Sunday, October 13, 2024

توماس ادیسون ، روزولت ، گراهام بل و دیانت بهائی

 Zia Jaberi

🍀🌿🍀


توماس ادیسون ، روزولت ، گراهام بل  و دیانت بهائی : 


ژولیت تامسون

 (Juliette Thomson ) 

در کتاب خود بنام  " عبدالبهاء "  مینویسد : روزولت رئیس جمهور آمریکا حضرت عبدالبهاء را  در ایامی که در شهر نیویورک بودند دعوت نمود  تا از تعالیم بهائی اطلاع یابد … پس از خاتمه آن جلسه که  با حضور عده ای  از رجال و دانشمندان آمریکا منعقد شده بود  همین که حضرت عبدالبهاء از کاخ سفید خارج می شدند  مخبرین جراید  دور ایشان را گرفته  سؤال کردند : 

منظور از مسافرت شما به آمریکا چیست ؟ حضرت عبدالبهاء پاسخ دادند : 

اسقرار صلح بین المللی در جهان .


در مدت اقامت ایشان در نیویورک الکساندر گراهام بل  دانشمند معروف  و مخترع تلفن او را  به منزل خود دعوت نموده تا در جلسه دانشمندان حاضر گردند . پس از اتمام جلسه  یکی از حضار  به مخبر  جریده نیویورک تایمز گفت : تعلیمات بهائی بدون هیچ شک  اقوام و ملل جهانرا  متحد خواهد نمود زیرا حقیقت کامل میباشد …". 

استانوود کوب ( Stanwood Cobb ) دانشمند آمریکائی ... در کتابی بنام " امنیت دنیای رو به زوال " مینویسد : " 

حضرت بهاءالله به سال ۱۸۶۷  از زندان عکا الواحی  به تمام سلاطین جهان  فرستاده  و آینده آنها را  اخبار کرد که قیام نمایند  و صلح بین المللی  و تمدن جهانی را تأسیس نمایند . در همین الواح لزوم  وجود سازمان ملل را اخبار فرموده اند … ویلسون رئیس جمهوری آمریکا که  مقدر شده بود مؤسس سازمان ملل باشد  این الواح را مورد مطالعه قرار داد  و برنامه صلحی که پیشنهاد نمود از روی آنها  تنظیم شده …".


آرتور کریستنسن ( Arthur Christensen ) مستشرق  و پرفسور فلسفه  در دانشگاه کپنهاک دانمارک و عضو فرهنگستان شاهی این کشور در کتاب " ایران قدیم و جدید " مینویسد :  " بهترین هدیه ای که ایران کنونی  به جامعه انسانی تقدیم نمود  دیانت بهائی است  که مؤسس آن  حضرت بهاءالله میباشد ".


رومن رولاند ( Romain Rolland ) بزرگترین نویسنده فرانسوی دارای جایزه نوبل سال ۱۹۱۶ که از مدافعین جدی و فعال صلح بوده است  در کتابی بنام " پیامبر بهائی "( i’La Prophete Baha ) مینویسد : 

" من زندگی  و فداکاری های حضرات باب و بهاءالله را برای جامعه بشریت  خوانده ام  و مستغرق دریای تعجب گردیده  به عظمت وجودشان  پی برده ام ".


ویلیامز جکسون (Williams Jackson ) دانشمند آمریکائی نویسنده کتاب " ایران گذشته و کنونی"


   The Ancient and New Persia 

در یک قسمت این کتاب نوشته : “ همانطور که ایران قدیم  زردشت  و مانی  و میترا را به جهان داد  ایران کنونی حضرت باب  و حضرت بهاءالله را  به جهانیان داده . گرچه دولت و ملت ایران  از روی جهالت حضرت باب را  تیر باران و بابیان را  به وضع فجیعی قتل عام نمودند  و حضرت بهاءالله را  تبعید و آواره کشورهای دیگر کردند  معذلک اکنون میلیونها نفر  در پنج قطعه عالم  به دین بهائی گرویده ... آیا این نفوذ کلام  دلیل بر حقانیت نیست ؟"


جرج فوت مور ( George Foot More ) فیلسوف و عالم الهیات آمریکائی که مدتها استاد دانشگاه هاروارد بوده  در کتابی بنام " تاریخ ادیان" مینویسد : 

" زرتشت در دینکرد  وعده داده بود  که ملکوت خدا  با دست عظمت و جلال بیهمتا در زمین مستقر خواهد شد . حضرت بهاءالله  در سال ۱۸۶۳ خود را  بنام رجعت زرتشت  به عالمیان معرفی نمود  و اظهار داشت که  مأموریتش استقرار ملکوت خدا بر زمین میباشد . دیانت بهائی  دینی است جهانی و طرفدارانش  از مخالفان  سر سخت جنگ  و بیسوادی  و فقر  و عقب افتادگی میباشند . بهائیان  برای استقرار صلح بین المللی  و با سواد کردن  بیسوادان  در کشورهای  در حال رشد زحمت بسیار میکشند . هر کجا بهائیان راه میابند  مدارس ابتدائی تأسیس مینمایند  و خواندن  و نوشتن را  به بومیان یاد می دهند …".

