Tuesday, May 30, 2023

ايمان از آثار فضل است نه نتايج عدل / نويسنده : فروزنده رحمت پور

Zia Jaberi

ايمان از آثار فضل است نه نتايج عدل 

نويسنده : فروزنده رحمت پور

چه بسا بارها كه اين بيانات مباركه را در آثار و الواح مباركه تلاوت كرده ولى آيا براستى در معنا و مفهوم يك يك اين كلمات كه سرشار از لئالى و گنجينه هاى مكنونه ميباشد تأمّل و تعمّقى مينماييم ؟

چگونه ميشود كه ايمان ، اين حيات ابديه نتيجه فيض الهى باشد و نه سعى و كوشش انسانى ؟ بارها از خود ميپرسيدم : اين چه جرقه ايست كه در قلوب اقلّ قليلى ، شعله محبت را مشتعل ساخته و در قلوب ديگر بى تأثير ميباشد ؟

و همواره اين سؤال برايم بيجواب باقى بود تا اينكه روزى در كتاب مفاوضات توجهم به يكى از بيانات حضرت عبدالبهاء جلب شد كه فرموده اند :

قوله جلّ ثنائه :

"ترقّيات روحانيه و كمالات ملكوتيّه نيز به انتخاب حضرت رحمن است، زيرا ايمان كه حيات ابديّه است از آثار فضل است نه نتايج عدل ، شعله نار محبّت بقوٌت انجذاب است نه بسعى و كوشش در جهان خاك و آب ." ( حضرت عبدالبهاء مفاوضات)

و در سوره بقره نازل :

" لَيسَ عَليكَ هُداهُم و لكن الله يَهدى مَن يَشاءُ "

يعنى اى محمّد بر عهده تو نيست هدايت عباد و لكن خداوند هر كه را ميخواهد هدايت ميكند.

و براستى كه خداوند در هنگام معين اسباب ان را نيز مهيا ميسازد ، هاديان امر الهى ، مبلّغان امرش ، روياى صادقه وووو.... اخيراً پستى از دوست گرامى به نگارش shirin dokht در اين مورد ( روياى صادقه) ، توجهم را جلب نمود و سطر سطر ان داستان را در اين بيان " ايمان از آثار فضل است نه نتايج عدل " را با جان و دل احساس نمودم . لذا حكايت فوق به قلم زيباى نويسنده بدينگونه ميباشد :

"بنده موری بیش نیستم ولی با خواب ایمان آوردم... در خانواده غیر مذهبی که نیمی ضد دین بودند و دینداری مساوی نقصان عقل و خرافه پرستی بود. با اینکه شجره نامه قدیمی داشتیم که از خاندان سید حسینی هستیم ولی ابدا این مسایل مهم نبود و در مدرسه هر فردی بعنوان فرد سیدی به بنده احترام میگذاشت اصلا نمیتونستم درک کنم. بهرشکل بخاطر خوابهای صادقه زیادی که داشتم.. به امر خداوند در ظهر عاشورا با دیدن فیلمی از بیت العدل العظم ؛ اظهار امر اعظیم نوین الهی را پذیرفتم بدون آنکه بدانم اصلا دیانت بهایی چیست؟ چه اصول وچه دستوراتی دارد.. دقیقاظهر عاشورا ساعت دوازده این تقلیب روحانی اتفاق افتاد.

هیچ از دیانت بهایی نمیدانستم دوستی قبل ازآن نداشتم و ففط چندروزی عزیزی را میشناختم که همان فیلم کنفرانس بهایی در امریکا را حداقل پانزده سال قبل به بنده داد.


صادقانه میگویم اگر بخاطر لطف خداوند نبود امکان نداشت اظهار امر را بپذیرم یا چنین نوشته ایی را باور داشته باشم ولی استغفرالله که اکنون چنین باشد.

ذهن ما با اخبار ضد دین و یا خرافه پرستی پر شده.بنده کاملا افرادی را که این مسایل را به تمسخر مینشینند درک میکنم چون بنده اصلا اسلام را قبول نداشتم با آنکه قران و توره و انجیل را برای تحقیق خوانده بودم ولی بی دینی را قبول داشتم.. عقل گرایی و تربیت و نوع دید جامعه و سواستفاده از مذهب دقیقا منجر میشود به آنکه خیلی ها ناباور باشند. بنده کاملا درک میکنم.


