Sunday, July 10, 2022

چهار علامت از چهار پیغمبر در "علی محمد باب" قائم آل محمد


Bijan Yeganeh

در حضرت قائم موعود چهار علامت و نشانه از چهار پیغمبر موجود است.

اِنَّ فی قائمِنا اَربَعَ عَلاماتِِ مِنُ اَرُبَعَهِ رَسُولِِ....

در اخبار ائمه اطهار شیعه چنین مذکور که در حضرت قائم  موعود چهار علامت و نشانه از چهار پیغمبر موجود است، در هر خبری این مطلب بطور خاصّی بیان شده است آنچه مُسَلّم است این است که باید علامت چهار نبی در حضرت موعود موجود باشد در کتب معتبرهٔ شیعهٔ امامی این احادیث موجود است، شیخ صَدوق در کتاب اِکمال الِدّین و اِتمام النعه این حدیث را روایت نموده است و علّامه مجلسی در غَبیت بِحار الانوار (جلد سیزدهم) بابِ مخصوصی در باره این موضوع  وضع کرده است و آنچه را که حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب ایقان ذکر فرموده اند نقل مضمون و معنی احادیث است و جمیع آن مطالب در احادیث روایت شده  مذکور است.

قائم موعود باید چهار علامت از چهار پیغمبر داشته باشد:

۱- از حضرت موسی ترس و انتظار

۲- از حضرت مسیح نِسبت های ناروا و دروغ بر او

۳- از حضرت یوسف زندان و تقیّه

۴- از حضرت محمّد داشتن کتاب مستقل 

امام باقر ملقّب به باقر العلوم پنجمین امام شیعیان فرزند امام سجّاد میفرماید:


“اِنّ فی قائمِنا اَربَعَ عَلاماتِِ مِن اربعهِ نِبی،موسی و عیسی و یوُسف و مُحّمّدِِ"


یعنی در قائم موعود چهار علامت و نشانه از چهار پیغمبر ِقَبل حضرت موسی و عیسی و یوسف و حضرت رسول الله  موجود است.


اَمّا العلامه مِن موسی خوف و الِاُانتظار  یعنی آن علامت که از حضرت موسی در قائم موجود است خُوف و انتظار است.

در قرآن کریم در ضمن شرح حال حضرت موسی میفرماید که در حین خروج از مصر پس از آنکه شخص قِبطی[ زمان حضرت موسی گروه قبطی در مقابل بنی اسرائیل بودند و به حضرت موسی ایمان نیاوردند]

را حضرت موسی بقتل رساند حضرتش بیمناک بود که مبادا او را دشمنان تعقیب کنند و پیوسته مراقب و منتظر نزول بلا و گرفتاری بود قوله تعالی: 

"خَرَجَ مِنَ الَمدینهِِ خائفاََ یَتَرَقّبَ"

این علامت باید در قائم باشد که از شرّ دشمنان اِیِمن نباشد و هر آن منتظر نزولِ بلا و مصیبت باشد، وجود این علامت در حضرت موعود وجود مقدّس حضرت باب مشهود و واضح است که چگونه در هر آن گرفتار ظلم و عُدوان دشمنان و مخالفان بودند و هر زمان بیم آن داشتند که مصیبتی جدید رُخ بگشاید و بلائی تازه نازل شود.

بعد میفرماید: 

"وَ امّا العَلامه فی عیسی ما قالو فی حَقّه"

یعنی نشانه ای از عیسی در قائم موعود موجود است آن است که مردمان در باره قائم همان سخنانی را خواهند گفت که یهود و مخالفین در باره حضرت عیسی گفته اند.

یهود به حضرت عیسی نسبتهای ناروا می دادند و آن بزرگواری را دشمن دین و آئین و دشمن موسی و تورات می پنداشتند و از این قبیل سخنان که قلم از نگارش آن اِبا دارد، در باره حضرت موعود هم عین این گفتار های ناهنجار از طرف مخالفان تکرار شد و این موضوع در سایر اخبار هم بطور دیگر روایت شده است از جمله مجلسی در مجلّد غیبت بِحار الانوار  در باب آیات قرآن که به ظهور قائم موعود تاویل شده است از امام صادق امام ششم شیعیان بانی فقه شیعه روایت کرده که آن حضرت در تفسیر آیه قرآن

 "و اذا تُتلی عَلیَه آیاتنا قال اَساطیر الَاولین: فرموده اند که قائم را تکذیب می کنند و میگویند ما تو را نمی شناسیم تو از اولاد فاطمه[از نسل امام حسین] نیستی چنانکه مُشرکان به محمّد می گفتند.

