Wednesday, July 28, 2021

با پایان دوران محکومیت؛ تورج امینی، از زندان مرکزی کرج آزاد شد


با پایان دوران محکومیت؛ تورج امینی، از زندان مرکزی کرج آزاد شد

خبرگزاری هرانا – تورج امینی، پژوهشگر و نویسنده بهائی امروز چهارشنبه ۶ مرداد با اتمام دوران محکومیت خود، از زندان مرکزی کرج آزاد شد. آقای امینی پیشتر توسط دادگاه انقلاب کرج به ۱ سال حبس تعزیری و ۲ سال تبعید محکوم شد که این حکم در مرحله تجدیدنظر به ۶ ماه زندان تقلیل یافت.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰، تورج امینی، پژوهشگر و نویسنده بهائی از زندان مرکزی کرج آزاد شد.

آزادی آقای امینی با پایان دوران محکومیت این شهروند صورت گرفته است.

منزل آقای امینی در تاریخ ۱۴ مردادماه ۹۸ مورد تفتیش نیروهای امنیتی قرار گرفته و ماموران در جریان آن تعدادی از لوازم شخصی وی ازجمله کتاب‌ها و یادداشت‌ها و لپ تاپ شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند. آقای امینی نهایتا توسط دادگاه انقلاب کرج محاکمه از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به ۱ سال حبس تعزیری و ۲ سال تبعید محکوم شد. این حکم در مرحله تجدیدنظر توسط دادگاه تجدیدنظر استان البرز به ۶ ماه زندان تقلیل یافت.

این شهروند بهایی روز جمعه ۱۰ بهمن‌ماه ۱۳۹۹، پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب کرج بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان مرکزی کرج منتقل شد.

پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده این شهروند بهائی در این خصوص به هرانا گفت: «آقای امینی در حالی با اتهام «تبلیغ علیه نظام» با استناد به کتاب‌های خود مواجه شده که کتب و مقالات تاریخی او مربوط به دوره قاجار و پهلوی است و کتاب‌هایی نیز در این زمینه از او منتشر شده است.»

این شهروند بهائی پیشتر در اسفندماه سال ۸۶ نیز مدتی در بازداشت نیروهای امنیتی بوده است.

از آثار تورج امینی می‌توان به کتاب‌های «تعامل اقلیت های مذهبی و انقلاب مشروطیت ایران» «اسناد بهائیان ایران» (۵ جلد)، «اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران» و «رستاخیز پنهان: بازگشایی نسبت آیین های بابی و بهائی با جریان روشنفکری ایران» اشاره کرد.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

https://www.hra-news.org/?p=294380



با پایان دوران محکومیت؛ تورج امینی، از زندان مرکزی کرج آزاد شد


با پایان دوران محکومیت؛ تورج امینی، از زندان مرکزی کرج آزاد شد

خبرگزاری هرانا – تورج امینی، پژوهشگر و نویسنده بهائی امروز چهارشنبه ۶ مرداد با اتمام دوران محکومیت خود، از زندان مرکزی کرج آزاد شد. آقای امینی پیشتر توسط دادگاه انقلاب کرج به ۱ سال حبس تعزیری و ۲ سال تبعید محکوم شد که این حکم در مرحله تجدیدنظر به ۶ ماه زندان تقلیل یافت.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰، تورج امینی، پژوهشگر و نویسنده بهائی از زندان مرکزی کرج آزاد شد.

آزادی آقای امینی با پایان دوران محکومیت این شهروند صورت گرفته است.

منزل آقای امینی در تاریخ ۱۴ مردادماه ۹۸ مورد تفتیش نیروهای امنیتی قرار گرفته و ماموران در جریان آن تعدادی از لوازم شخصی وی ازجمله کتاب‌ها و یادداشت‌ها و لپ تاپ شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند. آقای امینی نهایتا توسط دادگاه انقلاب کرج محاکمه از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به ۱ سال حبس تعزیری و ۲ سال تبعید محکوم شد. این حکم در مرحله تجدیدنظر توسط دادگاه تجدیدنظر استان البرز به ۶ ماه زندان تقلیل یافت.

این شهروند بهایی روز جمعه ۱۰ بهمن‌ماه ۱۳۹۹، پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب کرج بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان مرکزی کرج منتقل شد.

پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده این شهروند بهائی در این خصوص به هرانا گفت: «آقای امینی در حالی با اتهام «تبلیغ علیه نظام» با استناد به کتاب‌های خود مواجه شده که کتب و مقالات تاریخی او مربوط به دوره قاجار و پهلوی است و کتاب‌هایی نیز در این زمینه از او منتشر شده است.»

این شهروند بهائی پیشتر در اسفندماه سال ۸۶ نیز مدتی در بازداشت نیروهای امنیتی بوده است.

از آثار تورج امینی می‌توان به کتاب‌های «تعامل اقلیت های مذهبی و انقلاب مشروطیت ایران» «اسناد بهائیان ایران» (۵ جلد)، «اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران» و «رستاخیز پنهان: بازگشایی نسبت آیین های بابی و بهائی با جریان روشنفکری ایران» اشاره کرد.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.



Saturday, July 17, 2021

چرا بهائی هستم؟/ فاضل غیبی

چرا بهائی هستم؟             
فاضل غیبی               


بهائی بودن بسیار آسان است. نخست بدین دلیل که هیچکس حق ندارد، به شما بگوید، چگونه بهائی باشید. هر کس مجاز است بر پایۀ درک و به برداشت شخصی خود بهائی باشد. البته این ابتکار جدیدی نیست و برای نخستین بار در تاریخ، مارتین لوتر بود که خواست هرکس بتواند بدون دخالت کشیش، برداشت خود از کتاب مقدس را  زندگی کند.

