Zia ǰaberi
🌿🍀🌿
بهای دادخواهی :
از سایت آئین بهائی به نقل از سایت آسو :
فیلم دو ساعتهی محاکمهی رهبران جامعهی بهائی در 6 دی 1360 ، که به تازگی از دل تاریخ بیرون کشیده شده و در معرض دیدگان ما ، عموم ، قرار گرفته است ، از زوایای بسیاری قابل تحلیل است . در این فیلم ، نمایش دادگاهی را میبینیم که بازیگران آن سوی میزِ آن ، قاضی (حاکم شرع) ، منشی دادگاه ، نمایندهی دادستان و تماشاچیان ، چهرهی خود را در تاریکی پنهان کردهاند و تنها صدایشان را میشنویم ، در حالی که دوربین در تمام مدت روی چهرهی هفت متهمی که به شکلی فشرده بههم نشانده شدهاند تا در کادر بستهی دوربین جا شوند ، تمرکز دارد .
از نظر من ، حقیقتیابی یک "روند" است و نه یک نقطهی مشخص ، مثل قلهی کوه ، که باید به آن برسیم . در این روند ، انتشار فیلم دو ساعتهی نمایش دادگاه رهبران جامعهی بهائی ، گام مهمی در راه روشن شدن حقیقت و رویارویی حقیقت با دروغهای مسلط است . فیلم و به خصوص نسخهی کاملش که دو ساعت است و نه نسخههای گزینش شده و بریده شدهی آن ، یک حقیقت بلا واسطه و بیطرف را به نمایش میگذارد . تا امروز ، اغلب با حقیقتهایی مواجه بودیم که در بیان زندانیان سیاسی - عقیدتی سابق و خانوادههای آنان بازنمایی میشده است . حقیقتهایی که همواره از سوی نمایندگان گفتمان حاکم ، روایتهایی یکطرفه ، وارونه و دروغ جلوه داده شده و به این ترتیب ، تلاش شده تا بیاعتبار شوند . اما این فیلم که توسط خود دستگاه حاکم و بر اساس قرائن موجود در خودش به منظور نمايش تلويزيونی تهيه شده ، حقیقت را همانطور که بوده ، لخت و عریان و بی هیچ تفسیری از این سو یا آن سوی منازعه به نمایش میگذارد . درست به همین دلیل است که حقیقت بازنمایی شده در فیلم ، غیرقابل انکار است . درست به همین دلیل است که میتواند در برابر هر قضاوت سختگیرانهای ، خواه قضاوت مردم ناباور نسبت به وقایع هولناک دههی 60 باشد و خواه ، قضاوت گروههای سیاسی اصلاحطلب که مصلحت سیاسیشان اقتضا میکند آن وقایع را وارونه و به شکل جنگ میان دولت و گروههای تروریست مسلح جلوه دهند ، تاب بیاورد . فیلم ، به شکل مجرد و یک تنه ، در مقابل بسیاری از افسانههایی که دربارهی سرکوبهای پس از انقلاب 57 ساخته و پرداخته شده و در اذهان عمومی جا افتاده ، میایستد .
