Saturday, December 21, 2024

ماجرای خانه‌سوزان بهائیان شیراز چیست؟


ماجرای خانه‌سوزان بهائیان شیراز چیست؟

واقعه خانه‌سوزی بهائیان سعدیه شیراز در روزهای ۲۲ و ۲۳ آذر ۱۳۵۷ یعنی دو روز پس از بزرگ‌ترین راه پیمائی ضدپهلوی در عاشورای ۵۷ به‌ وقوع پیوست. شرکت‌کنندگان در این راه پیمایی با صدور قطع‌ نامه‌ای رسما خواستار برچیده شدن نظام سلطنتی و حکومت شاه شدند. 

فریدون وهمن، استاد ایران‌شناسی دانشگاه کپنهاگ در کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی» بلوای سعدیه شیراز را «ساخته دست ساواک برای انحراف افکار از مسیر انقلاب و تبدیل آن به یک نزاع مذهبی» (ص۳۹۲) می‌داند

 و تورج امینی در کتاب «اسناد بهائیان ایران» نشر باران سوئد نوشته است که آخوندی به نام «زبرجدی» تحریکاتی علیه بهائیان را آغاز کرد. مردمان متعصب به گورستان بهائیان حمله کردند. قبرها را شکافتند، چند تا از تابوت متوفین بهائی را سوزاندند و ساختمان را آتش زدند. غروب ۲۲ آذر گروهی فریادکنان با بیل و کلنگ در جلوی خانه استوار صفات‌الله فهندژ، رئیس محفل بهائیان سعدیه جمع شدند و او را تهدید به قتل کرده و با الفاظ ناموسی خواستار تحویل دادن دختر و همسرش شدند. مشاجره بین فهندژ و آشوب‌گران بالا گرفت و فهندژ برای متفرق کردن آشوبگران شروع به تیراندازی هوایی با تفنگ شکاری می‌کند. درگیری بالا می‌گیرد و مهاجمان به زور وارد منزل او می‌شوند. در این شورش، استوار فهندژ و دخترعمویش «عوض‌گل فهندژ» که آمده بود تا ببیند هیاهو برای چیست، از بهائیان شیراز و تعدادی از مسلمانان کشته شدند. 

پزشک قانونی گزارش داد که تمام مقتولین با تفنگ‌های ژ۳ به قتل رسیدند. در طی دو روز ۷۰۰ مغازه متعلق به بهاییان غارت شد، ۱۷۱ خانه به آتش کشیده شد و ۱۰۳ خانه غارت و ویران شدند. (صد و شصت سال مبارزه...ص۳۹۱)




فیلمی از زمان تخریب بیت مبارک حضرت باب در شیراز .

 




Monday, December 16, 2024

دل نوشته ای از خانم «مهوش ثابت » در غم از دست دادن متصاعده الی الله: بانو «شهین علیزاده (تیزفهم)» همسر شهید بزرگوار جناب «آگاه الله تیزفهم»

 گلشن عشق

 کتایون تقی زاده

دل نوشته ای از خانم «مهوش ثابت »

در غم از دست دادن متصاعده الی الله:

بانو «شهین علیزاده (تیزفهم)»

همسر شهید بزرگوار جناب «آگاه الله تیزفهم»

صبح است. در اتاق نسبتا بزرگ دادگاه نشسته ایم. قاضی تحقیق هم پشت میز بزرگش نشسته است. من و فریبا دست راست او و روبرویمان ۵ نفر همکارانمان قرار دارند. همه در نهایت  سکون و آرامش هستیم. اینطور به نظر می رسد که بیش از آنکه به فکر بازپرسی باشیم از دیدار یکدیگر نیرو گرفته ایم و شادمانیم. هر چند می دانیم قاضی از پیش با کیفر خواست اعدام ما موافقت کرده است اما کوچکترین آثار اندوه و هراس در چهره هیچکس نیست! نگاهم اما به چشمان وحید تیزفهم عزیز گره می خورد که می کوشد با امواج گرم و خروشان نگاهش به ما قوت و قدرت روحانی ببخشد. 

وحید! آه وحید! 

تو از همه ما جوان تری خیلی هم جوان تر پس اینجا چه می کنی؟ تو چه سهمی از رنج و بلایای این ایام داشته ای؟ وقتی پدرت را اعدام کردند چه بر تو رفت؟ وقتی دو سال بعد دایی ات را هم اعدام کردند چه حالی داشتی؟ حالا خودت هم اینجا نشسته ای، جایی که هیچیک از پیشینیان مان از روی این صندلی زنده باز نگشته اند. بی اختیار یاد مادرش با آن چهره گرم مهربان می افتم و از خود می پرسم این زن به راستی چه خواهد کرد؟ کدام برایش سخت تر است؟ 

اعدام همسر یا برادریا فرزند؟ 

آه آشفته می شوم. قلبم می خواهد بترکد!

