علی رازینی در دهه ۶۰ چه بر سر بهاییان مشهد آورد؟
در سال ۱۳۶۰، یک معمم ۲۸ ساله به نام «علی رازینی» به ریاست دادگاه انقلاب مشهد منصوب شد. رازینی تا دی۱۳۶۳ در مشهد بود، سپس بهدنبال برکناری «اسدالله لاجوردی» از سمت دادستانی دادگاه انقلاب تهران، بهعنوان جانشین او در این سمت منصوب شد.
در دوران حضور رازینی در دادگاه انقلاب مشهد، متهمان سیاسی و عقیدتی با احکام سنگین قضایی روبهرو بودند. شهروندان بهایی، ازجمله این افراد بودند. بهاییان مشهد در دوران رازینی با شدیدترین برخوردهای قضایی در ۴۵ سال گذشته مواجه شدند. بازداشتهای مکرر، صدور احکام زندان و اعدام بهاییان، دستاورد سه سال حضور علی رازینی بر مسند ریاست دادگاههای انقلاب مشهد بود.
علی رازینی همراه با «محمد مقیسه»، دیگر قاضی بدنام دادگاههای انقلاب، ۲۹دی۱۴۰۳ هدف ترور قرار گرفتند و در دم جان باختند. این گزارش، روایت بهاییانی است که در دادگاه انقلاب مشهد توسط رازینی محاکمه شدهاند.
***
بازداشت و اعدام اولین بهایی در دوره رازینی
«عزیزالله گلشنی»، آموزگار بهایی با دریافت احضاریهای از طرف دادسرای انقلاب به کمیته انقلاب اسلامی احضار شد. او در ۲۹دی۱۳۶۰ خود را به کمیته انقلاب معرفی کرد و در همان محل بازداشت شد.
صد روز بعد، عزیزالله گلشنی به حکم دادگاه انقلاب اسلامی که در آن زمان بر عهده علی رازینی بود، به دار آویخته شد. دادگاه به او اجازه داشتن وکیل را نداد و از زمان و چگونگی محاکمه او، اطلاعی در اختیار نیست.
همسر آقای گلشنی نقل کرده که خانواده گلشنی در تاریخ ۷اردیبهشت۱۳۶۱، بدون آنکه بدانند آخرین دیدار است، با گلشنی ملاقات حضوری داشتهاند: «گلشنی در آن ملاقات گفت که پرونده سنگینی با اتهامات واهی برایش درست کردهاند، ولی او با کمال صراحت و با استدلال این اتهامات واهی را رد کرده است. ضمنا گفت که قانون قضا میگوید تا زمانی که اتهام به اثبات نرسد، فرد مجرم نیست . مجرم کسی است که جرمی انجام داده باشد.من هیچگونه خلاف و جرمی انجام ندادهام.»
عزیزالله گلشنی از زمان دستگیری تا اعدام در مکانهای مختلف مانند کمیته، دادسرا و زندان وکیل آباد بازداشت بود، ولی برای آنکه مورد آزارواذیت شدیدتری قرار بگیرد، بیشترین زمان بازداشت را در بند زندانیان خطرناک (قاتلین و قاچاقچیان) نگه داشته شد.
خانواده گلشنی تا سه روز از اعدام او اطلاع نداشتند؛ تا اینکه خبر را در روزنامه محلی خواندند. جسد او را به خانوادهاش تحویل ندادند و احتمالا مامورین دولتی به خاک سپردند.
از همسر آقای گلشنی نقل شده که دخترش از تهران برای تحویل جسد پدرش به دادگاه انقلاب مراجعه میکند که قاضی به دختر میگوید که او یا هرکسی دیگری را که اصرار بر گرفتن جسد کند، بازداشت خواهد کرد. قاضی گفته بود: « زنده گلشنی یکجور باعث دردسر و تبلیغ بود و مرده او هم یکجور دیگه باعث تبلیغ شده.»
در اطلاعیهای که در روزنامهها از سوی دادگاه انقلاب مشهد به ریاست رازینی منتشر شد، عزیزالله گلشنی بابت اتهاماتی نظیر ترویج مرام بهایی در خارج از کشور بهوسیله فرزندش، کمک مالی به بهاییت، ترویج مرام بهاییت در بین دانشآموزان تحت تعلیم خودش، نوشتن مقالات ضد اسلامی چون مقاله «چرا بهایی شدم«، مرتد و نمونه بارز مفسد فیالارض شناخته و اعدام شد.
عزیزالله گلشنی در هنگام اعدام ۶۴ ساله و دارای مدرک لیسانس در رشته فلسفه از دانشگاه معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) مشهد بود. گلشنی سالها به تدریس مشغول بود و در سالهای پایان خدمت، به عضویت کادر اداری دانشگاه فردوسی مشهد درآمد.