و حضرت شیخ احمد احسائی در کتاب عِصمته الرجُعَه نقل فرموده از قول امام علیه السلام که فرمود مردم به حضرت موعود میگویند که تو از اولاد رسول الله نیستی و مردم که رفتار قائم را می بینند آرزو می کنند که کاش در آن ایّام نبودند.....

جناب شیخ احمد احسائی از کتاب غَبیت نُعمانی حدیث مزبور را روایت کرده است.

از این قبیل احادیث در این خصوص فراوان است عَلیهذا معلوم شد که مقصود از علامتی که عیسی داشت و قائم باید دارا باشد چیست و هر کس شرح زندگانی حضرت باب را خوانده میداند که عین این گفتار های ناروا همانطور که به مسیح گفتند به حضرت موعود هم گفته اند کُتبی که رَدّ امر حضرت اعلی علمای آنوقت و بعد از آن نوشته اند مَملو از اینگونه سخنان است. 

شیخ احمد احسائی بعد از نقل حدیثی که ذکر شد در همان عِصمتهُ الرَجعَه  در دنبال آن حدیث می فرماید: و لهذا وَرَد انَ اکثرما یَردُ علیه المتفقهون لانه یَحکم بالحق الذی ارا الله ایاه عن علم لا بشهاده شهود ....

یعنی در اخبار وارد شده که بیشتر اشخاصی که با قائم موعود مخالفت می کنند و بر آن حضرت ردیّه

 مینویسند فقهای عصر و علمای دین هستند  زیرا حضرت دارای علم الهی است و به آنچه خداوند به او مینمایند  امر می فرماید و احتیاجی به شهادت شُهود ندارد و فُقها چون این رفتار او را بر خلاف شریعت خود میبینند  با او مخالفت می کنند و آن حضرت را ردّ می نمایند.

این بود مقصود امام صادق از جمله امّا العلامه من عیسی فما فالوا فی حقه......

بعد می فرماید:

"امّا العلامه من یوسف السجن و التقیّه"

حضرت یوسف به شرحی که در سِفرِ تکوین تورات و در قرآن مجید مذکور شده و نازل گردیده بر اثر دسیسه زوجه عزیز مصر[زلیخا] به زندان افتاد و چهارده سال در زندان باقی ماند و نیز پس از آنکه عزیز مصر شد و حکومت آن سرزمین را به دست آورد در سالهای قحطی که برادرانش از کنعان به اشاره یعقوب نبی پدرشان برای آوردن آذوقه و گندم عازم مصر شدند یوسف آنها را شناخت که برادرانش هستند ولی از معرفی خود به آنان خودداری کرد و حقیقت حال خود را بنا به مصلحتی از آنان پنهان داشت و نگفت که من برادر شما هستم تا وقتی موقع مقتضی فرا رسید و زمان آن آمد که را به آنان معرفی نماید  و خویش را به آنان بشناساند.

امام میفرماید این دو علامت از یوسف در قائم موعود هست.

حضرت باب دارای این دو علامت یوسفی بودند  امّا با مسئله سجن و زندان که معلوم است زیرا پس از بلایای بسیار که تحمّل فرمودند آخر کار مدّت ۹ ماه در کوه ماکو که نام آن را جَبَل باسط فرموده اند اسیر زندان بودند[حضرت ربّ اعلیٰ از ماه کو به "باسط "ياد میفرمودند که علاوه بر تطابق معنای لغوی بشرح مندرج در متن کتاب ، عدد باسِط بحساب ابجد برابر عدد 

