Saturday, March 31, 2012

کلمه دین واژه ای است مشترک بین زبان های سامی و فارسی

                                            كلمه دین واژه ای است مشترک بین زبان های سامی و فارسي 
____________________________________________________________


لزوم دین

"دین، نوری است مُبین و حِصنی است مَتین، از برای حفظ و آسایش اهل عالم. چه که خَشیةُالله، ناس را به معروف، امر و از منکر، نهی نماید. اگر سراج دین مستور ماند، هرج و مرج راه یابد. نَیّر عدل و انصاف و آفتاب امن و اطمینان از نور باز ماند. هر آگاهی بر آنچه ذکر شد، گواهی داده و می دهد " (حضرت بهاءالله،اشراق اول)

نویسندگان تاریخ ادیان، معمولاً از دین ابراهیم، دین مسیح، دین موسی ... به صورت مجزّا نام می برند و پیامبر را به عنوان پدیدآورندۀ آن شریعت می شمارند. اما حقیقت آن است که دین جریانی واحد است، اصول مکتب انبیای الهی یکی است. همه از یک سرچشمه اند و همه شکل های مختلف یک حقیقت کلی واحد. هدف و مقصود همه آنها یکی است و هر یک بر حسب مقتضیات زمان و مکان، مردم را به سوی حقیقتی واحد دعوت می کرده اند. تفاوت آنها فقط در فروع است که نظر به استعداد بشر و اقتضای محیط، چنین تفاوت هایی ضرورت داشته است.

یکی از تفاوت های مکاتب فلسفی و دین نیز در همین است که فلاسفه هر یک مکتب ویژه ای داشته اند، بدین سبب همواره " فلسفه ها" وجود داشته اند نه "فلسفه" ولی پیامبران الهی همیشه مویّد و مصدّق یکدیگر بوده اند و هیچ یک دیگری را نفی و انکار نکرده است.

پیوسته پیامبر پیشین به ظهور پیامبر بعدی بشارت داده و پیمان محکمی از مومنان برای ظهور او گرفته است و پیامبر بعدی نیز پیامبر پیشین را تصدیق و تائید کرده است. بنابراین دین الهی یک جریان پیوسته است. اگر بخواهیم برای روشن شدن مطلب مثالی بیاوریم، تعلیمات انبیاء همانند مدرسه است و انسان، همانند دانش آموز. پس از گرفتن تعلیمات کلاس پائین تر به کلاس بالاتر ارتقاء می باید و این ارتقاء همواره ادامه دارد. آموزش های کلاس پائین تر نه فقط با کلاس بالاتر، اختلافی ندارد بلکه لازمۀ آن است و تعلیمات کلاس بالاتر نیز با کلاس اول مخالفتی ندارد زیرا ادامۀ آن است. این جریان، تکامل دین شمرده می شود نه اختلاف ادیان. (1)


دین چیست؟

کلمه دین واژه ای است مشترک بین زبان های سامی و فارسی. ریشه این واژه در زبان باستانی ایران " دئن" بوده که به تدریج به "دین" تبدیل شده است. در عربی نیز با همین تلفّظ به کار برده می شود.

اما در اصطلاح، دین، تعریف مختلفی دارد:
- قوه ای روحانی که برای ادراک نامتناهی و رموز متحولّه به انسان قوت و دانائی می بخشد. (2)
- تحدید و تقیید حیات بشری. (3)
- حسی درونی در افراد انسانی که نتیجه آن انقیاد بشر به قوانین الهی است. (4)
- شوق وافر انسان برای پی بردن به کُنهِ ذات پروردگار عالمیان است. (5)
- دین کمال اخلاقی است و کمال اخلاقی کلّ دیانت است. (6)
- دین عبارت از شرایع و قوانینی که به وضع الهی و وحی سماوی بر یکی از افراد بشر نازل گردد و موجب انتظام امور روحانی و ملکی ملّت شود. (7)

نتیجه آنکه دین عبارت است از مجموعه قوانینی برای بهتر بودن و بهتر زیستن و یا به تعبیری دین، فنّ زندگی است.

اما در آثار بهائی تعریفی جالب و کامل از دین مطرح شده است. " دین عبارت است از کشف روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیاء"(حضرت عبدالبهاء). جالب اینکه همین تعریف در مورد طبیعت (علم) نیز به میان آمده است. بنابراین باید در وجوه مشترک بین دین و طبیعت دقت کرد تا متوجه شد چگونه این دو پدیده، تعریف یکسانی دارند؟

در نظر اکثر مردم، دین عبارت است از یک رشته آداب و رسوم و شعائر. مردم این آداب و رسوم که از آداب و عادات اقوام گوناگون وارد دین شده است و زائد و غیر لازم است را با کارنامۀ بعضی از کشور گشایان به ظاهر دیندار و دینداران به باطن آدمی خوار، در هم آمیخته و چهره پاک دین را در نظر بعضی متفکرین، کریه جلوه داده و به بدگویی از دین واداشته اند.

در این مبحث از سه دیدگاه به دین می نگریم.
1.از نظر مبدأ تجلی.
2. از نظر مادی
3. از نظر آثار


دین از نظر مبدأ تجلّی:

دین عبارت است از تظاهر بیرونی یک حقیقت آسمانی یا تظاهر مشیّت الهی (8)
همه ادیان به خدای یگانه دعوت کرده اند و دین را وسیله وصول به قرب رضای الهی دانسته اند. خدا در ادیان، خالق بشر و رازق اوست. در عرفان بهائی که همان عرفان کلی دین است، خداوند فقط خالق جهان نیست بلکه مدیر و مدبّر آن نیز هست و مشیّت او در هستی، تحول و پیشرفت جهان دخالت دارد.


مشیت الهی چگونه در جهان دخالت می کند؟

ذات غیب، صعود و نزولی ندارد و مقدّس از حلول و دخول است. مهم ترین مجرای تظاهر مشیت الهی در ایجاد و پیشرفت و تحوّل هستی، ظهور مظاهر مقدسه الهی است. این وجودات مقدسه هستند که منظور و مقصود مشیت الهی را به جامعه انسانی ابلاغ می کنند و او را برای شناخت خالق خود و بهتر بودن و بهتر زیستن که هدف نهایی مشیّت اوست، تربیت می نمایند و در حقیقت فن زندگی را به او می آموزند.