مطلب مهم دیگر که بهائی بودن را آسان می‌کند، این است که کاری به دیگر فعالیت ها و زمینه‌های شناخت ندارد. می‌دانیم که دین تا همین چند سده پیش در همه جای دنیا (و هنوز هم در همۀ کشورهای عقب‌مانده) در همۀ زمینه‌های زندگی از دانش و هنر گرفته تا فلسفه و سیاست تعیین تکلیف می‌کرد. تا آنکه در اروپا و کم کم در دیگر کشورهای پیشرفته، به پیشوایی علوم طبیعی، دامنۀ دخالت دین محدود شد و پس از علم، هنر و فلسفه نیز استقلال خود را به کرسی نشاندند.

بهائیت، با توجه به این دستاورد بزرگ، نه تنها استقلال سه زمینۀ دیگر شناخت را   می‌پذیرد، بلکه دانش‌پژوهی، هنرورزی و اندیشۀ فلسفی را (بدون توجه به پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی آنها) تشویق می‌کند،  زیرا وظیفۀ دین را نه پاسخگویی به مشکلات علمی و یا پرسش‌های فلسفی، بلکه برآوردن نیازی مهم در محدوده‌ای مشخص می‌داند.    

بنابراین از نظر بهائیت، شهروند شایسته کسی است که در هر چهار زمینۀ علم، هنر، فلسفه و دین نسبتاً آگاه باشد و بدون واهمه از نظارت مذهبی در هر رشتۀ دلخواه فعالیت کند. روشن است که در چنین موقعیتی انسان از احساس آزادی سرشاری برخوردار می‌شود که برای نسل‌های گذشته قابل تصور نبود.    

تا بحال تصور می‌شد که دین مقوله‌ای است که باورهای انسان دربارۀ آفرینش و معنای هستی را تعیین می‌کند.  اما، همانطور که اشاره شد، شما از نظر بهائی مختارید در ضمیر نهفتۀ خود به هرچه می خواهید باور داشته باشید، اما اگر بخواهید باور خود را بیان کنید، نباید به مرزهای دانش و خرد تجاوز کنید. به عبارت دیگر، از باوری دفاع نکنید که با عقل و علم در تضاد باشد.

 بیشتر بخوانید:

از متن:

فشار وحشتناکی که حکومت اسلامی در چهار دهۀ گذشته به هدف حذف کامل ادیان ایرانی وارد آورده و مقاومت کمابیش موفق پیروان آنها، نشان از این دارد که همگی با تکیه بر هویتی ایران‌دوستانه، از همدردی هرچه بیشتر جامعۀ مدنی ایران بهره‌مند هستند. این واقعیت نگارنده را  بر آن می‌دارد که رهایی ایران از حکومت اسلامی را در گرو جایگزینی احکام اسلامی با موازین زندگی ایرانشهری بیابد. ناگفته پیداست که این موازین، در همۀ ادیان ایرانی (زرتشتی، یهودی، مسیحی و بهائی) بازتاب یافته است، هرچند که بهائیت برخاسته در دوران معاصر این موازین را با نیازهای امروزی نیز پیوند داده است.  

بنابراین در لحظۀ حاضر وظیفه ای بزرگتر از این وجود ندارد، که نه تنها با فشارها، بلکه باپیشداوری‌هایی که دستگاه تبلیغی اسلام در اذهان عمومی جایگزین کرده مقابله شود و تبادل میان پیروان ادیان ایرانی و جامعۀ مدنی  ایران تشدید گردد. آنچه که بهائیان مربوط می شود، به نظر نگارنده اگر  برخی نارسایی‌ها برطرف شود، چهرۀ واقعی آیین بهائی در برابر اذهان عمومی جلوه‌ای بهتر خواهد یافت.این نارسایی‌ها چنین ‌اند: 

ـ  در نگاه بهائی، پیشوایان مذهبی  آموزگاران و مصلحانی هستند که می کوشند جامعه را به اخلاق و رفتار نیک پرورش دهند. بهائیت در سدۀ 19م. در ایران پدید آمد و اغلب پیروانش از میان شیعیان برمی خاستند. بدین سبب «آموزگاران» این آیین می بایست مطالب را با توجه به پیش‌زمینه‌های شیعی مطرح می‌کردند. قابل تصور نیست که به چه فعالیت تربیتی گسترده‌ای نیاز داشت تا در بخش بزرگی از مردم ایران آنروزگار، موازین بهائی که در واقع همان موازین اخلاق ایرانشهری است زنده و نهادینه شود.  اینک اما، در زمانی که مردم ایران به تجربیات تلخ و سخت، چهرۀ واقعی اسلام را شناخته‌اند، تکیه بر نمادهای شیعی با نیازهای زمانه هماهنگ نیست.

ـ  برای گذار از نمادهای شیعی، در گام نخست باید بدترین ویژگی یعنی «آیه‌پرستی» را کنار گذاشت و چنانکه بهاءالله سفارش کرده است در نوشتارها خردمندانه نظر کرد و درستی آنها را به سنجش عقلی دریافت و نه به اقتدار کلامی. مرزبندی با نمادهای شیعی نه تنها بازیافت بهائیت بعنوان آیینی امروزی است، بلکه بدین سبب از اهمیت بنیادین برخوردار است،  که هدف دین از نظر بهائی، تربیت اخلاقی  است و این نه تنها از اسلام برنمی‌آید که قائل شدن آن برای رهبران اسلامی، نقض غرض است.

