Saturday, September 27, 2025

نامه روحا ثابت 12 ساله در مورد حقوق بهائیان ایران


 Zia Jaberi

نامه روحا ثابت  12 ساله در مورد حقوق بهائیان ایران در سال 2014                                                                                                                                            
                                                               
 رئیس جمهور عزیز کشور
سلام
امیدوارم از زحمات همیشگی خسته نباشید .
من، یک دختر ۱۲ ساله و یک شهروند ایرانی بهائی هستم و مایلم در کمال ادب و احترام به عنوان یک شهروند ، با شما صحبت کنم. مطمئناً شما در جریان های اخیر ، یعنی کنکور و قبولی آن هستید و من هم در این سال اخیر ، شاهد زحمات خواهرم و دوستان او برای کنکور بوده ام . من ؛ به عنوان یک خواهر ، سختی هایی که او برای درس خواندن و قبولی امسال در دانشگاه کشیده را دیده ام و بسیار امیدوار بوده ام که امسال ما را به دانشگاه ها راه دهید . ولی متاسفانه نه تنها من؛ بلکه هم کیشانم نیز امیدشان را برای امسال هم از دست داده اند . من ؛ آینده ی خواهرم را در ایران میدیدم که دکتری برجسته است ، امّا گویا او نمی تواند به ایرانش خدمت کند.
 واقعاً ما با شما چه فرقی داریم ؟  مگر ما انسان نیستیم؟!  آیا به نظر شما به دست آوردن رتبه بالای ۱۰۰۰  تجربی و یا رتبه  ۱۱۳ ریاضی آسان است ؟  مگر ما حق درس خواندن و خدمت کردن به ایران را نداریم ؟!  چرا باید بیش از نیمی از صندلی های دانشگاه ها خالی بماند و به دلیل بهائی بودن ، ما را راه نمی دهید ؟  آیا این حق ما نیست که تحصیل کنیم ؟  مسیحی با یهودی چه فرقی دارد ؟!  مسلمان با بهائی چه فرقی دارد؟!  مگر پیام همه ی ادیان یکی نیست ؟!  مگر خدای همه ی ادیان یک خدا نیست ؟!  آیا به این فکر کرده اید که هر فردی که در ایران زندگی می کند ، آرزوی سربلندی ایران را دارد ؟  پس چرا جلوی این سربلندی را می گیرید ؟!  آیا فکر می کنید اگر ما از ایران برویم ، ایران آباد می شود؟  ما در ایران می مانیم ؛ زیرا ایران را دوست داریم و به این امید می مانیم که روزی بتوانیم ایرانمان را آباد کنیم .
ما بهائیان ؛ بیش از سه نسل از دانشگاه محروم بوده ایم و واقعاً دوست دارم بدانم اگر چنین اتفاقی برای شما می افتاد ، چه می کردید ؟!  آیا دست روی دست می گذاشتید و ظلم ها را نگاه می کردید و یا تلاش می کردید تا حقتان را از دیگران بگیرید ؟!  این که بعد از ۳۶ سال محرومیّت از دانشگاه ، از نسل مادربزرگ هایمان تا به امروز ، این ظلم ادامه داشته واقعاً خوشحال کننده است یا ناراحت کننده ؟!  خواهشمندم به عنوان یک رئیس جمهور، خود را جای ما بگذارید و جواب این نامه را بدهید .
با تشکر
روحا ثابت



Sunday, September 21, 2025

بنام مهربان خدای بخشنده/ ای مادر نوشتهٴ تو را بزبان پارسی مینویسم تا شیرین زبانی طیر الٓهی را از لسان عراقی بشنوی

 