در این فیلم ، سه دسته حقایق مختلف اما مرتبط با هم را میتوان دید :
1. حقایق دربارهی اتهامات وارد شده به بهائیان : در این فیلم تقریباً تمامی اتهامات علیه جامعهی بهائی که در سی و پنج سال گذشته در تبلیغات حکومتی تکرار شدهاند ، از سوی نمایندهی دادستان و قاضی دادگاه، بیان میشود و متهمان به آنها پاسخ میدهند . پاسخهایی که اگرچه قاضی به آنها وقعی نمینهد ، اما تا همین امروز برای مخاطب بیغرض بسیار معتبر و روشنگرانه هستند . به عنوان مثال یکی از اصلیترین و همیشگیترین اتهامات بهائیان ، جاسوسی برای اسراییل بوده که در این پرونده نیز مستند صدور حکم اعدام قرار میگیرد . دفاعیات متهمان در این فیلم دربارهی اتهام تکرار شوندهی رابطه با اسراییل که مستندش ، مکاتبات رهبران جامعهی بهائی ایران با مرکز جهانی بهائیان در حیفای اسراییل است ، تا همین امروز هم کاربرد دارد . آنها به کرّات میگویند که مرکز جهانی بهائیان در حیفا ، سالها پیش از تأسیس دولت اسراییل و در واقع به دلیل تصمیم پادشاه وقت ایران در تبعید بهاءالله به فلسطین ایجاد شده و هیچ ربطی به دولت اسراییل ندارد . یکی از متهمان نیز سؤالی بسیار روشنگرانه از قاضی میکند :
آیا شما ، اگر مقلد آیتالله خویی که در عراق اقامت دارد هستید و ظلمی بهتان میرود و با ایشان مکاتبه میکنید ، با دولت عراق ارتباط دارید یا جاسوس عراق محسوب
میشوید ؟!؛ سؤالی که هیچ پاسخی نه در آن جلسهی دادگاه و نه تا امروز ، به آن داده نشده است . دفاعیات رهبران جامعهی بهائی در این دادگاه و به خصوص ، دفاعیات کامران صمیمی ، با لبخند تلخی که از ابتدا تا انتهای محاکمه ، بر لب دارد و سیروس روشنی ، با صراحتش دربارهی بیان چندبارهی آنچه بر بهائیان رفته است ، یکی از درخشانترین و در عین حال دردناکترین لحظهها را به نمایش میگذارد ؛ به خصوص وقتی میدانی که این بدنهای فشردهشده و چهرههای دردکشیده اما مصمم ، چند ساعت پس از ضبط این فیلم ، تیرباران و مخفیانه در خاوران دفن خواهند شد و تنها از آنها ،
و از لحظههای آخرشان ، این فیلم باقی مانده است
تا شهادت دهد .
2. حقایق دربارهی دادگاههای انقلاب : چند ماه مانده به انقلاب ، در بسیاری از شهرها ملتی که توسط روحانیون تحریک شده بودند ، به خانهها یا اماکن کسب بهائیان ریختند ، آنها را بیرون کردند و اموال آنها را غارت کردند . به بیان دیگر ، آنها را به طور جمعی و در " دادگاه ملت "، محاکمه و به مجازاتی که فکر میکردند لایق آن هستند ، محکوم کردند . به نظر من دادگاههای انقلاب ، در همان روزها تاسیس شد و آیتالله خمینی ، با دادن حکم به آیتالله خلخالی به عنوان حاکم شرع انقلاب ، تنها آن دادگاههای " ملت " را نهادینه کرد . دادگاهی که شکل نهادینهتر شدهی آن را در این فیلم میبینیم .
این فیلم ، روش ، منش و نگرش حاکم بر دادگاههای انقلاب را که تاکنون ، تنها از خلال شهادتهای پراکندهی
زندانیان سیاسی - عقیدتی سابق میشد به آن دست یافت ، به شکلی یکجا عرضه میکند و به خوبی کارکردهای آن را نشان میدهد. این فیلم ، الگوهایی را که به شهادت بسیاری از جان به در بردگان ، در محاکمات دادگاههای انقلاب
بدان عمل شده ، به تمامی و به شکل غیرقابل انکاری پیش روی همگان میگذارد . به عنوان مثال در تمامی صحنهها ، قاضی منویات خود را و دادگاه را در جایگاه "ملت ایران" میبیند و تاکید دارد که این "ملت ایران" است که دارد قضاوت میکند ، این ملت ایران است که اجازه نمیدهد بیگانگان در امور داخلیاش دخالت کنند ، این ملت ایران است که محاکمه و محکوم میکند . جملاتی مثل اینکه " بعد از انقلاب از طرف ملت ایران ممنوع الورود هستید به اسراییل "، نشان از یکی انگاشتن حکومت و ملت در اعلا مرتبه و تجلی آن در این صحنه نمایش است .
