Sunday, March 31, 2024

ورود حضرت باب به قریه کلین

Farid Farid

با سپاس از جناب رجب پور

قسمت یک

چند روز پیش بمناسبت روز نهم فروردین مقاله را تحت عنوان ورود حضرت باب به قریه کلین مطالعه نمودم به نظرم رسید در این رابطه مقاله ای را چند سال پیش مرقوم گشته را در دسترس دوستان قرار دهم 

ظاهرا اولین کسی  که مسئله ملاقات ظاهری و حضوری حضرت باب و حضرت بهاء الله را مطرح نمود آقا میرزا جانی اول من آمن کاشان بوده و بعد هم فاضل قائینی مولف کتاب تاریخ بدیع بیانی آنرا تکرارنمود کتاب تاریخ بدیع بیانی ( نسخه خطی ) که بنده آنرا مطالعه نمودم ظاهرا این کتاب به در خواست میرزا ابوالفضائل گلپایگانی و تنی چند از مشاهیر امر توسط جناب فاضل قائینی   نگارش یافته است و در این رابطه جناب ابو الفضائل به ایشان توصیه فرمودند  که کتاب حاج میرزا جانی را بخوان و از آن استفاده کن حاج میرزا جانی کتابی منسوب به خود دارد  موسوم به نقطه الکاف که بعدها مبدل شد به نقطه الکافی که ازلیان آنرا بکمک ادوارد براون نشر نمودند کتاب اصلی میرزا جانی در دسترس نبود در همان سالهای اولیه مفقود گشت تنی چند از مشاهیر امر انرا خوانده بودند ولی ادوارد براون آنرا یافته بود و بکمک ازلیان مواردی  از آن را حذف و مطالبی را به آن افزودند  کتاب نقطه الکاف را سالها پیش خریداری نمودم و مطالعه نمودم در هر حال مسئله ملاقات حضوری بیشتر از همه از منبع اصیل و معتبر تاریخ نبیل استناد شده است در صفحات 175 الی 177 چاپ چهارم هندوستان 166 بدیع – 2010 میلادی مطالب مندرج است و برای مطالعه به کتاب مذکور مراجعه فرمایید مطالب قابل توجه عبارتند از:

1 - روز یازدهم ماه ربیع الثانی سال 1263 هجری که نه روز از نوروز گذشته بود بنا بفرمان وزیر در قریه گلین برای حضرت باب چادر زدند 

2 – روز چهاردهم ربیع الثانی که دوازده روز از نوروز گذشته بود ملا مهدی کندی و ملا مهدی خوئی از طهران بحضور حضرت باب مشرف شدند این دو نفر از طرف حضرت بهاء الله آمده بودند . نامه ای سر بمهر برای حضرت باب بضمیمه بعضی از هدایا همراه داشتند

3 – چون نامه و هدایا را بحضرت باب تقدیم نمودند آثار سرور و شادمانی شدیدی در سیمای مبارک آشکار شد

4 – تاکید بر سرور و شادی حضرت باب از مشاهده نامه تا حدی است که بقول نبیل دیگر هرگز آنحضرت اشک از دیدگانش جاری نشد تا زمانیکه خبر شهادت شهدای قلعه طبرسی به سمعشان رسید.


قسمت دو

 حکایت آن شب را ملا عبدالکریم برای نبیل نقل نموده است خصوصیات بارز این شخص همانا مراتب تقواوایمانش است بطوریکه در تاریخ از او بعنوان یکی از مومنین خالص به حضرت باب یاد شده است اوبزرگترین سِر و راز این امر مبارک را در دل داشت و مورد اعتماد حضرت باب و حضرت بهاء الله بود او کسی بود که در همان ایام اولیه ظهور به مقام حضرت بهاء الله آگاه گشت و مسئله قلمداد نمودن یحیی ازل بعنوان جانشینی ظاهری که برای حفظ جان من یظهرالله تدبیر شده بود با او در میان گذاشته شده بود و حامل اوراق و الواح برای حضرت باب و حضرت بهاء الله بود البته در این میان شخص دیگری هم بود و او جناب موسی کلیم برادر حضرت بهاء الله بود در هر حال مقصود اینست که قدری مقام و منزلت این نفوسی که مورد اعتماد کامل هیاکل مقدسه بودند را در نظر داشته باشیم.

