايش شرط لازم و ضرورى بشمار مىآيد تمرکز قواى روحى در حقايق روحانى است چه اين حالت توجّه سبب مىشود که عابد حقيقى به کشف حقائق روحانى توفيق يافته و به مدد آيات و اذکار عوالم روح را ادراک و احساس نمايد. همچنان که در علوم ظاهرى تمرکز قواى دماغى علّت اصلی کشف حقايق مادّى بشمار مىرود در امور روحانى نيز حصول حالت توجّه سبب مىشود که انسان به کشف حقايق روحانى توفيق يابد اگر به تاريخ علوم نظر کنيم خواهيم ديد موفقيّتهائى که دانشمندان در کشف حقائق علمى داشته و توفيقى را که دردرک قواعد رياضى و فيزيکى و وضع نواميس اجتماعى کسب نمودهاند جميعاً مرهون تمرکز کامل روحى و فکرى بودهاست بطورى که آنها بمدد اين حالت يعنى دقّت کامل توانستهاند به اسرار جهان مادّى راه يابند بحدّى که امروز مىتوان ادّعا کرد علوم تکامل يافتهٴ بشرى نتيجهٴ تمرکز شديد فکرى و عقلىّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ نوابغ و نوادر عالم بودهاست. با يک تجربهٴ ساده ثابت شدهاست که وقتى ذرّهبينى درمقابل اشعهٴ آفتاب قرار گرفت فوتونهاى نورى در يک نقطهٴ واحد متمرکز شده و در نتيجه جسم را مىسوزاند قواى فکرى و عقلی انسانى نيز چنين حالت مشابهى دارد و همينکه در موضوع واحدى متمرکز گرديد کم کم نفوذ کرده و حقايق و قوانين را از درون آن کشف و استخراج مىکند پس نتيجه مىگيريم که حقايق روحانى نيز چنين حالتى داشته وتا زمانى که روح انسانى متوجّه و متمرکز نگردد قادر بدرک و استنباط آن نخواهد بود.
اکنون در خاتمهٴ اين مقال لازم است متذکّر شويم که چون دعا و نيايش مستلزم توجّه شديد قواى فکرى و تمرکز قواى روحى مىباشد لذا شارع بهائى به حکم آيهٴ ٰٰکتب عليکمالصّلوة فرادىٰٰ که در کتاب اقدس نازل گرديده نماز انفرادى را امر فرمودهاست زيرا عبادتکننده در نماز انفرادى بهتر مىتواند تمرکز روحى يابد و از حدود الفاظ گذشته بر مفاهيم عاليه ومعانى دقيقهاى که در متون نماز و دعا مندرج گرديدهاست متوجّه شود.
شرط چهارم: تسليم
تسليم و رضا در برابر ارادهٴ الهى که يکى از شرايط اساسى عبادت بشمار مىرود عبارت از اينست که انسان ارادهٴ خود را با ارادهٴ الهى همآهنگ ساخته و با توکّل وتفويض رشتهها و علقههاى محبّت بين خلق و خالق را محکمتر سازد چه زمانى که انسان ارادهٴ خود را تسليم ارادهٴ حىّ قدير مىسازد مانند آن است که فرمان سفينهٴ وجود را به دست ناخداى دانا و توانا مىسپارد مسلّماً در اين حالت است که بمدد هدايت آن سلطان احديّت آرامش درونى يافته به ساحل نجات ابدى هدايت مىگردد. اين حالت تسليم و رضا که در عرف اديان توکّل و تفويض ناميده مىشود در جميع کتب مقدّسهٴ مذکور و کليّهٴ پيامبران آسمانى انسان را بدان امر فرمودهاند چنانکه در قرآن کريم مذکور است... ٰٰافوض امرى الیالله انّالله بصير بالعباد(١). سلسلهٴ انبياء و پيامبران نهتنها بشر را بدين سجيهٴ اخلاقى امر فرمودهاند بلکه خود مثل اعلاى تسليم و رضا بوده و فنا و عبوديّت محضهٴ صرفه را در حيات شخصى خود ظاهر فرمودهاند. چنانکه در مناجاتى که از قلم حضرت باب پس از مرگ فرزند دلبندشان نازل گرديد مىفرمايند:
ٰٰاى خداوند کاش اين ابراهيم تو را هزار اسماعيل بودى تا همه را در راه محبّت تو قربانى مىکردمٰٰ. همچنين حضرت بهاءالله در لوح سلطان خود را در برابر مشيت الهى برگ بىارادهاى مىدانند که بادهاى ارادهٴ الهى آنرا به حرکت مىآورد چنانچه در اين مورد مىفرمايند: ٰٰهذه ورقه حرّکتها ارياح مشيّة ربّک العزيز الحميد(٢).