 

توماس ادیسون (Edison ) مخترع آمریکائی که در سال ۱۹۱۲ حضرت عبدالبهاء را  در نیویورک ملاقات نمود ، راجع  به این موضوع مینویسد : 

" ملاقات این شخص بزرگوار  به من فهماند که تمام اختراعاتی را که من  کرده ام بعلت وجود عبدالبهاء  در جهان  و بمنظور پیشرفت  و ترقی سریع  دیانت بهائی بوده است …".

🍀🌿🍀



Wednesday, October 9, 2024

خمینی، بزرگ‌ترین چراغ‌های روشن‌فکری را نه‌تنها درایران و خاورمیانه، بلکه در جهان روشن نمود،/ عدو شود سببِ خیر اگر خدا خواهد

 Atesch h Bayat

*دوستان عزیز لطفا بعد از خواندن این متن واقعی از 

بنده ایرادی نگیرید 


*جاوید خمینی* 

(محمد جواد اکبرین، 

نویسنده، اسلام‌شناس، دین‌پژوه)

تقدیم به‌محضر  پاکِ تمام آنانی که در ماه دیدندش . . .  

 

*عدو شود سببِ خیر،*

 *اگرخدا خواهد . . .* 

                                

اگرهیتلر نبود، امروز  آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان نمی‌شد . . . 

در جهان، چه‌بسا بسیار  اتفاق‌افتاده که دیوانگان  تاریخ‌ساز شده‌اند.


در طول تاریخ، زیاد داشته‌ایم. همان‌طور که  شاه ایران، نابغه‌ی سیاسی و  وطن‌پرستِ قرن بوده، خمینی هم  بزرگ‌ترین پدیده‌ی بیداری قرن شد. 

اگرچه  دیرآمد، اما  با زنگ بیداری آمد.


پیرمردی  به‌اسم خمینی، بزرگ‌ترین چراغ‌های روشن‌فکری را نه‌تنها  درایران و خاورمیانه، بلکه  در جهان، روشن‌نمود . . . 


خمینی به‌تنهایی توانست نه‌فقط تمامیت اسلام را  زیر سوال ببرد، بلکه  فاتحه‌ی  تمام ادیان را هم بخواند . . .!


وی با نهضت خود، آن‌چنان بیداری‌ای در جهان  به‌وجود‌آورد که امروزه  کم‌ترکسی را می‌توان پیدا‌نمود که دین‌گریز نشده‌باشد . . .! 

اگرچه بعیدنیست گروهک‌هایی چون داعش و طالبان دست‌نشانده‌ی امریکا و صهیونیسم جهانی باشند، اما از دل تفکرات خمینی بیرون‌آمده‌اند . . .


وی به‌تنهایی موفق‌شد تمام دست‌آوردهای اسلام ۱۴۰۰ساله را نابودکند و  رنسانسی ملی- مذهبی را  پایه‌گذاری‌نماید . . . !


انقلاب ۱۳۵۷ یک‌نعمت بزرگ تاریخی برای مردم ایران بود، اگرچه با ویرانیِ مملکت ایران مواجه‌شد، اما  بنیان مذاهب را ‌ازبیخ، کند  و  یک‌تنه ترمیناتور ادیان  بود . . .

کارهای وی، به‌تنهایی، به‌ایجاد یک‌روشن‌گری تاریخی و گریز از  بن‌بست جهالتِ دینی منجرشد . . .


خمینی برای کشور ما  یک‌ضرورت تاریخیِ محض،  به‌معنای فلسفی آن، بود . . .

فلسفی، از  این‌رو که به‌توده‌ی مردم یادداد برای  هرچیزی درپی منطق و استدلال آن باشند . . .

خمینی به‌فاکتوری تبدیل‌شد که مردم را به‌تفکر و پرسش واداشت.

 

از این‌رو ترجیح‌دادند قران را فقط با صوت زیبا و فریبای عبدالباسط  گوش‌نکنند و کمی هم به‌معانی فارسی آیات بپردازند . . . 


این شد که  تازه فهمیدند  دین اسلام  بیشتر  دین قتال، جنگ، غنیمت، اسیر، جزیه، سر‌و‌ُدست بریدن، قصاص، کتک‌زدن زنان و مجوز تجاوز به‌انسان‌های مظلومی به‌نام کنیز است.