ولی نکته ایی در تفسیر این متن زیباست و آنکه خوابهای صادقه رو مردم عادی مثل بنده مور هم دارند و فکر نمیکنم فقط خاص خاصان باشند.

بنده سالها مبارزه کردم ولی نتوانستم بر خلاف اراده و خواست الهی حرکتی کنم و فردی مذهبی شدم. این نعمت و رحمت الهی است برای خود فرد که خداوند منت میگذارد بر ما نادانان تا ازحقیقت ها در عالم رویا باخبر شویم...

بعنوان مثال

بنده منرل حضرت باب و درخت نارنج را در عالم رویا دیدم بعلاوه پیامی در همین خوابکه در مورد کتاب ایقان بود . در حالیکه روح ام خبر از این مطالب نداشت و یا از خواب که برخاستم بلد نبودم که واژه ایقان با قاف است یا غین . ابدا نمیدانستم چیست؟ ففط در خواب در منزلی که قدیمی و تخریب شده بود در دوطبقه به بنده توسط فردی سه بار گفته شد: کتاب ایقان را بخوان..

بعدا آن فرد را در عالم بیداری دیدم که همسر شهید بهایی بودند و وقتی این بانو محب را دیدم نزدیک بود پس بیفتم چون همانی بودند که در منزل حضرت باب دیده بودم. جزییات را نگفته ام.


هنوز که هنوز وقتی درخت نارنج را در عکسها میبینم حالم منقلب میشود... توصیف کردنی نیست..


ولی بسیاری از این خوابها دیدم از کودکی وقتی پنجساله بودن ..

ولی افرادی که چنین تجاربی ندارند مسلما رد میکنند یا میگویند تو قبلا شنیده بودی؟؟ چگونه ممکن است..

کسانی که بخواهند نفی کنند با هزار دلیل همچنان انکار میکنند.


راه الهی راه قلب است و عشق نه قلب و ذهن...


باید با دیده دل دید نه دیده سر..


بحث کردن با افرادی که میخواهند چشمان اشان را به حقیقت ببند هیچ فایده ایی ندارد جز اتلاف وقت.


اگر فردی با مناجات ارتباط برقرار کرد آنگاه میتوان صحبت و مناظره داشت چرا که کلام خداوند بر دل مینشیند..


هیچ دلیلی و ضروریتی برای توضیح نیست آنکه بخواهد ببیند با امرخداوند خواهد دید. در آخر بدون اذن خداوند برگی از شاخسار نخواهد افتاد." ( Shirin Dokht)


روياى صادقه همواره يكى از اسبابيست كه از آغاز تاريخ بشريت ، پروردگار بدان وسيله با همه بندگان و انبیاء و فرستادگانش سخن می‌گوید ..چه از اولیای خدا باشند چه از دشمنانش، چه مؤمن و چه غير مؤمن . چنانچه خدا از طريق رويايى به فرعون مصر و تعبير أن رويا از جانب یوسف (ع) كه باعث نجات مصريان از قحطى گرديد ، يوسف (ع) را در دربار فرعون ، عزيز مصر گردانيد .

(وَ قَال الْمَلكُ ِإنِّی َأرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سمَانٍ یأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْر وَأُخَرَ یاِبسَاتٍ یا َأیهَا الْمَلأُ أْفتُوِنی فی رُؤْیای ِإن ُ كنْتُمْ للرُّؤْیا تَعْبُرُون). یوسف: 43

(و پادشاه گفت همانا من در رؤیا دیدم كه هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را خوردند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه زرد پس از آنان دیدم. ای درباریان ! مرا از رؤیایم خبر دهید اگر توان تعبیر رؤیا را دارید).

در قرآن به قصه یوسف (ع) اشاره می شود كه چگونه یعقوب(ع) ، پدر يوسف ، رؤیای یوسف (ع) را دلیل تشخیص و مصداق يوسف به عنوان خليفه بروردگار دانسته و به ايشان هشدار داد كه به برادرانش این رؤیا را نگوید زیرا كه با این رؤیا او را تشخیص داده و در آخر ممكن است مثل هابیل كشته شود

(قَالَ یا بُنَی لاَ تَقْصُصْ رُؤْیاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَیكِیدُواْ لَكَ كَیداً إِنَّ الشَّیطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ). یوسف:5

(یعقوب گفت ای فرزند عزیزم، خواب خود را بر برادران حكایت مكن (كه به غوای شیطان) بــر تو مكر و حسد خواهند ورزید، زیرا دشمنی شیطان را آدمیان بسیار آشكار است).