Iraj Sadeghian

 بنام مهربان خدای بخشنده

ای مادر نوشتهٴ تو را بزبان پارسی مینویسم تا شیرین زبانی طیر الٓهی را از لسان عراقی بشنوی و آوازهای خوش حجازیرا فراموش کنی و اقرار کنی که بلبل معنوی بجمیع لسان در باغهای روحانی بر شاخسارهای قدسی در ذکر و بیانست تا از این آوازهای ظاهر آوازهای باطن بشنوی ای مادر از دل بگذر و بدلدار رو آور و از جان بگذر و بجانان فائز شو نهر قلب را ببحر مقلّب متصّل کن و رشتهٴ حب را بریشهٴ قرب محبوب محکم دار جان بی جانان بدرهمی نیرزد و دل بیدلدار بفلسی مقابل نه سر بی سرور در خاک به و دل بی درد سوخته به و گردن بی رشته بشمشیر بریده به بگو ایدوستان رو بدوست بخوابید و در فراش بخیال معشوق راحت گیرید و از گلها بوی محبوب بشنوید و از ناری روشن نور رخ یار در نظر آرید قسم بجان دوست که اگر پیراهن یوسفی ببوئی و بمصر دوستی خدائی درآئی مادر همهٴ مقرّبین شوی پس بجان در حبّ بکوش و بدل در منزل یار در آ غم روزگار را بأهلش وا گذار هیچ اعتنا بایّام دو روز دنیا مکن تا این پیراهن کهنهٴ دنیا از بدن فرو افتد و بر سریر باقی جاوید مسکن گیری و استبرق الٓهی در پوشی و از جام محبوب بادهٴ حب بنوشی و بشمع حب بر افروزی و جامهٴ حب بر دوزی اینست آن امریکه هرگز تغییر نمیکند پس بدان که همهٴ احکام الٓهی در هر عهد و عصر باقتضای وقت تغییر میکند و تبدیل میشود مگر شریعهٴ حب که همیشه در جریان و هرگز تغییر باو راه نیابد و تبدیل او را نجوید اینست اسرار بدایع الٓهی که ذکر نموده برای عباد خود و اوست بر همه بخشنده و مهربان .​»


جمال بیمثال محبوب ابهی. 

لئالی حکمت جلد دوم



Thursday, September 18, 2025

امروز روزى است که لم يلد و لم يولد در آن متولّد شد! / مفهوم این مطلب چیست؟ ؟

 Bahram Shamshiri

-----------------------------



 از: علیمراد داوودی

الوهیت و مظهریت

امروز روزى است که لم يلد و لم يولد در آن متولّد شد!

مفهوم این مطلب چیست ؟

حضرت بهاء‌الله در يکى از الواح نازله به مناسبت يوم تولّد خودشان فرموده‌اند:

«فيه ولد من لم يلد و لم يولد» يعنى امروز روزى است که «لم يلد و لم يولد» در آن متولّد شد. و بلافاصله چنين آورده‌اند: «طوبى لمن تغمّس فى بحر المعانى من هذاالبيان» (٢٩). خوشا بحال کسى که در بحر معانى اين بيان فرورود و گوهرهاى معانى را از اين دريا بيرون آورد. يعنى تعمّق در معنى آن بکند.

حقّ لم يلد و لم يولد است. مظهر امر الهى هم لم يلد و لم يولد است. شما تصوّر نفرمائيد که حقيقت بهاء‌الله در شب دوم محرّم سال ١٢٣٣ هجرى قمرى متولّد شد. آنکه در آن شب تولّد يافت ميرزا حسينعلی، پسر ميرزا بزرگ نورى بود. حقيقت بهاء‌الله لم يولد است. قبل از آن روز وجود داشته براى اينکه محمّد مصطفى هم بهاء‌الله بوده‌است. قبل از آن نيز وجود داشته براى اينکه عيسى مسيح هم بهاء‌الله بوده، قبل از آن نيز وجود داشته براى انکه نوح نجى هم بهاء‌الله بوده‌است.

بيان حضرت نقطه اولی است که فرموده‌اند: «ظهورالله که مراد از مشيّت اوّليه باشد، در هر ظهورى بهاء‌الله بوده و هست» (٢٠)

حتّى اگر ظاهر نشود. در ايّام فترت که مظهر امر الهى در عالم شهادت ظاهر نيست، به حقيقت خودش وجود دارد و حتّى تأثير وجود او شديدتر است.

بيان حضرت عبدالبهاء را در تبيين آيات کتاب مستطاب «ايقانّ» به ياد بياوريد (٣١). آفتابى که ابر رويش را پوشانده باشد، نورش و حرارتش خفيف‌تر است. وقتى که ابر کنار مى‌رود، شديدتر مى‌تابد. وقتى مظهر امر الهى بدن ظاهرى عنصرى را ترک مى‌کند، حرارتش، نورش، ضياءاش شديدتر مى‌شود، يعنى باز حقيقت واحده در جاى خود باقى و برقرار است.

لم يلد است، براى اينکه خارج از زمان است، اوّل صادر از خداست و اوّليت او هم از لحاظ زمان نيست. به صريح کلام حضرت عبدالبهاء در تبيين آثار قلم اعلی، انسان کامل قديم زمانى است و همواره بوده وهست و خواهد بود (٣٢). از لحاظ اوّل و آخر جهان آفرينش است، بنابراين نزديکترين خلق به خالق و واسطه صدور ساير مخلوقات است. به همين جهت است که در همچون مقامى تولّد معنى ندارد.