ـ بهائیان در تدارک انقلاب مشروطه نقشی بنیانی داشتند و بدون فعالیت های آنان به هیچ وجه نمی‌توان پیدایش چنین انقلابی را در جامعۀ شیعه‌زدۀ آن روزگار توجیه کرد. در دوران عبدالبها نیز بخش بزرگی از نخبگان ایرانی بهائی بودند و بهائیان می‌کوشیدند به جنبش احیای معنوی و رستاخیز فکری در جامعۀ ایران دامن  زنند. برگزاری «ضیافت ماهانه» نیز  نخستین تجربۀ دمکراتیک ایرانیان در این راستا بود، که در آن بهائیان (در دوران رضاشاه حتی غیربهائیان) می توانستند در یک گردهمایی عمومی، آزادانه دربارۀ همۀ موضوعات و مشکلات اظهار نظر و مشورت کنند. متأسفانه این حرکت دمکراتیک نتوانست در برابر تحکیم تشکیلات منسجم بهائی تداوم یابد. زیرا که هر نوع تشکیلاتی به هر انگیزه و نیتی ناگزیر از رعایت خط‌مشی یگانه‌ای است، وگرنه اصولاً اداره و تشکیلاتی شکل نمی‌گیرد.  هرچند در چهارچوب سازمانی، انرژی فعال اعضا کانالیزه می شود، اما هر تشکیلاتی ناگزیر از رعایت موازین یکسانی است که مانع ابتکارات فردی و بویژه نوآوری اندیشه است. بدین دلیل نیز متأسفانه شاهدیم که در پیامد این نارسایی، انرژی حیاتی و نوآوری بهائی مانند گذشته فرصت شکوفایی نمی یابد.

باور دارم که جامعۀ ایران برای نوسازی بنیادین کشور به پشتیبانی پیروان ادیان ایرانی و بویژه بهائیان نیاز دارد. از اینرو هر ایران‌دوستی باید این را وظیفه‌ای ملی خود بداند که با پیروان آیین های ایرانی روابط هرچه نزدیکتری برقرار کند و بدین وسیله «اشتراک آرزو» برای ساختن ایرانی شایسته را پرتوان‌تر نماید.     

  در مورد بهائیان،  اگر از «دیو و دد ملولید» و در پی مردمانی نیک سرشت هستید، خوشبختانه نه تنها در هر گوشۀ ایران، بلکه در اغلب شهرهای جهان می‌توان  بهائیانی یافت که بنا به سرشت تربیتی خود جز راستی و نیکی  نمی‌دانند. بقول نیما: «به تو بگویم، تا این‌ها نباشد هیچ چیز نیست..» 

   منبع:پژواک ایران



Wednesday, July 14, 2021

نامه دادخواهی محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا به رضا شاه

[ترجمه‌ای از متن انگلیسی]

 [اطلاعات شخصی افراد حذف شده است]

 [توضیحات مترجم در داخل کروشه قرار گرفته است]

 

ترجمه عریضه‌ایست که از طرف محافل روحانی بهائیان در امریکا و کندا بحضور اعلیحضرت شهریاری رضا شاه پهلوی خلّدالله ملکه و سلطانه در دارالحکومۀ ملوکانۀ طهران مملکت ایران تقدیم گردیده ۱۶ جولای ۱۹۲۶

 

 

اعلیحضرتا شهریارا

 

از وقایع مؤلمۀ ظالمانه‌ئی که بر بهائیان در مملکت ایران وارد بقسمی تأثیر در دل و جان نموده که اینک عریضه ذیل را بسریر شهریار آندیار تقدیم نمائیم و مطمئنیم که چون حقیقت حال مشروحاً و کیفیت حوادث و اوضاع مشهوداً و نتائج اعمال واضحاً پی برده شود اعلیحضرت پادشاهی بحُسن تدبیر در اجراء وسائلی لازمه که چنین حوادث مؤلمه را خاتمه دهد اهتمامی شدید فرموده مجری سازند.

 

از جملۀ مصائب و رزایای جانگداز و در این ایّام اخیره بر ایرانیان بهائی وارد که تفصیل آن از مصادر موثوقۀ مسلّمۀ صحیحه به سمع بهائیان امریک رسیده است این است که در مدینۀ جهرم در ۷ ماه اپریل ۱۹۲۶ ستمکاران هجوم عمومی نموده در آن یوم هشت نفر از بهائیان را به أنواع اذیّت و ایذا بقسمی وحشیانه مقتول ساخته که خارج از تصوّر است اسماء آنمظلومان بیگناه از اینقرار است سید حسین روحانی. استاد عبّاس. استاد محمد حسن. محمّد کاظم. محمدحسن. محمّد شفیع. مشهدی عبّاس. محمّدرضا. بعلاوه قتل نفوس مظلومۀ مذکوره جمعی را مجروح و مقدار بیست خانمان را تالان و تاراج نموده آتش زده با خاک یکسان نمودند و همچنین قتل نسآء بهائیان است که به أفظع طرق و خونخوارانه در همان مدینه واقع گشته و همچنین شرحه شرحه نمودن جسم طفلی است معصوم با تیغ و قلمتراش. بحال بازماندگان آن شهیدان که بدست عوانان متعصّب غدّار در آتش سوختند و از زیر شمشیر گذشتند بر حسرات قلوب و تأثّرات افزوده چه که بر وجوهشان ابواب رحمت و عدالت از جمیع جهات مسدود نزد امنای دولت از حقوق وطنیّت محروم و از طرف امرای حکومت نه حفاظتی نه حراستی و علمآء شرع را فتوا چنان که معاشرت با این طائفه مخالف تعالیم آئین حضرت رسول اکرم خلاصه بقسمی دوچار سختی و پریشانی شده‌اند که حتّی از ذهاب بمغازه‌ها برای حصول رزق یومیّه ممنوعند و خانمان و اموال و نفوسشان اسیر در دست عوانی از جهّال اراذل گشته این است کیفیّت حال و وضع امور در مدینۀ مراغه ایالت آذربایجان در مملکت اعلیحضرت پادشاهی

 