واقعه مذکور شرحش به این گونه است که ملا عبدالکریم مذکور برای نبیل چنین حکایت نموده است که " من با رفقای خودم نزدیک چادر حضرت باب شب خوابیده بودم ناگهان از صدای سم اسب ها بیدار شدیم دیدم مامورها بر اسب خود سوار و به هر طرف تاخت و تاز می کنند معلوم شد که حضرت باب در چادر تشریف ندارند مامورین به خیال اینکه آن حضرت فرار کرده اند برای بحث و تحقیق به هر طرف رفته و اثری از حضرت باب نیافتند در آن میان محمد بیک چاپارچی سواران خود را سرزنش می کرد و می گفت چرا اینقدر مضطربید مگر نمی دانید که آن بزرگوار هرگز راضی نمی شود که برای نجات خویش دیگران را به زحمت بیندازد من یقین دارم که آنحضرت برای مناجات و دعا در این شب مهتاب به محلی ساکت و آرام تشریف برده اند و به زودی مراجعت خواهند فرمود عظمت و شرافت این بزرگوار به حدی است هیچوقت به این گونه امور اقدام نمی فرماید. تعجب است که شما تا کنون آن حضرت را نشناختید. محمد بیگ  این سخنان را می گفت و پیاده به طرف طهران به آهستگی می رفت من نیز با سایر رفقاء دنبال او راه افتادیم مامورین هم سواره دنبال ما می آمدند یک میدان بیشتر طی نکرده بودیم که دیدیم از دور حضرت باب به طرف ما تشریف می آورند وقتی که رسیدند به محمد بیگ فرمودند لابد خیال کردید من فرار کرده ام محمد بیگ خود را به پای حضرت باب انداخت با نهایت محبت اقدام مبارک را می بوسید و می گفت استغفرالله هرگز من این خیال را نکرده ام جلالت و هیبت حضرت باب به اندازه ای بود که محمد بیگ بیش از این نتوانست حرف بزند و دیگران نیز جرات نکردند که چیزی از محضر مبارک سئوال کنند ما همه متحیر بودیم تعجب کردیم زیرا در اقوال و رفتار حضرت باب عظمت مخصوصی بیش از پیش ظاهر و اشکار بود جرات نکردیم سبب آن را بپرسیم خود آحضرت باب هم در این خصوص چیزی بما نفرمودند از اصل مطلب بی خبر ماندیم آنچه برای ما باقی ماند همان حیرت و تعجب شدید بود"


قسمت سه 

این روایت که به عینه از تاریخ نبیل نقل شده است دلیل و مدرک نفوسی است که اعتقاد به ملاقات ظاهری حضرت اعلی و حضرت بهاء الله دارنند وآن حالات شادی و سرور هیکل مبارک حاکی از آن ملاقات مهم و عظیم دارد ظاهرا زمان و محل ملاقات در آن نامه ای که توسط ملا مهدی کندی و ملا مهدی خوئی بدست حضرت باب رسیده بود تعیین شده است و بعضی ها آن محل را  " خانلق "  بیان نمودند خانلق روستایی است که در نزدیکی کلین قرار دارد  در دوره پهلوی استراحتگاه درباریها بخصوص اشرف خواهر شاه بود فاصله هر دو قریه به طهران تقریبا یکسان است و هر دو جزء شهرستان ری محسوب میشوند آنها میگویند حضرت بهاء الله به روستای خانلق آمده و در آنجا با حضرت باب ملاقات نموده است  در دوران قبل از انقلاب یادم میاید چند جوان از میدان ارک با پای پیاده بطرف کلین رفتند تا فاصله را محاسبه کنند که میشود یک شب رفت و برگشت در حالیکه حضرت باب ظاهرا تا خانلق رفته بود و فاصله این دو قریه زیاد نبود چیزی حدود ده کیلومتر در هر حال دوستان موافق با این ملاقات میگویند در آن شب حضرت اعلی با حضرت بهاء الله ملاقات نمودند و به همین سبب حاضرین در قریه از جلالت و هیبت حضرت باب شگفت زده بودند  این یکی از دلایلی که موافقین با این ملاقات ارائه میدهند. مخالفین هم به همان کتاب استناد میکنند و میگویند در تاریخ نبیل در فصل قلعه شیخ طبرسی وقتی حضرت بهاء الله با همراهان خود بسوی قلعه میرفتند توسط ماموران گرفتار شده و به آمل برده شدند در آنجا حضرت بهاء الله خطاب به رئیس ملایان آمل فرمودند که اگر چه با حضرت باب ملاقات نکرده ایم ولی محبت شدیدی به او داریم ( نقل از ص 319 حضرت باب محمد حسینی )دلیل موافقین به حدس و گمان است اما دلیل مخالفین به نکته صریح است  نبیل میگوید حضرت بهاء الله این بیان را فرمودند.