به حسب ظاهر ما مى‌گوئيم که حضرت بهاء‌الله متولّد شد، وليکن حقيقت امر اين است که در ليله دوم محرّم در هيکل جسمانى عنصرى يکى از افراد نوع انسان تجلّى کرد والاّ تولّد يافتن براى او که قبل از آن زمان بوده‌است و بعد از آن هم خواهد بود، معنى ندارد. و اين حقيقتى است که به تأييد همه آيات و الواح رسيده‌است.

پس تصوّر نرود که بهائيان خدا را هابط و نازل مى کنند و در عالم جسدى فرو مى‌آورند واو را به نام حضرت بهاء‌الله مى‌نامند و در شأن او مى‌گويند لم يلد است.

امّا لم يلد بدين معنى است که شخصى او تولّد نمى‌يابد، نه‌تنها خودش زاده نمى‌شود، بلکه کسى را هم نمى‌زايد. و اين اشاره به مقام عصمت کبرى است. در عصمت کبرى شريکى براى مظهر امر وجود ندارد. از حضرت بهاء‌الله ديگرى تولّد نمى‌يابد. به همين سبب است که اگر براى مظهر امر در هر دورى در مقام عصمت کبرى شريکى قائل شويم، باز به راهى مخالف توحيد رفته‌ايم.

و يکى از معانى توحيد در اين دور مبارک همين است که مظهر امر را فرداً وحيداً بدانيم و هيچ مقامى را به مقام او نزديک نکنيم. همانطور که لم يولد است، لم يلد هم هست، يعنى حقيقت ديگرى که از او زاده شود، وجود ندارد و او در مقام خود محفوظ مى‌ماند. و اين در شأن همه مظاهر‌الهيّه صادق است

و اينکه همه مظاهر الهيّه مى‌گوئيم، باز نسبت به اين جهان و ظهور آن حقيقت واحده در زمان و مکان مى‌گوئيم، والاّ تعدّد در حقيقت مظهر امر راه ندارد، کثرت با مشيّت اوّليّه متناسب نيست. به مناسبت ظهور او در مکانها و زمانهاى مختلف است که کثرت حاصل مى‌شود، تعدّد پديد مى‌آيد و عالم تحديد جلوه مى‌کند.

(الوهیت و مظهریت) علیمراد_داودی

۰۰۰۰۰۰۰

مختصر اینست که روح قدسی الهی در شب تولد حسین علی نوری به ان جسم مبارک تعلق گرفت ، روح الهی لم یلد و لم یولد است ، ولی زمان تعلق گرفتن به جسم تعبیر به تولد در ان جسم شده



Saturday, September 13, 2025

شهروند بهائی یمنی، صالح عیّاش رانده شده از میهن خود، تنها به خاطر ایمان و بهائی بودنش

 Zia Jaberi

  از : ولید صالح عیّاش ، شهروند یمنی و پیرو آئین بهائی

🌿🍀🌿

🌹 من ولید صالح عیّاش

🔹من، ولید صالح عیّاش ، شهروند یمنی و پیرو آئین بهائی هستم . به دست گروه حوثی از میهنم رانده شدم ، تنها به این سبب که به دین خود ایمان آورده بودم . و امروز خود را ناگزیر می‌بینم از واقعه‌ای مشابه در قطر بنویسم؛ جایی که شهروند قطری ، ریمی روحانی ، به اتهام «ترویج دیانت بهائی» در معرض محاکمه قرار گرفته است .


🔹این محاکمه صرفاً یک رویداد قضایی نیست، بلکه گواهی است بر محکومیت کسانی که چنین حکمی را صادر کرده‌اند؛ زیرا نشان می‌دهد آنان به حقیقت قرآن ایمان ندارند ـ قرآنی که آزادی اندیشه و عقیده را جوهر رسالت خویش قرار داد و هرگونه وصایت بر وجدان انسان‌ها را از دوش بشر برداشت.

🔹خداوند در کتاب خود آشکارا فرمود:

• «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» (بقره: ۲۵۶)

• «وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ» (کهف: ۲۹)

• «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبيلاً» (اسراء: ۸۴)

پس این حکم در برابر این آیات روشن چه جایگاهی دارد؟ آیا در حقیقت جز انکار قرآن و رویارویی با صراحت پیام آن است؟


🔹تعارض با قوانین بین‌المللی

این حکم نه‌تنها با قرآن بلکه با تمام قوانین و میثاق‌های جهانی نیز در تضاد است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده‌ی هجدهم به صراحت آمده است:

«هر کس حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین برخوردار باشد؛ این حق شامل آزادی تغییر دین یا عقیده و آزادی اظهار آن، چه به‌صورت فردی و چه جمعی، چه آشکار و چه پنهان، در تعلیم، عبادت و اجرای شعائر است.»