دین از نظر مادی:

تعریف حضرت عبدالبهاء از دین که می فرمایند " دین عبارت است از روابط ضروریه ای که منبعث از حقایق اشیاء است" بیشتر ناظر به این جنبه از دین است. جهان طبیعت عبارت است از ماده و روابط بین آنها. در جهان هستی با صورت های جمادی، نباتی، حیوانی و انسانی برخورد می کنیم و بین این صورت ها روابطی می بینیم. این روابط قرار دادی نیست چون اگر قرار دادی بود، تغییر می کرد بلکه پایدار و مُنبَعِث از طبیعت آنهاست. بدون این روابط، هستی ترکیب نمی یافت و اینگونه منظّم نبود.

این روابط پایدار را قانون یا ناموس طبیعت نامیده اند.


قانون الهی در مقایسه با قانون بشری:

قوانین بر دو دسته اند: قوانین تشریعی (الهی) و قوانین موضوعۀ بشری. هر دو دسته از روابط ضروریه جامعه و طبیعت سرچشمه گرفته اند. واضع قوانین الهی، پروردگار و واضع قوانین موضوعه، نمایندگان جامعه انسانی هستند و غرض از تشریع و وضع هر دو دسته بهتر شدن و بهتر زیستن انسان است، اما اینکه کدام دسته از قوانین بهتر می توانند نیل به این هدف را تامین کنند، نیاز به بحث بیشتری دارد.

روابط بین اشیاء عبارت است از میل ترکیب یا میل تحلیل و قوانینی که بر این روابط حکومت می کنند به مشیّت الهی همیشگی و تغییر ناپذیرند و علوم، این روابط را تبیین و تجربه کرده اند ودر اینجا نیازی به اثبات آن نیست.

اما روابط بین انسانها: انسان ها با یکدیگر دو نوع رابطه دارند. یکی روابط مادی قابل لمس مانند روابط زناشویی، روابط اقتصادی و ... و دیگری روابط عاطفی و معنوی مانند محبت، عشق و ...

قوانین وضعی بشر فقط در حوزه روابط دسته اول به کار برده می شوند و حوزه اختیارات آنها محدود است در صورتی که قوانین الهی بر هر دو دسته از روابط نظارت دارند و حوزه اختیارات و قدرت ضمانت اجرایی آنها بسیار گسترده تر است.

قوانین موضوعه ممکن است روابط مادی و ملموس بشری را تنظیم کنند و برای گسترش یا محدود کردن این روابط قواعدی از آنها استخراج می شود. اما هرگز در تنظیم روابط عاطفی و معنوی انسانها، نقش موثری نداشته اند و بدین معنی که امکان دارد برای محدود کردن تجاوز به حقوق دیگری و کیفر متجاوز، قانون هایی وضع کنند و متجاوز را به زندان و تبعید و حتی اعدام، محکوم نمایند اما همه اینها پس از تجاوز، انجام می گیرد و هیچگونه قانون موثری برای جلوگیری از تجاوز وجود ندارد و قدرت این قوانین و مقررات در حوزه روابط معنوی و اخلاقی بسیار اندک است و اصولاً در قواین موضوعه کمتر به جنبه اخلاقی روابط توجه می شود.

در صورتی که قوانین الهی بر هر دو جنبه ناظرند. هم متجاوز را محکوم می کنند و هم تجاوز را و برای جلوگیری از تجاوز و تربیت افرادی که ذاتاً متجاوز بار نیایند، قوانینی محکم و اخلاقی وجود دارد.

برای مثال: سرقت جرم است هم از نظر قوانین الهی و هم از نظر قوانین موضوعه بشری و در هر دو دسته از قوانین برای سرقت کیفرهایی تعیین شده است. اما چنانکه گفته شد تا جرمی اتفاق نیفتد و مجرمی پیدا نشود قانون وضعی کاری به کسی ندارد لیکن در قوانین الهی برای اجتناب از سرقت یا سایر کارهای بد، قوانینی اخلاقی موجود است و و اصولاً در دین تربیت انسان به طریقی است که از هر کار ناشایست رو بگرداند . آن هم نه به خاطر ترس از مجازات بلکه فقط به خاطر رضای خالق.

یا در هیچ یک از قوانین موضوعه بشری برای کسانی که با وجود توانایی از کمک و محبّت به دیگران سرباز زنند، مجازاتی در نظر گرفته نشده است، در حالی که قوانین الهی برای این دسته از روابط نیز دستورات جامعی دارد و به این جنبه از نیاز انسانی هم توجه بسیار مبذول داشته اند. به علاوه تمدن بشری در پرتو همین روابط معنوی به وجود آمده است.

برای مثال علّت تشکیل جامعه مسلماً قوانین مدنی نبوده است بلکه این قوانین پس از تشکیل جامعه وضع می شود مضافاً اینکه سرچشمه قوانینی مدنی، قوانین الهی است و نیازهای عاطفی و روحی و فطری بشر سبب تشکیل جوامع انسانی بوده است.

نتیجه آنکه قوانین ادیان عالی تر، کامل تر، موثرتر و پایدار تر بوده اند زیرا هم بر روابط مادی و هم بر روابط معنوی و عاطفی ناظرند. حدود وظائف بشر نیز در قوانین الهی بسیار گسترده تر از قوانین تدوینی بشر است. ادیان برای انسان سه وظیفه مهم در نظر گرفته اند. وظیفه انسان نسبت به خود، وظیفه انسان نسبت به اجتماع و وظیفه انسان نسبت به خدا.

در قوانین مدنی از وظیفه انسان نسبت به خود و نسبت به خدا چیزی نیست و اگر هم باشد تحت تاثیر قوانین الهی بوده است و فقط وظائف انسان را در برابر جامعه و افراد و تعیین می کنند اما در ادیان هم وظیفه انسان نسبت به خود تنظیم شده و هم نسبت به خدا و هم نسبت به اجتماع.


دین از نظر آثار و نتایج:

تاریخ، نقش موثر دین را در پیشرفت و دگرگونی تمدن و تربیت انسان به خوبی بیان می کند و حتی بدبین ترین دانشمندان مادی نیز نتوانسته اند این تاثیر شدید را انکار یا نفی کنند و همه اعتراف کرده اند که دین در تشکیل و تنظیم جوامع انسانی به ویژه در قرون اولیه تاثیر شدید داشته است.