اکنون با توجّه به مراتب فوق مىفهميم که چرا انسان خود را محتاج به نيايش مىبيند و چرا در صبحگاهان بسوى معابد و مساجد و مشارقالاذکار روى مىآورد و بدامن ادعيه و اذکار پناه مىبرد واضح است که اين توجّه بسبب آنست که انسان مشتاق به تعالی روح و آرامش قلب بوده ميل دارد از آلايش دنياى مادّى آزاد گشته در پرتو دعا و نيايش آرامش روحى و حيات معنوى کسب نمايد و بر قلّهٴ رفيع کمالات معنوى ارتقاء يافته با عوالم روح متّصل و مرتبط گرددانتهى.
٤ _ نامهاى از آلمان(مندرج در آهنگ بديع سال ششم شمارهٴ ١٨) از مارتا وايش
امروز که عيد نوروز است افکار ما بسوى کلّيهٴ برادران و خواهران بهائى روى زمين معطوف علیالخصوص تحيّات صميمانهٴ ما متوجّه بشماست که بر سائرين مقدّميد زيرا در موطن حضرت بهاءالله زندگانى نموده و بامر الهى خدمت مى نمائيد و بالاخصّ افکار و قلوب ما متوجّه باراضى مقدّسه است تا آنکه قواى لازمه و الهامات معنويّه براى امور آتيهٴ خود اکتساب نمائيم.
دوست عزيز تو نيز با ما در دعا شرکت نما تا تموّجات الطاف و عنايات حضرت بهاءالله جميع بشر را احاطه نمايد و صلح اعظم تأسيس شود اگرچه ايّام سختى در پيش است ولکن چون تعاليم مبارکه روز بروز در انتشار و قوانين و احکامش نافذ و مؤثّر شايسته و سزاوار نخواهد بود که ما عاجز و ناتوان گرديم.
ما در اين روز مبارک احساس مىنموديم که همچنانکه بهار در طبيعت برودت و يخبندان زمستانرا برطرف نموده و مشغول سازمان جديد مىگردد ظهور حضرت بهاءالله نيز شجرهٴ بشر را سبز و خرم نموده موجب رشد و نماى آن مىشود. سرور و شعف ما مضاعف شد وقتى که فهميديم مى توانيم در همچو روز فيروزى سيزده نفر تازهتصديق بر جمعيّت خود بيفزائيم. من براى شما دعا مىکنم چرا که بدون کمک خداوند ما نفوس ضعيف بشرى از عهدهٴ انجام هيچ امرى از امور بر نمىآئيم و امّا راجع بموضوع حفظالصّحه ... شما مىدانيد که مقدار خوراکى که بما مىرسيده چه بوده، احبّاى مسنّ قواى جسمانيشان بتحليل رفته ولی شما نبايستى بخود غم و اندوه راه دهيد تا حال خداوند بما کمک کرده و البتّه تا پايان اين ايّام مخوف هادى و راهنماى ما خواهد بود. مواد چربى و صابون و شکر بيش از هرچيز مورد احتياج است چه در مدّت يکسال بيش از چهارصدگرم شکر دريافت نداشتهايم.
