Abbas Jannat
روز الست
خداوند در قرآن مجید میفرماید:
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمّْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ﴿۱۷۲﴾
و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم ۱۷۲
سوره ۷: الأعراف - جزء ۹ - ترجمه فولادوند
همان طور که می دانید در عوالم الهی زمان معنی ندارد در این آیه مبارکه خداوند تمام انسان هأئ را که قرار است خلق کند در یک محل جمع میکند از آنها میپرسد آیا من پروردگار شما هستم؟ آنها جواب میدهند بلی تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.
همانطور که پیش از این اشاره کردیم قيامت به معنای قيام مظهر ظهور است و در ظهور هر پیامبری، قيامت دین قبل اتفاق میافتد.
بنا بر این با ظهور هر پیامبری الست تکرار میشود. و مردمان باید به حقیقت او شهادت دهند.
حضرت بها الله در اولین آیه کتاب مستطاب اقدس به این موضوع میپردازد. :
“انّ اوّل ما کتب اللّه علی العباد عرفان مشرق وحيه و مطلع امره الّذی کان مقام نفسه فی عالم الامر و الخلق من فاز به قد فاز بکلّ الخير و الّذی منع انّه من اهل الضّلال ولو يأتی بکلّ الاعمال”
اولین چیزی که خدا بر بندگان نوشت، عرفان مشرق وحی او و مطلع امر اوست که مقام نفس او در عالم امر و خلق است. هر کس که به این مقام دست یابد، به همه خیر دست یافته است و کسی که از آن محروم شود، از اهل ضلال است حتی اگر همه اعمال را انجام دهد
اولین آیه قرآن مجید هم به همین مفهوم اشاره میکند که هر کس “مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ” )مشرق وحيه و مطلع امره ( را نشناخت از اهل “الضَّالِّينَ” ) اهل الضّلال (خواهد بود
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ﴿١﴾ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٢﴾ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ﴿٣﴾ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿٤﴾إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿٥﴾ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿٦﴾صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ﴿٧﴾
حضرت بهاءالله, "لوح احمد – فارسی" میفرماید:
“ای احمد نفحه ای از عرف گلستان قدس روحانیم بر عالم هستی وزیده و جمیع موجودات را بطراز قدس صمدانی مزین فرموده و رشحی از طمطام یم عنایتم بر عالمیان مبذول گشته و جمیع را سر مست از این بادهء قدس الست از عدم محض فانی بعرصهء وجود باقی کشیده”
حضرت باب نیز میفرمایند :
“در حینی که نازل میفرماید من قول الله: ﴿الست بربکم﴾ کل بگویند بلی زیرا که فرض جواب از برای اینجا شده ولی سرایت میکند تا بمنتهی الیه ذر وجود و همچنین کتب شبهه نیست که یوم قیامت کتب او نازل خواهد شد بر کل کسی بواسطه احتجاب خود محتجب نگردد از رد جواب محبوب خود که باجابت کینونیت او خلق میگردد در ذر افئده باقرار بوحدانیت و در ذر ارواح اقرار بنبوت و در ذر انفس اقرار بولایت و در ذر اجساد اقرار ببابیت”
حضرت باب, "الباب التاسع و العشر من الواحد السادس فی ان لکل نفس”
“حق جل جلاله بلسان مظهر ظهور میفرماید : الست بربکم هر نفسی بقول بلی فائز شد او از اعلی الخلق لدی الحق مذکور”
حضرت بهاءالله, "باب پنجم: لوح مبارک در جواب عريضه جناب ابوالفضائل گلپا يگانی که در باره لوح مانکچی از طرف مشار اليه"
“بشارت ظهور جمال مبارک را بگوش جان استماع کرد و بجواب طبل الست کوس بلی زده و بتبليغ امر مبارک لسان فصيح گشود “
حضرت عبدالبهاء, "تذكرة الوفا - جناب زين المقرّبين"
"ای سرمست باده الست، جام می دمی نشئه بخشد و مدّتی خمار آرد و صداع ايراث کند ولی مدهوش صهبای ندای الهی مخمور نگردد و خمار و صداع نداند بلکه انتباه يابد و هوش و ادراک بيفزايد. آن شخص جليل روحانی را چنين باده رحمانی بايد و چنين نشئه و شادمانی شايد اين مستی نه هستی آسمانيست و اين خمار صبحگاهی نه بلکه آگاهی روحانی”
حضرت عبدالبهاء
روز الست برای عهد و میثاق الهی هم تکرار میشود در ذیل چند نمونه از آثار مبارک در این مورد :
“در جميع اوقات ظهور مظاهر مقدّسه که مقام ذرّ بقا و الست يوم لقاء بود اقداح ميثاقی به دور آمد و نيّر عهدی اشراق فرمود ولی مرکز ميثاق عند العموم غيرمعلوم و عند الخواصّ مرموز و محفوظ و مصون و عند العوام مجهول. مثلاً حضرت روح روحی له الفداء علم عهدی برافراختند مرکز عهد حضرت فخر رسل روحی له الفداء بود ولی مرموز و مستور و غيرمعلوم تا آنکه بعد از هزار سنه و چيزی ظهور فرمود و گفت اين ظهور محمّدی مرکز عهد عيسويست. گفتند آن مرکز عهد به علامات و شروطی که تعيين فرموده تحقّق يابد و به اوهامشان هيچ يک از آن علامات ظاهر نشد و هيچ يک از آن شروط مشهود نگرديد لهذا استکبار کردند. ولی در اين کور عظيم و دور جليل الحمد للّه مرکز ميثاق مشهود و معلوم و محور عهد واضح و مشهور لدی العموم. اهل آفاق عموماً شاهد ميثاق و شرق و غرب مطّلع بر پيمان نيّر آفاق. با وجود اين معدودی از پرورده مهد همّت گماشتهاند که اين عهد را برهم زنند و صبيانی قيام نمودهاند که بنيان پيمان براندازند هيهات هيهات صَغُر شأنهم و کَبُر استکبارهم.”
