Wednesday, December 25, 2013

« گلدانه را به جرم بهایی شدن، آتش زدند »! كاشت تخم كين وعداوت در ايران عليه بهائيان و برداشت ظلم وجنايت از آن در35 سال گذشته توسط رژيم جمهوري اسلامي ايران


« گلدانه را به جرم بهایی شدن، آتش زدند »

كاشت تخم كين وعداوت در ايران عليه بهائيان و برداشت  ظلم وجنايت از آن در35 سال گذشته  توسط رژيم جمهوري اسلامي ايران.  
 
سوم دی ماه مصادف است با جانباختن " گلدانه علیپور"، روستایی بهایی ای که در آتش عناد و تعصب مردم نادان زمانه اش سوخت.
لوا زند در مصاحبه ای که چند سال قبل در سایت رادیوزمانه منتشر شد این حادثه را بازگو کرده است:

«گلدانه را به جرم بهایی شدن، آتش زدند»

لوا زند

چندی قبل از طرف شخصی به نام زیبا بدیعی ایمیلی به برنامه رسید که اطلاعاتی را در مورد کشتن زنی به جرم تغییر مذهب در سال ۱۹۸۲در یکی از روستاهای استان مازندران به ما داده بودند.

این زن که توسط بستگان نزدیک خود به قتل رسیده بود، توسط شوهرش بهایی شده بود و قتل وی هیچ مجازاتی را برای قاتلین در پی نداشت.

با خانم زیبا بدیعی در این مورد گفت و گو کردم.

لازم است بگویم خانم بدیعی از بهاییان مازندارن‌اند که دوره تحصیلات تکمیلی خود را در آنچه در ایران به نام دانشگاه زیرزمینی بهاییان شناخته می‌شود، به پایان رسانید و پایان‌نامه ایشان در مورد تاریخ بهاییت در یکی از روستاهای مازندران به نام روشن‌کوه بوده است، روستایی که محل قتل خانم گلدانه علی‌پور هم بود.

ایشان برای ثبت این تاریخ شفاهی مدت دو سال را به تحقیق و تفحص در منطقه اختصاص دادند و منابع‌اش در این مورد خاص - قتل گلدانه – گفت و گو با بستگان درجه اول و نیز اهالی منطقه بوده است.

هرچند به گفته وی تقاضاهایش برای پیگیری جریان از سوی نیروی انتظامی منطقه بدون جواب مانده است.


خانم بدیعی لطفاً برای شروع خانم علی‌پور را معرفی کنید.

خانم گلدانه علی‌پور - که فامیلی خودشان یوسفی بود - در سال ۱۲۹۷ هجری مطابق با ۱۹۱۸ میلادی در خانواده‌ای مسلمان در قریه سادات محله در اطراف ساری مرکز استان مازندران به دنیا می‌آیند.

ایشان در سال ۱۳۱۷ در سن ۲۵ سالگی با آقای فتحعلی علی‌پور ازدواج می‌کنند که ثمره این ازدواج سه فرزند به نام‌های کلثوم، گوهر و علی بود. گلدانه تا سن ۴۵ سالگی مسلمان بود اما فرزندان‌اش را طبق تعالیم بهاییت تربیت کرده بود.

گلدانه چطور بهایی می‌شود؟

از طریق شوهرش که بهایی بود.

این آزار و اذیت از زمان بهایی شدن وی شروع شد؟

بعد از انقلاب ۱۳۵۷ اقوام و بستگان شروع به مخالفت می‌کنند و خیلی اذیت‌شان کردند. اما گلدانه پایداری می‌کند و با اطرافیان صحبت می‌کند که دست از آزار و اذیت‌اش بردارند.

ولی آن‌ها بیشتر اذیت‌اش می‌کردند. بعد از انقلاب که آزار و اذیت بهاییان شروع شد، ایشان و خانواده‌اش مجبور می‌شوند از دهکده کندس‌بن که در آن ساکن بودند و در اطراف ساری واقع است، کوچ کنند.