راجع بفدائيان جنگ سؤال نمودهبوديد متأسفانه شش نفر ازجوانان ما در ميدان جنگ فدا شدهاند و يک عائله در زير بمباران شهر درسدن از بين رفتهاند جاى ايشان در بين ما خالی است خداوند براى آنها چنين مقدّر فرمودهبودهاست عکسهاى حظيرةالقدس رسيد و باعث تمجيد همهٴ ما گرديد اتمام اين بنا پيشرفت بزرگى براى ياران ايران خواهد بود.
٥ _ استاد (سال ٢٤ شمارهٴ ٥ و٦) از فريدهٴ سبحانى
سرود دانشگاه نواخته مىشود سکوت سنگينى جايگزين همهمهٴ جمعيّت مىگردد. در يک لحظه احساس عجيبى مىکنم. از پشت پردهٴ لرزان اشک نيمنگاهى باطراف مىافکنم. تا چشم کار مىکند فارغالتّحصيلان با انيفورمهاى مخصوص خود کنار هم نشستهاند. چهرههاى آشناشان اينک اندکى مبهم بنظر مىرسد.
يکبار ديگر بخود مىنگرم آيا منهم جزو اين دسته هستم؟
راستى سالهاى دانشکده چه زود سپرى شد. آخرين لحظات آنهم با اتمام جشن بپايان مىرسد. کمکم زمان و مکان را از يادمىبرم. چهرههاى آشنا از نظرم محو مىشود و بگذشتهها پرواز مىکنم. روزها و ساعاتى را که در دانشکده گذرانيدهام، لحظات بيم و اميد و تمامى هيجانها و اضطرابها در خاطرم جان مىگيرد. به دوستيها و محبّتها به آموختهها به بحثهائى که داشتهايم و بالاخره به شاگردان و به استادها مينديشم. قيافهٴ استادان را يک يک بخاطر مىآورم باتمام خصوصيّاتشان و با تمام آنچه که گذشت زمان بر سيماى آنها نقش کرده و از آن ميان در مقابل يک چهرهٴ آشنا متوقّف مىمانم. اوٰٰرا بخاطر مىآورم با موهاى خاکسترى و وقار هميشگيش او را در جمع کلاس مىيابم کلاس سيصدنفرى ما در تب و تاب است. هرکس از جانبى بسمتى مىرود و هردسته سرگرم بحث و گفتگوئى است واوٰٰآرام وارد مىشود جمعيّت بپا مىخيزند. همچنان آرام بسمت ميز خود مىرود. سکوت محض کلاس را فرامىگيرد وٰاوٰٰآغاز مىکند ديگر جز صداى سائيدهشدن قلم بر کاغذ صداى ديگرى شنيده نمىشود. به او نگاه مىکنم وقتى که سخنرانى مىکند گوئى از دنياى ما فاصله مىگيرد. گاه لحظهاى مکث مى کند و باز براهرفتن آغاز مىکند بچهرهٴ او نگاه مى کنم گوئى سخن از عمق جانش ريشه مىگيرد وجودش سراپا روح مجسم شده... اکنون سخن او باتمام رسيده يکبار ديگر جنب و جوش دانشجويان از سر گرفته مىشود و انگشتها براى پرسش بالا مىرود، بحثها آغاز مىشود و او همچنات متين و آرام بر جاى ايستاده. با دقت گوش فرا مىدهد و با ادب و وقار مخصوص خود پاسخ مىگويد. گاه پرسشها آنقدر بىمناسبت و دور از ذهن سليم است که از هر سوى کلاس بانک اعتراض برمىخيزد ولی او همچنان سکوت مىکند. آنقدر صبر مىکند تا پرسش کننده آرام بماند آنگاه به توضيح مطلب مىپردازد و با يک جملهٴ کوتاه و پرمعنى تشکّر مىکند. در بحثهاى فلسفى هيچگاه مطلب را بپايان رسيده نشان نمىدهد. هميشه جائى براى بحثها و پرسشهاى بعدى باقى مىگذارد و مجالی براى تفکّر ايجاد مىکند.
