تایید بهایی ستیزی توسط حسن روحانی رئیس جمهور منتخب
در مبارزه آقای زیارتی بر ضد بهائی ها، حسن روحانی او را شخصیت محترم و ارزشمند دانسته است :
مقصود اینکه مرحوم زیارتی شخصیت محترم و ارزشمندی بود و در عین حال افکار و عقاید خاص خودش را داشت ... ...
ص ۴۲۶ این کتاب بهایی ستیزی حسن روحانی رئیس جمهور منتخب رهبر...
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
نگاهی به خاطرات آقای دکتر حسن روحانی “انقلاب اسلامی ۱۳۴۱-۱۳۵۷″ جلد اول
در این خاطرات مسئله جالبی به چشمم خورد که برایم بسیار جالب بود.
این مسئله مربوط به ص ۴۲۶ این کتاب است در این جا عین عبارت کتاب را نقل می کنم و بعداً ۲ سوال از محضر آقای دکتر روحانی دارم که امیدوارم مرا عندالله از راهنمائی خود محروم نفرمایند.
” حضرت حجت الاسلام شما چنین مرقوم فرموده اید
مرحوم آقای زیارتی در سنگسر(مهدی شهر فعلی) نفوذ زیادی داشت و خودش نیز اهل (زیارت)، یکی از روستاهای سنگسر بود.ایشان مریدهای فراوانی داشت و به کمک آنها به بهائی های سنگسر فشار می آورد. با ادامه مبارزه آقای زیارتی بر ضد بهائی ها، عده ای از بهائی ها آنجا را ترک کردند. بعضی از بهائی های سنگسر نیز اعتقادات خود را پنهان می کردند ودر ظاهر خود را مسلمان معرفی می کردند، حتی هژبر یزدانی نیز که به دربار مربوط بود و صاحب زر و زور بود بر اثر فشار زیاد مجبور شد نزد آقای زیارتی برود و اظهار مسلمانی کند. مقصود اینکه مرحوم زیارتی شخصیت محترم و ارزشمندی بود و در عین حال افکار و عقاید خاص خودش را داشت. مثلاً ورود به مدرسه و دبیرستان و دانشگاه را حرام می دانست و از استفاده از قاشق و چنگال و بلند گو پرهیز می کردو پوشیدن کت وشلوار و پیراهن یقه دار را نهی می کرد. دلیل آن هم این بود که ما نباید دنباله رو خارجی ها باشیم و تشبه به کفار داشته باشیم. کت و شلوار را لباس اهل کفر و استفاده از قاشق وچنگال را جزو آداب و رسوم غربی ها میدانست. وی معتقد بود که بچه ها در مدرسه جدید منحرف می شوند و لذا نباید اجازه داد که به این مدارس بروند. بر اساس همین نگرش، ورود روحانیون به مسائل سیاسی را هم به مصلحت و حتی شایسته روحانیت نمی دانست و می گفت: وظیفه روحانیون، منحصرا امور شرعی و دینی مردم است”
سوال اول- اگر آقای هژیر یزدانی آنطور که آقایان می گویند بهائی بود و با دربار رابطه داشت و آن قدرت ونفوذ را داشت که آقایان می گویند چرا از یک روحانی دهاتی واهمه داشت و آنقدر می ترسید که حتی هویت دینی خود را انکار می کرد. اینجا یا رابطه هژیربا دربار واقعیت نداشته و یا ترس هژیر از آقای زیارتی بی معنا است.آیا به نظر شما راه دیگری هم هست؟
سوال دوم- چگونه می توان یک نفر که با ابتدائی ترین حقوق انسانی که پوشش می باشد مخالف است و تحصیل علم را هم حرام میداند به عنوان یک شخصیت ارزشمند دانست، البته من در محترم بودن ایشان اصلاً شکی ندارم حتما هم شخص محترمی بوده است شاید بتوان ایشان را نمونه ای از اصحاب غار کهف دانست که در کلام الله مجید به آنها اشاره شده است که تازه از خواب بیدار شده وصحرای برهوت عربستان را به یاد دارد.
قطعاً انسانهای محترمی که در عصر اصحاب کهف زندگی میکنند مانند آقای زیارتی در جامعه ما فراوان هستند و باید به آنها احترام گذاشت اما باید آنها را به خود واگذاشت و گوش به حرف آنها نداد.
همانطور که حجت الاسلام روحانی نه تنها که مدرسه رفته اند بلکه تحصیلات دانشگاهی هم دارند و به حرف آقای زیارتی با ارادتی که به ایشان دارند گوش فرا نداده اند.
آیا از نظر حجت الاسلام دکتر روحانی اذیت وآزار به یک گروه از هم وطنان زحمت کش فقط به جرم اینکه نه بهشت شما را می خواهند و نه سودای حوریان بهشتی را در سر دارند باید اذیت کرد.
اگر شخصی نخواهد به بهشت موعود شما برود باید مجازات شود؟
آقای دکتر روحانی فشار آوردن به هر شخصی و گروهی به خاطر عقایدشان کار نا بخردان است.
آیا زمانی که روحانیون پیرو مکتب اصولی فرقه شیعه که تحت فشار روحانیون فرقه
اخباری بودند کار خوبی بود؟.
آیا جنایات سنیان در آناتولی با شیعیان می تواند مورد تائید باشد؟
آیا قتل عام سنیان در تبریز به دست شاه اسماعیل صفوی را می توان ستود؟
آقای دکتر روحانی مگر پیغمبر گرامی اسلام نمی گوید خدائی را که شما می پرستید من نمی پرستم و خدائی را که من می پرستم شما نمی پرستید شما را به دین خود و مرا به دین خود؟
پس به چه مجوزی روحانیت شیعه در طول تاریخ ۵۰۰ ساله گذشته مرتکب این همه جنایت در حق دگر اندیشان مذهبی شده است؟
امید است که به این دستور الهی گوش فرا دهید و دست از اذیت و آزار دگراندیشان بردارید.
http://behnazar.blogspot.com/2013/06/blog-post.html
http://ohamzodai.net/?p=115
No comments:
Post a Comment