حضرت عبدالبهاء
“پس در هر کوی و دشت که مرور نمائی فرياد برآر اين عهد عهد الست است و اين ميثاق ميثاق قويم نيّر آفاق. جنود ملکوت ناصر اين پيمان است و افواج ملأ اعلی حافظ اين بنيان. شعاع ثابت مستمرّ شمس حقيقت است و سراج باهر انجمن حضرت احديّت. حبل متين است و نور مبين. عروه وثقی است و ثمره شجره طوبی. لوح محفوظ است و کتاب مسطور و رقّ منشور. عهد است عهد و ميثاقست ميثاق، در جميع الواح و زبر مذکور است و در جميع صحائف اوّلين و الواح آخرين مسطور. حاکم سنه شداد است و ميزان يوم حساب. سفينه نجاتست و ملجأ يوم الاياب. نفحات قدس حضرت پروردگار است و نسمات حيات رياض کردگار. حصن حصين است و ملاذ متين. رکن شديد است و خلاصه کتب و صحف عهد قديم و جديد. هنيئاً لمن تمسّک به و تشبّث به و ثبت عليه و رسخ قلبه بآياته و حشر تحت راياته و البهآء عليک. ع ع”
حضرت عبدالبهاء, "هو الله - ای امين الهی حضرت احديّت شما را سالها به”
“ای کنيز عزيز الهی حمد خدا را که در يوم ندا آهنگ ملأ اعلی شنيدی و خطاب الست را جواب بلی دادی و منجذب ملکوت ابهی گرديدی و باديه هجران پيمودی و از وادی حرمان رهيدی و بشرف لقا فائز گرديدی. اگر در هر دمی صد شکر نمائی از عهده شکر اين موهبت بر نيائی”
حضرت عبدالبهاء
روز الست در زندگی روزانه ما هم هر لحظه تکرار میشود. با هر عمل و حرف ما سوال الست را باید جواب داد . جمال قدم در مثنوی مبارک میفرمایند که این روز خدا آخر نمیشود :
سائلی مرعارفى را گفت کى / تو بر اسرار الهى برده پى
وىتوازخمرعنايت گشته مست / هيچ يادت آيد از روز الست
گفتيادآيدمراآنصوت وگفت / کو بدى بود و نباشد اين شگفت
هست در گوشم همى آواى او / آن صداى خوب جان افزاى او
عارف ديگرکه بر تر رفته بود /درّ اسرار الهى سفته بود
گفت آن روز خدا آخر نشد /ما در آن يوميم و آن قاصر نشد
يوم اوباقى ندارد شب عقب /ما در آن روز و نباشد اين عجب
گر رود ذوقش ز جان روزگار/مى نبينى عرش و فرشى بر قرار
زانکه يوم سرمدى از قدرتش / لا يزول امد پديد از حضرتش
پستواىجاناينمعماگوشدار /پند اسرار الهى هوشدار
تاکه رزقجانبرىازحکمتش /تا که جان سازى فداى طلعتش
تاکه هر دم بشنوى الحان او /تا بنوشى جامى از احسان او
تا شوى واقف توبراسرارعشق /تا چشى راح ازل ز انهار عشق
بیان مبارک حضرت بها الله “صِرْف جمال در سرادق بيمثال بر عرش جلال مستوی”
منظور روز الست است که جمال پروردگار در سرآدق بیمثال (امر مبارک ) با تمام قدرت نشسته و سوال میکند من پروردگار تو هستم. تجلی نور این جمال عشق به وجود میاورد و همان فلسفه اشراق است که سهروردی بدان اشاره میکند حافظ چه زیبا این را شرح میدهد
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد /عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت /عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد /برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز /دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد
در حقیقت روز الست همان روزی است که خداوند رحیق مختوم باز میکند و از آن شراب الهی به مومنان میدهد
جام می الست خود خویش دهد به مست خود / طبل زند به دست خود باز دل پریده را
در این ظهور مبارک اول کسی که ندای الست جمال مبارک را با ایثار خون خود در تبریز بلی گفت حضرت باب بود
در آن روزی که در عالم الست آمد ندا از حق / بده تبریز از اول بلی گویان الستش را
روز الست همان روز عشق است ولی به قول حافظ "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها"
الست عشق رسید و هر آن که گفت بلی / گواه گفت بلی هست صد هزار بلا
بلا درست و بلادر تو را کند زیرک / خصوص در یتیمی که هست از آن دریا
ویا
گفت الست و تو بگفتی بلی / شکر بلی چیست کشیدن بلا
سر بلی چیست که یعنی منم / حلقه زن درگه فقر و فنا