دین عبارت است از حقیقتی کلّی که در جمیع مظاهر تمدن انسانی و زندگی بشر نافذ است. یعنی هر حقیقتی را که در مورد انسان و بهتر بودن و بهتر زیستن او در نظر آوریم در دین موجود است و اصلاًٌ دین یعنی مجموعه این حقایق. انکار دین، مستلزم انکار همه حقایق و واقعیاتی است که برای زندگی انسان ضرورت دارد و چون این واقعیات ضروری است، دین نیز که مجموعه همین ضروریات است، بالطّبع ضروری خواهد بود.


ادیان چه تاثیری بر تکامل انسان داشته اند؟

تفکر مذهبی سیر تحوّلی داشته است. انسان های نخستین با مشاهدۀ قوای طبیعت به پرستش آنها پرداختند. مذاهب آنیمیزم (اعتقاد به وجود روح در اشیاء)، ناتورالیسم (پرستش نیروهای طبیعت)، فتیشیسم (بت پرستی)، توتمیسم (پرستش اجداد و نیاکان و بعضی از حیوانات و گیاهان) در ادوار نخستین تمدن بشری پدید آمدند.

به تدریج عقل انسان مراحل والاتری را پیمود با هدایت مظاهر مقدسه الهی از پرستش انواع و مظاهر طبیعت به یگانگی پروردگار رسید و ادیان ابراهیمی (9) در شناخت خدای یگانه و تمدن بشر سهمی بزرگ داشته اند. دیانت یهود، اعتقاد به وحدانیّت خداوند و قانون را به بشریّت داد. کتاب تورات بزرگترین کتاب قانون در عهد عتیق است و شامل 610 قانون در مسائل گوناگون مربوط به زندگی انسان می باشد.

دیانت مسیح علاوه بر توحید و قانون، مقولۀ اخلاق را نیز وارد زندگانی انسان کرد و به همین لحاظ در انجیل، مسائل اخلاقی، جایگاه ویژه ای دارند و در درجۀ اوّل اهمیت قرار گرفته اند.

دیانت اسلام بر توحید و قانون و اخلاق، مقولۀ علم یعنی حکمت، فلسفه و عرفان را به دین افزود. دانشمندان اسلامی در فنون مختلف علمی، حکمت، فلسفه و عرفان آثار پر ارزشی به بشریت تقدیم داشتند.

در امر بهائی علاوه بر مقوله های گفته شده، دو مقوله مهم دیگر نیز افزدوه شد. یکی از این دو : آرمان های جهانی و تعالیم عمومی که محور همه آنها وحدت عالم انسانی است و دیگری تشکیلات اجتماعی یعنی "نظم بدیع جهان آرای الهی" است که پیش از دیانت بهائی، بدین صورت وجود نداشته است.

منظور این نیست که مثلاً دیانت یهود، اصلاً فاقد اخلاق است و یا پیش از اسلام در ادیان به علم توجهی نشده، بلکه مقوله اخلاق در دیانت مسیح برجستگی خاصی دارد و مقوله علم در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و الّا همواره علم و اخلاق یکی از دستورات اکید همه ادیان بوده است.

تعالیم عمومی و آرمان ها نیز در افکار دینی و فلسفی سابقه داشته اما نه به گستردگی و ویژگی امر بهائی. مثلاًً همه از صلح، ذکری به میان آورده اند و از نیکی آن سخن گفته اند لیکن تا این حقایق به صورت اعتقاد دینی در نیاید و در قلوب جای نگیرد، و وسایل و تشکیلات آن فراهم نگردد، پایدار نمی ماند و امکان تحقق نمی یابد.

با افزودن این دو مقوله آرمان های جهانی و نظم بدیع، اکنون می توانیم تعریف جامع تری از دین داشته باشیم و بگوییم در اصطلاح بهائی دین عبارت است از عرفان، عمل به احکام و اوامر که مشتمل بر پرستش پروردگار و اعتقاد به قوانین (مدنی، جزائی، اخلاقی)، آرمان های جهانی و نظام اداری عمومی است و چون این تعریف همه ابعاد زندگی انسان را در بر می گیرد، پس دین، زندگی است و دستورات آن، فن زندگی و چون زندگی ضروری است، دین هم که دستور زندگی است، ضروری می باشد.


چرا عصر ما به معتقدات دینی نیاز دارد؟

نیازهای بشر بر سه دسته اند: مادی، عقلانی و عاطفی. زیرا انسان بر خلاف تعریف علمای مادی تنها عبارت از ماده و عقل نیست بلکه در تعریف انسان باید گفته شود: انسان عبارت است از ماده و روح که مشتمل است بر عقل و عاطفه و قوانین معنوی دیگر.

گفته اند که دانش می تواند نیازهای انسان را بر طرف سازد و دیگر نیازی به دین نیست از دورترین ادوار تاریخ تا امروز نفوسی بوده اند و هستند که ضرورت دین را انکار می کنند وبه خصوص در قرون اخیر که نوع بشر از جهت مادی به پیشرفت های حیرت انگیزی نائل آمده است. منکرین ادیان بیشتر از پیش به انکار آن پرداخته اند و مدّعی شده اند که علم به تنهایی قادر به حل معضلات بشر است و اما آیا دانش واقعاً همه نیازهای انسان را بر می آورد؟

بدون تردید، علوم هر یک در محدوده خود نیازهایی از انسان را بر می آورند نیازهای مادی و عقلانی بشر که در محدوده توانایی علم قرار دارند به واسطه علم برآورده می شوند اما توانایی علم در برآوردن نیازهای عاطفی بشر، بسیار کم است حتی به جرأ ت می توان گفت که دانش را در میدان نیازهای عاطفی انسان، نیرویی نیست. ولیکن دین در طول تاریخ بشر برآورنده نیازهای مادی، عقلانی و عاطفی بشر بوده است و تا کنون مکتبی به وجود نیامده است که نیازهای سه گانه انسان را همچون دین برآورده سازد.

نهضت های علمی که برای بهبود وضع بشر و پیشرفت تمدن به وجود آمده اند چند دسته بوده اند و هر یک قسمتی از نیازهای انسان را برطرف کرده اند.

1. مکاتب اقتصادی: که نقطه نظرگاه آن نیازهای مادی انسان بوده است.
2. مکاتب علمی: که همت خود را صرف نیازهای فرهنگی بشر چه در زمینه علوم نظری و چه در مورد علوم تجربی کرده اند.
3. مکاتب سیاسی: که بیشتر وقت خود را در پیشرفت ادارۀ امور اجتماع و تشکیل دولت ها بر اساس افکار دانشمندان علوم اقتصادی و یا فرهنگی سپری کرده اند.