اگر بخواهیم مصائب و رزایای واردۀ بر ایرانیان بهائی مفصّلاً بیان کنیم تحریر کتب و صحف لازم آید مختصر آنکه بیست نفر از این حزب مظلوم را در مدّت چند هفته خونشان را ریختند و سه نفر دیگر نیز در سنه ماضیه در قمصر و فراهان یزد و خراسان اسیر هجوم بی‌خردان متعصّب گشته زمین را بخونشان رنگین نمودند این نفوس پرکین که دشمنان دیرین آئین بهائی هستند چندی قبل بواسطۀ قتل قونسول امریکائی ماژور ایمبری در خیابانهای طهران فظایع اعمالشان در جرائد و روزنامه‌های بیشمار در این اقطار انتشار یافت و اهل امریک را عموماً از این قضیّۀ حزن انگیز مهمّه واقف و آگاه نمود اگر نفسی را شک و ریبی و استفسار از عدد مقتولین کند و اعمال شنیعۀ معاندین را اثبات طلبد آماده و مستعدّیم که سئوالات را بنحو شایسته‌ئی اگر اراده ملوکانه تعلّق گیرد ثابت و مبرهن سازیم جوهر مطلب این است که در این اوقات این فئۀ مظلومه که در ظلّ حکومت ملوکانۀ اعلیحضرتند اوضاع امور بعینه همان نحوی است که مدّت هشتاد سنه اوازید در ظلّ حکومات سابقه بودند چنانکه بهائی بکلّی از حقوق وطنیّت بی‌بهره و محرومند و در ایّام و لیالی در تحت شکنجه و عذابی که هیچ صیّادی در حقّ فریسۀ خود روا ندارد.

 

تفاصیل شهادت حضرت باب و اتباع ایشان که محیّر عقول است و همچنین و همچنین نفوسی که مقرّ و معترف به ریاست روحانی حضرت بهآءالله بوده‌اند و بقربانگاه شهادت شتافتند در کتابخانه‌های امریک و اوروپ بقلم نفوسی از افاضل مشهور مانند پروفسر برون از دارالفنون کمبریج و بارون روزن از پطروگراد و کمپ دوگوبینو از فرانسه مرقوم و مسطور و موجود پسروران و پیشوایان محل و احزاب و صاحبان افکار سامیۀ ممتاز در مغرب زمین کماینبغی مطّلع و آگاه‌اند که در ایران در این مدّت هشتاد سنه روح آئینی در منتهای عظمت و جلال ظهوری دلیرانه نموده که نوع بشر را تا هزاران سال تاج عزّت ابدیّه بر سر نهاده و از سریان روح ایمان و ایقان بیش از بیست هزار از رجال و نسآء و اطفال در منتهای طوع و رغبت حیاتشان را در سبیل اعلآء امر حضرت بهآءالله قربانی و فدا نمودند.

 

حال اگر از امنای دولت و پیشوایان شریعت حکم قاطعی صدور یافته باشد که از وجود بهائیان چه منفرداً چه مجتمعاً در راحت و آسایش جمهور ضرر و خللی حاصل است و قلع و قمعشان خدمتی نمایان بدولت و ملّت است اجازه فرمایند که سئوال نمائیم چنین فتوائی بچه حجّت و برهانی در حقّشان صادر شده و بموجب چه نظامنامه‌ئی که حقّ استیناف و تمیز نداشته‌اند یعنی بهائی را در زمرۀ نفوسی محسوب داشته‌اند که وجودش خطری عظیم و آفتی پر اندیشه و بیم از برای ایران است بلکه برای اهل جهان است بموجب قانون عمومی هر مقصّر و مجرمی بحسب جرمش مجازات شود آیا در چه زمان و مکانی دارالحکومۀ علیّۀ ایران قضیّۀ بهائیان را از قوانین خویش مستثنی داشته و حال آنکه آزادی و حرّیت وجدان موکول بحمایت و صیانت و تحت رعایت مجلس ملّت است بیقین مبین میدانیم بموجب میزان عمومی ایرانیان بهائی را من حیث‌الاخلاق و الآداب نتوان در صقع هموطنان خویش شمرد زیرا از جمیع جهات بمراتب ممتازند و نوع انسانرا خیرخواه ایرانیان بهائی در راستی و هنرمندی و ترقّیات و کمالات مقام رفیعی را حائز و منافع علوم و فنون و اخلاق و آداب و تربیت دینی را نزدشان دارای مقامی است عالی مساوات بین رجال و نسا را محقّق شمرند و بموجب نصّ صریح آئینشان اطاعت و انقیاد بسریر حکومت عادله در کمال صداقت و امانت فرض و واجب دانند اجتناب از فساد را از اوامر مقدّسه شمرند پس واضح و مبرهن شد که بهائی را نتوان من حیث‌الأخلاق و الآداب و مراعات اصول و قوانین مملکتی مقصّر و مجرم دانست و از جهت دیگر من حیث‌المجموع نتوان ثابت کرد که وقتی بر ضدّ حکومت شورشی نموده باشند در اینصورت نفوسی که متصدّی بچنین بلایا و اذیّتها و خونریزیها در حقّ بهائیان میشوند باید ثابت کنند که آئین بهائی بنفسها گذشته از اعمال و اخلاق پیروانش دارای احکامی است مضرّ و دهشت‌انگیز و دارای اسرار و غوامضی فاسده پس شرعاً باید در ازالۀ آن کوشید اگر چنین فتوا و حکمی را صواب دانسته‌اید یعنی مرتکبین اعمال شنیعه را که بنهب و سلب و آتش زدن و شکنجه و عذاب و خونریزی مشغولند در نزد امنای دولت و علمای شرع که قولشان را کلام الله شمرید مسموح و معفو باشند در اینصورت یقین کنیم که هیچیک در صدد تحرّی حقیقت بر نیامده‌اند و تعالیم این امر را نفهمیده‌اند و جالسان بر مسند شرع در ایران امتیاز بین حق و باطل ندهند خیر را از شر نشناسند و صدق را از کذب تمیز ندهند تعالیم و احکام امر بهائی را هیچ نفسی و هیچ جمعیّتی نتواند بتصوّرات و مفهومات آلودۀ بهواء و هوس خویش تعبیر و تفسیری ‌نماید. این تعالیم باثر کلک حضرت بهآءالله مرقوم و در اکثر بیانات حضرت عبدالبهآء مبیّن منصوص ایشان موجود و بس و ماعدای آن تعلّق ببهائیان ندارد حضرت عبدالبهآء تعالیم اساسیّۀ این آئین و مقاصد کلّیه‌اش را یک یک بیان فرموده‌اند از جمله

