ایستاده از راست: خزین٬ نعیمی٬ سهراب حبیبی٬ وفایی٬ نشسته از راست: ٬سهیل حبیبی
بهاییان در ایران از ابتدای اعلام
موجودیت٬ مورد سرکوب قرار گرفتند. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی اما این
فشارها فزونی پیدا کرد. اعضای محافل محفلی و ملی بهاییان از سوی حاکمیت بازداشت شده
و برخی از آنان نیز اعدام شدند. گرچه مقامات جمهوری اسلامی بارها اعلام کردهاند
که کسی به جرم بهایی بودن مورد فشار قرار نگرفته و زندانی نشده است اما همچنان
بهاییانی هستند که در زندان به سر برده یا از تحصیل نیز محروم میشوند.
اعدام هفت نفر از اعضای محفل محلی
بهاییان همدان در سال ۱۳۶۰ بخشی از تاریخ سیوشش سال حکومت
جمهوری اسلامی که برای اولین بار با جزییات منتشر میشود. این هفت نفر یکسال پیش
از مرگشان بازداشت شده بودند و از زبان مسوولان وقت٬ قول و قرارهایی
نیز از آزادی خود شنیده بودند. اما بیست و سوم خرداد ماه جنازههای شکنجهشدهشان بود
که در کنار خیابان٬ قول و قرارهای مسوولان را به بیقراری
خانوادهها تبدیل کرد. سهراب و سهیل حبیبی٬ حسین مطلق٬ حسین خاندل٬ فیروز نعیمی٬ طرازالله خزین
و ناصر وفایی مقابل چشمان یکدیگر آنقدر شکنجه شدند که جان باختند. اثر گلوله جز بر
بدن مطلق٬ بر جنازهی دیگری دیده نشد.
گزارش دادگاههای برگزار شده برای
کشتهشدگان و آنچه در زندان بر ایشان رفته بر اساس اسناد و مدارکیست که از سوی
خانوادههای آنها در اختیار ایران وایر قرار گرفته است. از سوی دیگر الهام و رویا٬ دختران سهراب حبیبی٬ باهره٬ همسر حسین
مطلق٬ پوران حبیبی٬ همسر حسین خاندل و همچنین اخترالملوک٬ همسر فیروز نعیمی افرادی هستند که در این پرونده٬ خاطرات خود را از دوران بازداشت و روز پیدا شدن جنازههای پدران
و همسران خود بازگو کردهاند. افراد دیگری نیز در روایت این ماجرا دخالت داشتند که
نام آنها بنا به درخواستشان با عنوانهای مستعار ذکر شده است.
خانوادهها در اظهارات خود بارها
اشاره کردند که برای پیگیری وضعیت زندانیان خود به مقامات مسوول مراجعه کرده
بودند. مقاماتی که بیشتر آنها اکنون در قید حیات نیستند. در زمان بازداشت این هفت
نفر٬ ابوالحسن بنیصدر ریاستجمهوری ایران را برعهده داشت و نمایندهی
او در همدان٬ شخصی بود که خانوادهها طی پیگیریهای خود از طریق وی٬ پیغام خود را به رییسجمهوری رسانده بودند.
ابوالحسن بنیصدر اما در این پرونده
گفت که این واقعه را برای اولین بار است که میشنود و نمایندهای نیز در همدان
نداشته است. وی همچنین اظهار داشت که آیتالله خمینی٬ بنیانگذار
جمهوری اسلامی به این دلیل که ساواک او را بهایی خوانده بود٬ با سرکوب بهاییان به نوعی «عقدهگشایی» کرد.
فریدون وهمن٬ محقق و نویسنده
اما سرکوب بهاییان را به سالها پیش از انقلاب ۵۷ ارجاع داد و در نسبت با سطح اختیارات رییسجمهوری گفت که بنیصدر
«آدم کاربری نبود».