هیچ یک از این مکاتب تا کنون نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید در رفع نیازهای سه گانه انسان مؤثر واقع شوند و حتی یکی از بزرگتری مکاتب اقتصادی عصر حاضر که داعیه های بزرگی داشت وسالیانی دراز افکار عده بیشماری را به خود معطوف داشته بود، در اواخر قرن بیستم فرو پاشید و از پس خود، دمار و بدبختی و فقر و فلاکت را نشان داد.

اما چون دین جامع این مکاتب است و آنچه همه دارند، دین به تنهایی دارد، یعنی همه نیازهای انسان را از مادی، علمی و عاطفی برآورده می سازد با وجود مخالفت شدید دانشمندان مادی و زورمندان سیاسی روز به روز اهمیت خود را باز می یابد و هر چه تمدن مادی بیشتر پیشرفت می کند، نیاز انسان به دین بیشتر ثابت می شود.

گفته شد یکی از امتیازات دین بر تفکرات علمی این است که دین انسان را به حقایق و آرمان های عمومی، معتقد می سازد باید بدانیم که دانستن خوب بودن چیزی به تنهایی کافی نیست و باید بدان معتقد بود. همه متفکرین و دانشمندان در خوبی و نیکی صلح، وحدت و یگانگی بشر، سخن گفته اند اما این سخنان در متون ادبی ملّت ها به عنوان آثار نغز ادبی باقی ماند است.

حضرت بهاءالله میل به صلح و وحدت عالم انسانی، تعدیل معیشت، تساوی حقوق زن و مرد و ... را در قلوب بشر از راه اعتقاد دینی وارد کرده اند و می دانیم تا این آرمان ها به صورت اعتقاد مذهبی در نیاید و وسائط و وسایلی برای اجرای عملی آن پیش بینی نشود، پایدار نمی ماند و تاثیر زیادی ندارد.

"قلم اعلی در این حین، مظاهر قدرت و مشارق اقتدار یعنی مُلوک و سلاطین و رؤسا و اُمَرا و عُلما و عرفا را نصیحت می فرماید و به دین و به تمسّک به آن وصیت می نماید. آن است سبب بزرگ از برای نظم جهان و اطمینان مَن فِی الاِمکان . سستی ارکان دین سبب قوّت جهّال و جرأت و جسارت شده، به راستی می گویم آنچه از مقام بلند دین کاست، بر غفلت اشرار افزود و نتیجه آخرُالاَمر، هرج و مرج است. اِسمَعوا یا اولی الاَبصار ثُمّ اعتبروا یا اولی الاَنظار." (10) (کلمات فردوسیه)

" ادیان الهی سبب اختلاف نیست و مُحدِثِ عداوت و بغضا، نه. زیرا اساس جمیع ادیان حقیقت است و حقیقت یکی است . تعدُّد ندارد و این اختلافات از تقالید است چون تقالید مختلف است لهذا سبب اختلاف و جدال است و این ظلمات تقالید آفتاب حقیقت را پنهان نموده ..." (11)

"جهان ملکوت یکی است، نهایت آن است که بهار تجدّد نماید و در کائنات حرکت و جنبشی جدید و عظیم نماید و کوه و دشت زنده شود درختان تر و تازه گردد و برگ و شکوفه و ثمر به طراوتی بی اندازه جلوه نماید. لهذا ظهورات سابقه با ظهورات لاحقه نهایت ارتباط دارد بلکه عین یکدیگرند..." (12)

" اساس دین الهی یکی است همان اساس که مسیح گذارد و فراموش شد، حضرت بهاءالله آن را تجدید کرد زیرا اساس ادیان الهی یکی است یعنی هر دینی بر دو قِسم مُنقَسِم است. قِسمی اصل است و تعلّق به اخلاق دارد و تعلّق به حقایق و معانی دارد و تعلّق به معرفت الله دارد و آن یکی است ابداً تغییر ندارد زیرا حقیقت است حقیقت تغییر و تبدیل ندارد. قِسمی دیگر، فرع است و تعلّق به معاملات دارد این در هر زمانی به اقتضای آن زمان تغییر یابد." (13)

" اما اساس ادیان که تعلّق به اخلاق و روحانیات دارد، تغییر نمی کند و آن اساس یکی است تعدّد و تبدّل ندارد همان اساس را حضرت مسیح تأسیس نمود؛ همان اساس را حضرت محمّد ترویج فرمود؛ جمیع انبیای الهی به حقیقت دعوت نمودند مقصود کل یکی است و آن ترقی و عزّت عالم انسانی و مَدَنیّت آسمانی است." (14)

" امروز اعظم علاج عاجِل و تِریاق فاروقی که حکیم الهی تجویز فرموده وحدت عالم انسانی و صلح عمومی است و توضیح و تبیین اصول ادیان الهیه و دفع تقالید و رسوماتی که منافی علم و عقل است، زیرا یک سبب بزرگ به جهت بی دینی نفوس، همین است." (15)

"در مدارس باید ابتدا تعلیم دین گردد. بعد از تعلیم دیانت و انعقاد قلوب اطفال، بر محبّت حضرت احدیّت، به تعلیم سایر علوم پراخت."(16)

----------------------------
یاداشت ها:
(1) با تلخیص و اندکی تغییر از مجموعه کتابهای جهانی بینی توحیدی- وحی و نبوّت.
(2 تا 7) لزوم دین نوشته جناب روح الله مهرابخانی.
(8) اقتباس از نوار سخنرانی جناب بخت آور.
(9) اصطلاحاً به ادیانی گفته می شود که از حضرت ابراهیم (اب الانبیاء) شروع شده است.
(10 تا 16) کتاب پیام ملکوت، مبحث "اساس ادیان الهی یکی است".
-------------------------------------------------------------------------