دیگر تا مدتها داستان وحید و مادرش از ذهنم خارج نمی شود. هر چند حکم اعدام ندادند اما بیست سال هم کم از آن نیست! هنوز اغلب به وحید فکر می کنم. با خود می گویم داستان وحید برای آن مادر رنج کشیده باید از همه دردناک تر باشد. حالا باید بیست سال نگاهش به در باشد و ببیند که عمر و جوانی فرزندش در سلول های زندان سپری می شود در حالی که خودش هم دیگر سالخورده شده است! با خود فکر می کنم که باید مادر باشی تا بدانی این یعنی چه، باید مادر باشی و سالهای سال هر هفته برای چند دقیقه دیدن فرزند زندانی ات صدها کیلومتر راه را با اتوبوس های فکسنی طی کنی تا بدانی این یعنی چه! باید مادر باشی و به عروس جوان زیبایت نگاه کنی که دارد زیر بار زندگی مثل شمع آب می شود و به نوه خردسالت که او نیز دارد چون پدرش محروم از وجود پدر، بزرگ می شود، بنگری، تا بدانی

این روزها و سال ها یعنی چه...

وقتی شنیدم که خانم تیزفهم عزیز مبتلا به کرونا هستند و در بخش مراقبت های ویژه بستری اند. قلبم فشرده شد. می دانستم الان وحید در چه حالی است. برایش در دو کلمه نوشتم : با دعا کنارت هستم. و او در پاسخ نوشت: ساعات و روزهای سختی را می گذرانم و محتاج خالصانه ترین دعاها هستم!

فردای آن روز وقتی خبر را شنیدم با اندکی تعلل به او زنگ زدم، در خانه مادر در ارومیه بود. هیچوقت او را چنین غمگین ندیده بودم. با بغضی در گلو گفت: دیدی چقدر زود مادرم را از دست دادم؟ هیچ کاری برای او نکردم. وقتی پدر «آگاه» شهیدم را دفن می کردند من ۹ ساله بودم. آن روز من روی خاک او نشستم و با خودم فکر کردم درست است که دیگر پدر

ندارم ولی مادر که دارم! از همان وقت مادرمان پدرمان هم شد!....

...او با اندوه ادامه داد که مادرم تنهایی ها و اشک هایش را از ما پنهان می کرد و به زندگی ادامه می داد. مادرم لبخند بر لب، در سکوت، ساعت ها کار می کرد تا زندگی ما را اداره کند. هنوز صدای خش خش خش خش دستگاه بافتنی اش در گوشم هست! گرمای وجودش برای ما بود و سرمای قلب تنهایش برای خودش. قصه های گرم نیرو بخشش برای ما بود و بغض تنهایی و دل همیشه داغدارش برای خودش... ده سال این راه ها را برای دیدن من آمد آن تونل وحشتناک زندان گوهر دشت را با چه سختی طی می کرد. وقتی گوشی تلفن را در سالن ملاقات زندان بر می داشت تا با من حرف بزند لرزش دستهایش را از من پنهان می کرد... بغضی راه گلویش را می بندد و می گوید الان من اینجا هستم در خانه مادرم اما او دیگر نیست. کوفته هایی که برای «صمیم» پخته بود در یخچال است و خودش نیست. برای هر کس چیزی پخته و گذاشته و خودش نیست...

حالا وحید را در برنامه زنده اینستاگرام می بینم. او بر روی تلی از خاک ایستاده است رو به سوی عرش مادرش که عمری مهماندار روح بزرگ او بوده است و نماز میت می خواند. با خود می گویم کاش کس دیگری می خواند و تو وحید جان یک دل سیر گریه می کردی تا این بغض لعنتی راه گلویت را باز کند... مراسم تمام می شود و سبد ها و تاج گلها را بر روی مزار مادر می گذارند. هر کس در گوشه ای به دعا و مناجات مشغول می شود و او و خواهر و برادرش در فکر سپاسگزاری از همه هستند...

تمام شد. در عطر گلهای بهاری غرق شد آن مادر! در حس مهر و قدردانی غرق شد آن مادر! حالا بنفشه آفریقایی اش را هم روی خاکش گذاشتید تا برایش گل بدهد! دیگر نگران نباش وحید جان! نگران نباش زیرا حالا پدر عالیقدرت و مادر عزیزت یکدیگر را خواهند یافت و یکدیگر را خواهند شناخت. دیگر رنج های مادر مهربانت به انتها رسیده است.

دیگر نگران او نباش زیرا " موت از برای موقنین به مثابه کأس حَیَوان است فرح بخشد و سرور آرد و

زندگی پاینده عطا فرماید...ُ" 

مهوش ثابت، ۱۸ فروردین



Friday, December 6, 2024

ویتامین های ضروری بدن کدامند و وظيفه آنها چيست

 

✅ویتامین های ضروری بدن کدامند و وظيفه آنها چيست 

Behi Saleki

💊ویتامین A 

🔴برای ترویج سلامت دندان و استخوان، چشم ها و پوست مفید است.


💊ویتامین B1 ( تیامین ) 

🔴به سلول ها کمک می کند تا کربوهیدرات را به انرژی تبدیل کند.


💊ویتامین B2 ( ریبوفلاوین ) 

🔴به تولید سلول های قرمز خون و آزاد شدن انرژی از کربوهیدرات کمک می کند.