فهمیدند شهوت‌‌رانی، حتی  با دختران شیرخواره، قصه‌هایی کودکانه نبوده، بلکه واقعیت‌های غیر  قابل انکار  از  دین مبین اسلام عربی و محمدی است.


اگر  رژیم قبلی ادامه‌داشت، بسیاری از جوانان ما، هنوز  با نهایت اخلاص، منتظر  اعتکاف ماه رجب وَ نوحه‌خوانی‌های محرم  بودند؛ درحالی‌که امروز این‌مراسم مذهبی، وسیله‌ی تفریح و سرگرمی آن‌ها شده و  بیش از ۹۰ درصد مردم ایران، از  این‌مراسم و جریانات گریزان‌شده‌اند.


خمینی،  کمکی بزرگ به‌آگاهی مردم ایران و جهان کرد تا چهره‌ی عریان و  واقعی اسلام، در بهترین شکل ممکن،  بر همگان  آشکارشود . . .


خمینی، یک‌نعمت بی‌مثال  بود، که به‌مردم آموخت هر‌گنبد و‌ُ بارگاهی را قدسی نپندارند . . .


خمینی، یک‌صفحه از تاریخ ایران بود، اما کتابی قطور شد برای شناخت جهان‌بینی اسلامی، دموکراسی دینی، آزادی بیان، و هم‌چنین اقتصاد اسلامی؛ که طبق  فرمایش ایشان، مالِ خر بود . . .


او ایران  را زمانی دردست گرفت که پول ایران، یعنی  ریال، جزء پنج ارز رایج و قابل معامله در بازار جهانی  بود . . .!

حال آن‌که خودِ پهلوی، این پول را  نه‌از درون چاه، بلکه  از اقتصادی مفلوک، به‌نام  لجن‌زارِ قاجار، تحویل‌گرفته‌بود . . .!؟


تا آن‌جا که برای ایرانیان، تنها با دردست‌داشتن شناسنامه‌ی  شیروُخورشیدنشان، بدون نیاز به‌پاسپورت و ویزا،  سفر به‌تمام کشورها (منهای چند کشور کمونیستی)، ممکن بود . . . !


 اینک، ریال اولین‌پولِ بی‌ارزش دنیا و برابر با کاغذ توالت است.


پهلوی، صنعت خوروسازی را به‌ایران آورد و یک‌خودرو خانوادگی "سیتروئن" را به‌قیمت کم‌تر از ۳ هزار تومان، در اختیار عموم مردم ‌قرارداد.


حال‌آن‌که در سال ۱۴۰۰، با گذشت  فقط چهل‌سال،  با پولی که ان‌زمان، می‌توانستی یک‌خودرو خریداری‌کنی، فقط می‌توانی یک‌لیتر بنزین  معمولی بخری . . . !


وجود خمینی، برکتی بود  برای مردم نادانی که در ماه  دیدندش و برای کسانی که شعار  "روح منی خمینی" سردادند‌، اما ‌درواقع  فاجعه‌ای بود برای بقیه، و  لکه‌ی ننگی بردامن بشریت.


خمینی، مفهوم "نه‌شرقی، نه‌غربی"، مفهوم شعار "استقلال، آزادی" بود و  درک معجونی به‌اسم "جمهوری اسلامی". 

خمینی، تفسیر رأفت اسلامی بود.

خمینی، اگرچه برای ایرانیان، و بخشی از جهان،  طنابِ دار بود، اما به‌شلاقی برای روشن‌گری تبدیل‌شد.


خمینی، برای فرزندان و نسل‌های بعدی ایران  چراغی پرفروغ روشن‌کرد، که بزرگ‌ترین اندیشمندان ایران نتوانستند همانندش باشند.


خمینی، به‌تنهایی، به‌ده‌هاهزار کتابِ نانوشته پیرامون روشن‌فکری و روشن‌بینی تبدیل‌شد.! 


مردم ایران با آن‌اعتقادات مذهبی، تا اختلاس‌ها و کاپیتولاسیون آخوندی و  رانت‌های اسلامی را به‌چشم نمی‌دیدند؛ باورکردن این معجون‌های اسلامی برایشان سخت‌بود.

باورپذیری خمینی، گرهی کور بود، که به‌دست خودش بازشد.

 من، خوش‌حالم، زیرا چه‌بخواهیم و‌ چه‌نخواهیم، فرزندان ما در چندسال آینده، دنیایی بدون تفکرات خمینی‌ایسم و اسلامی  تجربه‌خواهندنمود.


 *نمى‌شود درحالي‌كه در صحرای کربلا سرگردانيم، خواستار مدرنيته باشيم.!*


ما، بین تفكر سنتى و  مدرنیته، گرفتاريم . . .!