ارسال شده توسط 'آوای دوستدر ۷/۱۳/۱۳۸۷ 



کدام دین یا قرائت از دین، افیون توده‌هاست؟


کدام دین یا قرائت از دین، افیون توده‌هاست؟

به گفته‌ی کارل مارکس دین مانند یک افیون عمل می‌کند. بطوریکه توده‌ها را به آخرت امیدوار می‌کند و آنان دیگر به زندگی این دنیایی خود اهمیت نمی‌دهند و در نتیجه در مقابل ظلم طبقات برتر منفعل عمل می‌کنند.
این پدیده را گاهی در میان اعتقادات مردم خودمان می‌بینیم؛ ضرب‌المثل‌هایی همچون قسمت همین بوده و از این دست، نمایانگر این دیدگاه جامعه است. اما آیا واقعاً چنین است؟ مگر همین دین نبود که قوم بنی‌اسرائیل را از سیطره‌ی ظلم فرعون بیرون آورد و هویتی جدید و قوی‌تر از قبل به آنان داد که توانستند با این هویت جدید زندگی کنند (ولی خودشان آن هویت راستین را به متاع دنیایی فروختند). و مگر همین دین اعراب بادیه‌نشین را متحد نکرد و به وسیله‌ی اسلام به آنان در مقابل اقوام برتر زمان برتری و هویت داد. آیا دین از فرد می‌خواهد در برابر ظلم طبقات برتر ساکت بنشیند و منفعل عمل کنند یا ترس و نادانی خود فرد؟

دين به خودي خود نه محرك است و نه مخدر، بلكه برداشت و قرائتي كه از دين و مسايل مختلف آن مي‌شود، مي‌تواند به عنوان عاملي مؤثر در سطح روان انسان و اجتماع پيرامون او تأثير بگذارد. اگر از اين زاويه به موضوع نگاه كنيم مي‌توان گفت: در بسياري موارد دين به عنوان جرياني آوانگارد (پيشرو) مطرح بوده و در مواردي همانند افيون و حتي بسيار مهلكتر از آن عمل كرده و چنان برداشتهاي نادرستي از آن صورت گرفته كه باعث فلج افكار عمومي گشته است. اما سؤال اينجاست كه به راستي چگونه ديني يا به عبارت درست‌تر چگونه قرائتي از دين مي‌تواند اين چنين عملكرد نابجايي داشته باشد؟ « قرائتهای تنگ‌نظرانه و متحجرانه از دين افيون و منفعل‌كننده‌ى توده‌هاست.»

دینی كه با واقعيت سر و كار داشته و ارتجاعي نباشد و انسانها را به طرف پيشرفت و ترقي سوق دهد و از هر طرف جلوي ترقيات و پيشرفت روزافزون بشري را نگيرد و به بشر خدمت کند، بسيار زيبا و دلپسند است. اين پروردگار عالم نيست، که مانع تفکر و انديشيدن انسان که تشنه‌ی آگاهي است، مي‌شود، بلکه حاکمان بدطينت و موذي و قدرت طلب‌اند که می‌خواهند انسان ناآگاه بماند تا بتوانند به آسانی بر گرده‌ی ملت سوار شوند.

دين هم مي‌تواند عامل حركت باشد و هم مانع حركت، ديني كه حركت و جنبش لازمه را از فرد گرفته و او را به انساني بي‌خاصيت و منفعل تبديل كند كه در برابر هر كنشي آنقدر بي‌تفاوت مي‌شود كه هيچگونه واكنشي نداشته و عكس‌العملي نشان نمي‌دهد و ديني كه مسايل خرافي و اوهامي را در زيرساختهاي رواني فرد تزريق مي‌كند، مطمئناً افيون‌وار عمل مي‌كند.

ديني كه به جاي آنكه به انسان عزت بخشد و به او (حسين‌وار) درس آزادگي و بزرگواري زندگي كردن بدهد او را به تسليم بلاقيد و شرط در برابر ظواهر ديني فرا بخواند و به جای آنكه از حريت و آزادگي و قيام پيامبران عليه نابرابريها سخن گويد از نحوه‌ی لباس پوشيدن و غذا خوردن و خوابيدن پيامبران حديثها و روايات بسازد و آنقدر به ظاهر و صورت افراد اهميت دهد كه سيرت را به نهانخانه‌ی فراموشي بسپارد، دين نيست افيوني است كه ضربات مهلكي بر روان آدمي وارد خواهد كرد. ديني كه كارش شناسايي راز گل سرخ نباشد و تنها در افسون گل سرخ شناور باشد، ديني كه به جاي آنكه افراد متديني تربيت كند كه در تمام صحنه‌هاي اجتماعي حضور فعال داشته باشند و مسايل عقيدتي خويش را با مسايل جمعي آشتي دهند، بخواهد صوفياني خلوت‌نشين بپروراند كه در برابر انواع بي‌عدالتيها و نابرابريها و عدم تعادلهاي انساني و اجتماعي ساكت و خاموش باشند، دين نيست چرا كه ذات دين با اعتراض آميخته شده و قيام تمام پيامبران با اعتراض به الگوهاي نادرست شكل گرفته و با اعتراض پايان يافته است. ديني كه بين مسايل دنيوي و مسايل اخروي انسان تعادلي برقرار نسازد و تلاش براي آباداني دنيايي به اندازه‌ی كوشش براي رستگاري اخروي نباشد دين نيست. و هر كاري در دنيا اگر در مسير خدايي باشد دنيا نيست و بلكه آن آخرت است.

«وَابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ» (قصص: 77) و در آنچه خدا به تو داده، سراي آخرت را بطلب، و در عين حال بهره‌ات را از دنيا هم (از نعمات حلال) فراموش مكن، و همانگونه كه خدا به تو نيكی كرده، نيكی كن.

درست است كه به نام دین بي‌عدالتيها شده و خونها بناحق ريخته شده و حقها پايمال گرديده، ولي تاريخ نشان مي‌دهد كه دین از چندين راه به ترقي و گسترش فرهنگ و تمدن بشر خدمت كرده است و از روي دین قوانين بشري وضع گرديده است. دستاوردهای بشری که توانسته‌اند در سیر تکاملی حیات نقشی داشته باشند، همگی به نحوی از تعالیم دینی که البته عقلی است تأثیر پذیرفته اند. بنابراین قراردادن یافته‌های عقلی در مقابل داده‌های دینی و وحیانی اشتباه بزرگی است، چه این هر دو از هم متأثرند. قرار دادن این دو در مقابل هم باعث می‌شود که هیچ یک دیگری را مورد آزمون قرار نداده و داده‌های ناسازگار شناسایی نگردند.

به همین خاطر پیامبر می‌فرمود که شما در امور دنیایتان از من آگاهترید. منشور حقوق بشر و نظام دموکراسی در دنیای معاصر که بعضی آن را قانون و دستاورد بزرگ بشری می‌دانند، نتیجه‌ی آن همه هدایتهاست که از سوی پروردگار عالم برای شکوفا کردن عقل و خرد بشر آمده است و باید آن را در بسیاری جهات فرزند مشروع تعالیم الهی دانست.