وقتى کلاس را ترک مىکند در انبوه شاگردان ديگر نمىتوان او را يافت. ديگر اينجا تنها مسأله درس مطرح نيست از همهچيز و از همهجا. از راه و هدف زندگى. از نقشههاى آيندهٴ خود، از افکار فلسفى و انديشههاى خويش با او مىگويند زيرا که او را محرم و همراز خود مىدانند و آشناى داناى خود محسوب مىدارند. بدرد دل بچّهها گوش فرا مىدهد و بيشتر و بيشتر جويا مىشود و راه مىنمايد.
در بذلهگوئى و شوخطبعى نيز استاد است و در اين جهت نيز کمتر ميتوان نظير او را يافت. با اينکه هيچگاه تظاهر به محبّت نمىکند اما از صميم قلب شاگردان خود را دوست دارد و بآنها مهر مىورزد و با اينهمه هرگز بين آنها تبعيض قائل نمىشود حتّى اگر موردى استثنائى پيش آيد که بخواهد بيکى يا دستهاى از آنها کمک کند ديگران را نيز بهمان نسبت از لطف خود بهرهمند مىسازد. لطفش در هر حال شامل حال است و خشمش بندرت ديدهمىشود و هرگز تعميم نمىيابد. بهنگام سخنگفتن بندرت عصبانى مىشود و حالت هيجانى پيدا مىکند امّا بسرعت بحالت عادى باز مىگردد و لحن خود را تغيير مىدهد. هرگز از زير بار بحث شانه خالی نمىکند و هيچگاه ديده نشده که کسى را مورد تمسخر قرار دهد.
شايد يکى از مهمّترين خصوصيّات او تواضع و فروتنى است. نسبت بهمه متواضع و مهربان است و نام او هميشه با اين صفت مشخظصه همراهاست.
در امتحانات او نمرات مردودى نيز بچشم مىخورد امّا کمتر شنيده مىشود که کسى اعتراض کند و يا اگر اعتراض کند جواب منطقى باو داده نشود.
خلاصه آنگونه است که براستى و از صميم قلب دوستش دارند و استادش مىدانند و شايد از اساتيد نادرى است که بهنگام وداع دانشجويان از جدائيش مىگريند...
مزهٴ شور اشک را در دهانم حس مىکنم سرود دانشگاه مدّتيست بپايان آمده صداى کفزدنهاى ممتدّ سکوت را در هم شکسته يکبار ديگر بجمعيّت نگاه مىکنم در چهرهٴ همهٴ آنها در عين شادى و سرور يک سؤال مشخّص است آينده... در آينده چه بايد کرد؟ بسوى کدامين هدف بايد رفت و چرا؟ احساس غرور و خوشبختى مىکنم. آخر من راه خود را مىدانم و بآينده مطمئن هستم.
يکبار ديگر بجايگاه اساتيد نگاه مىکنم چهرهشان روشن است و اطمينانبخش. لبخندى حاکى از حقّشناسى روى لبانم نقش مىبندد تنها جاى يک چهره در آن ميان خالی بنظر مىآيد. جاى اوٰٰبا موهاى خاکسترى و وقار هميشگىاش، زير لب زمزمه مىکنمٰٰيک استاد بهائى.ٰٰ (فريدهٴ سبحانى)
اشعار منتخب
١ _ عروس بهار ( سال ٢١ شمارهٴ ٢) (عزيزالله مصباح)
باز عروس بهار پرده ز رخ برگرفت
ساحت صحرا چو خلد فرّهى و فر گرفت
شاهدطناز گل جلوهگرى کرد ساز
بلبل دستانسرا زمزمه از سر گرفت
نرگس مخمورشستچشم زخوابوخمار
صبحدم ازدست ابرچوندوسهساغرگرفت
پادشهٴ فرودين پيکر گل گشت از
نسترن و ياسمن در دُر و گوهر گرفت
کرد بتن کوهسار پيرهن عبقرى
دشت ز دست صبا ديبهٴ ششترگرفت