در زمان محمدرضاشاه، 

تمام دخترهایى كه موهای خود را مدل "گوگوشی" می‌زدند، یک‌مرتبه سال ۵۷ طرف‌دار "فاطمه‌ی زهرا" شدند.!


چقدر پدر و مادرها دخترانشان را دعوا‌می‌کردند که: "ذلیل مرده! اون‌قدر دامن کوتاه نپوش! من تو محل آبرو دارم"، و  کسی گوش‌نمی‌کرد.! 


از روزی که رضاشاه، به‌زور از سر زن ایرانی، چادر برداشت؛ ۴۰ سال گذشته بود. دیگر مدل کیف‌وُکفش وَ موو‌ُدامن وَ لباس ماکسی، از ایران بود که به‌اروپا صادرمی‌شد.! 

چه‌قدرتی لچک وُ چادر را دوباره سرِ زنِ ایرانی کرد؛ کسی نفهمید.! 

اما یک‌چیز مشخص‌بود: در زمان شاه، دختر ایرانی مینی‌ژوپ‌پوش بود، اما  تفکرش در زیر چادر پنهان.!

موی پسر ایرانی، "بیتلی"  بود، اما مغز او  در انتظار قیمه‌ی امام‌حسین و سینه‌زنی عاشورا بود.!

نه رضاشاه این.مردم را شناخته‌بود، نه پسر سویسی‌اش، محمدرضاشاه . . .! 


تفکر مردم ایران، طی ۱۴۰۰ سال گذشته، هیچ‌تغییری نکرده‌بود.!

 پسره  دکترای فیزیک اتمی از دانشگاه هاوارد آمریکا گرفته‌بود، اما  برای ازدواج  استخاره‌می‌کرد . . .!


 دختره فارغ‌التحصیل دانشگاه کمبریج انگلیس بود، اما براى خواسته‌هاش سفره‌ی ابوالفضل به‌پا‌می‌کرد . . .!


باید بپذیریم که تا سال‌های بسیار، هنوز گرفتار خواهیم‌بود. نه گرفتارِ دامن یا چادر، بلکه گرفتارِ جهل وُ خرافات . . .!

رژیم هم تغییرکند، تا این‌تفکرات جاهلانه و خرافات ۱۴۰۰ ساله و امام‌پرستی، در مردم عوض‌نشود؛ راه به‌جایی نخواهیم‌برد.!


این‌، تضادِ بین تفکر سنتی و مدرنیته است، که جامعه را نابودمی‌کند . . .!


متاسفانه هنوز اقشار بسیاری در ایران نتوانسته‌اند چهره‌ی واقعی و مصیبت‌بار اسلام (که به‌زیباترین‌شکل به‌وسیله‌ی حکومت اسلامی ارائه‌شده) را ببینند و درک‌کنند.


ما ایرانیان، هنوز وضع خودمان با خودمان، مشخص‌نیست.!

مایی که مغز وُ اندیشه‌مان اسلامى است، اما به‌دنبال دمکراسی و آزادی‌های اروپایی هستیم . .‌ . !


نمى‌شود درحالي‌كه در صحرای کربلا سرگردانيم، خواستار مدرنيته باشيم .! نه اصلاً نمى‌شود؛

این‌مشکل ۱۴۰۰ ساله‌ی ماست . . .! ■


*- لطفا این‌متن را برای همه‌ی کسانی که می‌شناسید، بفرستید؛ باشد که شما هم در بیداریِ این‌ملت، نقشی  داشته‌باشید . . .*🙋‍♂️🙋‍♂️🙋‍♂️



Tuesday, October 8, 2024

اثری زیبا از مونای شهید ، قبل از دستگیری و شهادت ، ❤

 Zia Jaberi

🍀🌿🍀

🌹🌹ذره ، در حالت رویاء 🌹🌹

💘7 ،،💘


❤❤یک روز ستونی از ذرات غبار را دیدم که بی هیچ خودنمایی در کمال سکوت در مقابل شعاع آفتاب به رقص و پایکوبی مشغولند و تا اوج آسمان می روند،پرسیدم شما که  فاقد ارزشید ، نه عقل دارید،نه درایتی ، نه قدرتی ، نه منزلتی ، نه مالی ، نه مکنتی . چطور است  می توانید اوج گیرید ، اما من كه اشرف مخلوقاتم  و خود را صاحب عقل می دانم و خیال می کنم به مزایای انسانیت آراسته ام نمی توانم بدون وسیله حتی یک متر هم بپرم ؟ گفتند : 

ذره ای مثل ما شو .  

