سیاست به معنی دخالت در سرنوشت کشور و تدوین قوانین آن وتلاش برای حکومتی دگرگون.
مشکل، این کلمه سیاست است که معنی خاصی ندارد و بسیاری را گمراه نموده که فکر کنند سیاست یعنی تشکیل حزب سیاسی و یا چریک بازی های مکتبی مانند آنچه، دسته هائی با گرایش کمونیستی پیش از انقلاب خوش عاقبت، بدان مشغول بودند. اگر سیاست به معنای دخالت در کار حکومت و سعی در تغییر جامعه و قوانین مدون و غیر مدون آن و تلاش برای حکومتی دگرگون باشد خواهید دید که نه تنها بهائیان بلکه همۀ دگراندیشان ایران دخالتی بسزا در سیاست دارند.
کدام سیاستی در ایران در چند صده گذشته مهمتر از رویاروئی با شریعتمداران و اسلامی است که به فریب و زور بر مردم تحمیل نموده اند؟ کدام سیاست می تواند ایران را بیش از گذاشتن نقطۀ پایان بر اسلام و ورود به دنیای جدید متحول کند؟ و باز میپرسم اتخاذ کدام سیاست می تواند خطرناکتر از در افتادن با آخوند و ملا و سعی در کشیدن فرش از زیر پای شریعتمداران در ایران باشد؟ آیا این تلاش بهائیان برای جایگزینی اسلام با دینی ایرانی که صلح را جایگزین خشونت، برابری حقوق را جایگزین تبعیض، تحقیق را جایگزین تقلید و منتخبین جامعه را جایگزین معممین حوزه میکند تلاشی در خور تقدیر نیست؟ صد و پنجاه سال است که بهائیان برای آزادی بیان و آزادی عقیده و برابری حقوق در این جامعه تک قطبی و استبداد زده تلاش میکنند. مگر بهائیان کم برای تحقق این اهداف کشته داده اند و آزار گشته اند که حال شما و یا سعید بهبهانی با حالتی حق بجانب آنها را تحقیر نمائید که اینها در سیاست دخالت نمی کنند. چگونه شخص روشنی چون شما می تواند اینگونه اسیر بازی لغات شود و عاجز از دیدن این حقیقت آشکار از ورای پردۀ کلمات باشد. بهائیان، بخواهند یا نه، با باور به خاتمۀ دوران اسلام، اصل حاکمیت اسلام در ایران، چه با ولایت فقیه و چه بدون آن را، رد مینمایند و در جبهۀ مخالف حکومت قرار می گیرند و هرگز از این موضع پا پس نکشیده اند.
----------------------------------------------------------------------------------
Chockan Tehrani
عدم دخالت بهائیان در سیاست یا کشک – پاسخ به نوری علا و بهبهانی...
در جائی دیدم که جناب اسمائیل نوری علا در جمعی از بهائیان از آنها برای اجتناب از دخالت در سیاست انتقاد نموده بود. یک بهائی نادان هم به جای این که جواب درست را بدهد زد به بیراهه که بلی ما از سیاست و تدبیر در زندگی استفاده میکنیم و فقط از دخالت در سیاست حکومتی پرهیز مینمائیم. سعید بهبهانی نیز در تلویزیون میهن به تمسخر ایشان و دیگر بهائیان پرداخت که بلی کسی نگفت که شما تصمیم نمیگیرید که مثلاَ چند سیر گوشت در آبگوشت بریزید اما چرا نسبت به سرنوشت مملکت بی تفاوت هستید؟ از آنجا که انتقاد و سوال این دو گرانمایه محدود به آنها نبوده و افراد دیگری نیز ممکن است به همین صورت بهائیان را عنصر خنثی جامعه ایران بدانند بجا دیدم که پاسخی عرض کنم تا پرده را هم از جلوی چشم این دوستان کنار زده باشم و هم دیگر کسانی که همین انتقاد را به جامعه بهائی وارد می دانند.