 

وحدت عالم انسانی است

 

حضرت بهآءالله اهل عالم را خطاب میفرماید همه بار یکدارید و برگ یکشاخسار یعنی عالم وجود را بیک شجر و جمیع طوائف و ملل عالمرا بمنزلۀ اغصان و افراد انسانیرا بمنزلۀ برگ و شکوفه و اثمار پدر کتب و صحف ادیان سابقه خلق عالم بدو قسم منقسم یک قسم اهل کتاب و شجرۀ طیّبه و قسم دیگر شجرۀ خبیثه قسمی اهل کفر و ضلال و مبغوض ساحت کردگار و قسمی مشمول مغفرت و رحمت پروردگار ولکن حضرت بهآءالله وحدت عالم انسانیرا اعلان نموده و نوع بشر را در دریای فیض وجود الهی مستغرق فرمود از جمله

 

تحرّی حقیقت است

 

متابعت تقالید جاهلانۀ آباء و اجداد باطل هر یک باید با چشم خود مشاهده نماید و بسمع خود بشنود و جستجو نماید تا بحقیقت پی برد عقائد آبا و اجداد اساسش بر تقلید بوده انسانرا سزاوار آنکه تحرّی نماید از جمله

 

اساس ادیان الهیّه یکی است

 

اساس و تعالیم ربانیّه بر یک حقیقت است و حقیقت تعدّد قبول ننماید پس اُسّ اساس ادیان الهیّه یکی است و چون مشاهده میشود قواعد و رسوم و تقالیدی بمیان که منبعث از بدعت است مَجاز است و در کمال بینونت و علّت اختلاف ادیان این تقالید را چون ترک نمائیم و حقیقت را جستجو کنیم جمیع متّحد و متّفق گردیم دین یکی است نه متعدّد از جمله

 

دین باید سبب وحدت بین نوع بشر باشد

 

هر دینی از ادیان الهیّه فیضی است ربّانی سبب حیات ابدیّه و عزّت نوع انسانی دین از برای عداوت و بغضا و ظلم و ستم نبوده اگر دین علّت دشمنی و تفرقه بین بشر گردد عدمش بهتر از وجود است زیرا آئین و تعالیمش مانند علاج است مقصود از علاج حصول شفاست اگر مزید علّت شود ترک علاج ارجح است از جمله

 

دین باید مطابق علم و عقل باشد

 

دین باید از جهتی با عقل و از جهتی با علم موافق باشد یعنی مصدّق یکدیگر باشند و منضّم بیکدیگر نفوس تابحال از روی تقلید قبول مطلبی مینمودند و آن را دین میشمردند ولو آنکه موافق با عقل نبود از جمله

 

مساوات رجال و نساء است

 

این مطلب مخصوص بتعالیم حضرت بهآءالله است در شرایع سابقه رجال بر نسآء تفوّق داشتند دختران و پسران باید هر دو بتحصیل کمالات پردازند و در ظلّ تربیت واحده نشو و نما نمایند و این سبب الفت و یگانگی نوع انسان است از جمله

 

ترک تعصّبات است

 

بدیهی است که جمیع مظاهر الهیّه برای اتّحاد ابنآء انسانی ظاهر نه از برای تفویق و تشتیت و برای اجرای قوانین محبّت نه ترویج عداوت خلاصه باید این تعصّبات را متروک سازیم و آن تعصّب جنسی تعصّب وطنی تعصّب دینی و تعصّب سیاسی است و سبب وحدت نوع انسانی گردیم از جمله

 

صلح عمومی است

 

جمیع نفوس و ملل عالم باید صلح‌پرور باشند بین ادیان صلح لازم بین اجناس صلح لازم صلح عمومی بین اهل ممالک و بلدان لازم الیوم اعظم امور مسئلۀ صلح عمومی است و تحقّق آن امر خطیر از لوازم ضروریّۀ وقت و زمان است از جمله

 

تعمیم معارف است

 

نوع بشر باید در تحصیل فضائل و کمالات همّت مبذول دارند اکتساب علوم و معرفت از لوازم دین و آئین است تربیت اطفال اجباری است اگر ابوین مقتدر نیستند هیئت اجتماعیّه آن طفل را وسائط تعلیم مهیّا نماید از جمله

 

حلّ مسائل اقتصاد است

 

در شرایع سابقه از مسئلۀ اقتصاد ذکری نیست ولی در تعالیم حضرت بهآءالله این مسئلۀ معضله حل گردیده و نظامات و ترتیبی صادر شده که کافل آسایش و ضامن سعادت نوع بشر است و همان نوعی که غنی را اسباب راحت و عیش مهیّا فقیر هم باید محروم از منزل و مأوی و اسباب زندگانی نباشد و محتاج نماند و تا این مسئله اجرا نگردد راحت و آسایش محال است نزد حق کلّ عبادله حقوقشان متساوی و امتیاز مرفوع کل در ظلّ سراپردۀ عدل الهی محشور و محفوظ از جمله

 

لسان عمومی است

 

باید یک لسان عمومی ایجاد و یا اختیار گردد و تعلیمش تعمیم یابد باطفال در تمام مدارس بیاموزند و این مسئله را باید هیئتی از طرف جمعیّت ملّی عمومی تعیین شود و لسانیرا مناسب دانند انتخاب نمایند و واسطۀ مخابرۀ بین‌المللی قرار دهند در اینصورت انسانرا تعلیم دو لسان لازم یکی لسان اصلی خویش و دیگری لسان عمومی بین‌المللی تحصیل این لسان برای کل فرض است از جمله

 

تأسیس محکمۀ بین‌المللی است

 