ماه کو يعنی ٧٢ میباشد.] و پس از آن هم در سجن چهریق که به مدّت ۲۷ ماه اسیر زندان و حبس شدند [ چهریق به حساب ابجد برابر شدید مساوی ۳۱۸ است] و امّآ مسئله تقیّه آن بود که در آغاز قیامِ به دعوت  و در اوّل بعثت مقام مظهریّت و ربوبیّت خود را لِحکمهِِ مَصلَحَهِِ پنهان داشتند و خود را باب بقیه الله و باب حُجهِِ بن الحسن معرّفی فرمودند بشرحی که در تفسیر یوسف و دیگر تفسیر سوره کوثر از قلم مبارک نازل شده است و چون دوره مصلحت و حکمت انجام یافت حقیقت حال و مقام عالی و مظهریّت و ربوبیّت خود را اظهار فرمودند. در آثار مبارکه آن حضرت صریحاََ این مطلب نازل شده  و در الواح مبارکه نازله از قلم اطهر حضرت بهاءالله این معنی به تفصیل تشریح و نازل گردیده است.

حضرت اعلی در رساله سَبعه در این خصوص میفرمایند:

"نظر کن در فضل حضرت منتَظَر که چقدر رحمت خود را در حقّ مسلمین واسع فرموده تا اینکه آنها را نجات دهد مقامی که اوّلِ خلق است و مَظهرِ اننَّی انا الله چگونه خود را باسم بابیّتِ قائم آل محمّد ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اوّل، حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده  کنند که این مُشابه است با خود ایشان لَعَلّ

[تا شاید] محتجب[غافل و محروم]  نشوند و از آنچه از برای آن خلق شده اند غافل نمانند.

حضرت باب در مستطاب بیان فارسی باب ۱۳ از واحد ششم میفرمایند:

"...باز با این همه فضل و رحمت که از مقامِ نقطه ئیّت خود را در مقام آخِر ابواب ذکر کرد لَعَِلَّ[تا شاید] از صَعق[مرگ] نجات یابند و توانند متحمّل شد اگر چه آخر همان ظهورِ اوّل است..."

حضرت بهاءالله در لوح حسین[نازله در عکّا] در این خصوص میفرمایند:

"حضرت اعلی نظر به ضعف عباد در اوّل ظهور در بیانات، مدارا نموده اند و به حکمت تکلّم فرموده اند چنانکه در مقامی میفرمایند اگر کَسی نسبتِ نبوّت یا ولایت یا فوق آن یا شِبه آن به این عبد راجع نماید از مفترین است و اَنَآ بَرِئ مِنهُ امثال این مضامین در بیانات حضرت بسیار است حتّی در مقامی میفرمایند اگر کسی بابیّت مخصوصه منصوصه به من نسبت دهد افتراء گفته و بعد جمیع این مراتب را در مقام خود ذکر فرموده اند مِثل آنکه میفرمایند این همان نقطهٔ فرقان است که در این کَور به نقطه بیان ظاهر، این مقام نبوّت، و در مقام ولایت میفرمایند اِنَنی اَنَآ القائمُ الحَقُّ الذی اَنتُم بِظهور تُوعَدون و در مفامی نفی جمیع این مراتب را فرموده اند و به مقامات دیگر ناطق شده اند چنانچه در نزد صاحبان بَصرِ حقیقی معلوم و واضح است و در مقامی میفرمایند: ".. اگر ناس ضعیف نبودند ذکر مَشیّت نمی شد... و شکّی نبوده و نیست که این بیانات از روی حکمت بوده چه اگر در اوّل ظهور بکلمهٔ اُخری نطق می فرمودند یعنی آنچه در آخر فرمودند اوّل می فرمودند شراره نار اِعراق و انکار در اوّل میآورد آنچه را که در آخِر وارد آورد".

در ظلم ظالمین و اِعراض معرضین و انکار منکرین تفکّر نمائید بشأنی معرضین و منکرین که علمای عصرند بر اِعراض قیام نمودند که آن جوهر وجود خود را به عبد بقیه الله نامیدند و این خلق دَنی به آن هم راضی نشدند و عمل نمودند آنچه را که قلم و لسان عاجز و تا این حین نَفسی به حقیقت آن پی نبرده و آثار و اثمار آنرا ادراک ننموده"

باری علامت و نشانه یوسف هم که در حدیث مذکور بود در باره حضرت باب مصداق کامل داشت.