در عین حال ، در تمامی صحنهها ، و از خلال لنز دوربین ، قاضی نه با متهمان که دارد با " ملت ایران " صحبت میکند . بارها از دستیاران خود میخواهد که سندی را جلوی دوربین به ملت ایران نشان دهند و ملت ایران را مخاطب قرار میدهد که ببینید اینها چه کردهاند و .... به بیان دیگر ، این یک دادگاه به معنای حقوقی آن نیست بلکه یک نمایش " ملت " است برای "ملت ". قاضی هم خود را نمایندهی تام الاختیار و مشروع مطلق ملت ایران میداند و هم وظیفهی توضیح دربارهی موضوع به ملت ایران را بردوش خود میگذارد . این تصویر نمایش ملت برای ملت که در عین حال ، متضمن این پیش فرض است که مردم ، یک جمعِ یک شکل و هم نظر و واحد هستند و هیچگاه اشتباه نمیکنند ، تا همین امروز ، جانمایهی دادگاههای انقلاب است . درست به همین دلیل است که این دادگاهها ، شباهتی به دادگاههای عادی ، حتی در نظام قضایی فاسد و از هم گسیختهی جمهوری اسلامی ندارند . در این دادگاهها ، ما به معنای حقوقی با یک دادگاه مواجه نیستیم بلکه بیشتر ، با یک رسیدگی صحرایی به جرائم " ضد انقلاب " ، که به جای رخ دادن در کوی و برزن ، در اتاقهای دربسته اتفاق میافتد مواجهیم . درست به دلیل همین ماهیت بسیار متفاوت دادگاههای انقلاب از دادگاه به معنای حقوقی خود است که سخن گفتن از حقوق متهم و دادرسی منصفانه دربارهی آنها کاملاً بیمعنی و مخالف ذات این دادگاههاست . به بیان دیگر ، هرچند به این جلسه نام دادگاه دادهاند و از الفاظی مانند کیفرخواست و دادستان و ... در آن استفاده میشود اما ماهیت آن ، یک نمایش است که در آن ، قاضی ، با ادعانامههای سیاسی و به نمایندگی از ملتی که همه ، شبیه همانهایی تصور میشوند که خانهها و مغازههای بهائیان را تخریب کردند ، عمل میکند و درست عملی را انجام میدهد که آنها ، قبلا و با استدلالهای مشابه ، در کوی و برزن انجام داده بودند . این فیلم به روشنی ماهیت نمایشی دادگاههای انقلاب را به همان شکل واقعی و تاریخی خود به ما نشان میدهد و یادآوری میکند که نباید گول ظواهر اسمی را بخوریم و در دام این انتظارات غلط دربارهی حضور وکیل و اقامهی حق دفاع و تفهیم اتهام و صدور حکم بر پایهی اسناد و مدارک و ... بیفتیم که ما را به ترکستان خواهد برد . دادگاههای انقلاب از پارادایم به کلی متفاوت دیگری تبعیت میکنند و باید در همان چارچوب مورد تحلیل قرار بگیرند و نه در چارچوب موازین حقوقی داخلی و بینالمللی دربارهی محاکمهی منصفانه .
یکی دیگر از ویژگیهای نمایشهای " ملت برای ملت " که حقیقت آن در این فیلم روشن میشود ، توابسازی و وادار کردن زندانی به ابراز ندامت برای تخفیف در مجازات است . حاکم شرع ، در یک سؤال و جواب نفسگیر ، اصرار دارد که یکی از محاکمهشوندگان بگوید که دولت اسراییل و جنایات آن در فلسطین را محکوم میکند . در جای دیگری نیز میگوید : اگر شما بگویید که از اقداماتی که در دههی 40 جامعهی بهائی انجام داده ، ابراز انزجار میکنم در مجازاتتان تخفیف داده میشود . به این معنا نیز دادگاه انقلاب ، بیشتر یک نمایش تفتیش عقاید است تا رسیدگی به اعمال متهم . در حالی که از نظر حقوقی ، جرم یا فعل ( عمل ) است و یا ترک فعل ( انجام ندادن عمل ) و اینکه مجرم ، در لحظهی انجام آن چه فکری میکرده و حالا ، در زمان محاکمه چگونه میاندیشد چندان مهم نیست . در این نمایش ، شما همیشه فرصت دارید که با اظهار ندامت ، به " ملت " بپیوندید ، یکی از آحاد ملت شوید و مثل آنها فکر کنید .
