free hit counter
دیدارجمعی از شهروندان بهایی ساكن تبريز با آیتالله
معصومی تهرانی و تشریح گوشه هایی از چهار سال هتک حرمت به اجساد بهاییان
به گزارش کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهایی:در
پی حوادث خاموش اما رقتانگیز «تبریز»، در عصر روز جمعه چهاردهم اسفند ماه 1394
شمسی جمعی از هموطنان بهایی ساكن تبريز به دیدار آیتالله معصومی تهرانی آمده و
گوشههایی از چهار سال هتک حرمت اجساد درگذشتگان بهایی را تشریح نمودند. همچنین ایشان
با تقدیم نامهای که توسط جمعی از داغدیدگان و بازماندگان به امضا رسیده، خواهان
پيگيری به کلیهی حرمتشکنیها بر ضد بهاییان ایرانی شدند.
از 12 شهریور سال 1390، بنابر دستوری غیرعلنی
توسط نهادهای عالی رتبه حکومتی، دفن پیکر بهاییان متوفی در آرامستانهای تبریز
ممنوع شده است. شنیدن دشواریهای شهروندان بهایی تبریزی در این مورد و از زبان خود
ایشان مایهی تاثر و تألم هر وجدان آگاهی خواهد بود. به گفتهی یکی از حاضرین:
«مادر 76 سالهی من بیشتر از آنکه نگران مغازهی پلمپ شدهی بنده باشد، در واقع از
این ماجرا نگرانتر است». دلیل این نگرانی توسط یکی از بانوان حاضر در جلسه اینگونه
بیان شد: «گاهی مجبوریم جسد را در خانه بشوییم، همانجا کفن کنیم؛ همانجا نماز برایش
بخوانیم؛ خودتان میدانید مسئلهی بهداشتی آن هم مهم است. دیگر بماند که اگر در بیمارستان
کسی فوت کند به خانوادهاش هم خبر نمیدهند». همانطور که در نامهی پیوست آمده،
درگذشتگان بهایی در صورتی که در بیمارستان فوت شده باشند، گاهاً با همان کاور بیمارستان
و بدون هیچ احترامی نسبت به شأن و منزلت یک انسان، در خارج از تبریز (میاندوآب یا
ارومیه) دفن میشوند.
به گفته اين هموطنان بهایی كه از تبريز زحمت
سفر به خود داده و به تهران آمده بودند؛ بنا بر آیات کتاب اقدس، «حمل میت بیشتر از
یک ساعت جایز نیست» و باید در نزدیکترین محل ممکن و «بالروح والریحان» دفن شوند
تا حرمت روح ایشان محفوظ بماند؛ «حرم علیکم نقل المیت ازید من مسافة ساعة من المدینة
ادفنوه بالروح والریحان فی مکان قریب». این در حالی است که پس از صد سال همزیستی
بهاییان و مسلمانان تبریزی ما، در این چند سال با نقض آشکار تمام موازین انسانی و
بدون در نظر گرفتن حرمت عقیده و باور فرهنگ دینی متوفيان بهایی، اجساد 33 تن از
هموطنانمان تا بیش از 300 کیلومتر و در دوردستترین نقطه ممکن و بدون احترام دفن
شده است؛ «گاهی جسد را همینطور در قبرستان رها کردهاند و ما بعدا متوجه شدیم؛ اینگونه
ممکن است حیوانات درنده به اجساد حمله کنند». همچنین با نقض مادهی 17 اعلامیه
حقوق بشر پیرامون حق مالکیت، زمینهایی که توسط جامعهی بهاییان بدین منظور در
آرامستانها خریداری شده، متصرف و مصادره شدهاند.
بنابر اخباری که پیشتر توسط رسانههای معتبر
منتشر شده بود، دختر 12 ساله با نام «مهنا سمندری» پس از فوت بر اثر بیماری تا مدتها
اجازه دفن در تبریز پیدا نکرد، و در نهایت بدون اطلاع و حضور خانوادهی خود، در میاندوآب
مدفون گشت. یکی از هموطنان حاضر در جلسه با بیان اینکه این دختر نوجوان، دردناکترین
مورد از 33 متوفی بهایی در این 5 سال بوده است، چنین گفت: «من خانواده ایشان را میشناسم.
مادرش ناشنواست و پدرش معلول؛ دستشان به هیچ جا نمیرسید. این راه دور را هم نمیتوانند
بر سر مزار بروند و بیایند».