با خود گفتم : اینها که  ذره غبارند چنین درخشانند . خوب است من ذره ای از الماس شوم تا درخشش بیشتری داشته باشم .  زحمتها کشیدم ، سختی ها دیدم ، زد و بند ها کردم ، تاریکی معدن و ذغال را تحمل نمودم تا  به ذره ای از الماس مبدل شدم . اما سنگینتر شدم و نتوانستم اوج بگیرم .      

پرسیدم : من که به ذره الماس مبدل شدم چرا مرا با خود به فضای بی منتهی نمی برید ؟  

باز کفتند : ذره ای مثل ما شو .    

برگشتم و با خود گفتم : اینها ذرات طلا و همرنگ خورشیدند . لذا تا عمق زمین رفتم . چه ها کشیدم . چه ها دیدم تا ذره ای از طلا شدم . اما افسوس که باز سنگین تر شدم و نتوانستم پرواز کنم .    

با خشم و تعرض گفتم : چرا راه صحیح پرواز را نشانم نمی دهید ؟ کدامتان ارزش مرا دارید ؟  

گفتند : ای اسیر دنیا ، ای بنده  دنیا ،  ای بنده  الماس و  طلا ، گفتیم ذره ای مثل ما شو . ما ذره  خاکیم . غبار راهیم . ما را با الماس و طلا چه کاری . تو که تا عمق زمین رفتی و خودت را گرفتار ظلمت معادن الماس و طلا کردی چرا ذره خاک نشدی تا بتوانی با ما پرواز کنی ؟  ما هم آسان به این مقام نرسیده ایم . زحمتها کشیده ایم ، سختیها دیده ایم ، از هست و نیست ، از بود و نبود ، از شان و مقام ، از تفاخر و والامنشی چشم پوشیده ایم تا افتخار غبار بودن را به دست آورده ایم .      

برگشتم . ذره خاک شدم . نسیم عنایتش وزید و مرا در هوای عشق جانش تا آسمان ایمان پرواز داد . همه جهان را زیر پا دیدم . چه مناظری ، چه چشم اندازی ، چنان به خودم بالیدم که حتی جاده کهکشان را به لحظه ای پیمودم و همه خطر ها را فراموش کردم .    یکبار به خودم آمدم دیدم دو غول عظیم و دو دیو بی رحم سخت تهدیدم می کنند . و در تعقیبم هستند . غرور و امتحان . چنان ترسیدم که پا بر  سر غرور  گذاشتم و فرود آمدم . به دنبال پناهگاهی می گشتم . چه جایی بهتر از زیر قدمهای احبایش .

اما  وقتی خواستم پناه بگیرم جایی برای من نبود . زیرا حضرت عبدالبهاء  با بیان « واجعلنی غباراً  فی ممر الاحبا » آن مکان مقدس را  به تملک خویش در آورده بود . مرا چه حقی ؟ چه جائی ؟ پریشان و مضطرب گفتم ؛ چه کنم ؟    صدای خنده  ملیحش را شنیدم که فرمود : غرور را مغلوب نمودی . با امتحان حق چه می کنی ؟    سرم را بالا کر دم . نگاهش در نگاهم پیچید . دامنش را نشانم داد یعنی پناه گیر . به دامنش آویختم و پناهگاه خود را یافتم . 

حالا طعم محویت و فنا را چشیده ام .      ذره خاکم  غبار راهم . چه در اوج آسمان ، چه در جاده کهکشان باشم . چه خاک راه عزیزانش . هر دو اوج است ، بلندیست ، سرافرازیست .    دعا کنید كه حضرت عبد البهاء ردای خود را نزداید و دامن خود را نتکاند و مر ا  از این موهبت محروم نکند و از خود نراند . ❤❤

🍀🌿🍀



Monday, October 7, 2024

دیابت در چه افرادی فعال میشود

Behi Saleki

دیابت در چه افرادی فعال

 میشود

 

چه کسی دیابت دارد ؟

مباحثی که در آینده به آن اشاره خواهیم کرد ارتباط مستقیم با افزایش قند خون دارند .

آیا نتایج آزمایش خون برای تشخیص دیابت کافیست ؟

آیا فقط کسانی که از قرص و انسولین استفاده می کنند باید رژیم غذایی و مراقبت داشته باشند ؟

آیا فقط کسانی که قند خون ناشتا آن ها از ۹۰ بالاتر است دیابتی محسوب می شوند ؟

ریشه بسیاری از بیماری ها از جمله سرطان ها ، چاقی ، لاغری ، کبد چرب ، افزایش کلسترول خون ، افزایش فشار خون ، پوکی استخوان ، آرتروز ، روماتیسم ، ناباروری ، ریزش مو ، مشکلات پوست ، مشکلات زنان و غیره ریشه در افزایش قند خون دارد .