🔹چگونه می‌توان مدعی احترام به قانون بین‌الملل بود، در حالی‌که عملی در صف همان رفتارهایی ایستاده است که همه‌ی میثاق‌های حقوقی جهانی آن را جرم می‌شمارند؟


🔹چه کسی حق دارد حق و باطل را تعیین کند ؟

این حکم بر ادعایی استوار است که گویا «برخی باورها باطل یا گمراه‌کننده‌اند» و تبلیغشان روا نیست. پرسش اینجاست: چه کسی اختیار دارد باطل و ضلال را معیّن کند ؟ آیا این شأن بشر است یا اختصاصی الهی ؟


🔹قرآن خود حتی برای پیامبران چنین مقامی قائل نشد. خداوند به پیامبر اسلام فرمود :

«قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ * قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ * قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ» (سبأ : ۲۴ـ۲۶).


🔹آیا این آیات روشن‌ترین بیان نیست که داوری حق و باطل تنها به خداوند اختصاص دارد؟ پس چرا انسانی جرأت می‌کند بر وجدان دیگران حکم براند؟


🔹وظیفه انسان: خدمت به خلق، نه محاکمه عقاید

وظیفه بشر در اداره جامعه، برپایی عدالت و تأمین رفاه انسان است، نه مصادره ایمان و عقیده او. آنچه در اینجا رخ داده، لغزشی خطرناک است؛ زیرا تصمیم‌گیرندگان این حکم، فراتر از اختیارات زمینی خود، داعیه‌ی سلطه بر وجدان انسان‌ها را یافته‌اند. و این همان منطقی است که گروه‌های افراطی و جریان‌های اسلام سیاسی دنبال می‌کنند: نه‌تنها در پی اداره جامعه‌اند، بلکه مدعی حق وصایت بر ایمان مردم نیز می‌شوند.


🔹اما کی انسان درمی‌یابد که هیچ اختیاری در حکم آسمان ندارد و دخالت در امر الهی مشروعیت قدرت زمینی او را نیز از میان می‌برد؟


🔹قرآن حتی به پیامبر هشدار داد:

• «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ * لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ» (غاشیه: ۲۱ـ۲۲)

• «فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» (نحل: ۸۲)

• «إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ» (شوری: ۴۸)

• «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ» (شوری: ۶)


🔹خداوند نیازی به یاری ما برای پاسداری از دین خویش ندارد. آنچه از ما می‌طلبد آن است که در کردار و زندگی‌مان آموزه‌های دین را به‌کار گیریم. تحمیل وصایت دینی بر دیگران خود بزرگ‌ترین مخالفت با دین خداست.


🔹محاکمه اندیشه و وجدان

من که روزی به دست گروهی متعصب، تنها به دلیل باور به آیین بهائی، از سرزمین خویش رانده شدم، امروز همان رنج را در قطر باز می‌یابم. ستم بر بهائیان در نقطه‌ای محدود نمانده؛ هر جا که انسان به سبب ایمان و وجدانش به محاکمه کشیده می‌شود، این ستم به شکلی تکرار می‌گردد. آنچه امروز رخ داده چیزی جز تنگ‌کردن عرصه بر آزادی اندیشه و عقیده نیست ـ آزادی‌ای که حق بنیادین هر انسان است.


🔹سخن پایانی


هر قانونی یا حکمی که در هر سرزمینی برای محدود ساختن آزادی اندیشه، ایمان، بیان و دعوت مسالمت‌آمیز صادر شود، حکمی واپس‌گراست: مخالف کتاب خدا، در تضاد با میثاق‌های جهانی و رویاروی با وجدان بیدار بشریت امروز.

و هر کس در قلمرو وجدان انسان‌ها به جای خداوند بنشیند، خود را در برابر او قرار می‌دهد:

«وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (یوسف: ۲۱).


ولید صالح عیّاش

شهروند یمنی بهائی ـ رانده‌شده از میهن خویش به دست حوثیان 

به سبب باور دینی خود .