آیتالله معصومی تهرانی
با بیان تأثر خویش از این وضعیت شرمآور، ابزار داشتند باید اذعان کنیم «این افراد
که وجود شما را به رسمیت نمیشناسند، آنقدر در خداییت خود مطمئن هستند که دیگر
برای مردگان شما هم ارزش قائل نیستند. نمیتوان گفت این دسته از افراد خدا را باور
دارند. کسی که خدا را بشناسد به خودش حق نمیدهد به جان و مال و ناموس دیگران بیحرمتی
کند؛ چه برسد به اجساد مردگانی که دستشان از همه چیز کوتاه است. چرا باید مردگان
ما جدای از هم دفن شود؟ مسلمان، بهایی، زرتشتی، مسیحی، یهودی، بیدین، همه ما در
دنیا در کنار هم در یک زمین، يك كشور، يك شهر و روستا زندگی میکنیم؛ حالا بر چه
مبنایی پس از مرگ در فبرستان جدای از هم باشیم؟! همانطور که خداوند در قرآن فرموده
قضاوت میان ادیان به دست خودش در قيامت انجام میشود. اما عدهای پیشا پیش بهشت و
جهنم را تقسیم کردهاند».
در ادامه این ديدار، بهاییان
هموطن ما با تشریح دوستیها و همسایگی بهاییان و مسلمانان تبریز، از روابط حسنهای
که با همشهریان خود دارند، ابزار افتخار کرده و بر فرهنگ غنی مردمان تبریز تاکید
نمودند. همچنین ایشان با ذکر خاطرهای در جریان مراسم دفن یکی از درگذشتگان؛ به
وجود برخی روحانیون روشنضمیر اشاره نمودند: «سالها پیش ما در همان مسجد و
غسالخانه آرامستان تبریز با خوشرویی و کمک مسئولین و کارمندان همانجا امورات تغسیل
و کفن و نماز و دفن را انجام میدادیم و مشکلی هرگز وجود نداشت. حتی یکبار در جریان
نماز میت بهایی، در همان مسجد، مردان یک سمت و زنان در سمت دیگر، بنده جلو ایستاده
بودم و نماز را میخواندم که یک آن یک روحانی کنار بنده ایستاد. اول به این فکر
افتادم که حتما پس از پایان نماز شروع به انتقاد خواهد کرد. اما پس از پایان نماز
جلو آمد و تسلیت گفت و نه تنها هیچ برخورد بدی نکرد، بلکه گفت چرا شما میکروفون نمیگیرید
تا صدایتان همه جا شنیده شود. منظورم این هست حاجآقا که امثال این روحانیها هم
هستند، اما این شجاعت شما و پیگیریها و حسن شهرت شما ما را به اینجا کشاند تا از
شما درخواست میانجیگری با مقامات را بکنیم».
جناب معصومی تهرانی با بیان
موافقت خویش مبنی بر وجود روحانیونی متعهد به کرامت انسانی، فرمودند «البته آن
روحانی جوان بوده است! هم دلش پاک بوده هم هنوز نمکگیر مرید نشده که به بخواهد
مواظب و مراقب از دست دادن مرید باشد. بنده اگر حرفی میزنم، غیر از اینکه از روی
اعتقادم کار میکنم، شاید برای این هم باشد که اموراتم از راه آخوندی نمیگذرد؛
بنده از هنرم امرار معاش میکنم؛ اگر چه اندك است اما محتاج كسی نيستم. شاید اگر
از راه آخوندی ارتزاق میکردم بنده نيز نسبت به شما و مابقی مشكلات موجود سکوت میکردم».
در ادامه ایشان فرمودند:
«موضوع شما به مقامات عالیرتبه نظام مربوط است، بله؛ اما اینکه فکر کنید با میانجیگری
حل میشود، اشتباه است. در حقیقت این مدت که بنده در مورد حقوق انسانی و شهروندی
بهاییان بیشتر کار میکنم، بخش مهمی از آن به دلیل حضور خود شماست. خودتان به
ميدان آمدهاید و حق خودتان را میخواهید و از مشكلات خودتان صحبت میکنید. بنده
سالها در امورات زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و حتی مندائیان کار کردهام و چون آنها
یک حق و حقوق اندکی دارند، برای از دست ندادن همان سهم ناچیز زیاد مایل به علنی
کردن مشکلات خودشان نیستند؛ اما دلیل بر این نیست که آنها هم مشکل ندارند. با این
حال شما وضعتان بدتر است و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارید. همین مادر محترم این
دوست عزیزمان حتی الان نگران ماجراهای پس از فوت خودش هست. شما خودتان حرف اصلی را
میزنید؛ بنده هم در این راه وظیفهی انسانی خودم را در حد توان و وسعم انجام میدهم».
نامهی ارسال شده از تبریز
به امضای 17 تن از بازماندگان متوفيان بهایی رسیده که از حق انسانی تغسیل و تدفین
اجساد عزیزانشان ممانعت شده است. اگرچه در این مدت ۳۳ تن مبتلا به چنین هتک حرمتی
شدهاند، اما برخی از ایشان هیچ بازماندهای نداشتند و در دیگر موارد در دسترس
نبودند.
No comments:
Post a Comment