شاید نتایج آزمایشگاهی قند خون شما نشان دهنده دیابت نباشد ولی اگر به هر یک از بیماری های بالا مبتلا هستید دیابت پنهان دارید .

راههای مبارزه با دیابت در بحث دیابت به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است .

بهترین راه مبارزه با دیابت :

کاهش حجم غذا در هر وعده و افزایش تعداد وعده های کوچک

مصرف ۵۰ گرم سبزی خام ( مثل هویج ) کنار یک میوه کوچک

جایگزین کردن آرد جوانه و سبوس به جای آرد نانوایی برای طبخ نان

مصرف برنج کامل ( با سبوس برنج ارگانیک ) و … است .


❗️خندیدن قندخون را پایین می آورد !😊

▫️زیرا عضلاتی که از آنها برای خندیدن استفاده می کنیم برای دریافت انرژی، قند خون را مصرف می کنند و از ابتلا به دیابت، چاقی و برخی سرطان ها جلوگیری می کند.

➕ طبق مطالعات متعدد انجام شده، یک خنده شدید و طولانی حتی می‌تواند موجب کاهش درد و تقویت سیستم ایمنی بدن شود.•



نقش پیشوایان در سقوط دین و کاهش ایمان

 Naeim Rahimi

🍀🌿🍀

نقش پیشوایان در سقوط دین و کاهش ایمان : 

وضع  فقها و پیشوایان دین را نیز خداوند از پیش بما خبر داده کسانی که باید به هدایت و تربیت مردمان پردازند ، در عصر ما به " فتنه گرى " پرداختند اند .   


این حدیث از رسول اکرم به تواتر در مراجع مختلف روایت شده . 

حضرت بهاءالله نیز قسمتی از آنرا در کتاب ایقان نقل فرموده اند :

سیاتی علی امتی زمان لایبقی من القرآن الا رسمه و لا من الاسلام الا اسمه یسمون به و هم ابعد الناس منه ، مساجدهم عامره و هی خراب من الهدی   فقهاء  ذالک الزمان شر الفقها  تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة و اليهم تعود . 

زماني بر امّت من خواهد آمد كه باقي نمي ماند از قرآن جز نوشتارش و از اسلام مگر اسمش . مردمان مسلمان ناميده مي شوند در حالي كه از اسلام دورند ( و بوئي از اسلام نبرده اند ) مساجد شان آباد است ، ولي از نظر هدايت مردمان ، ويرانه اي بيش نيست فقهاي آن زمان بدترين  ( شريرترين) فقها هستند در زير چتر آسمان فتنه از  آنها بر می خیزد و به سوی خودشان بر میگردد .  

پیش بینی  رسول اکرم  در  حد کمال  در ایران _ زادگاه آئين بهائي تحقّق يافت زيرا به دستور يا حمايت علما و پیشوایان زمان ، بیش از000/ 20 نفر از پیروان این آئین ، از كودك چند ماهه تا زنان و مردان سالخورده ، به فجیع ترین وضع در نهایت قساوت به شهادت رسیدند . 


مشاهده در علمای فرقه شیعه نمائيد كه خود را اعلى و اعظم و اجل و اكمل از ساير امم مي شمردند ... خود را بهترين خلق مي شمردند و پست ترین آن نزد حق مذکور . 

حضرت بهاءالله

   به اسم اسلام می کنند آنچه می کنند ... به گمان خود در اعلی درجه احتیاط و اجتهاد سالکند .

       حضرت باب

جز هوی الهی نجویند و به غیر از خطا سبیلی نخواهند . ریاست را نهایت وصول به مطلوب دانسته اند و کبر و غرور را غایت . بلوغ به محبوب شمرده اند تزویرات نفسانی را مقدّم بر تقديرات رباني دانند . از تسليم و رضا گذشته اند . و به تدبیر و ریا اشتغال نموده‌اند، و به تمام قوّت و قدرت حفظ اين مراتب را مي نمايند كه مبادا نقصي در شوكت راه يابد و يا خللي در عزّت بهم رسد . 

     حضرت بهاءالله

علماي هر عصر بر اعراض قيام نمودند و نفوس ضعيفه به متابعت آن نفوس از دليل و برهان چشم پوشیدند ...                              حضرت بهاءالله

از کتاب بهاءالله در قرآن ص 46 / 47

🍀🌿🍀



Sunday, October 6, 2024

قیامت

ایرج صادقیان

 🍀🌿🍀

قیامت 

در کتب آسمانی پیشین به خصوص قرآن، به نشانه های روز قیامت، از جمله زنده شدن مردگان، شکافته شدن آسمان، فرو ریختن خورشید و ماه، تاریک شدن ستارگان، تبدیل شدن ارض و … اشاره شده است. در آثار بهائی، تعبیر جدیدی از قیامت مطرح شده است.