در اخبار دیگر علامت و نشانه یوسف را غیر از سِجن و تقیّه مطالب دیگر هم مانند غیبت و غیر ها ذکر کرده اند و نیز انبیای دیگر مانند یونس و صالح و آدم نیز برای قائم علامت مقرر داشته اند که مصداق همه آنها ظاهر و بر محققین و مطّلعین مخفی و مَستور نیست برای اطّلاع از آنچه ذکر شد به بحار الانوار مجلد غیبت باب ما فیه مِن سُنَن الانبیاء و کتاب اکمال الدین شیخ صدوق و سایر کتب مراجعه شود.

بعد میفرمایند:

اَمّا العلامهُ مِن محمّدِِ یَظهَرُ باثار مِثلِِ القرآن ....

این بیان مبارک نقل مضمون و معنی اخبار ماثوره[حدیثی که از قدیم نقل شده] از آل محمّد در باره قائم موعود است زیرا در احادیث و اخبار کثیره که از ائمهٔ اطهار در بِحار الانوار و سایر کتب معتبرهٔ شیعهٔ امامیّه روایت شده است این معنی مصرّح است که قائم موعود دارای کتاب جدید و شَرع جدید است و کتاب آن حضرت غیر از قرآن مجید است که بر حضرت رسول نازل شده است و نظر به این احادیث مزبوره نقل میشود.

از جمله علّامه مجلسی  در مُجلّد غیبت بحار الانوار مجلد سیزدهم در باب علامت ظهور قائم میفرماید که در کتاب الغَیبَه پس از نقل اسامی رَوات نُباتَه [روایات اَصبَغ بن نُبانه که از یاران امام علی بود وی اهل کوفه و در دوران خلافت امام علی، یکی از نام‌دارترین و استوارترین یاران آن امام محسوب می‌شد] 

از حضرت علی روایت کرده که آن حضرت فرمود گویا عجم ها [ایرانیان] را می بینم که در مسجد کوفه خیمه ها زده و قرآن را بطریقی که نازل شده به خلایق تعلیم می کنند عرض کردم یا امیر المؤمنین آیا این قرآن مثل آن قرآن نیست که نازل شده؟ فرمود نه زیرا که از اصلِ  قرآن نامهای هفتاد نفر از قریش با نامهای پدرانشان محو گردیده و بر داشته اند و نیز شیخ مفید در کتاب ارشاد از حضرت باقر روایت کرده هرگاه خروج کرد قائم آل محمّد خیمه ها میزنند برای آنانکه تعلیم میکنند به مردم قرآن را بر آن نحوی که نازل شده پس مشکلترین کار ها خواهد بود بر آنان که حفظ نموده اند او را امروز زیرا که آن قرآن مخالفت دارد با این قرآن در ترتیب. انتهی

این حدیث در نجم الثاقبِ مُحدّث نوری هم ذکر شده است (در باب سوّم کتاب مزبور) و نیز در باب خروج قائم آل محمّد در مجلّد غیبت بِحار الانوار از امام باقر  روایت کرده که فرمودند:

لابد فکونوا احلاس بیوتیکم و الندا فی البیدا فاذا تحرک محرک فاسرعوا الیه و لو حبئوا و الله لکانی انظر الیه الرکن و المقام ینابیع الناس علی کتاب جدید علی العرب شدید و قال ویل للعرب من شرّ قد اقترب. انتهی


در ترجمه فارسی بحار الانوار مجلّد غیبت جلد سیزدهم که مورد اعتماد عموم است و چند مرتبه آن را چاپ کرده اند در ترجمه این حدیث چنین فرموده است:

امام باقر ع فرمود که ناچاریم از دیدن لشگر آذربایجان که هیچکس طاقت مقاومت و مقابله ایشان را ندارد و وقتی که این شد مانند فرش خانه از خانه های خود بیرون مروید  ناچاریم از شنیدن نداء در بیداء پس وقتی که حرکت کننده حرکت نمود یعنی صاحب امر قیام کرد بسوی وی بروید هر چند که با راه رفتن باشد در سر دستها و زانو ها مانند طفلان خردسال، بخدا سوگند یاد میکنم هر آینه گویا که آنحضرت را می بینم که خلایق در میان رکن و مقام با احکام قرآن تازه که بر عرب شدید و دشوار است باو بیعت وی کنند بعد از آن فرمود وای بر عرب از شرّی که نزدیک شد.انتهی


در این حدیث بوقوع شهادت حضرت موعود در آذربایجان تصریح شده و مترجم فارسی کلمه لشگر را در ترجمه اضافه کرده چون از حقیقت حال بی خبر بوده است و همچنین تصریح فرموده که قائم دارای کتاب و قرآن جدید است.