جناب نوری علا، این که بهائیان در سیاست دخالت نمی کنند توهمی بیش نیست. شما برای این که بتوانید به صورت روشن تری به مسائل بنگرید باید دخالت در سیاست را تعریف نمائید. آیا این به معنی دخالت در سرنوشت کشور و تدوین قوانین آن نیست؟ اگر چنین است کدام سیاستی در ایران در چند صده گذشته مهمتر از رویاروئی با شریعتمداران و اسلامی است که به فریب و زور بر مردم تحمیل نموده اند؟ کدام سیاست می تواند ایران را بیش از گذاشتن نقطۀ پایان بر اسلام و ورود به دنیای جدید متحول کند؟ و باز میپرسم اتخاذ کدام سیاست می تواند خطرناکتر از در افتادن با آخوند و ملا و سعی در کشیدن فرش از زیر پای شریعتمداران در ایران باشد؟ آیا این تلاش بهائیان برای جایگزینی اسلام با دینی ایرانی که صلح را جایگزین خشونت، برابری حقوق را جایگزین تبعیض، تحقیق را جایگزین تقلید و منتخبین جامعه را جایگزین معممین حوزه میکند تلاشی در خور تقدیر نیست؟ صد و پنجاه سال است که بهائیان برای آزادی بیان و آزادی عقیده و برابری حقوق در این جامعه تک قطبی و استبداد زده تلاش میکنند. مگر بهائیان کم برای تحقق این اهداف کشته داده اند و آزار گشته اند که حال شما و یا سعید بهبهانی با حالتی حق بجانب آنها را تحقیر نمائید که اینها در سیاست دخالت نمی کنند. چگونه شخص روشنی چون شما می تواند اینگونه اسیر بازی لغات شود و عاجز از دیدن این حقیقت آشکار از ورای پردۀ کلمات باشد. بهائیان، بخواهند یا نه، با باور به خاتمۀ دوران اسلام، اصل حاکمیت اسلام در ایران، چه با ولایت فقیه و چه بدون آن را، رد مینمایند و در جبهۀ مخالف حکومت قرار می گیرند و هرگز از این موضع پا پس نکشیده اند.
احتیاجی نیست که من به فرد دانش آموخته ای چون شما بگویم که آن چه باعث عقب ماندگی و فساد جامعه ایران گشته تا حد بسیار زیادی دین و بخصوص دین اسلام بوده است. هر دو می دانیم که شریعتمداران همیشه با حکومت و سیاستهای آن مرتبط بوده و از نقش مخرب آنها در ایجاد فساد در دولت و در مواردی تجزیه مملکت آگاه هستیم. از نقش آنها در از بین بردن روشنگران و خیر خواهان این جامعه نیز بسیار می دانیم. در این جامعه ای که قرنها است سرطان دین اسلام به جانش افتاده است چه امری مهمتر از مبارزه با چنین سرطان و اصلاح جامعه است؟ چه امری مهمتر از تضعیف شیخ و آخوند است؟ صدو پنجاه سال است که بهائیان خواهان جدائی دین از سیاست و زدودن جایگاه سیاسی علما بوده اند. در این مدت بهائیان ایران پشیزی به آخوند کمک نکرده اند و هر چه در توان داشته اند برای مقابله با جهلی که آخوند می پراکند انجام داده اند. از شما و آقای بهبهانی می پرسم که چند بار به آخوند برای یاوه هایش پول پرداخت کرده اید؟ چند بار آنها را به عقد و ختم دعوت نموده اید و با دادن اجرت در ازای شنیدن مشتی لغات عربی بی معنی و گه گاه جنایتبار به بقای این کلاشان در جامعه کمک نموده اید؟ انصاف بدهید که این بلائی که به سر کشور آمده نتیجۀ همین ساده انگاری های شما و امثال شما بوده که آخوندها را حفظ نموده اید و بهائیان که از دیرباز با ملایان در تضاد بوده اند چوب کارهای شما را می خورند.
حالا شما از این چهار، پنج و یا شش میلیون ایرانی خارج از کشور چند نفر را جذب سیاست نموده اید که نگران سیاست گریزی بهائیان گشته اید؟ آیا پس از انقلاب 57 و نتایج فاجعه بار آن جامعۀ ایرانی و از جمله بهائیان حق ندارند که نسبت به راه حلهای افرادی چون شما و تاثیر و نتایج آن تردید داشته باشند؟ جامعه ایرانی این را فرا گرفته که تنها با دست بدست گشتن قدرت تغییر مطلوب حاصل نخواهد شد و تنها حاصلش این است که شکنجه گر ساواک بشود شکنجه گر ولایت فقیه. اگر چشمهایتان را باز کنید می بینید که شما خواستار اصلاح جامعه از طریق اصلاح سیاسی هستید و بهائیان خواستار اصلاح سیاسی از راه اصلاح جامعه. شما و دیگر سیاست پیشگان و بهائیان در واقع مکمل یکدیگر هستید چرا که نه میتوان نقش دولت در فاسد نمودن جامعه را منکر شد و نه این حقیقت که جامعه فاسد چیزی بجز حکومت فاسد تولید نخواهد نمود.