🌿🍀🌿



Friday, September 12, 2025

اظهار عقیده هوشمند عقیلی در ایام حیات، به برگشتن به ایران

 اظهار عقیده هوشمند عقیلی در ایام حیات، به برگشتن به ایران: 

"به خاطر اینکه ما بهائی بوده و هستیم مطمئنا در ایران برامون مشکلاتی پیش میاد"





Thursday, September 11, 2025

حضرت عبدالبهاء و حضرت موسی

 Iraj Sadeghian

🌿🍀🌿

حضرت عبدالبهاء  می فرمایند : 

… حضرت موسی مدّت مدیده در صحرا چوپانی میکرد و بظاهر شخصی بود که در خاندان ظلم پرورده شده و بین ناس مشهور بقتل گشته و چوپان شده و در نزد دولت و ملّت فرعون بی‌نهایت مبغوض و مغضوب گشته. همچنین شخصی یک ملّت عظیمه‌ئی را از قید اسارت خلاص کرد و اقناع نمود و از مصر برون آورد و بارض مقدّس رساند .


۲ -  و آن ملّت در نهایت ذلّت بودند بنهایت عزّت رسیدند اسیر بودند آزاد گشتند جاهلترین اقوام بودند عالمترین اقوام شدند از تأسیساتش بدرجه‌ئی رسیدند که بین جمیع ملل مفتخر شدند صیتشان بآفاق رسید . کار بجائی کشید که امم مجاوره اگر میخواستند کسی را ستایش کنند میگفتند یقیناً این اسرائیلیست. تأسیس شریعت و قانونی کرد که ملّت اسرائیل را احیا نمود و بنهایت درجۀ مدنیّت در آن عصر رسیدند .


 ۳ - و کار بجائی رسید که حکمای یونان میآمدند و از فضلای اسرائیل تحصیل کمالات مینمودند مثل سقراط که بسوریّه آمد و تعلیم وحدانیّت و بقای ارواح را بعد از ممات از بنی اسرائیل گرفت و بیونان مراجعت نمود و تأسیس این تعلیم کرد . بعد اهالی یونان مخالفت کردند و حکم بقتلش دادند و در مجلس حکم حاضر کردند و سمّش دادند .


۴ - حال شخصی که زبانش کالّ بود و در خانۀ فرعون بزرگ شده بود و در بین خلق شهرت بقتل یافت و مدّتی مدیده از خوف متواری شد و چوپانی نمود چنین شخصی بیاید و چنین امر عظیم در عالم تأسیس فرماید که اعظم فیلسوف عالم بهزار یک آن موفّق نشود این بدیهیست که خارق العاده است .


۵ - انسانیکه در زبانش لکنت باشد البتّه یک صحبت عادی نتواند تا چه رسد که چنین تأسیساتی کند . این شخص را اگر قوّۀ الهیّه تأیید نمینمود ابداً چنین موفّقیّت بر این امر عظیم حاصل نمیکرد . اینها دلائلی نیست که کسی بتواند انکار کند . حکمای مادّی فلاسفۀ یونان عظمای رومان که شهیر آفاق شدند با وجود این هر یکی در فنّی از فنون ماهر بودند . مثلاً جالینوس و بقراط در معالجات ارسطو در نظریّات و دلائل منطقیّه افلاطون در اخلاق و الهیّات معروف بمهارت شدند . چه‌ طور میشود که شخص چوپانی تأسیس جمیع این شئون نماید. شبهه نیست که این شخص مؤیّد بقوّه‌ئی خارق العاده بوده .


۶ - ملاحظه نمائید که اسباب امتحان و افتتان از برای خلق فراهم میآید . حضرت موسی در مقام دفع ظلم یک مشتی بآن شخص قبطی زد میانۀ مردم بقتل شهرت یافت علی الخصوص مقتول از ملّت حاکمه بود و فرار نمود بعد بنبوّت مبعوث شد . با وجود این بدنامی چگونه بقوّتی خارق العاده موفّق بر تأسیسات عظیمه و مشروعات جسیمه گشت .


🌿🍀🌿



صدای بهائیان ایران را به جهانیان برسانیم/ محسن ایلخانی پور / پایان اسلام در ایران، آغاز رنسانس ایرانیان: هم‌وطنان بهائی را دریابیم