از درر شاهسوار باغ بجيب اندرون
گنجى شايانتر از دولت قبصر گرفت
تا که معطّر کند صومعهٴ بوستان
لالهٴ آتشپرست عور به مجمر گرفت
هريکازآننقش هاصنعتصورتگريست
کان صوراز بهرخويشمنظرومظهرگرفت
هستىاعيان همه ذره و يا آفتاب
هست چوعکسىدرستکاينه زاخترگرفت
در دل مهرار نتافت پرتو نار اثير
فر و فروغ از کجا مهر منور گرفت
عقل بتارکاگر تاج به تارک نهاد
وز گهر علم و فضل بر سر افسر گرفت
ناطقه نيروىنطقيافتازآنکوبعجز
دامن افضال آن ناطقهپور گرفت
عشقشدرسرفکندشوروبدانشورعقل
از شکرستان فکر قند مکرّر گرفت
دانش و هوشبشر راه به وحدت نبرد
گرنه خليلش نظر از بت و آذر گرفت
موسى کرد ار نه خلع ازپانعلين و هم
ز آتش سيناکجا شعله و اخگر گرفت
ذاتقدمگشتدر هيکل ابهى عيان
گيتى از نفخهاش روح سراسر گرفت
هيأت الفاظ يافت ازچه نظام و قوام
فعل وصفت اشتقاق گرنهزمصدرگرفت
مانه بخودمىرويم در خماينرهکهگوى
در کف چوگانى است کردرها درگرفت
طالب معنى بعلم قامتجانزيب داد
عاشقصورت بهمال زينتوزيورگرفت
تا سرخمارهست مست وخمار از نبيد
کى سزدش جام از ساقى کوثرگرفت
از محن روزگار پاک نه(مصباح) چون
در کنف رحمتت رأفت داور گرفت
٢ _ جلوهٴ حقّ ( سال ٤ شمارهٴ ١٠) از دکتر شاپور راسخ
نيمهشب شيراز در خوابىخوشاست
آسمان چون مجمرى پر آتش است
اختران در وى بسان اخگرند
ژالهگوئى بر گل نيلوفرند
نرمنرمک بادى از باغ بهشت
ميوزد بر دامن صحرا و کشت
شانه بر گسيوى سنبل ميزند
بوسهها بر چهرهٴ گل ميزند
مرغ حقّ بر شاخهٴ بيدى کهن
با نسيم از حقّ همى راند سخن
کاى مسيحا دم کجا شد حقّ بگوى
وندر اين آرامگه جز حقّ مجوى
يا حقّ از رخساره يکسو کن نقاب
تا بتابى در دلم چون آفتاب
سايه اندازى چو عنقا بر سرم
اى که باشد خاک پايت افسرم
اين سخن با باد مىگويد براز
مينهد بر پاى وى روى نياز
نالهٴ يا حقّ ز دل بر مىکشد
ناگهان حقّ پرده از سر مىکشد
صبحدم چون آفتاب دلفروز
جامهٴ زر دوخت بر بالاى روز
مؤذن مسجد بزد بانگ نماز
خلق بگشودند چشم از خواب ناز
همچو نرگسديدهٴخوبان شکفت
قصّهٴ دوشينه با مژگان بگفت
اوّل ماه محرم رخ نمود
حقّ نقاب از چهرهٴ خود برگشود
مرغ حقّ بربيد بن گفتا بباد
مژده بادا مژده بادا مژده باد
٣ _ نغمهٴ موج (سال ٢١ شمارهٴ ١١ و ١٢) از بهمن شارق
ٰٰشاعرى که سالها به دنبال حقيقت سرگردانى کشيدهاست اينک که حقيقت محض را در مقابل خويش مىبيند به تصديق امر مبارک نائل مىگردد و بدينترتيب خلأ فکرى او را درهاى مکنونهٴ درياى امر پر مىنمايد تا آنجا که خود را موجى از آن دريا احساس مىکند،
افق از آفتاب آتشين شد غرق در رؤيا
که من از راه دور خويش برگشتم
و غلطيدم در آغوش بزرگ مادرم دريا
کنون ديگر من آزادم
ز قيدو بندرنجصخرههاىسختوظلمانى
ز پيچوتاب صدها چشمهٴ دلتنگ
ز ناهموارى آن جويهاىکوچکوباريک
و از مردابهاى مرده و تاريک