نيكوكارى و دستگيری از ضعفا، راستى و درستى و حرمت دروغ، حرمت زنا، منع دزدى و رشوه‌گيرى، وفاى به عهد، پاكيزگى و طهارت، عبادت و استعانت، نيازردن حيوانات بى‌آزار، احترام به والدين، آنچه به خود نمى‌پسندى به ديگران روا مدار، ميانه‌روى و اعتدال، محبت به يكديگر و خدمت به خلق، تقوى و پرهيزكارى ، نكشتن بيگناه، آباد كردن جهان، خيرات براى مردگان و ياد آنان، اعتقاد به پاداش و كيفر پس از مرگ و كسب معاش از راه حلال، اینها اصولی است که در تمام فرهنگهای جهانی در طول تاریخ بشر به آنها توصیه شده است. آیا دین غیر این می‌گوید و غیر این می‌خواهد؟ آیا این دستورات جز برای خدمت به انسان و انسانیت می‌تواند باشد؟ چرا تمام مکاتب، سعادت و خوشبختی را همواره در گرو التزام به این ارزشهای اخلاقی دانسته‌اند؟ آیا دستمایه‌ی تفکر متفکران و دانایان و عقلای تاریخ بشریت بیش و یا غیر از اینها بوده است؟ آیا این دستورات دینی متعلق به دوره‌ای یا محیطی یا نسلی یا فردی خاص می‌باشد؟ یا بر عهده کل تاريخ جامعه بشریست؟ آیا این دستورات انسان‌ساز نشان‌دهنده‌ی این نیست و نبوده که دین برنامه‌ی ابدی و متعلق به انسانیت است و هدف آن عبارت است از برقرار نمودن تشکیلات یک زندگی آباد، آزاد و درخور مقام انسان و مورد پسند خدای تعالی؟ این قوانین انسان‌ساز در طول تاریخ بشریت و پابه‌پای نسلها، زنده و پابرجا مانده است. آیا این ماندگاری گواه بر حقیقت آن نیست؟ و آیا ...

با تشکر از : جناب قباد کاکاخانی 1390/12/22



Thursday, March 29, 2012

دین بهائی/ از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


بهائیت دینی است که توسط میرزا حسین‌علی نوری، ملقب به بهاءالله در قرن ۱۹ میلادی در ایران بنیانگذاری شد. بهائیان بهاءالله را فرستاده خدا (پیامبر) در این دور می‌دانند. بهاءالله در سال ۱۸۶۳ این دین جدید را اظهار کرد. شمار پیروانش بیش از ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده‌است. با اینکه این شمار کمتر از ۰٫۲٪ جمعیت دنیاست ولی از نظر پراکندگی ادیان در عالم بعد از مسیحیت دومین دین جهان شمرده می‌شود. مرکز جهانی بهائیان در حیفا واقع شده‌است. بهائیان معتقدند که بهاءالله، بنیانگذار دین بهائی (۱۸۱۷-۱۸۹۲) جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی و بودا و زردشت و مسیح و محمد است


اعتقادات
خدا

بهائیان به خدایی معتقدند که یگانه، جاوید و خالق همه چیز است. این خدا به طور مستقیم در دسترس نیست ولی از طریق وحی با پیامبران ارتباط برقرار می‌کند که در این دین پیامبر تجلی خداوندی است. تجدید دین از اصول این آئین است و یکتایی خداوند از آموزه‌های بنیادین دین بهائی است. خداوند در دین بهائی، غیر قابل ادراک، غیر قابل دسترس، منبع تمام وحی، ابدی، عالِم کل، کل، همه‌جا حاضر و قدیر توصیف شده‌است.

بهائیان معتقدند که درک مستقیم ذات خداوند غیر ممکن است. اگر چه دسترسی مستقیم به خداوند امکان پذیر نیست، ولی بهائیان اعتقاد دارند که خداوند قصد و اراده خود را به اشکال مختلف معرفی می‌کند. او هر از گاهی چند با استفاده از فرستادگان خودش که در دین بهائی به آنها مظاهر ظهور الهی گفته می‌شود با بشر مکالمه می‌کند.این مظاهر ظهور قصد دارند ادیان را در جهان اشاعه داده و برپا کنند. درآموزه‌های بهایی گفته می‌شود که خداوند بسیار بزرگ‌تر از آن است که توسط انسان‌ها به طور کامل درک شود وحتی تصویری کامل از وی به دست آید.

جهان پس از مرگ

بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادات روح می‌دانند. از نظر بهاییان، حیات اصلی حیات روح است و جسد تنها به عنوان واسطه و ابزاری برای ترقی روح است. به اعتقاد بهائیان روح از جسم جداست و پس از مرگ، در عوالم روحانی به ترقی خود ادامه می‌دهد. بهائیان تعلق روح به جسم را همانند ارتباط نور با آئینه می‌دانند، نوری که در آینه مشهود است از خود آینه نیست بلکه انعکاس نوری است که از منبع دیگر ناشی می‌شود، به همین سبب وقتی آینه می‌شکند نور همچنان باقی و برقرار است.

وحدت اساس ادیان

بهائیان دین را اولین موهبت در عالم می‌دانند زیرا تعالیم الهی را بر جمیع تعالیم دیگر مقدم می‌دانند و آن را سبب ترقیات و عزت انسان می‌دانند. یکی از اعتقادات دین بهائی، وحدت اساس ادیان است بدین صورت که اساس ادیان الهی یکی است و همگی در اساس مشترک می‌باشند. چون اساس همه ادیان اعتقاد به خداوند یگانه و زندگی بعد از مرگ و توجه به اخلاق پسندیده و نیکو و کمالات عالیه انسانی می‌باشد پس اساس همه ادیان الهی یکی است و تفاوت بین ادیان فقط در احکام و فروعات است و دلیل آن نیز رشد و تکامل و بلوغ بشر در طول زمان است و در هر زمان بنا به رشد فکری و عقلی بشر که رشدی نامحدود است، تعالیم و احکام الهی نیز متفاوت خواهد شد.

