دکتر احراری؛ داروسازی که به دلیل اعتقاد به دین بهایی اعدام شد
تولد و تحصیلات
سیدضیاءالله احراری، فرزند «جلال» و «خاتون جان»، اردیبهشت ۱۳۱۲ در دهستان «سورمق»، از توابع شهرستان «آباده» به دنیا آمده بود. او تا کلاس نهم را در آباده گذراند و پس از فوت پدرش، به آبادان، نزد برادر خود «کمال» رفت. سیدضیاءالله تحصیلات خود را در دبیرستان «رازی» آبادان تا اخذ دیپلم ادامه داد. پس از پایان تحصیلات متوسطه، به خرمشهر رفت و در شرکت آرایشی و بهداشتی «فیروز» شروع به کار کرد.
ضیاءالله تا سال ۱۳۴۱ در شرکت فیروز مشغول به کار بود، سپس به کشور ایتالیا مهاجرت کرد و در شهر «مانتوا» ساکن شد.
شرکت فیروز از جمله شرکتهای تحت تملک «حبیبالله ثابت»، کارآفرین مشهور بهایی بود که با مشارکت کمپانی بزرگ داروسازی دنیا به نام «جانسون اند جانسون» در ایران تاسیس شد.
شاید یکی از دلایل علاقه دکتر احراری به داروسازی، از کار در این شرکت ناشی شده بود. شرکت فیروز تا پیش از انقلاب اسلامی، بزرگترین تولید کننده محصولات بهداشتی کودکان در خاورمیانه به شمار میرفت. این شرکت پس از انقلاب به مصادره بنیاد مستضعفان و جانبازان درآمد.
در سال ۱۳۴۵، احراری پس از سه سال سکونت در ایتالیا، برای دیدار فامیل به ایران بازگشت. در این سفر، او با یک خانم بهایی به نام «منیژه گلشن» آشنا شد و دو طرف تصمیم به ازدواج گرفتند. این زوج جوان پس از ازدواج، به ایتالیا بازگشتند ولی این بار در شهر «تریسته»، در شمال شرقی این کشور ساکن شدند.
ضیاءالله در سن ۳۳ سالگی، تحصیل در رشته داروسازی را در این شهر شروع کرد و پس از حدود شش سال، با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تریسته فارغالتحصیل شد.
پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در سال ۱۳۵۰، دکتر احراری به همراه همسر و فرزند تازه متولد شدهاش به ایران بازگشتند. دکتر احراری نمیخواست در ایتالیا بماند زیرا معتقد بود تحصیلات و دانش او باید در راه خدمت به کشورش، ایران صرف شود. خانواده احراری خرمشهر را برای سکونت و کار برگزیدند. او با مدرک دکترای داروسازی از یک دانشگاه معتبر، امکان کار و پیدا کردن شغل در تهران و شهرهای بزرگ ایران را داشت اما کمک به مردم محروم جامعه، اولویت نخست دکتر احراری بود.
پس از انقلاب
در سال ۱۳۵۸، خانواده احراری از خرمشهر به شیراز نقل مکان کردند. در شیراز، دکتر احراری در داروخانه «بیمارستان حافظ» که زیر نظر «دانشگاه شیراز» بود، به عنوان مدیر داروخانه و داروساز استخدام شد. دکتر سیدضیاءالله احراری فردی صبور، خوش خلق و بسیار منظم بود. او معتقد بود بیمار نباید برای گرفتن دارو معطل شود، به همین دلیل ترتیبی داده بود تا نسخه مریضها به سرعت و دقیق، پیچیده و به موقع به آنها تحویل داده شود. داروهای بیماران منزل هم بدون تاخیر و در زمان مشخص شده به دست آنها میرسید. خوش برخوردی، دقت و گوش دادن به مشکلات و حرفهای مراجعین، شاخصه دکتر احراری در کارش بود.
کمبود دارو یکی از مشکلات عمده دوران جنگ به شمار میرفت. در این دوران، آنهایی که دچار بیماریهای خاص بودند، بیش از سایر بیماران از فقدان دارو رنج میبردند چون واردات حداقلی دارو توسط دولت، بیشتر بر داروهای عمومی بود. در همین دوران بود که دکتر احراری برای حل مشکل کمبود داروی کربنات لیتیوم بیماران بخش اعصاب و روان بیمارستان، تولید و ساخت این دارو را برای نخستین بار در کشور آغاز کرد.
۲۷ فروردین ۱۳۶۱، احضاریهای از طرف دادگاه به دست دکتر احراری رسید. او بدون این که به کسی اطلاع دهد، به مرتب کردن و تنظیم کارهایش پرداخت تا در صورت بازداشت، مشکلی پیش نیاید. روز ۳۱ فروردین به همسرش گفت او را به دادگاه انقلاب شیراز احضار کردهاند. همسرش به او اصرار کرد تا وقت باقی است، از آن جا برود چون برایش پروندهسازی خواهند کرد و گرفتار خواهد شد ولی دکتر نپذیرفت و با همراهی برادرش به دادگاه انقلاب رفت. چند ساعت بعد، برادرش به منزل بازگشت و به همسر دکتر گفت او از داخل دادگاه یادداشتی فرستاده که بر آن نوشته بود: «برادران با من کار دارند، شما به منزل برگردید.»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شیراز از نخستین نقاطی بود که بهاییان به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. یکی از مهمترین مراکز زیارتی بهاییان دنیا و منازل اطرافش، در کوچه «شمشیرگرها» مصادره و تخریب شدند. ۲۰۰ منزل مسکونی بهاییان به آتش کشیده و ساکنانش آواره شهرهای دیگر شدند.
دکتر سیدضیاءالله احراری هفت ماه تا اجرای حکم اعدام در زندان عادلآباد زندانی بود. او در طی این مدت برای مسلمان شدن تحت انواع شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفت. یکی از همبندیهای دکتر احراری تعریف کرده که روزی دکتر در زندان مشغول دعا خواندن بوده است که یکی از پاسدارها او را دیده و گزارش داده بود. چند دقیقه بعد، دکتر را از بلندگو به انتظامات فراخوانده و تعدادی ضربات شلاق به کف دستش زده بودند. (نقل قول از کتاب «جنود ملکوت»، نوشته «مهری وحدت حق»)
اعدام به دلیل اعتقاد به آیین بهایی
در هفتم شهریور ماه، دادگاه سیدضیاءالله احراری برگزار شد. حاکم شرع، اسلام یا اعدام را به او پیشنهاد داد که چون دکتر احراری حاضر به ترک عقیدهاش نشد، قاضی حکم را صادر و پرونده را جهت تایید، به شورای عالی قضایی ارسال کرد.
۲۸ آبان، احراری در دیدار با همسرش، از صدور حکم خود اظهار بیاطلاعی کرد. دو روز بعد، ۳۰ آبان ۱۳۶۱، خانواده یک فرد بهایی دیگر به نام «اوجی» که یک هفته قبل از آن تاریخ اعدام شده بود، هنگام شناسایی جسد او در پزشکی قانونی، با جسد ضیاءالله احراری نیز مواجه شدند. بلافاصله به خانواده احراری خبر اعدام دکتر را دادند. روز بعد، آنها جسد او را پس از شناسایی از پزشک قانونی تحویل گرفتند و با پرداخت ۱۰ هزار تومان به دادگاه، ضیاءالله احراری را در گورستان بهایی شیراز دفن کردند.