ازاين پس نعرههاى وحشى طوفان
بمن تاب و توان تازه مىبخشد
از اين پس بيکران درياى نيلیگون
بمن آوازه مى بخشد
بدور از لحظهاى ترديد
شناور مىشوم در پيکرى جاويد
و ميرقصم بامواج کبود آشنايانم
و مى خندم به ساز رهروانشادوخندانم
من اکنون نيستم يک موج دريايم
نه رنگ تيرهاى از غارهاى تنگ
نه لاى لکهٴ مردابهاى پست باشد روى دامانم
کنون من با خروش خويش مىپويمره مستى
و مىرقصم بشعر سيرى مهتاببرفآلود
بروى دامن هستى
ميان چشمههاازکوچکىدردستکودکهاى بازيگوش
مراهرلحظه تشويشوهراسنيستى مىکشت
ولی اکنون که دارم پهنهٴ دريائى اندر مشت
ز بيم خشم جذر و مدّ من بر خويش مىلرزند
من در اينجا در دلم احساسخواهم کرد
حباب لحظههاى بىخيالی را
و در قلب بلورين زندگى بخشم
تمام جلوههاى بىملالی را
نوازش مى کنم با نغمههاى خويش
تن لرزان مرجانها علفها را
و در اشک سپيد خويش مىشويم
حرير پيکر پاک صدف ها را
دگر با چينههاى کودکان خاک
تهى از خويشتن يکجا نمىمانم
خروشان بال افشان جلوهها ريزم
و از هر بند و زنجيرى گريزانم
من اينجا در دل دريا
تمام هالههاى آرزوىهاى نگارين را
بچشم خويش مىبينم
بهرجا بگذرم رنگ اميد ونقش آزادى
همه در پيش مىبينم
زمين مرده را در خود رها کردم
تنم را در حرير نغمه ها بسته
به بيرنگى همه آلودگيهاراازآن شسته
نه من ديگر بسوى آن پليديها نمىآيم
کزين پس پهنهٴ دريا بود جايم
٤ _ قيام (سال ٨ شمارهٴ ١٢ و ١٣) علی ممتازى (فاضل يزدى)
در ره دوست قيام از دل و جان بايد کرد
(عالم پير دگر باره جوان) بايد کرد
حقّ چو از بهرحيات دو جهان کردظهور
هديهٴ خاک رهش را سر وجانبايدکرد
بادهٴ عهد پياپى بقدح بايد ريخت
خويشرا سرخوش ازاينرطلگرانبايدکرد
رفعت امر نه اندر خور فهم من و تست
آنچه شايستهٴ آنست همان بايدکرد
تودهٴ خاک سيه را ز تعاليم بها
سربسر غبطهٴ بستان جنان بايد کرد
هله چون مرکزميثاق بها ناصرماست
نهضتى از پى احياى جهان بايد کرد
غصن ممتاز نشان داده بما راه نجات
بهر اين مردم گمراه عيان بايد کرد
رمز و اسرارحقيقت که نهان بود زخلق
با لسان شفقت فاش بيان بايد کرد
تير برهان و دلائلهمهدر ترکشماست
قامت خصم از آن تير کمان بايد کرد
رهنمايان عقب گمشدگانند مدام
بس پژوهش ز پى گمشدگان بايد کرد
فکر آسودگى خويش کنى تا کى و چند
فکر آسايش حال دگران بايد کرد
گوسفندان پراکنده ز گرگان ظلوم
بنگهبانيشان فکر شبان بايد کرد
مرغ باغ ملکوتى تونه از عالم خاک
سوى فردوس علايت طيران بايد کرد
يادکارى جهان نيست به از خوش نامى
جهدى اندر طلب نام و نشان بايد کرد
گرچه از جور خسان قامت ماگشتهکمان
قامت خمشده را سرو روان بايد کرد
رونقاً پايه دين را بعمل محکم کن
چندگوئىکهچنيناست وچنان بايد کرد
|
< بعد |
---|
استفاده از مطالب پژوهشنامهتنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
No comments:
Post a Comment