اگرچه ادیان و فرهنگ‌های مختلف دیدگاهی متفاوت دارند بهائیان معتقدند که این اختلاف نظرها در عین حال مربوط به یک پدیده واحد است تفاوت میان این ادیان و فرهنگ‌ها به بافت و فرهنگی که پیام در آن منتشر شده نسبت داده شده‌است. بهائیان ادیان بزرگ (وحتی کوچک) جهان که توسط مظاهر ظهور الهی و در زمانها و مکان‌های شکل گرفته‌اند را از یک منبع می‌دانند. بر اساس تعالیم بهائی، هیچ دین یا آئین و مذهبی را نمی‌توان برتر از دیگری دانست اما ادیان جدیدتر به شرایط زمانی و روحی انسان‌های کنونی نزدیکتر هستند. بهائیان بقیه ادیان را ادیانی الهی می‌دانند. بهاءالله در بسیاری موارد اذعان داشته‌ است که زیرسوال بردن اعتبار هر یک از پیامبران گذشته معادل تکذیب همه ادیان (و دین بهایی) و همچنین تکذیب خداوند است.


مراتب هستی

از نظر آئین بهائی، عالم وجود نامتناهی است، ولی مراتب وجود متناهی هستند. این مراتب عبارت‌اند از:

    عالَم خلق یا مرتبهٔ عبودیت

        مرتبهٔ عبودیت (جهان هستی) مخصوص بندگان خدا است. این مرتبه نیز نامتناهی است؛ یعنی هر موجودی در آن می‌تواند بر کمالات خود بیفزاید، اما هیچ‌گاه به مرتبهٔ نبوت نمی‌رسد و از رتبهٔ عبودیت خود تجاوز نمی‌کند. مثلاً پترس هیچ گاه مسیح نمی‌شود.

    عالَم امر یا مرتبهٔ نبوّت

        مرتبه دیگر، نبوت است. این مقام مخصوص پیامبران است و واسطه‌ای میان عالم خلق (عبودیت) و عالم حق (ربوبیت) است و فیوضات خداوند (عالم حق) را به عالم خلق منتقل می‌کند. مثل آینه‌ای که شعاع آفتاب را منعکس می‌نماید.

    عالَم حق یا مرتبهٔ ربوبیت

        مرتبه حق نیز از عهدهٔ تصور بشر خارج است و همان خداوند متعال است. این عالم مقدس و منزه است و هیچ صعود و نزولی در آن نیست. تنها راه ارتباط آن با این جهان عالم امر یعنی عالم پیامبران است.

آموزه‌های بهائی

تعالیم بهائیان در ۱۲ سرفصل معرفی گردیده‌است. این تعالیم عبارت‌اند از:

    وحدت عالم انسانی

        به گفته شوقی افندی، تعالیم روحانی دین بهائی را می‌شود در یک تعلیم تلخیص کرد و آن «وحدت عالم انسانی» است و جز آن، همه تعالیم دیگر در حکم فروع و ملحقات و حواشی همین تعلیم اصلی اساسی است.

    تحری حقیقت

        یعنی هر فرد پس از رسیدن به سن بلوغ در دین بهائی که برای پسر و دختر یکسان و در سن ۱۵ سال تمام است باید شخصا و بدون تقلید از دیگران حتی پدر و مادر خود، به جستجوی حقیقت پرداخته و عقاید خود مانند دین را انتخاب نماید. تعلیم تحری حقیقت فقط منوط به انتخاب دین نیست و هر فرد بهائی باید در هر موردی به جستجوی حقیقت بپردازد.

    وحدت لسان و خط برای عالمیان

        یکی از تعالیم دین بهائی برای رسیدن به هدف این آئین که همانا وحدت عالم انسانی است، وحدت لسان و خط است. بدین صورت که باید جمیع ملل از اهل معارف و علوم با اتفاق نظر یک زبان را به عنوان زبان عمومی انتخاب کنند تا هر فرد فقط نیازمند یادگیری ۲ زبان باشد. یکی زبان وطنی که با که با قوم خود گفتگو کند و دیگری زبان عمومی که با اهل عالم محاوره کند. و دیگر محتاج یادگکیری زبان سومی نباشد.

    ترک تعصبات جاهلیه

        بهائیان وجود تعصبات جاهلیه مانند تعصبات سیاسی، جنسی، نژادی، قومی و دینی را از بین برندهٔ بنیاد عالم انسانی می‌دانند. بهائیان احساس برتری را دلیل اصلی ایجاد تعصب می‌دانند.

    تساوی حقوق رجال و نساء

        بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو انسانند و امتیازی از نظر انسانی بر هم ندارند برای همین زن و مرد باید در جمیع حقوق اجتماعی برابر باشند. در مورد حقوق زن و مرد نیز نباید حقوق با وظایف اشتباه شوند. اعتقاد به تساوی حقوق، اعتقاد به تساوی وظایف نیست. بهائیان معتقدند که هیچ تفاوتی بین زنان و مردان نیست و فقط احتیاج به تربیت است و اگر هر دو یکسان تربیت شوند هیچ امتیاز برتری‌ای بین ان دو نخواهد بود با این وجود نقاط تاریکی در این تساوی وجود دارد که تحریم عضویت زنان در بیت العدل، عدم توازن در دریافت حق الارث بین زن و مرد و نامساوی بودن مهریه زن روستایی و شهری از آن جمله اند

    دین باید سبب الفت و محبت باشد

        بهائیان معتقدند که پیغمبران اصولا برای برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن الفت بین مردم ظاهر شده‌اند، لذا اگر دین هم که خود باید علاج اختلافات باشد سبب اختلاف و جنگ و جدائی شود، به گفته عبدالبهاء بی‌دینی بهتر از آن است.

    جهان بشری محتاج نفثات روح القدس است

        به این معنی‌است که نیاز روحانی فارغ از درجهٔ پیشرفت مادی‌است. بهائیان معتقدند انسان‌ها علاوه بر نیاز مادی نیازمند مواردی روحانی هستند که به وسیلهٔ پیامبران ممکن است و لذا نیاز به تجدید ادیان وجود دارد.

    دین باید مطابق علم و عقل باشد

        به این معنی که دین و علم و عقل با یکدیگر باید توافق کامل داشته باشد.

