Wednesday, October 22, 2025

آیین بهائی و عرفان/ فاضل غیبی

 آئین بهائی به زبان ساده/ فاضل غیبی

آیین بهائی و عرفان

دوستان گرامی، ظاهراً رابطۀ بهائیان با «عرفان» و آثار عرفانی مشکل بنظر می آید. زیرا از طرفی دو کتاب «هفت وادی» و «چهار وادی» در مقام مقایسه از شاهکارهای ادبیات فارسی در این زمینه هستند و فراتر از آن، در آثار بهاءالله اشارات بسیار زیادی به مفاهیم عرفانی یافت می‌شود. اما از طرف دیگر این جنبه در آثار عبدالبها بسیار کمتر دیده می شود و در نوشتارهای شوقی بکلی نایاب است. از طرف دیگر  آیین بهائی یک آیین جهانی است که مخاطبش همۀ جهانیان برخاسته از فرهنگ های گوناگون با حماسه و اساطیر گوناگون هستند و بدین سبب عرفان که جنبه ای از ادبیات اسطوره ای ایرانی است نمی تواند در نگرش بهائی نقشی داشته باشد.

برای درک رابطۀ بهائیان با افکار عرفانی باید بهاءالله را بعنوان آموزگار اجتماعی بازشناخت. ویژگی آموزگار نیز در این است که با دانش آموزان رابطۀ عاطفی برقرار می کند و مطالب نو و نگرش جدید خود را با توجه به میزان فهم و دانش مردمان بیان می نماید. «شیر به اندازه باید داد تا کودکان جهان به جهان بزرگی در آیند.»

از اینرو برای فهم درست آثار باید میزان آگاهی مردم مورد خطاب را نیز در نظر گرفت. در زمان بهاءالله شاید نیمی از مردم ایران هوادار افکار صوفی‌منشانه و عرفانی بودند. میدانیم که در تاریخ ایران اوجگیری صوفی منشی همواره با رشد قدرت ملایان و نابسامانی کشور متناسب بوده است. در دوران قاجار نیز بسیاری از مسلمانان برای گریز از احکام شریعت آخوندی به صوفیگری پناه برده بودند، چنانکه متأسفانه امروزه نیز رشد چنین افکاری در میان تحصیلکرده های ایرانی در داخل و خارج از کشور نیز شدیداً رو به رشد است.

بنابراین اگر آثار اولیه را در نظر گیریم با آثاری روبروییم که خطاب به شیعیان (ایقان) و صوفیان (هفت وادی) نوشته شده است. اما در آثار بعدی مرحله به مرحله مفاهیم شیعی و عرفانی جای خود را به مفاهیم نوین می دهند، تا آنکه در نهایت بر افکار گذشته و ادیان کهن خط بطلان می کشند. (ن.ک. «بهائیان و ایران آینده» ص 91)

در مورد مذهب آخوندی می دانیم که در نهایت شیعیان ایرانی را به ترک آن دعوت فرمودند: «ای مردمان، از ظلمت حزب شیعه خود را خارج نمایید.» به همین گونه نیز پس از روشنگری های بسیار  در نهایت با ملایمت بیان نمودند:

« از قول عرفا کتب (بیشمار) موجود.. اگر انسان اراده نماید جمیع را ادراک کند، دو عمر کفایت ننماید... باری معارف قبل را به قبل بگذار. » (بهاءالله، مجموعه الواح، ص 143)

بنابراین روشن می‌گردد که بهاءالله به لحنی مهربان، اما قاطعانه بیان می نماید که  آیین نوین بهائی، به همان نسبت که با «شیعۀ شنیعه» نقطۀ مشترکی ندارد، با عرفان در هر شکل آن نیز بیگانه است.

البته در آثار عرفانی از عطار تا مولوی سخنان دلکش بسیار است، اما لازم است که محتوای آنها با علم و عقل امروزی سنجیده شود مثلاً «تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است!» سخیف ترین و ضدبشری ترین سخن ممکن است زیرا که انسان به تربیت انسان است.

حاضرم در این باره با هر یک دوستان که مایل است گفتگو کنم.



No comments:

Post a Comment