دوشنبه 24 اوت 2015 ماهرخ غلامحسین پور
پرونده مرگ مشکوک عطاءالله رضوانی؛ بن بست دو ساله
دو سال از مرگ مشکوک «عطاءالله رضوانی»، شهروند پنجاه و دو سالهٔ بهایی ساکن بندرعباس میگذرد، نتایج تحقیقات پزشکی قانونی نشان داده که «مقتول در زمان وقوع قتل مقاومتی در برابر ضارب نشان نداده و قاتل فردی حرفهای و دارای مهارت کامل در استفاده از کلت کمری بوده است» اما علیرغم همه شواهد و مدارک موجود، خانواده مقتول بر این باورند که ارادهای برای روشن شدن نقاط مبهم و تاریک این پرونده وجود ندارد. «عطاءالله رضوانی»، شبانگاه روز دوم شهریورماه سال ۱۳۹۲ بعد از سرکشی ازمنزل یکی از دوستانش که در سفر به سر میبرده، ربوده شد و یک روز بعد جسدش را در یکی از جادههای حومه بندرعباس و در اتومبیل شخصیش در حالی پیدا کردند که با شلیک یک گلوله به سرش کشته شده بود. «نوید اقدسی» پسر خاله «عطالله رضوانی» در گفتوگو با ایران وایر درباره برخی نقاط مبهم و تاریک این پرونده توضیحاتی میدهد.
آقای اقدسی، از پرونده آقای رضوانی چه خبر، روند رسیدگی پیشرفتی داشته؟
خیر به هیچ وجه پرونده هیچ پیشرفتی نداشته و هیچ رایی هم تا به حال صادر نشده، کلا آقای امانی، بازپرس پرونده در این دوسال فقط پرونده را به بهانههای واهی، مانند خودکشی معطل کرده و آخر سر هم به خانواده گفته که ما به درستی نمیدانیم مرگ مرحوم رضوانی قتل بوده است یا خود کشی؟ شما خودتان اگر به کسی مظنون هستید بروید شکایت کنید. در یک مرحله هم آقای امانی به خانواده رضوانی پیشنهاد داده که دیه بگیرند و از دنبال کردن پرونده صرف نظر کنند که خانواده رضوانی این پیشنهاد را نپذیرفتهاند.
در مورد روز حادثه بگویید؟
غروب دوم شهریورماه بود که آقای رضوانی بعد از ترک محل کارش راهی منزل دوستش، «دکتر میدانی» میشود تا به خانه آنها سرکشی کند. دکتر میدانی در سفر خارج از کشور بود آنها با اینکه سرایدار داشتند اما از آقای رضوانی درخواست کرده بودند او هم گاهی به آنجا سرکشی کند. در آنروز دختر و همسر آقای رضوانی در سفر مشهد بودند و فقط پسرش در بندرعباس بود. «کریم»، سرایدر افغان منزل دکتر «میدانی» که بعدها تلاش کردند به نوعی به قتل آقای رضوانی مرتبطش کنند و وانمود کنند که قتل را او انجام داده، آخرین نفری بود که پسر خالهام را ملاقات کرد. او بعدها گفت که آقای رضوانی چهل دقیقه با موبایلش با کسی حرف زده و بعد از او جدا شده و رفته، آن شب مرحوم رضوانی به خانهاش مراجعه نکرد و فردا ظهر با، کورش، پسر خالهام تماس گرفتند که برای شناسایی جسد پدرش به پزشکی قانونی مراجعه کند.
با توجه به اینکه آقای رضوانی تاجر موفقی بوده شاید انگیزهٔ قتل دزدی بوده باشد؟
آقای رضوانی تاجر نبودند یعنی نمیشود به او تاجر گفت. او مرد معتبر و قابل اعتمادی بود که کار و تخصص اصلیاش راه اندازی و تعمیر تصفیه خانههای آب، پمپهای آب و آب شیرین کنها بود شاید بشود با توجه به رزومه کاری ایشان گفت که مرحوم رضوانی واردترین شخص در این زمینه در استان هرمزگان بود. اما فرضیه قتل با انگیزه دزدی به این دلیل منتفی است که جسد مرحوم رضوانی در حالی پیدا شد که نه ماشین و نه کیف پولش دزدیده نشده و فقط گوشی موبایلش مفقود شده بود.