موافقین از جهت دیگر به نکته ای اشاره مینمایند که حائز اهمیت است میگویند در امر مبارک وقتی در مورد مسئله ای اتحاد نظر وجود ندارد باید به نصوص مراجعه نمود وآنچه را که با نصوص مبارکه مطابق است آنرا پذیرفت و آنچه که مخالف است از درجه اعتبار ساقط است لذا میگویند حضرت بهاء الله در لوح ورقا که در مائده آسمانی جلد چهار مندرج است میفرمایند  "  حضرت مبشر یعنی نقطه اولی روح ما سواه الفدا در ایام توجه بماکو برحسب ظاهر به شرف لقا فائز " این بیان مبارک فارغ از هر نوع تعبیر و متشابهات است هیچ نکته ای که در آن تردیدی وجود داشته باشد ندارد حتی تاکید در نام حضرت مبشر شده است که مبادا در آینده کسی بگوید ما مبشر به ظهور مبارک زیاد داشتیم صراحتا میفرمایند نقطه اولی , اشاره صریح بر ملاقات ظاهری دارنند و جای هر گونه تردیدی در نوع ملاقات نگذاشته اند و بعد اینکه هیچ کس شاهد این ملاقات نبوده است و در مواقع مناسب ترین محل ملاقات در موقعی که بطرف ماکو توجه نموده بودند محلی موسوم به خانلق است که ظاهرا نزدیک ترین نقطه به طهران است.


قسمت چهار 

ظاهرا این بیان مبارک جای شک و تردیدی را در بحث نگذاشته است و حتی در ادامه این لوح  میفرمایند و حضرت قدوس ..... مکرر فائز . در سفر ارض خاء مخصوص ایشان را طلبیدند و اشهرمعدودات در حضور به لقا فائز ( واقعه بدشت ) 

مخالفین میگویند حضرت عبدالبهاء مبین ایات مکررا در الواح و مکاتیب خویش فرمودند که این ملاقات بصورت ظاهر صورت نگرفته است.

حضرت عبدالبهاء در لوحی به اعزاز جناب شکوهی میفرمایند جمال قدم روحی لاحباء الفدا با حضرت اعلی روحی له الفداء به حسب ظاهر ملاقات نفرمودند.

آواره در کتاب کواکب الدریه جلد یک مرقوم داشتند که بعضی برآنند که حضرت بهاء الله نیز از کسانی بوده اند که در عرض راه با نقطه اولی ملاقات نمودند و نسبت این روایت را به حاجی میرزا جانی دادند ولی چنانکه از تواریخ معتبره و روایات وثیقه فهمیده میشود حضرت بهاء الله با حضرت نقطه اولی قطعیا ملاقات نفرمودند و این روایت .... بکلی بی اساس است ( ص 96 جلد 1 ) حضرت عبد البهاء پس از ملاحظه این بخش از تاریخ کواکب الدریه در حاشیه عبارات منقوله بخط مبارک خویش مرقوم فرمودند " قطعیا ملاقات نفرمودند " 

همچنین از بیان حضرت بهاء الله در سوره هیکل چنین مستفاد میشود که حضرت باب در طی حیات مبارک آرزوی ملاقات با حضرت بهاء الله را داشته اند ولکن این ارزو بر حسب ظاهر متحقق نگشته است ( کتاب مبین ص 36 نسخه خطی )

با توجه به موارد فوق که تلاش شده است  بدون هیچ اغماضی و چشم پوشی مطالب را بازگو نمایم این بنده حقیر همانند مخالفین این ملاقات میگویم این ملاقات بصورت ظاهر صورت نگرفته است زیرا در امر مبارک چنین است که اگر مواردی این چنینی در مورد مسائل مختلفه وجود داشت و از یک طرف حضرت بهاء الله بیان و لوحی دارنند د راثبات آن و از طرف دیگر حضرت عبدالبهاء بیانی دارنند در جهت عدم اثبات آن , یک فرد بهائی لزوما باید آنچه را که مبین آیات بیان فرموده را بپذیرنند زیرا او مبین آیات است و این سمت و مقامی است که شارع امر مبارک آنرا تعیین فرموده اند 

مسئله فوق از اشارات و دستخطهای بیت العدل اعظم است که متاسفانه آدرس دقیق این دست خط را در خاطر ندارم ولی آنرا مطالعه نموده ام ولذا بسیار مشتاقم که اگر از دوستان چنین سند و مدرکی را نشان دارنند بنده را مطلع فرمایند. 

اندیشه


کانال تلگرام اندیشه


https://t.me/Andishebahai



No comments:

Post a Comment