محکمۀ کبرائی عمومی در ظلّ قدرت الهی و در تحت رعایت و حمایت نوع انسانی تأسیس گردد اطاعت و انقیاد باین محکمۀ کبری بر کل لازم تا مشاکل هر ملّتی زائل نماید شصت سال قبل حضرت بهآءالله اهل عالمرا بتأسیس صلح عمومی و جمیع ملل را باین فیض آسمانی محکمۀ بین‌المللی دعوت فرمودند تا مشاکل حدود و ثغور که بین دول و ملل حاصل در آن محکمۀ کبری فیصل یابد این تعالیم متجاوز از نصف که مرقوم گردید در آن ایّام احدی از صلح عمومی کلمه‌ئی مذکور نمیداشت و از این‌گونه مقالات ذکری در میان نبود حضرت بهآءالله بجمیع ملوک و سلاطین عالم اعلان فرمود که این تعالیم روح اینعصر است و نور این قرن و علّت آسایش در این یوم عظیم حال این تعالیم و اوامر آئین بهائی که مختصر آن بیان شد و جامع مقاصد عالیه و دارای روحی قدسیّه است کدام یک از کشیشهای اولوالعزم با وجدان پاک فطرت کدام یک از پیشوایان و علمآء ادیان عالم کدامیک از امرآء مملکت و رجال اولوالتّدبیر و ارباب علوم و افکار سامیه تواند ثابت نماید که امتثال و قبول و اجرآء این تعالیم خطری عظیم و خللی در راحت و آسایش فردی و یا جمعی بظهور رساند و بکدام و چه علم منطقی توان ادّعا نمود که در شریعتی از شرایع مقدّسه بدعت است و یا خیانت بسریر سلطنت

 

مع‌ذلک چنین مبادی سامیه‌ئی که بصرف مهربانی عنایت شده و علّت ترقّی و تمدّن حقیقی است ایرانیان غیربهائی از ظهور چنین مواهب عظمائی از بین خود غافل و ذاهل بلکه بالعکس از حُسن اخلاق و روش و سلوک پیروان این امر چشم پوشیده بأنواع صدمات و ایذا و ستم و سفک دم و قتل آنان پردازند

 

ملاحظه باید نمود که ظهور این امر جهانگیر در آغاز در ایران بچه نحوی ظاهر در ۲۳ ماه می ۱۸۴۴ جوانی از سلالۀ طاهرۀ حضرت محمّد در شیراز قیام و ادّعای رسالتی روحانی فرمود این شخص جلیل موسم بباب رسالات خویش را که عبارت از تألیف کثیره در شرح آیات قرآنیه و خطب و مناجات بود صحف الهامیّه و کلام فطری نامید و تشویق و تحریص بانتظار طلوع شخص بزرگواری که مربّی عالم است و مؤسّس ملل و کتب مقدّسه فرمود و ایمان و ایقان هر مسلم حقیقی را بحضرت پیغمبر منوط باین انتظار محصور فرمود این کیفیّت و ادّعا در انحآء ایران بسرعتی نمایان انتشار یافت هزاران نفوس منجذب گشته بایشان گرویدند امّا علما و مجتهدین بر قلع و قمع او هم عهد و پیمان شدند و بالاتّفاق با قوّۀ حکومت آنجوان نورانیرا در ۹ جولای ۱۸۵۰ شهید نمودند بگمان باطل خود که این نور را خاموش و این فیض الهی را فراموش سازند ولی از شهادت مظلومانۀ حضرت باب آوازه و صیت بسایر اقالیم رسید و جمّ غفیری پیروان گردیدند علماء و مجتهدین ارباب دولت و عامّۀ خلق را بتعرّض و ایذا و اذیّت دلالت کرده آتش فسادی روشن نمودند که در جمیع مُدن و قُرا و خیابانها هیجان عمومی شد قیامت برپا گشت و آشوب و فتنۀ وحشیانه که از وصف خارج است رخداد هزاران از رجال و نسآء و اطفال بیگناه معرض شمشیر میرغضبان گردیدند و با هر نوع آلات و ادوات از کارد و خنجر و شمشیر مقتول ساختند در دهان توپ گذاردند آتش زدند تازیانه زدند حضرت سلیمانخان را شمع‌آجین نموده شهید کردند این بود قربانی و فداکاری در سبیل آن روح بدیع امیدواری و فیض و محبّت ربّانی که باهل عالم در این قرن اعظم عنایت شده

 

بعد از شهادت حضرت باب چون در بدایت تأسیس واقع شد پیروان ایشان از روش و سلوک و تکلیف خویش بیخبر بودند و در جستجوی مقتدائی که رفع پریشانی نماید بسیاری ادّعا نمودند ولی شخص بزرگواری که زمام امور را در قبضۀ اقتدار گرفت موسوم بمیرزا حسینعلی بود از خاندان وزارت و سلالۀ نجابت که در تاریخ به بهآءالله موسوم و معروفند و چون حضرت بهآءالله در بین خلق هدف سهام عموم شد و به تنظیم و اصلاح احوال و اخلاق این پیروان جهد بلیغ نمود نزد اولیای امور مشهور که ایشان رئیس این طائفه‌اند لذا در طهران مسجوناً اسیر سلاسل و اغلال نمودند و اموالشان را بغارت و یغما بردند سپس ببغداد و اسلامبول و ادرنه و اخیراً بقلعۀ عکّا که اَرداها هوآء و اَنتهنا مآءً بود نزدیکی کوه کرمل در فلسطین فرستاده مسجون ساختند دولت ایران مع حکومت ترکیّه بألاتّفاق این تدبیر و تبعید را قرار دادند و بخیال خود چنین امریرا که قوای معنویّۀ آن را مشاهده میکردند ولی بحقیقتش پی نبرده بودند شاید محو نمایند غافل از اینکه اشراق آفتاب روحانی حضرت بهآءالله را اعتراض و اعراض نپوشاند و پنهان ننماید در کمال وقار آن بزرگوار در حالتیکه معرض سیوف اعداء و تعالیم و احکامی مرقوم فرمود و از اعماق سجون انذاراتی شدید و اخباری صریح بزوال آندو حکومت مستبدّه که بر ضدّ امرالله قیام بودند فرمود یقین است که اعلیحضرت شهریاری از وقوع این انذارات و تحقّق این اخبارات واقف و آگاهند نفوسیکه مطّلع بر نبوّات کتب مقدّسه‌اند و از وقایع این ظهور باخبر جمیع حدوث را مطابق وعده انبیا مشاهده کنند در این مقام چند عبارتی از رسائل و الواح حضرت بهآءالله که مسجوناً خطاب بسلطان ترکیّه و شاه ایران مرقوم و ارسال شده درج مینمائیم میفرماید یا سلطان اقسمک بربّک الرّحمن ان تنظر الی العباد... و همچنین یخاطبنی القلم الأعلی... منهم قال انّه ارادالدّنیا... تالله یا ملک لو تسمع نغمات الورقاء... لا خیر فیما ملکّته... نسئل الله ان یقدّس قلوب بعض العلمآء... و همچنین بسلطان ترکیّه توقیعی در آن ایّام نازل و ارسال شد و مضمون این است ای شخصی که خود را اعظم ناس دانسته‌ئی... این عبارات و انذارات قبل از پنجاه سال مرقوم