 صدای بهائیان ایران را به جهانیان برسانیم

محسن ایلخانی پور

**پایان اسلام در ایران، آغاز رنسانس ایرانیان: هم‌وطنان بهائی را دریابیم**  

از قلم موسیقیدان، تاریخ‌پژوه و ادیب نابینا، محسن ایلخانی‌پور  

---

**مقدمه**  

ایران، سرزمینی با تمدن کهن، در آستانه تحولی عظیم ایستاده است: پایان سلطه اسلام سیاسی و طلوع یک رنسانس فرهنگی و فکری که ریشه در هویت پیش از اسلام و ارزش‌های انسانی دارد. در این میان، یکی از گروه‌هایی که بیش از همه در تاریخ معاصر ایران مظلوم واقع شده‌اند، هم‌وطنان بهائی هستند. این جامعه، که از زمان پیدایش آیین بابی در ۱۲۶۰ قمری (۱۸۴۴ میلادی) و سپس آیین بهائی در ۱۲۷۹ قمری (۱۸۶۳ میلادی) مورد آزار و سرکوب قرار گرفته، نمادی از مقاومت در برابر تحمیلات مذهبی است. من، محسن ایلخانی‌پور، به عنوان یک موسیقیدان که نواهای تاریخ را می‌شنوم، یک تاریخ‌پژوه که لایه‌های گذشته را می‌کاود، و یک ادیب که کلمات را برای حقیقت به کار می‌گیرد، در این مقاله با حدود ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ کلمه، به بررسی پایان اسلام در ایران، آغاز رنسانس، و نقش هم‌وطنان بهایی در این تحول می‌پردازم. نابینایی‌ام مانع دیدن حقیقت نشده؛ بلکه قلبم را به سوی عدالت و انصاف گشوده است. هم‌وطنان بهائی، که قربانی تعصبات اسلامی شده‌اند، باید در این رنسانس به جایگاه شایسته خود برسند.


---


**ورود و گسترش اسلام در ایران: یک تحمیل تاریخی**  

ورود اسلام به ایران در قرن هفتم میلادی، نه یک انتخاب آزاد، بلکه نتیجه فتوحات نظامی بود. نبردهای قادسیه (۶۳۶ میلادی) و نهاوند (۶۴۲ میلادی) امپراتوری ساسانی را فروپاشاند و ایرانیان را در برابر گزینه‌های تلخ قرار داد: پذیرش اسلام، پرداخت جزیه، یا مرگ. منابع تاریخی مانند تاریخ طبری و گزارش‌های غیرمسلمان، مانند کتاب‌های مورخان ارمنی، نشان می‌دهند که ایرانیان، به‌ویژه در مناطق طبرستان و سیستان، سال‌ها مقاومت کردند. این مقاومت‌ها، مانند قیام‌های بابک خرمدین و مازیار، بیانگر روح ایرانی بود که هرگز تسلیم تحمیلات نشد.  


اسلام، به‌ویژه در شکل شیعه دوازده‌امامی که از دوره صفویه (۱۵۰۱ میلادی) به دین رسمی ایران تبدیل شد، ابزار وحدت سیاسی بود، اما هزینه آن سرکوب فرهنگ ایرانی و اقلیت‌های دینی بود. ایرانیان، که پیش از اسلام به دلیل تنوع فرهنگی و تساهل دینی شناخته می‌شدند، تحت فشار قوانین شریعت قرار گرفتند. این فشارها، که شامل قوانین ضدزن، دگراندیش‌ستیزی و محدودیت‌های اجتماعی بود، زمینه‌ساز انحطاط تمدنی شد. در این میان، بهاییان، به عنوان یکی از اقلیت‌های دینی، بیش از همه قربانی این تعصبات شدند.


---


**بهاییان: قربانیان تعصب اسلامی**  

آیین بابی و سپس بهائی، در بستر نارضایتی از اسلام شیعی شکل گرفتند. سید علی‌محمد شیرازی (باب) در سال ۱۲۶۰ قمری ادعای پیامبری کرد و خود را بشارت‌دهنده یک دین جدید خواند. پس از او، میرزا حسین‌علی نوری (بهاءالله) در سال ۱۲۷۹ قمری آیین بهائی را بنیان گذاشت. این آیین، با تأکید بر وحدت ادیان، برابری زن و مرد، و جستجوی مستقل حقیقت، در تضاد با اسلام سنتی قرار گرفت. به همین دلیل، از همان ابتدا مورد سرکوب شدید قرار گرفت.  


منابع تاریخی، مانند دانشنامه ویکی‌پدیا، نشان می‌دهند که بهایی‌ستیزی از دوره قاجار آغاز شد و در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی شدت گرفت. بهاییان به عنوان مرتد از اسلام شناخته شدند، زیرا آیین بهائی اصل خاتمیت پیامبری محمد را رد می‌کند. گزارش‌های سازمان ملل و دیده‌بان حقوق بشر نشان می‌دهند که بهائیان در ایران با تبعیض سیستماتیک، حبس، شکنجه، اعدام، و تخریب اموال مواجه شده‌اند. برای مثال، در دهه ۱۳۶۰، بیش از ۲۰۰ بهایی اعدام شدند، و تا سال ۲۰۲۵، هزاران نفر از تحصیل و کار محروم شده‌اند.  