در طول این مدت دو ساله رویکرد سیستم قضا و پیگیری چه سمت و سویی داشته است؟
همه جور احتمالاتی مطرح شده به جز آنچه باید مورد توجه قرار میگرفت. فرضیههایی مانند خودکشی، دشمنی شخصی، سرقت و فرضیههای بیاساس دیگری هم از سوی مامورین انتظامی و امنیتی مطرح شد اما کلیه شواهد و مدارک و اذعان تمامی بستگان، آشنایان و همکاران ایشان موید این است که این قتل انگیزه عقیدتی داشته و آقای رضوانی هیچ دشمنی شخصی نداشته و درگیرمشکلات مالی هم با هیچ کس نبوده، آن مرحوم نه تنها با کسی دشمنی نداشت بلکه به خاطر اخلاق نیکو و مردم داری و انجام کارهای خیر مورد احترام اطرافیانش بود.
به نظرتان طرح «فرضیه خودکشی» از سوی مسئولین پرونده به منظور لوث کردن مسیر پرونده بوده؟
دقیقا. هر عقل سلیمی میپذیرد این فرضیهای کاملا بیاساس و بدون شواهد و سند و صرفا برای به انحراف کشاندن پرونده و خسته کردن خانواده و بستگان از پیگیری پرونده است. آقای رضوانی هیچ سابقه مشکل روانی، افسردگی یا مشکلات خانوادگی و هیچ دلیلی یا انگیزهای برای خودکشی نداشته است. این فرضیه آنقدر بیریشه و مسخره و بچه گانه و بدون مدرک و دلیل است که خود مسئولین هم تا کنون جرات نکردهاند پرونده را با عنوان «خودکشی» مختومه اعلام کنند.
شما خبر دارید که پیش از این آقای رضوانی از سوی نیروهای امنیتی یا افراد افراطی مذهبی تهدید هم شده بود؟
آقای رضوانی بارها، مستقیم یا غیر مستقیم توسط مامورین اطلاعاتی و مسئولین تهدید شده بود، خودش برای اینکه ما نگران نشویم چیزی به ما نمیگفت ولی مامورین اطلاعات وقتی بعضی از بهاییان دیگر را تهدید یا بازجویی میکردند، بارها و بارها خطاب به آقای رضوانی به زبان تهدید پیغام و پسغام میفرستادهاند. ما از طریق گفتههای بهاییان بندر عباس متوجه شدیم آقای رضوانی قبلا هم تهدید میشده. او در طول ده سال پایانی عمرش، مانند دیگر بهاییان بندرعباس بارها در مرکز تهدیدات و تحریکات امام جمعه بندرعباس، آقای «نعیم آبادی» بود. «نعیم آبادی» به کرات حرفهای تهدید آمیزی بر علیه جامعه بهائیان مطرح میکرد و آقای رضوانی و چند تن دیگر از افراد جامعه بهایی طی یک نامهای، از آقای «نعیم آبادی» درخواست کرده بودند دست از این تحریکات بردارد. ما کاملا بر این باور و ایمان هستیم که قتل آقای رضوانی با انگیزه عقیدتی و به خاطر مسائل مذهبی بوده و نحوه رسیدگی به پرونده قتل ایشان دقیقا موید این ادعاست که حکومت مایل نیست پرونده مسیر درستی را طی کند ونقاط مبهم و تاریکش روشن شود.