قیامت از دیدگاه بهائی، همان ظهور پیامبری جدید و تشریع دیانتی تازه است. حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب ایقان، تعابیر و مفاهیم ادیان سلف را توضیح و تبیین می فرمایند که از جمله آنها مفهوم قیامت و نشانه های آن است. حضرت بهاءالله اشاره می کنند که ظهور دیانت جدید، در واقع شکافته شدن آسمان مرتفع ادیان قبل است و فرو افتادن ستارگان، به معنای افول مقام علما و بزرگان دیانت سابق است و زنده شدن مردگان نیز تعبیری از ایمان آوردن نفوس به دیانت جدید و احیای روحانی انسان است.


» «اذَا السّماءُ انفَطَرَت» (قرآن کریم،سوره انفطار)، مقصود سماء ادیان است که در هر ظهور، مرتفع می شود و به ظهور بعد، شکافته می گردد. یعنی باطل و منسوخ می شود. قسم به خدا که اگر درست ملاحظه شود، تفطّر این سماء، اعظم است از تفطّر سماء ظاهری. قدری تأمل فرمائید دینی که سال ها مرتفع شده باشد، و جمیع در ظل آن، نشو و نما نموده باشند، و به احکام مُشرقهء آن، مدت ها تربیت یافته و از آباء و اجداد، جز ذکر آنرا نشنیده به قسمی که چشم ها جز نفوذ امرش را ادراک نکرده و گوش ها جز احکامش را استماع ننموده، بعد، نفسی ظاهر شود و جمیع اینها را به قوت و قدرت الهی، تفریق نماید و فصل کند، بلکه همه را نفی فرماید…» (7).


» « یومَ تُبدِّلُ الارضُ غیر الاَرض» (قرآن کریم، سوره ابراهیم) و همچنین معنی تبدیل ارض را ادراک نما که غمام رحمت آن سماء بر قلوبی که نیسان مکرمت مبذول داشت، تبدیل شد اراضی آن قلوب، به ارض معرفت و حکمت…» (8)


««و الاَرضُ جمیعاً فَبضَتَهُ یوم القیامة و السّمَواتُ مَطوِیّاتٌ بِیَمینهِ» (قرآن کریم، سوره الزمر)… مقصود از ارض، ارض معرفت و علم است و از سماوات، سماوات ادیان…» (9)


» همچنین هر کس از جام حُب، نصیب برداشت، از بحر فیوضات سرمدیّه و غمام رحمت ابدیّه، حیات باقیهء ابدیّهء ایمانیّه یافت و هر نفسی که قبول ننمود، به موت دائمی مبتلا شد. و مقصود از موت و حیات که در کتب، مذکور است، موت و حیات ایمانی است.» (10)


«هرگز در هیچ عهد و عصر، جز حیات و بعث و حشر حقیقی، مقصود انبیا و اولیا نبوده و نیست. اگر قدری تعقّل شود در همین بیان آن حضرت، کشف جمیع امور می شود که مقصود از لحد و قبر و صراط و جنّت و نار، چه بود… خلاصه اگر قدری از زلال معرفت الهی، مرزوق شوید می دانید که حیات حقیقی، حیات قلب است و نه حیات جسد زیرا که در حیات جسد، همه ناس و حیوانات شریکند و لیکن این حیات، مخصوص است به صاحبان افئدۀ منیره که از بحر ایمان، شاربند.» (11)


«مقام ديگر مقصود از شمس و قمر و نجوم، علمای ظهور قبلند که در زمان ظهور بعد موجودند و زمام دين مردم در دست ايشان است. و اگر در ظهور شمس اُخری به ضيای او منوّر گشتند لهذا مقبول و منير و روشن خواهند بود و الّا حکم ظلمت در حقّ آنها جاری است اگر چه به ظاهر هادی باشند زيرا که جميع اين مراتب از کفر و ايمان و هدايت و ضلالت و سعادت و شقاوت و نور و ظلمت منوط به تصديق شمس معنوی الهی است. بر هر نفسی از علماء حکم ايمان از مبدأ عرفان در يوم تغابن و احسان جاری شد حکم علم و رضا و نور و ايمان درباره او صادق است و الّا حکم جهل و نفی و کفر و ظلم در حقّ او جريان يابد. و اين بر هر ذی بصری، مشهود است که همچنان که نور ستاره محو می شود نزد اشراق شمس ظاهره، همين قِسم، شمس علم و حکمت و عرفان ظاهره نزد طلوع شمس حقيقت و آفتاب معنوی محو و تاريک می شود.» (12)


هر ظهور جدیدی، انقلابی در اذهان و قلوب مردمان ایجاد می کند که حتی بزرگ تر از تعابیر ظاهری روز قیامت است. به این معنا که تحول و تغییراتی که در ذهن و روح انسان ها و مومنین روی می دهد از فرو افتادن ستارگان و متلاشی شدن کوه ها نیز مهم تر است.