آیا این اقرار قران به حجیت رؤیا در تشخیص مصداق خلیفه خدا در زمین نیست، آیا یوسف بر اساس رؤیای فرعون اقتصاد دولت مصر را تدبیر نكرد و غذای فراوان برای مردم فراهم نكرد، آیا دلیل رؤیا و مكاشفه كه آنها وحی الهی هستند، خدا خود را شاهد بر آنها قرار نداد؟

لیكن امروزه بسیاری از مردم به رؤیاها و مكاشفات استهزاء می كنند و به رؤیاها، خوایهای آشفته می گویند و این چیز را بی خردانه می دانند.

براستى كه فضل الهى به طريقى كه از جانب حق مقدّر گرديده است شامل حال تمامى افراد ميشود ولى آيا از بين آنان همگى به احياى روحانى نائل ميشوند . افسوس مگر اقلّ قليلى!!

پس در مقامى كه ميفرمايند ايمان كه حيات ابديه است از آثار فضل است نه نتايج عدل، روشنگر اين مطلب ميباشد كه باران لطف و رحمتى كه پروردگار متعال به عالم انسانى جهت احياى روحانى اعطا نموده است فضل مطلق بوده چه كه اين فرصتها حتى به خلقى كه سزاوار آن نميباشد از جانب ايزد متعال داده شده است ولى هيهات كه غافلين به آن حيات ابديه كه همانا ايمان ميباشد نائل نميشوند.

اما چیز هایی که موجب می شود انسان مشمول فضل و لطف الهی گردد بندگی خالصانه و اطاعت از دستورات خداوند و دعا و اظهار خضوع و انکسار در پیشگاه حق تعالی است و هر چه این اعمال صافتر و خالص تر باشد قابليت آدمى براى دريافت نزول رحمت و فضل خداوند بيشتر ى شود و به همین دلیل انبیا و اولیا و بندگان مقرب و صالح خداوند بهره بیشتری از فیض و احسان ا لهی دارند . در باب لطف و فضل حضرت حق در دعاى جوشنكبير آمده كه «يا من فضله عميم» یعنی فضل و احسان و بخشش پروردگار اختصاص به گروه ويژهاى ندارد بلكه فضل خداوند همه را در بر گرفته است . فضل و رحمت خدا همچون باران بر همگان سرازير است و همه انسان ها بلکه همه موجودات از این فیض بیکران برخوردارند ولی هر چه زمينه برای دریافت فیض فراهم تر باشد بهره مندى از آن بيشتر خواهد بود .

چنانچه غافلين، قوه انجذاب اين فيض الهى را نداشته و شعله نار محبت همواره در وجودشان خاموش خواهد ماند.

براستى كه اگر فضل الهى عالم انسانى را احاطه نكرده بود چه بسيار مؤمنان كه در امتحانهاى الهى مردود بودند.

همانگونه كه مبلّغين امرالله از براى نفوس حكم فضل الهى را داشته چه كه پروردگار دانا از طريق اين مؤمنين به حقّ ، خلق را به احياى روحانى دعوت ميكند .

حضرت ولى امرالله در اين مقام ميفرمايند:

آیا تصور می کنید که مبلغین قادرند که عقاید را تغییر داده و یا قلوب را تقلیب نمایند؟ کلا و حاشا. آنها فقط نفوس مفرده ای هستند که خود را تسلیم نموده تا روح حضرت بهاءالله به هر نحو که اراده فرماید ایشان را به حرکت انداخته ، مورد استفاده قرار دهد. میزان موفقیت حدی است که خود را تسلیم نموده تا اراده ی حق به وسیله ما عمل نماید. (حضرت ولی امرالله)

احبای الله یک هدف دارند و ان تبلیغ و انتشار امرلله و شناسایی دقیق مظهر ظهور ، منجی و احيا كننده عالم بشريّت ، حضرت بهاء الله، به دشت حاصل خیز روح و قلوب هم نوعان در سراسر عالم و برافراشتن خيمه وحدت عالم انسانى ميباشد.



No comments:

Post a Comment