و نیز در باب آیات مُوُلّهٔ[آیات بسیار غنی]  به ظهور قائم در مجلّد غیبت بحار الانوار در ذیل آیه قرآن  وَلَقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه نقل شده از امام که فرمودند: بنی اسرائیل اختلاف کردند در خصوص کتاب موسی چنانکه این اُمّت در کتابی که در نزد قائم است اختلاف خواهند کرد حتی آن کتاب را جمع کثیری انکار میکنند و قائم گردن ایشان را می زند.

بدیهی است که کتاب قائم موعود باید غیر از قرآن موجود مَعهود باشد وگرنه مردم مُسلِم آنرا انکار نمی کردند و در باره آن اختلاف حاصل نمی شد و در بعضی اخبار ائمه اطهار قائم موعود جزو مرسلین یعنی مظاهر دارای کتاب شمرده شده است.چنانچه شیخ صَدوق  در کتاب اِکمال الدین و اِتمام النِعمه از حضرت صادق روایت کرده که فرمودند پدرم امام محمّد باقر فرمودند قائم وقتی قیام فرماید این آیه قرآن را میخواند:

 

“فَرَرتُ مِنکُم لما خِفتکُم فَوَهَب لی رَبّی حُکماََ و جَعَلنی مِن المُرسَلین." 

این آیه در قرآن مجید در باره حضرت موسی نازل شده که در جواب سئوال فرعون فرمود من چون از شما میترسیدم فرار کردم و خداوند پروردگار من به من شریعت الهیه را عطا فرمود و مرا از جمله رسولان صاحب شریعت و انبیای اُولوالعزم قرار داد.قائم موعود هم همین آیه را میخواند و در این حدیث تصریح شده که قائم دارای دو علامت خوف و آثار نازله از سماء وحی الهی است و در حدیث مَروی[ حدیث منسوب] از امام موسی کاظم به نهایت صراحت ذکر شده که خداوند به حضرت قائم نازل میفرماید آنچه را که بر انبیاء و رسولان سابق نازل نفرموده است.

حدیث دیگری از امام موسی کاظم منقول:

یعنی راهبی از حضرت موسی بن جعفر سئوال نمود که خبر ده مرا از هشت حرفی که چهار حرف آن بر زمین نازل شده و چهار دیگر نازل نگشته است بر که نازل گردد و که آنرا تفسیر نماید؟ فرمود آن قائم ماست که خداوند حروف مذکوره را بر او نازل خواهد فرمود و آنرا تفسیر خواهد نمود و هر آینه خداوند بر او نازل فرماید آنچه را که بر صد یقین و رُسل و مهتَدین نازل نفرموده است.

این حدیث را جناب ابوالفضائل گلپایگانی  در کتاب الفرائد ذکر فرموده اند و ترجمه نموده اند و در کتاب کافی ثَقه الاسلام کلینی و کتاب ناسخ و التواریخ مُجَلَد امام موسی کاظم در جلد سوّم در زیر عنوان حکایت  امام موسی کاظم  با راهب و راهبه و در بِحار الانوار مجلسی مجلد یازدهم و غیره روایت شده است و مندرج گردیده است.


از قلم مبارک حضرت ربّ اعلی در دوره قیام بدعوت، آیات الهیه بسیار نازل شده و به آیات الهیّه نازله تَحّدّی

[ به مقابله طلبیدن] فرموده اند و آنرا وحدهُ حُجتِ باقیه کاملهٔ بالغه نامیدند و در کتاب مستطاب بیان در ضمن بابی مخصوص حجّتیّت آیات نازله را اثبات نمودند و دلیل کافی مُثبِت مدّعای مِن عِنداللهی را منحصر به دلیل آیات فرموده اند و مُجلّدات بسیار که اِحصای آن غیر مقدور است شامل آیات مبارکات امروزه از حضرت نقطه اُولی در دست هست و همه میتوانند به آن آیات باهرات مراجعه فرمایند .انتهی



No comments:

Post a Comment