این آزار و اذیت به حدی بود که دیگر نمی‌توانستند تحمل کنند. در تابستان سال ۱۹۸۲ به روستای روشن‌کوه کوچ می‌کنند. در کندس‌بن بیش از ۵۰ نفر به خانه ایشان هجوم ‌آورده و در و پنجره را شکسته بودند.
خانواده علی‌پور به همراه چند خانواده - بهایی- دیگر مجبور به ترک کندس‌بن می‌شوند و به روشن‌کوه می‌روند.
هنوز چند ماهی از این واقعه نگذشته بود که در روز سوم دی‌ماه ۱۳۶۱ مطابق ۲۴ دسامبر ۱۹۸۲ از همان روستای سادات‌محله چند نفر از اشرار با نقشه قبلی به روستای روشن‌کوه که خانواده علی‌پور در آن آلاچیقی درست کرده بودند و دام‌های‌شان هم همان‌جا بود، هجوم می‌آورند و گلدانه را که در آن زمان درخانه تنها بوده...

یعنی این‌ها همان اهالی روستای کندس‌بن بودند‌؟

اهالی سادات‌محله بودند که کندس‌بنی‌ها را اذیت می‌کردند و همان‌ها بودند که این‌ها را مجبور به ترک کندس‌بن کرده بودند.
این‌ها وقتی دیدند گلدانه تنهاست، بنای هتاکی گذاشتند و اول ایشان را خفه کردند و بعد جسدش را آتش زدند.
بعد از آمدن پزشکی قانونی و معلوم شدن جنایت، به بهانه نبودن شاهد هیچ ترتیب اثری به این جنایت داده نمی‌شود.

آیا اسامی این افراد مشخص شده و معلوم شده است که چه کسانی هستند؟

این‌ها سه نفر بودند، به نقل قول نوه ایشان که اولین کسی بوده که سر جسد مادربزرگ‌اش آمده بود.

نوه او در آن زمان چند سال‌اش بود‌؟

پنج شش ساله بود و آن زمان پیش مادربزرگ‌اش زندگی می‌کرد. او می‌گوید که عصر روز سوم دی‌ماه ۶۱ ساعت سه بعد‌از‌ظهر، سه نفر از سادات‌ محله به نام‌های سید‌محمد اندراجنی، خواهر‌زاده گلدانه، دوستعلی یوسفی، برادر‌زاده گلدانه، و حسین فضلی‌نژاد، برادر‌خانم دوستعلی یوسفی، گلدانه را با چوب زدند.

بعد طنابی آوردند و خفه‌اش کردند و او را با لحاف پیچیدند و در همان چادر نایلونی که زندگی می‌کردند، جسدش را با بنزین سوزاندند و بعد هم چادر را با همه وسایل زندگی داخل آن به آتش کشیدند.

شعله آتش به حدی بود که به احشام کنار چادر هم سرایت کرد و باعث شد چند راس دام هم بسوزد. نوه گلدانه که به چادر می‌رسد جسد سوخته مادر بزرگ‌اش را می‌بیند و به طرف جنگل می‌رود و پدر‌بزرگ‌اش را که شوهر گلدانه بوده خبردار می‌کند.

پیگری‌های اولیه بعد از این عمل چه بود؟

علی علی‌پور، پسر گلدانه که روز قبل برای جمع‌آوری کاه به کندس‌بن رفته بود، بعد از این واقعه به پاسگاه کیاسر می‌رود که یکی از شهرهای اطراف ساری است و شکایت می‌کند.

چند نفر از نیروی انتظامی و پزشکی قانونی می‌آیند و جسد و محل را بازرسی می‌کنند و بعد پزشکی قانونی جواز دفن را صادر می‌کند.

بر سر عاملین این قضیه چه آمد؟

قاتلین فقط ۲۵ روز زندان بودند. برادر حسین فضلی‌نژاد، شیخ بوده و قاتلین توسط این شیخ حمایت می‌شوند و با قید ضمانت آزاد می‌شوند و قتل را هم انکار می‌کنند و می‌گویند، هدف ما تبلیغ و ارشاد بود و به ما تهمت زدند.

عکس‌العمل بقیه بهاییان منطقه و روستا به این جریان چه بود‌؟

آقای علی‌پور که شکایت می‌کند، بهاییان روشن‌کوه قلباً راضی نبودند و می‌گفتند که این شکایت باعث می‌شود اهالی بیشتر آن‌ها را اذیت کنند.

آیا بعد از سال ۱۹۸۲ پیگری دیگری در مورد این جریان انجام شد و خانواده او وکیلی را استخدام کردند یا مساله را به مراجع بالاتر قضایی بردند؟

نه. من با خود آقای علی علی‌پور که گفت و گو کردم، هیچ ذکری از شکایت یا پیگیری نکردند.




No comments:

Post a Comment