این سرکوب‌ها ریشه در تعصبات اسلامی دارد. قرآن و احادیث، که کافران را مستحق مرگ می‌دانند، بهانه‌ای برای آزار بهائیان شد. اما بهائیان، با مقاومت صلح‌آمیز، نشان دادند که روح ایرانی تسلیم‌پذیر نیست. آنها با تأکید بر آموزش، علم، و برابری، ارزش‌هایی را ترویج کردند که اکنون در رنسانس ایرانی شکوفا می‌شود.


---


**علل پایان اسلام در ایران**  

پایان سلطه اسلام در ایران نتیجه انباشت نارضایتی‌ها و آگاهی‌های جدید است. انقلاب ۱۳۵۷، که با وعده عدالت اسلامی شکل گرفت، به سرعت به یک دیکتاتوری مذهبی تبدیل شد. فساد مالی آخوندها، که ثروت‌های نجومی مانند دارایی‌های آستان قدس رضوی (بیش از ۲۰ میلیارد دلار) را انباشت کردند، اعتماد مردم به اسلام را از بین برد. گزارش‌های رسانه‌ای، مانند کاوش مدیا، نشان می‌دهد که بیش از ۷۰ درصد ایرانیان زیر ۴۰ سال به دین رسمی بی‌اعتمادند.  


جنبش "زن، زندگی، آزادی" در سال ۱۴۰۱، نقطه عطفی بود. مرگ مهسا امینی به دست گشت ارشاد، نه تنها حجاب اجباری، بلکه کل ساختار اسلامی را به چالش کشید. شعارهایی مانند "ما آریایی هستیم، عرب نمی‌پرستیم" در تجمعات پاسارگاد و آرامگاه فردوسی، نشان‌دهنده بازگشت به هویت پیش از اسلام است. این شعارها، که در پست‌های X (توییتر) نیز بازتاب یافت، بیانگر خشم عمومی از تحمیلات اسلامی است.  


دسترسی به اینترنت و رسانه‌های اجتماعی، مانند X و اینستاگرام، ایرانیان را با محتوای واقعی قرآن و احادیث آشنا کرد. آیاتی که مجازات‌های خشن مانند بریدن دست یا سنگسار را تجویز می‌کنند، و احادیثی که محمد را با ویژگی‌های غیراخلاقی توصیف می‌کنند، جوانان را از اسلام دور کرده است. پست‌های کاربران X مانند "اسلام سم جامعه است" یا "قرآن را بخوانید تا بیدار شوید"، نشان‌دهنده این آگاهی است.  


شکست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی در یمن، سوریه، و لبنان نیز اعتماد به اسلام سیاسی را کاهش داد. گزارش‌های Modern Diplomacy نشان می‌دهد که ایرانیان، به‌ویژه نسل جوان، اسلام را مانع پیشرفت می‌بینند. این دیدگاه با اظهارات سیاستمدارانی مانند ژان ماری لوپن در فرانسه، که اسلام را "ویروس" خواند، همخوانی دارد.


---


**رنسانس ایرانی: نقش بهائیان در نوزایی**  

رنسانس ایرانی، که با نقد اسلام و بازگشت به ارزش‌های انسانی و پیش از اسلام آغاز شده، فرصتی برای بازسازی جایگاه بهاییان است. این رنسانس، مشابه رنسانس اروپایی در قرن ۱۴ تا ۱۷، بر انسان‌محوری، علم، و آزادی تأکید دارد. بهاییان، با اصول خود مانند وحدت عالم انسانی و برابری جنسیتی، پیشگام این تحول هستند.  


### **بازگشت به هویت ایرانی**  

رنسانس ایرانی با احیای فرهنگ پیش از اسلام، مانند جشن‌های نوروز، مهرگان، و چهارشنبه‌سوری، تعریف می‌شود. بهائیان، که از ابتدا به فرهنگ ایرانی احترام گذاشتند، در این احیا نقش دارند. برای مثال، بهاءالله در آثار خود از فردوسی و تاریخ ایران ستایش کرده است. این نگاه، با جنبش‌هایی مانند "کاروان جاویدان" برای تجمع در پاسارگاد همخوان است، که نمادی از میهن‌پرستی سکولار است.


### **نقش زنان در رنسانس**  

زنان بهائی، مانند طاهره قرة‌العین، از پیشگامان حقوق زنان بودند. طاهره در قرن ۱۹ حجاب خود را برداشت و از برابری جنسیتی سخن گفت، که در آن زمان انقلابی بود. جنبش "زن، زندگی، آزادی" ادامه این راه است. بهائیان، با تأکید بر آموزش زنان، می‌توانند در رنسانس ایرانی نقش کلیدی داشته باشند. گزارش‌های سازمان ملل نشان می‌دهد که بهاییان، با وجود محرومیت از تحصیل، نرخ سواد ۹۸ درصدی دارند، که بالاتر از میانگین ملی ایران است.