 

الیوم الواح و رسائل و کتب حضرت بهآءالله در جمیع اقالیم عالم منتشر و مضامین تأسیس اتّحاد و اتّفاق است و قلع و قمع اختلافات مذهبی و تقالید و عادات مضرّه ایجاد حقیقت یگانگی و سریان روح صلح و سلام اثبات وحدانیّت الهیّه و روحی جدید بنوع انسان ، حضرت بهآءالله موعود کلّ ملل در جمیع آفاق


 حضرت عبدالبهآء از بدو حیات از شهری بشهری و از سجنی بسجنی انیس و جلیس حضرت بهآءالله و بعد از صعود حضرت بهآءالله ناشر تعالیم و مبیّن منصوص ایشان احیان مسافرتشان باروپ و امریک در خدمت بنوع انسان و احاطۀ علمشان بحقائق و غوامض حیات کلّیه بی‌نظیر و مثیل کلّ ملل و شعوب و قبائل را بوحدت آئین و اخوّت صلآء عام زده انذاراتی مخبر بحدوث جنگی عمومی فرمود و بطریق ممکن‌الحصول وسائل تشبّث بتمدّنی حقیقی بیان نمودند مسافرت ایشان باین اقطار از طرف هیئتی نماینده نبودند و مقصدشان انتشار عقیده‌ئی مخصوص نه از طرف ملّتی سفیر نه حامی هیچ ملّت و نژادی مخصوص نه بلکه این شخص محترم از ملکوت الهی با پیک امین نازل و خیرخواه و دوست صمیمی نوع انسان اگرچه نفوس ضعیفۀ محدوده را یارای تعزیز و تکریم لایقی بذات جلیلی که از عالم روح حکایت کند نه معذلک بقسمی احترام و خضوع بحضور مبارکش اظهار رفت که هیچ نفسی بخاطر ندارد در حق احدی از ایرانیان واقع شده باشد.

 

نظر بأسلوب و تمدّنی که اساس قدیمۀ آن افکار فلاسفۀ یونان است و مستولی بر تربیت حدیثۀ مغرب زمین لذا ملّت یونان بواسطۀ مورّخین و تألیف محرّرین خود ایرانرا در نظر گرفته ملّت و رعایای اعلیحضرت را اسیر تعصّبات بیفکرانه نسبت دهند و نیز آنند که اگر احوال بر اینمنوال جاری است انحطاط کلّیه بلکه اضمحلال محتوم و ثابت قبل از مسافرت حضرت عبدالبهآء بمغرب زمین ازالۀ چنین نکبت و لطمه‌ئی که بر ایرانیان وارد است و این حقارت و ذلّت که مستولی بر اذهان عموم گردیده ابداً ممکن نبود ولی بتعالیم حضرت عبدالبهآء اهالی اروپ و امریک دانستند که ایران را چگونه باید محترم و عزیز شمرند سرچشمۀ فضائل و کمالات دانند اگر اهل ایران بدانند که چه موهبت عظمائی و فیض کبرائی در حقّشان مبذول شده البتّه آثاری جسیمه تذکارالاسمه المبارک بنیاد کنند و از اقتباس تعالیمش آنی فتور نیارند ولی افسوس که هر روز بالعکس جمیعرا شرحه شرحه کنند که چرا بهائیان شهادت میدهند که حضرت بهآءالله و حضرت عبدالبهآء حیاتشانرا صرف خدمت بنوع انسان فرموده‌اند حضرت بهآءالله بنوعی ایران را عزیز فرموده که مرکز عزّت و شرف و سعادت کلّ بهائیان در جمیع اقطار عالم گردد.

 

اثرات باهرۀ مسافرت حضرت عبدالبهآء بولایات متّحدۀ آمریک در سنه ۱۹۱۲ روز بروز جلوه بیشتر کند و بر اهمیّتش میأفزاید انوار تعالیم امر بهائی روشنتر و ساطعتر و مقاصد ارجمندش پرتوی بر تمدّن مغشوشۀ اهل غرب انداخت دو جلد کتاب که مجموعۀ آثار و بیانات مبارکه‌ایست که در کنائس و صوامع و دارالفنونها و مراکز مهمّه القا شده تقدیم میگردد حلّ مشکلات عظیمه را شامل است حضرت عبدالبهآء در سنه ۱۹۲۱ صعود فرمودند ولی نورانیّت تعالیم مبارکشان که از جمله الفت بین‌المللی است الی‌الأبد مشرق و تابان چنانچه در ایران در اکثر بلدان بهائیان بقوّۀ کلمةالله و روحانیّت بکمالاتی حائزند که کشته شوند مقاومت را جائز ندانند و در صدد انتقام برنیایند گمان نرود که این تسلیم و رضا مُنبعث از خوف و ضعف است بلکه جان و مال و هستی خویشرا از اثر تربیت تعالیم تسلیم حق نموده‌اند.