3. حقایق دربارهی دادخواهی : بخش عمدهای از دفاعیات متهمان حول محور " تظلّم " یا به گویش امروزی تر ،
" دادخواهی " میچرخد . رهبران جامعهی بهائی مدام تکرار میکنند که مکاتبات و تماسهایشان با دنیای خارج از مرزهای ایران وقتی آغاز شده که مکاتبات و تماسهای آنها با مقامات حکومتی و روحانیون در مورد نقض حقوق بهائیان ، به جایی نرسیده است . مدام میگویند که هدف آنها از ارسال اخبار مربوط به تخریب خانهها و محلهای کسب ، آواره کردن و کوچ دادن اجباری بهائیان از محل سکونتشان ، ناپدیدکردن رهبران قبلی جامعه ، بازداشت ، حبس و اعدام بهائیان و ... که در دورهی نخستوزیری بازرگان و پس از او اتفاق افتاده ، " تظلّم " یا دادخواهی بوده است . و قاضی دادگاه مدام تأکید دارد که این انتقال اخبار به بیگانگان ، نشانهی وابستگی به بیگانگان و باعث دخالت آنها در امور داخلی " ملت ایران " و ایجاد جو مسموم بر علیه " ایران " شده است .
قاضی تصریح میکند که افراد حاضر ، نه به دلیل بهائی بودن که به دلیل برقراری ارتباط با بیگانگان ، بخوانید به جرم دادخواهی ، است که محاکمه میشوند . این مواجههی دو دیدگاه ، دربارهی دادخواهی و حق تظلّم ، تا همین امروز هم ادامه دارد و تفسیری که دادگاههای انقلاب از امر دادخواهی ارائه میدهند ، یک عمل مجرمانه است . گفتمان حاکم ، هرگونه اطلاع رسانی دربارهی نقض حقوق بشر را تبلیغ علیه نظام و جرم و مستوجب مجازات میداند در حالی که اعادهی حق دادخواهی اقتضا میکند که کسی یا گروهی که مورد نقض حقوق بشر واقع شدهاند ، وقتی با مصونیت مطلق ناقضان حقوق بشر مواجه میشوند ، دست تظلّم به سوی رسانهها ، سازمانهای حقوق بشری و مجامع بینالمللی مسئول دراز کنند . گفتمان خصمسازی از سازمان ملل ، دول دیگر و ساختن این تصویر که همگان در حال دخالت در امور داخلی ما هستند و توطئهای در پشت هر مداخلهی حقوق بشری وجود دارد ، تا همین امروز هم در گفتمان غالبِ نه فقط حکومتگران ایران که بخش بزرگی از روشنفکران و صاحبنظران ایرانی ، کاربرد دارد . گفتمانی که نه فقط به اعدام رهبران جامعهی بهائی به دلیل دادخواهی که به اعدام و حبس شکنجه و آزار بسیاری دیگر از قربانیان نقض حقوق بشر ، پیش و پس از این واقعه ، مشروعیت و حقانیت صریح یا ضمنی میدهد .
اگرچه مانند هر سند و مدرکی که در روند حقیقتیابی به دست میآید ، فیلم دو ساعتهی محاکمهی رهبران جامعهی بهائی حقایق زیادی را روشن میکند ، اما سئوالات بیجواب و حدس و گمانهای زیادی را نیز بر میانگیزد . یکی از این سؤالات ، وضعیت مبهم ژینوس نعمت ( محمودی ) است .