### **علم و آموزش**  

بهائیان، با تمرکز بر علم و آموزش، می‌توانند به پیشرفت ایران کمک کنند. مؤسسه آموزش عالی بهائی (BIHE)، که به دلیل محرومیت بهاییان از دانشگاه‌های ایران تأسیس شد، نمونه‌ای از این تلاش است. این مؤسسه، که در سطح جهانی شناخته شده، متخصصانی در فناوری، پزشکی، و مهندسی تربیت کرده است. در رنسانس ایرانی، این تجربه می‌تواند به بازسازی نظام آموزشی کمک کند.


---


**پیامدهای رنسانس و پذیرش بهاییان**  

پایان اسلام سیاسی و آغاز رنسانس، ایران را از انزوای جهانی خارج می‌کند. بهاییان، که در بیش از ۲۰۰ کشور جهان حضور دارند، می‌توانند پلی برای ارتباط ایران با جهان باشند. پذیرش بهائیان، تبعیض‌های دینی را پایان می‌دهد و به وحدت ملی کمک می‌کند.  


اقتصادی، رنسانس با حذف موانع مذهبی، سرمایه‌گذاری خارجی را افزایش می‌دهد. برای مثال، پس از کاهش فشارهای مذهبی در ترکیه، سرمایه‌گذاری خارجی در این کشور ۳۰ درصد رشد کرد. ایران نیز می‌تواند با حذف قوانین شریعت، مانند محدودیت‌های بانکی اسلامی، رشد اقتصادی ۵ تا ۷ درصدی را تجربه کند.  


اجتماعی، پذیرش بهائیان به کاهش نابرابری جنسیتی و دینی منجر می‌شود. بهائیان، که برابری زن و مرد را تبلیغ می‌کنند، می‌توانند به بهبود جایگاه زنان کمک کنند. گزارش‌های Amnesty International نشان می‌دهد که تبعیض علیه بهائیان، مانع توسعه اجتماعی ایران شده است.  


سیاسی، پایان اسلام سیاسی به دموکراسی سکولار منجر می‌شود. بهائیان، که به عدم دخالت در سیاست معتقدند، می‌توانند به ایجاد یک نظام بی‌طرف کمک کنند. این نظام، برخلاف جمهوری اسلامی، حقوق بشر را رعایت خواهد کرد.


---


**چالش‌ها و راهکارها**  

پذیرش بهائیان با مقاومت‌هایی مواجه است. روحانیت شیعه، که قدرت خود را در خطر می‌بیند، ممکن است به خشونت متوسل شود. اما آگاهی عمومی، به‌ویژه در نسل جوان، این مقاومت را تضعیف می‌کند. راهکارها شامل آموزش عمومی درباره بهائیان، اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز، و حمایت بین‌المللی از حقوق بهاییان است. سازمان‌هایی مانند جامعه جهانی بهائی (BIC) می‌توانند در این مسیر نقش داشته باشند.


---


**نتیجه‌گیری**  

پایان اسلام در ایران، نه پایان دین، بلکه پایان یک ایدئولوژی تحمیلی است. رنسانس ایرانی، با بازگشت به ارزش‌های انسانی و هویت پیش از اسلام، فرصتی برای احیای جایگاه بهائیان است. هم‌وطنان بهائی، که سال‌ها قربانی تعصبات اسلامی بوده‌اند، باید در این تحول به رسمیت شناخته شوند. من، محسن ایلخانی‌پور، با نواهای موسیقی، کاوش تاریخ، و قلم ادیبانه‌ام، این آینده روشن را می‌بینم: ایرانی آزاد، برابر، و متحد، که بهائیان در آن جایگاهی شایسته دارند. پاینده ایران!  


(این مقاله حدود ۱۵۰۰ کلمه است و با تمرکز بر نقش بهائ8یان در رنسانس ایرانی، بر اساس منابع تاریخی و گزارش‌های بین‌المللی نوشته شده است.)[](https://fa.wikipedia.org/wiki/%25D8%25A8%25D9%2587%25D8%25A7%25D8%25A6%25DB%258C%25E2%2580%258C%25D8%25B3%25D8%25AA%25DB%258C%25D8%25B2%25DB%258C)[](https://en.wikipedia.org/wiki/Persecution_of_Bah%25C3%25A1%25CA%25BC%25C3%25ADs)