سعید٬ پدر پیام اخوان٬ حقوقدان نیز که بهایی اهل همدان است و سالهای کودکی خود را کنار
خانوادهی بنیصدر گذرانده٬ یکی دیگر از افرادیست که خاطرات خود
را از زندگی کنار مسلمانان در سالهای پیش و بعد از انقلاب روایت کرده است.
در این پرونده بخشی از خاطرات ژینوس
محمودی٬ عضو محفل ملی بهاییان در روایت واقعهی همدان و همچنین نامهی
رویا٬ دختر سهراب حبیبی به محمدجواد لاریجانی٬ دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه منتشر شده است.
از سال ۱۳۵۹ زمزمهی آزار بهاییان به گوش میرسید٬ احضارهای ناگهانی
که گاهی به بازداشت و اعدام ختم میشد. با شروع محاکمهها و صدور احکام اعدام آنها٬ اماکن بهاییان مصادره و قبرستانها با خاک یکسان شد. «محفل»یها
- افرادی که در جامعهی بهاییان امور احوال شخصیه را برعهده میگیرندـ و
دیگر بهاییان با اتهامهایی چون «تبلیغ بهاییت» یا «جاسوسی» به دار آوریخته شدند.
اجساد این هفت نفر بهایی ساکن همدان را اما شکنجه شده مقابل بیمارستان «امام
خمینی» این شهر ٬ که سهراب حبیبی٬ ناصر وفایی و فیروز نعیمی در آن به طبابت مشغول بودند٬ رها کرده بودند. مرگی «بدون تیر خلاص» و بر اثر فشار شکنجه.
حسین مطلق٬ منشی محفل
روحانی همدان٬ در روایت خود از دادگاه مشترک با سهراب و سهیل حبیبی و حسین
خاندل به اتهامات وارده از سوی ابوالحسن اعلمی٬ رییس دادگاه
و دفاعیات خود پرداخته است. در این دادگاه مکرم٬ دادیار دادسرای
انقلاب٬ موسوی و هاشمی٬ قضات دادگاه و ابراهیم درفشی٬ عضو انجمن تبلیغات اسلامی و بازجوی مطلق حضور داشتند. «دادگاه
با تکبیر و درود بر امام خمینی و مرگ بر منافقین آغاز شد. ندیدم که ضبط صوتی برای
ثبت اقاریر روشن شود. حتی بعضی وقتها منشی دادگاه دفاعیات و گفتوگوهایی که انجام
میشد را نمینوشت». «پنهان کردن مدارک»٬ «ارتباط با ساواک و صهیونیست و
امپریالیست»٬ «تشویش اذهان عمومی از جمله بازرگان»٬ «تحریک بهاییان
به دروغپردازی و مظلومنمایی»٬ «ارسال ارز به کشور اسراییل» از جمله
اتهاماتی بود که در دادگاه مشترک مورد بررسی قرار گرفت. اتهاماتی که مطلق هیچیک از
آنها را نپذیرفت.
حسین خاندل جوانترین عضو محفل همدان
بود که در خرداد ماه سال ۱۳۶۰
توسط جمهوری اسلامی اعدام شد. او به همراه ۶
عضو دیگر محفل٬ مقابل یکدیگر تا به آنجا شکنجه شدند که جان دادند.
پوران حبیبی٬ همسر حسین مطلق در توضیح اتفاقهای آن روز به ایران وایر گفت: «در بیمارستان بخشی از جمعیت تحت تاثیر سخنرانی خانم باهره٬ همسر حسین مطلق ـ هایپر لینک گزارش دوم ـ گریه میکردند٬ اما مادرم به همراه عدهای دیگر از بانوان٬ چادرهای خود را به کمر بسته و در اعتراض به اتفاق افتاده و در جهت اینکه اینگونه اعمال ما را در ایمانمان متزلزل نخواهد کرد٬ حلقه رقص و پایکوبی به راه انداخته بودند».