فرضیه دیگری که در طول مسیر رسیدگی به پرونده مطرح شد شک به دست داشتن سرایدار افغان منزل دکتر «میدانی» بوده است. شما در این مورد چه میدانید؟
کریم کارگر و سرایدار افغانی بود که از بچگی در خانه دکتر میدانی بزرگ شده بود. مطمئنا کریم آمر قتل آقای رضوانی نبوده و دستور قتل ایشان را نداده ولی اینکه آیا مستقیم یا غیر مستقیم جزو عاملین قتل باشد، هنوز مبهم است. چون کریم چند هفته بعد از ترور آقای رضوانی ناپدید شده و تاکنون ما هیچ خبر موثقی از محل سکونتش نداریم. او آخرین کسی بودکه آقای رضوانی را دیده و احتمالا چیزهایی میدانسته و بعد از ترور، با وکیل پرونده نیز دیداری داشت که بلافاصله بعد از این دیدار، توسط نیروهای اطلاعاتی و انتظامی تهدید شده بود که چرا با وکیل آقای رضوانی ملاقات کردهای؟ حدس شخصی من این است که دلیل ناپدید شدن کریم اطلاعاتی است که در این مورد میداند و لابد به خاطر تهدید از سوی نیروهای امنیتی نمیخواسته ما چیزی بدانیم یا اینکه نیروهای اطلاعاتی هم میدانستهاند که اگر او کماکان در بندرعباس بماند ممکن است مطلبی را درز بدهد و مصمم شدهاند او را گم و گور کنند.
آیا احتمال وقوع قتل توسط یک شهروند با عقاید افراطی مذهبی را محتمل میدانید؟
به عقیده من این احتمال منتفی است. اولا این شهروند افراطی سلاح گرم از کجا آورده؟ هفت تیری که آقای رضوانی با آن به قتل رسیده به اسلحه «شاه کش» مشهور است، یک اسلحه کمری کوچک که در دسترس هر کسی نیست. آن شهروند عادی از کجا اطلاعات ساعت و زمان حضور و شماره موبایل آقای رضوانی را داشته؟ خود شما در طول سالهای گذشته چند بار شنیدهاید که یک شهروند، دیگری را به خاطر عقایدش به گلوله بسته باشد؟ همه اتفاقاتی از این دست به تمامی توسط نیروهای شخصی یا به قول خودشان عناصر خودسر انجام شده که از جاهای بخصوصی خط گرفته و حمایت میشدهاند. تهدیدات ومسائلی که در مسیر آقای رضوانی قبل از ترور ایشان قرار میگرفته به خوبی هدفدار بودن این ترور را نشان میدهد. اگرهم فرض کنیم که این قتل توسط یک شهروند انجام شده، سئوالی که پیش میآید این است که چرا نیروی انتظامی و حاکمیت تمام تلاشش را برای به انحراف کشاندن پرونده و لاپوشانی واقعیت انجام میدهد.
آیا در طول برگزاری مراسم بزرگداشت ایشان ازسوی نیروهای امنیتی مزاحمتی برای خانواده ایجاد نشد؟
قبل از مراسم خاکسپاری، اداره اطلاعات بندر عباس همسر و پسر آقای رضوانی را احضارکرد و از آنها خواست که در مراسم خاکسپاری فقط یک دوربین باشد و کسی با دوربین موبایل فیلم و عکس نگیرد. در طول مراسمی که توسط خواهر آقای رضوانی، خانم «صهبا رضوانی» در سمنان برگزار شد اخلال به وجود آوردند ولی درمراسمی که در جاهای دیگر ایران برگزار میشد مشکلی به وجود نیاوردند، به نظر من سیاست حکومت تا الان این بوده که جریان این ترور رو مسکوت نگه دارند تا به مرور زمان از برد خبری و اهمیت مطلب کم شده و مسئله به تدریج فراموش شود.
به نظرتان در نهایت ماجرای این پرونده به کجا ختم خواهد شد؟
در طی ۱۷۰ سال تاریخ بهایی درایران و در زمامداری سه حکومت قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی پرونده ترور بهاییان هیچگاه به سرانجام نرسیده و فکر نکنم که پرونده ترور عطاالله رضوانی هم در جمهوری اسلامی از این قاعده مستثنا باشد. در ابتدا و توسط آقای رضایی، افسر پرونده تحقیقاتی در مورد این قتل انجام میشد ولی بصورت بسیار ناگهانی این تحقیقات متوقف شد و از آن به بعد اصلا تحقیقاتی انجام نشده که نتیجهاش را بخواهند به ما اعلام کنند و پرونده به کلی راکد مانده است.
No comments:
Post a Comment