بازداشت و اعدام بهاییان مشهد در دوران رازینی
در روزهای پایانی شهریور۱۳۶۲ ماموران سازمان اطلاعات سپاه با حکم «مصطفی پورمحمدی»، دادستان استان خراسان، به منازل دهها بهایی در مشهد یورش برده و دستکم ۳۵ شهروند در طی چند روز بازداشت شدند.
بار دیگر در اواخر خرداد و اوایل تیر۱۳۶۳، منازل بهاییان مشهد مورد هجوم ماموران اطلاعات سپاه قرار گرفت و حداقل ۳۰ تن دیگر از شهروندان بهایی دستگیر شدند.
کلیه بازداشتشدگان بهایی برای برگشتن از اعتقادات دینی خود تحت فشار قرار گرفتند. اگر فردی از اعتقادش برمیگشت آزاد، در غیر این صورت برای محاکمه به دفتر رازینی فرستاده میشد.
بنا به اظهار یکی از زندانیان آن دوره، تعزیر کردن بهاییان (زدن شلاق به کف پا) یکی از روشهای تحت فشار قرار دادن متهمان بود. این فرد از «فیروز پردل» و «نصرتالله وحدت»، دو تن از بهاییان اعدام شده که به دستور قاضی یا حاکم شرع چند صد ضربه شلاق به پاهایشان زدند، نام میبرد.
این فرد در ادامه، از نوشتن وصیتنامه و اعدام ساختگی بهعنوان یکی دیگر از شکنجههای آن دوره یاد میکند. او میگوید که برای شکستن زندانی، عکسی را با نام او را در روزنامه چاپ میکردند. بعد آن را به زندانی نشان میدادند و از او میخواستند که مسلمان شود، چون دیگر جایی در بین بهاییان ندارد.
براساس آنچه در کتاب «جامعه بهاییان خراسان»، نوشته «منوچهر مفیدی» آمده است، «شهناز فروغیان»، یکی از زندانیان بهایی دهه شصت، ازجمله کسانی بوده که این اتفاق برایش افتاده است.
رازینی بهاییان را بدون داشتن وکیل در دادگاههای پنج دقیقهای محاکمه و حکم را صادر میکرد.
یکی از بهاییان که در دهه ۶۰ در مشهد زندان بوده، دراینباره گفت: «رازینی یک اتاق بزرگ داشت که دور تا دورش نیمکت چیده بودند. او روی نیمکت وسطی چهارزانو مینشست و از متهم یکی-دو تا سوال میپرسید… . حتی از بعضیها هم فقط اسمشان را پرسیده و حکم را صادر کرده بود. سوالها هم نظیر اینها بود که آیا هنوز بهایی هستی؟ آیا عضو فلان تشکیلات بهایی بودی؟ و … . در نهایت، احکام صادره او برای بهاییان از شش ماه، تا اعدام بود.»
«فرحناز پرستاران»، یکی دیگر از زندانیان بهایی، جلسه دادگاه خود را در کتاب «جامعه بهایی خراسان» چنین تعریف کرده است: «۹۵ روز بعد از دستگیری دادگاه رفتم. آقایی با لباس آخوندی در آنجا حضور داشت و قاضی من بود. فقط من و ایشان در اتاق بودیم. او به من گفت حکم تو دو سال است و دیگر اجازه حرف زدن نبود. بعد از مدتی به زندان وکیلآباد منتقل شدم.»
علی رازینی چهار تن از زندانیان بهایی به نامهای نصرتالله وحدت، «فیروز پردل»، «منیره پارسا، همسر وحدت» و «قدرت الله رحیمی» را به اعدام محکوم میکند. احکام منیره پارسا و قدرتالله رحیمی در تهران نقض و هرکدام به پانزده سال زندان محکوم شدند، ولی دو تن دیگر با حکم علی رازینی، قاضی دادگاه انقلاب مشهد اعدام شدند.
سرهنگ اخراجی نصرتالله وحدت، در سن ۵۱ سالگی با داشتن چهار فرزند در ٢٧خرداد۱۳۶۳ و مهندس فیروز پردل در سن ۴۱ سالگی، با داشتن دو کودک خردسال، در ٨آبان۱۳۶۳ در مشهد اعدام شدند.
علی رازینی در آخرین ماه دوران فعالیتش در دادگاه انقلاب مشهد، «غلامحسین ثابتی»، یک پیرمرد هفتاد ساله بهایی را هم به اعدام محکوم کرد. حکم ثابتی در تهران نقض شد و قاضی جانشین رازینی در مشهد با بررسی مجدد پرونده، آن فرد بهایی را به شش ماه زندان محکوم کرد.
#بهائیان_ایران #بهائیستیزی #نقض_حقوق_بشر #بیعدالتی
https://iranwire.com/fa/features/138277
No comments:
Post a Comment