اگر از دلیل تاریخی عدم دخالت بهائیان در سیاست آگاه نیستید بگذارید آن را نیز برایتان شرح دهم. پس از سوء قصد چند نفر بابی به جان ناصرالدین شاه دستور قتل و شکنجه عمومی بابیان صادر شد و شرح فجایعی که بر بابیان بی گناه رفت را می توانید در تاریخها بجوئید. میرزا حسینعلی بهاءالله در پی آن وقایع امر کرد که بابیان در سیاست دخالت ننمایند و این اصل همچنان در این دین پابرجا بوده است. متاسفانه این تعمیم جزء به کل در آن حکومت و جامعه نادان تا به امروز ادامه داشته و برای مثال پس از سی و شش سال که همه چیز روشن شده امیر عباس هویدا را که خود مسلمان و پدرش متعلق به خانواده ای بهائی بود دلیل دخالت و کنترل بهائیان بر سیاست ایران در زمان پهلوی ارائه میکنند. حال شما از اینها می خواهید که دوباره جامعه شان را دم تیغ بدهند که شاید قدرت دست بدست شود و تعجب میکنید که در جواب به شما لبخند میزنند.
همین بهائیان اما در سازمان ملل از جمهوری اسلامی شکایت میکنند و سیاستهای آن علیه آزادی عقیده و بیان را زیر سوال می برند و هر گونه ظلم و ستمی را که بر جامعه شان می رود گزارش میدهند. با دولتها و پارلمانهای کشورهای مختلف تماس گرفته و در رابطه با آنچه استبداد آخوندی مینماید تظلم خواهی میکنند. شک نداشته باشید که اینگونه دخالتها و لابی گری ها علیه سیاستهای جمهوری اسلامی کاهش نخواهد یافت. من فکر میکنم اینگونه فعالیتها از سالی یک بار دور هم جمع شدن و بیانیه صادر کردن که برخی فعالان سیاسی بدان بسنده میکنند تاثیر بیشتری در سیاست ایران خواهد داشت هر چند که احترام زیادی برای همۀ فعالان سیاسی داشته و به هیچوجه ارزش همت آنها را نادیده نمیگیرم.
در یکی از برنامه های اخیر افق از صدای امریکا مشاهده نمودم که سخنگویان و طرفداران آقایان کاظمینی بروجردی و طاهری اظهار میکنند که ما در سیاست دخالت نکرده ایم و دسته ای میگفت که حال هم دخالت نمیکنیم و دسته ای دیگر بیان مینمود که حال مجبور به دخالت شده ایم. دراویش هم همین را میگویند. شما خود ساده اید و یا استبداد آخوندی را ساده فرض نموده اید؟ مگر میشود که در استبدادی که پایه اش بر ولایت فقیه است شما تفسیر دیگری از اسلام بدهید و بعد هم بگوئید که ما در سیاست دخالت نکرده ایم؟ مگر از یاد برده اید که سیاست ما عین دیانت ما است و دیانت ما عین سیاست ما؟ اصلاَ همین که فردی چون محسن امیر اصلانی اسلام را تفسیر عقلی مینماید خود بزرگترین دخالت در سیاست استبداد اسلامی است.
مشکل، این کلمه سیاست است که معنی خاصی ندارد و بسیاری را گمراه نموده که فکر کنند سیاست یعنی تشکیل حزب سیاسی و یا چریک بازی های مکتبی مانند آن چه دسته هائی با گرایش کمونیستی پیش از انقلاب خوش عاقبت بدان مشغول بودند. اگر سیاست به معنای دخالت در کار حکومت و سعی در تغییر جامعه و قوانین مدون و غیر مدون آن و تلاش برای حکومتی دگرگون باشد خواهید دید که نه تنها بهائیان بلکه همۀ دگر اندیشان ایران دخالتی بسزا در سیاست دارند.
------------
منبع:
http://67.228.84.29/irtn/blog/5167/