پوران حبیبی٬ همسر حسین مطلق در توضیح اتفاقهای آن روز به ایران وایر گفت: «در بیمارستان بخشی از جمعیت تحت تاثیر سخنرانی خانم باهره٬ همسر حسین مطلق ـ هایپر لینک گزارش دوم ـ گریه میکردند٬ اما مادرم به همراه عدهای دیگر از بانوان٬ چادرهای خود را به کمر بسته و در اعتراض به اتفاق افتاده و در جهت اینکه اینگونه اعمال ما را در ایمانمان متزلزل نخواهد کرد٬ حلقه رقص و پایکوبی به راه انداخته بودند».
فریدون وهمن٬ زبانشناس٬ محقق و نویسندهی کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» در
روایت تاریخی این واقعه به ایرانوایر گفت که بازجویان بر باور خود «اصرار» ورزیدند
که «اینها جاسوس هستند. نه در منازل آنان و نه در دفاتر محفل محل هیچگونه دلیل و
مدرکی بر این امر نیافتند و زمانیکه بهاییان گفتند که چیزی برای اعتراف ندارند٬ از آنها خواستند که توبه کنند و به اسلام برگردند». بازداشتشدگان
اما حاضر به این کار نشدند و «به همین دلیل بازپرسان برای شکستن آنها و گرفتن
اعترافهای دروغین به شکنجههای وحشتآوری روی آوردند».
بنیصدر در گفتوگو با ایران
وایر از بازداشت هفت بهایی و نحوهی مرگ آنها اظهار بیاطلاعی کرد. او دلیل
بیخبری خود را «زندگی مخفیانه» در آن سال دانست و گفت که «برای اولین بار
از زبان شما شنیدم».
به عقیدهی او دلیل برخورد آیتالله
خمینی با بهاییان٬ این بود که در زمان حکومت شاه «ساواک
متنی درآورد و خمینی را به بهایی بودن متهم کرد». مسالهای که به عقیدهی بنیصدر
«باعث به وجود آمدن عقدهای در خمینی» شد و او پس از انقلاب «سختگیری به بهاییان
را به نوعی تبرئهی خود تلقی میکرد».
«اثرات این واقعه، علاوه بر تبلیغ و
آگاهی عموم مردم و شناسایی و نزدیکی بیشتر بین این دو جامعه، در جامعه غیربهایی
بسیار شدید بود که موجب ابراز انزجار و تاسف شدید مردم از این واقعه شد٬ به نحویکه حاکم شرع همدان روز چهارم ناچار شد یک مصاحبه تلویزیونی
به مدت ۸۰ دقیقه از برنامه محلی همدان اجرا کند
و علت اعدام شهدایمان را با دلایل عجیبه و غیرمسموع توجیه کند که جز رسوایی و
بدنامی بیشتر برای او و همکارانش اثر دیگری نداشت».
رویا٬ دختر سهراب
حبیبی٬ در نامهای خطاب به محمدجواد لاریجانی٬ رییس ستاد حقوقبشر قوه قضاییه به شرح واقعهی کشته شدن پدرش پرداخته
و نسبت به عدم تایید دانشجویان بهایی برای تحصیل در دانشگاه اعتراض کرده است:
«اکنون با توجه به ارایه مدرک زنده، از آن مقام عالی رتبه تقاضا دارم طبق صحبت خود
که فرمودید: «مدارک خود را به ستاد حقوقبشر برای پیگیری تحویل دهند»٬ حقوق از دسترفته خود و خانوادهام که شامل: قطع حقوق پدرم از
سال ۱۳۵۹ و اعدام ایشان با توجه به اینکه رای
دادگاه مبنی بر بیگناهی بود و نیز محرومیت از تحصیل است، سریعا پیگیری و جهت
اعاده حقوق پاسخ دهید».
متن وصیتنامههای کشتهشدگان از سوی
خانوادههای کشتهشدگان برای انتشار در این پرونده در اختیار ایران وایر قرار
گرفته است. این وصیتنامههای توسط کشتهشدگان٬ پیش از رفتن
به محل اعدام در کیف وسایلشان جاسازی شده بود.
No comments:
Post a Comment