💊ویتامین B3 ( نیاسین ) 

🔴به هضم و کارکرد سیستم اعصاب کمک می کند.


💊ویتامین B6 

🔴به بدن در تولید آنتی بادی و هموگلوبین، ترویج عملکرد مناسب عصب، موجب شکسته شدن پروتئین ها و تنظیم قند خون کمک می کند.


💊ویتامین B12 

🔴به تشکیل سلول های قرمز خون، حفظ سیستم عصبی و سوخت و ساز بدن کمک می کند.


💊ویتامین C

🔴 به بدن در ترویج لثه ها و دندان سالم ، بهبود زخم و جذب آهن کمک می کند.


💊ویتامین D 

🔴به بدن در جذب و حفظ سطح خونی مناسب از کلسیم کمک می کند.


💊ویتامین E 

🔴در تشکیل گلبول های قرمز به بدن کمک می کند.


💊ویتامین K 

🔴برای انعقاد خون بسیار مهم است.


💊فولات ( اسید فولیک ) 

🔴به تشکیل سلول های قرمز خون کمک و برای تولید DNA ضروری است.


💊 

📱



Tuesday, December 3, 2024

علّت آزار و اذیت احباءالله به دست معاندین و مخالفان امرالله چیست؟



علّت آزار و اذیت احباءالله به دست معاندین و مخالفان امرالله چیست؟

قسمت اول

آیا تا کنون از خود ‌پرسیده‌اید که چرا و چنین این همه در ایران پیروان آئین بهائی را اذیت و آزار می کنند؟ چرا  در ایران  در بیش از ۱۷۰ سال گذشته به دستور روحانیون تا این حد و این قدر بهائیان را  اذیت و آزار می‌کنند؟ چرا از هیچ گونه ظلم و ستم و قتل و غارت و حبس و زندان کوتاهی نمی کنند؟  تا آنجا که معاندین از ظلم کردن خسته شده اند ولی بهائیان از تحمل ظلم  و کشیدن رنج خسته  نشده اند.
پیروان آئین بهائی که در ظاهر مثل بقیه مردم هستند و از یک گوشت و پوست و خون می باشند، همه با هم اقوام و وابسته و خویش می باشند، پس چرا این همه اذیت  و قتل بوده و همچنان غارت و کشت و کشتار ادامه دارد؟ …به قول معروف

تا قیامت گر بگویم زین کلام
صد قیامت بگذرد وین نا تمام.

بهائیان که نه مال کسی را می‌خوردند، نه از دیوار کسی بالا می‌رفتند، نه نگاه بد به ناموس کسی داشتند، نه اسلحه علیه کسی بر میداشتند، نه توطئه و نقشه برای از بین بردن کسی می‌کشیدند، نه بد دهن و طاغی و یاغی بودند، نه بی سواد و خرافی و متعصب و تنبل و بی‌کاره و عاطل و باطل و برعکس خیرخواه عموم و تا آنجا که ممکن بود جامع جمیع کمالات انسانی بودند.

 علت  اصلی اذیت و آزار بهائیان  چیزی نیست جز تفاوت در طرز فکر و زندگی  آنها و در اصول اعتقادی و احکام و تعالیمی هست که اجرا می کنند. تعالیمی که به راحتی برای جامعه امری قابل درک است و نه برای آن ها. 
گوشه‌ای از این تعالیم و اعتقادات را بطور خلاصه در ذیل می خوانیم:

۱- تمام بشارات و پیشگوئی‌های کتب مقدسه را یا اتفاق افتاده می‌دانند و یا در معرض وقوع می‌پندارند، دیگر نه دعای ندبه می‌خوانند و نه منتظر قائم موعود هستند چه که نه تنها قائم ظاهر، بلکه ظهور کلی شده و تمام اولیاء و انبیاء از آدم تا خاتم دوباره رجعت و ظهور کرده‌اند. هر معجزه یا امور خارق‌العاده‌ای یا اتفاق افتاده یا دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. صراط کشیده شده، قیامت با قیام قائم برپا شده و مردگان از قبور غفلت و نادانی برخواسته اند، حساب همه رسیده شده و اصحاب یمین و یسار مشخص شده و علناً اعلام می‌کنند که:
 
                    ... امروز خداوند در انجمن سخن می‌فرماید...
                     ... آمده آنکه چشم روزگار مانند او را ندیده ...
                      ... با عَلّم یفعل و ما یشاء و یحکم و ما یرید آمده ...
                       ... حجت و برهان فوق مقامات اهل امکان ظاهر فرموده ...
                       ... الطاف به مقامی رسید که روح القدس به غایت حسرت  برد…
                            ... قطره‌ را امواج بحری داده و ذره را طراز خورشید عنایت  فرموده…ادامه دارد….

برگرفته از سایت سی یارون

ویدیوی همراه، گزارشی است مربوط به دهه های قبل از شوی تلویزیونی ۲۰/۲۰ نگاهی به آزار و اذیت بهائیان در ایران دارد و در قسمت هایی مصاحبه با فرزندان شهدا را می شنویم. 

https://t.me/Tolo_E_Carmel