    صلح عمومی
    تعدیل معشیت همگانی و رفع مشکلات اقتصادی
    تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
    تشکیل دادگاه کبرا بین‌المللی

احکام

نوشتار اصلی: احکام بهائی

احکام آئین بهائی از «کتاب اقدس» از آثار بهاءالله استخراج شده‌اند. اگر چه قوانین موجود در کتاب اقدس در جامعه امروزی قابل استفاده هستند، بهاء الله امکان استفاده از قوانین جدید با توجه به مقتضیات جامعه بهائی را فراهم آورده و این قوانین اندک اندک دراین آئین ظهور می‌کنند. رعایت قوانین شخصی مانند روزه و نماز در عین حالی که وظیفه‌ای جهانی هستند از وظایف شخصی فرد محسوب می‌شوند. این قوانین از چارچوبی ثابت که براساس مجازات و مکافات شکل گرفته‌باشد تشکیل نشده‌اند. برعکس این قوانین به عنوان بخش جبران ناپذیر فرایند ترقی روحانی انسان‌ها مطرح می‌شوند. در ادامه قسمتی از احکام «کتاب اقدس » که توسط شوقی افندی، تاکید شده آورده می‌شود:

    پس از رسیدن به سن بلوغ در ۱۵ سالگی خواندن نماز بر هر بهائی واجب است. سه نماز اصلی وجود دارد که فرد حق انتخاب از میان آنها را دارد.
    غیبت و افترا حرام است.
    بهائیان بالغ که از سلامت برخوردارند هر سال در آخرین ماه از تقویم بهائی، روزه می‌گیرند.
    بهائیان از نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده از داروهای روانگردان منع شده‌اند مگر آنکه دکتر استفاده از آنها را تجویز نماید.
    رابطه جنسی فقط بین زن و شوهر مشروع است و همجنسگرایی حرام است.
    قمار و استفاده از مواد مخدر مانند تریاک به شدت نهی شده و حرام است.

عبادت‌گاه

نوشتار اصلی: مشرق‌الاذکار
مشرق‌الاذکار فرانکفورت آلمان

بهاءالله بنیانگذار دین بهائی به پیروانش دستور می‌دهد که در هر شهری ساختمانی به بهترین صورت ممکن به نام خداوند ساخته شود و در آن به ذکر پروردگار پردازند به این بناها مشرق‌الاذکار گفته می‌شود. مشرق‌الاذکارها در دین بهائی مختص بهائیان نمی‌باشد و هر کس با هر دین و اعتقادی می‌تواند در آن به هر نوعی که علاقه و اعتقاد دارد، به دعا با خدای خود بپردازد. تقریباً هیچ طرح خاصی برای مشرق‌الاذکارها وجود ندارد.

نظام اداری
مقر بیت العدل اعظم، حیفا، اسرائیل
نوشتار اصلی: نظم اداری

نظم اداری در دین بهائی بر اساس کتاب اقدس (کتاب اصلی بهائیان) است. بدین صورت که بهاءالله در کتاب اقدس و کتاب عهدی پسر بزرگ خود، عباس افندی (عبدالبهاء) را مبین آثار و جانشین خود معرفی کرد. عبدالبهاء نیز پس از خود در الواح وصایا، شوقی افندی (نزد بهائیان مشهور به ولی امرالله ۱۹۵۷-۱۹۲۱) را به عنوان جانشین خود برگزید.

در عین حال بنا به مندرجات کتاب اقدس و الواح وصایا یک نظام انتخابی به نام بیت العدل اعظم نیز باید در تحت نظر ولی امرالله مسئول حل و فصل امور جامعه بهائی باشد. اولین انتخابات بیت العدل اعظم در سال ۱۹۶۳ برگزار گردید

بهائیان و بابیان

پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شده‌است، گشتند.آنها در ابتدا از میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود پیروی میکردند ولی پس از چندی در سال ۱۸۶۳ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) که سمت معاونت برادرش را داشت از او برید و خود را من یظهره‌الله معرفی کرد.دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. اما حسینعلی که خود را بهاء الله می خواند به فعالیت شدیدی دست زد و بهائیت را پدید آورد

متون بهائی
نوشتار اصلی: متون بهائی
عکس میرزا حسینعلی نوری معروف به «بهاءالله»

آثار بهاءالله

بهائیان معتقدند تمامی آثار بهاالله وحی منزل از سوی خدا بر وی بوده‌است:

    کتاب اقدس (ام الکتاب دین بهائی، کتاب شریعت و احکام)
    کتاب ایقان (در حل معضلات و مشکلات کتب آسمانی و استدلال)به فارسی
    کلمات مکنونه فارسی

آثار عبدالبهاء

    خطابات
    رساله مدنیه (به فارسی)
    مفاوضات (مشتمل بر رسائل مهمه و فلسفه و روحانی و تفسیر و غیرها)
    الواح وصایای مبارکه (وصیت نامه)


محرومیت بهائیان

بهاییان در قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران آزادی عمل بیشتری داشتند اما بعد از انقلاب به علت اسلامی بودن حکومت ایران تحریم‌های زیادی احساس کردند.

بر طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بهائیان علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم می‌باشند. این مصوبه که به تاریخ ششم اسفند ۱۳۶۹ (۲۵ فوریه ۱۹۹۱) صادر شده و در بند سوم آن دقیقاً نوشته شده که باید از ثبت نام بهائیان در دانشگاهها جلوگیری به عمل آید و چنانچه هویت بهائی فردی هنگام تحصیل احراز گردد باید از تحصیل محروم شود و همچنین در ۱۱ آبان ماه سال ۱۳۸۵ نیز مجدداً به تصویب شورای انقلاب فرهنگی و وزارت اطلاعات رسیده‌است بدین مضمون که بهائیان نمی‌توانند در دانشگاه‌ها ثبت نام کنند و در صورت ثبت نام باید اخراج گردند.

واکنش‌ها

برنارد لوئیس معتقد است که حکومت‌های اسلامی و جوامع مسلمان همواره در پذیرش ادیانی که پس از اسلام ظهور پیدا کرده‌اند و به خدای یگانه اعتقاد دارند (مانند بهائیان) دچار مشکل فراوان بوده‌اند؛ چرا که از یک سو نمی‌توان پیروان این آئین‌ها را همانند پیروان ادیان چندخدایی آسیا یا انیمیست در آفریقا سرکوب کرد و از سوی دیگر هم برخورد با آن‌ها همانند مسیحیان و یهودیان بها دادن به آن‌هاست. به علاوه پذیرش آنها مغایر پذیرش ختمیت وحی در زمان زندگی پیامبر اسلام است. آدام سیلورشتاین معتقد است که به علت ضعف ایران در قرن بیستم مردم ایران به دنبال علتی برای این موضوع بودند و به همین تئوری‌های توطئه‌ای از اینکه یهودیان، بهاییان، فراماسون‌ها و... مقابل پیشرفت ایران می‌ایستند به وجود آمد و بین مردم و حتی اقشار تحصیل‌کرده جامعه محبوبیت یافت.

پانویس
بهائیت