 

بکمال خضوع چون دوستان صمیمی ایرانیم استدعا میکنیم که مسئلۀ بهائیان در ظلّ رعیّت‌پروری و عدالت‌گستری اعلیحضرتند بمقامی خطیر و بدرجۀ مالایطاق رسیده که تعطیل و تعویق و ترکشان در تحت ظلم و جور عوانان متعصّب و نفوس بی‌تدبیر دیگر جائز و مقتضی نیست چه که این امور و توحّش دلیل بر بی‌نظمی و اغتشاش مملکت و حقارت قوانین دولت است و تا آنکه رفع تعدّیات و منع ظلم اشرار نگردد بهائیان وفاپرور که رعایای صادقۀ سریر سلطنتند و در ظلّ عدالت پناه و حمایت‌پروری ملجأ و پناه نیابند و چون رأی جهان آراء تعلّق گیرد و مسلک قدیمه که مدّت هفتاد سنه مجری بوده تغییر و تبدیل پذیرد و رفع تعدّیات و مظالم شود حفاظت و امنیّت رخ بگشاید و اغتشاش مملکت برطرف شود: اساس حکومت شورای ملّی که یگانه آمال هر نفسی و ملّتی است محکم و متین و مستدام گردد

 

حال این قضیّۀ بهائیان سبب گردیده و از حیث دیگر اهمیّت یافته که بموجب بیانات صریحۀ حضرت عبدالبهآء که در خصوص روابط بین شرق و غرب دستورالعمل میفرمایند بهائیان ممالک متّحدۀ امریک و کندا در اشدّ انتظار و آرزو که شاید علامات آن روابط و الفت بین شمال امریک و ایران تحقّق یابد و این تعلّقات مودّت‌انگیز و روح تعاون و تعاضد از طرفین بر حسب قوانین عادلۀ بین‌المللی و من حیث‌الاخلاق از احتیاجات ضروریّه و اهمّ امور است اگر در سابق آمیزش و ارتباط بوده مبنی بر غرض باطنی یا خیر ذاتی بوده ولکن بموجب مقاصد خیریّه البتّه ایران از چنین ارتباطی فوائد کلّیه مستقیمه از این مملکت خواهد برد و مسئلۀ اقتصادیّۀ مملکتی را اصلاح نماید

 

این مسئله ابداً بمسئلۀ سیاسیّه و شئون مملکت مدخلی ندارد مقصد منافع مادّی است ولی اجرآء این امر مهم بسته بتدابیر صائبۀ دولت در امنیت مملکت ایران است تا کافل چنین ترقّی و اصلاح اقتصادی گردد

 

در این اوقات مشروعی عظیم در مدّ نظر نفوسی بود که با ایران روابطی محکم نمایند ولی عدم امنیّت و اطمینان از جان و مال سبب شد که منصرف گردیدند اینگونه امور بالنسبه بمقاصد عالیه که در مدّ نظر است در درجۀ ثانوی محسوب حال استدعای ما حمایت‌پروری و عدالت‌گستری است که در حقّ بهائیان ایران جاری شود نوایا و مقاصد ما ترقّیات روحانیّه است در مقام اوّل لذا جسارت نموده عرایض خود را رأساً بسریر شهریاری تقدیم نمودیم و از عوائد مرسومه نظر باهمیّت مسئله صرف نظر کردیم

 

جلوس اعلیحضرت بر عرض سلطنت قلوب را امیدواری وطید بخشید که خوشا بحال آنمملکت که بسریر چنین شهریاری عادل مبارک گردید که از جهتی صاحب عزم و حزم و از جهتی از شئونات عصریّه و حقائق امور مهمّه واقف و آگاه و یقین داریم که اعلیحضرت پهلوی بآنچه سزاوار این مقام جلیل و ثقل اعظم است قیام فرمایند و زمام مسئولیّت کلّیه را در جمیع شئون مهمّه که مقتضی چنین مقام است بکفّ کفایت درآورده دورۀ جدیدی شروع گردد و اوضاع دهشت‌انگیز که برای اصلاحش بدرگاه عزّت الهیّه تضرّع و ابتهال نمائیم بحسن تدبیر ملوکانه بکلّی برطرف و زائل گردد

 

و همچنین امیدمان این است که رأی اعلیحضرت بر این قرار گیرد که رفع حجز و منع جرائد و رسائل و تحاریر و ضبط شمائل مبارک حضرت عبدالبهآء بشود که از این گونه منع کردن دخول آثار و مکاتیب از این ممالک بایران چه فائده‌ئی کلمه‌ئی از طرف سدّۀ ملوکانه که مدلّ بر اجرآء مطالب معروضه باشد قلوب را اطمینان کلبّه بخشد مجرّد محبّت صمیمی ماست دربارۀ بهائیان ایران که مظلوم در دست بیگانگان گردیده‌اند و همچنین خواهران ستمدیده که ما را مجبور بر همّت و حمایت نموده خلاصی آنان را آرزومندیم و یقین داریم که من‌بعد در ظلّ حمایت‌پروری و عدالت‌گستری قدرت ملوکانه از جمیع آفات محفوظ و اموال منهوبه و املاک مسلوبه بمقتضای عدل استرجاع بصاحبانش گردد

 

از طرف محفل روحانی مرکزی بهائیان امریک و کندا

 

منشی هوراس هولی

 

 

 

از قبل محافل روحانی امریکا و کندا. برکلی. جرویل. لوزانجلیز. اوکلند. پاسانادا. سانفرانسیسگو. ویزالیا. کالیفورنیا. مونتریال. کوبک. کندا. دنور. کلورادو. نیوهیون و امثالها که تقریباً متجاوز از صد شهر است.