رهبران جامعهی بهائی که در سال 60 دستگیر میشوند ، هفت مرد و یک زن ، ژینوس نعمت ( محمودی ) ، بودهاند . با اینکه در کیفرخواستی که یک صفحه از آن به دست آمده ، اسم ژینوس محمودی در کنار بقیه به عنوان متهم هست ، در فیلم و به احتمال قریب به یقین ، در دادگاه غایب است . با این همه او نیز مانند بقیه ، به اعدام محکوم میشود بی آن که مطمئن باشیم آیا اساساً محاکمه شده است یا خیر . همانطور که گفته شد ، فیلم این محاکمه احتمالاً به این قصد تهیه میشود که در صدا و سیما نشان داده شود . هدف فیلم ، شاید علت غیبت ژینوس نعمت ( محمودی ) را نیز به ما باز نمایاند . اینکه تهیهکنندگان فیلم به هر دلیلی نمیخواستهاند زنی در میان نقش آفرینان این نمایش باشد . این محاکمه ، نمایش بوده است . و تمامی اجزای نمایش ، باید سرجایش باشد . ژینوس محمودی ، در این صحنه ، جزء زایدی بوده و باید حذف میشده است . زنی که هم میتوانست تصویر سنتی از زن را که آنها سخت در حال بازتولید آن بودند ، به چالش بکشد و هم ، همدردی عمومی را در مورد جامعهی بهائی برانگیزد . با این همه و حتی با وجود غیبت ژینوس نعمت ( محمودی ) به نظر میآید نتیجهی نمایش چندان مورد پسند صحنه گردانان قرار نگرفته و به همین دلیل بوده که برخلاف قصد اولیه ، هیچگاه از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش نشده است . چرایی عدم پخش فیلم از تلویزیون یکی دیگر از همان سؤالات بیجواب است .
یکی دیگر از نقاط ابهامی که دیدن چندبارهی فیلم نیز کمکی به حل آن نمیکند ، هویت بازیگران آن سوی میز است . در این نمایش ، صورت هیچیک از صاحبان قدرت ، شامل حاکم شرع ، نمایندهی دادستان ، منشی و کارمندان احتمالی ، پاسدارها ، تماشاچیان و ... پیدا نیست . به بیان دیگر ، هرچند در ادعا ، آنها خود را نمایندهی ملت و مجری ارادهی ملت میدانند ، در عمل ، ملت را به اندازهی کافی محرم نمیدانند تا هویت و چهرهی خود را به آنها نشان دهند . در این فیلم از ابتدا تمامی تمهیدات به عمل آمده که چینش صحنه طوری باشد که غیر از هفت مرد محاکمه شونده ، هیچ شخص دیگری در قاب دوربین جا نگیرد . گویی حاکم شرع و باقی صحنهگردانان ، میدانستهاند که ممکن است زمانی مورد پرسش و عتاب " ملت " واقع شوند و از همان زمان ، برای آیندهی خود تهمیدات لازم را اندیشیدهاند . گویی یک جایی در اعماق وجودشان میدانستهاند در حال انجام کار خطایی هستند که روزی ممکن است عقوبتی داشته باشد و به همین دلیل ، تصمیم گرفتهاند مانند صدها بازجو ، شکنجهگر ، پاسدار ، دادستان ، حاکم شرع و ... دههی 60 ، همچنان و تا همین امروز ، در تاریکی که به آنها مصونیت میبخشد باقی بمانند .
و دست آخر ، سؤال متصل به تماشای فیلم و تحلیل آن این است : با حقیقتی که امروز در اختیارمان نهاده شده چه کار خواهیم کرد ؟ این سؤالی است که هر یک از ما ، مخاطبان این تاریخ تلخ ، باید به فراخور حال به آن پاسخ دهد و به پاسخ خود عمل کند . تنها در این صورت است که در روند سنگلاخ حقیقتیابی ، یک گام جلوتر خواهیم رفت .
🌿🍀🌿
No comments:
Post a Comment