دیانت بهائی، ظهور هر دیانت جدیدی را روز قیامت می داند و در نتیجه از نظر بهائیان، قیامت نه به معنای پایان زندگی بشر در کره خاک و نه به معنای انتظار روزی در زمانی نامعلوم در آینده ای دور است بلکه پدیده ای است که بارها و بارها در تاریخ بشر تکرار شده است. نفوسی که موفق به پوشیدن ردای ایمان شده اند، از عالم مردگان روح، به عالم زندگی جاویدان رسیده اند و نفوسی که به خاطر منافع دنیوی، مقام، قدرت، ثروت و تعصبات جاهلانه، از قبول دیانت جدید، سرباز زده اند، حکم مردگان را یافته اند.


» و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی و غافلین را که در قبور اجساد، مرده بودند همه را به خلعت جدیدۀ ایمانیّه، مخلّع فرمود و به حیات تازۀ بدیعه، زنده نمود…. و این مطلب در همه اعصار، در حین ظهور مظاهر حق بوده» (13).


«و قيامت هم به دلائل واضحه ثابت و محقّق شد که مقصود، قيام مظهر اوست بر امر او و همچنين از لقا، لقای جمال اوست در هيکل ظهور او» (14).


7) حضرت بهاءالله، کتاب مستطاب ایقان، ص 34

😎 همان مأخذ، ص 35

9) همان مأخذ، ص 37

10) همان مأخذ، ص 86

11) همان مأخذ، ص 92

12) همان مأخذ، ص 28

13) همان مأخذ، صص 89- 90

14) همان مأخذ، ص 112

🍀🌿🍀



بقای روح

 سخن آشنا .....

دوستان عزیز به درخواست برخی از دوستان غیر بهایی ٤ فقره  ،  ١- بقای روح ، ٢- پل صراط  ، ٣- بهشت و جهنم ، ٤- قیامت .  از دیدگاه دیانت بهایی در ٤ پست مختلف تقدیم حضورتان می گردد 


بقای روح




از جمله اصول اعتقادی آئین بهائی پس از اعتقاد به وجود خداوند و حقانیت فرستادگان و پیامبران او، باور به بقای روح و زندگی پس از مرگ است. تقریباً تمامی پیامبران، مومنین خود را به وجود معاد و زندگی پس از مرگ اطمینان داده اند. اساس تعالیم تمام فرستادگان الهی، کمک به زندگی سعادتمند در این جهان و از آن مهم تر مهیا شدن برای زندگی در جهان بعد بوده است .

 دیانت بهائی نیز مانند ادیان سلف، پیروان خود را به زندگی پس از مرگ بشارت می دهد. ولی معتقد بر آن است که جهان بعد، جنبه مادی نداشته، دارای جنبه روحانی است (دنیای روح). در آثار بهائی، اشارات کتب آسمانی سابق بر وجود روز رستاخیز و زنده شدن مردگان و زندگی مادی در جهان بعد، تنها استعاراتی مطابق با درک انسان قرون گذشته در مورد حقیقت جهان روح شمرده می شود.

بهائیان، انسان را دارای دو جنبه جسم و روح می دانند که روح پس از انعقاد نطفه، به جسم تعلّق می گیرد و پس از مرگ جسمانی نیز در عوالم الهی به بقای خود ادامه می دهد.


" انسانی که بصیرت دارد... می یابد که روح انسان، فنائی نداشته و ندارد." 

خطابات مبارکه حضرت عبدالبهاء ، جلد ٢، ص ٢١١


انسان نمی تواند در این دنیا به کیفیت روح پی برد زیرا اسیر عالم ماده است ولی پس از رهایی از زندان تن، قادر به درک عوالم روحانی خواهد بود. رابطه روح با جسم مانند انعکاس نور خورشید توسط آینه است. همانطور که آینه، نور را از خود باز می تاباند، جسم نیز اثرات روح را در خود نمایان می سازد ولی روح، دخولی در جسم ندارد که پس از مرگ از آن خارج شود. زیرا کیفیت این رابطه از نوع دیگری است که درک آن در این جهان دشوار بلکه ناممکن است.

آئین بهائی بر این باور است که زندگی دنیوی راهی برای تکامل روح است و پس از مرگ، که تعلق روح به جسم قطع می شود، روح در عوالم الهی به زندگی و تکامل خود ادامه می دهد.

تعالیم ادیان، برای آماده ساختن روح انسان برای زندگی در جمیع عوالم الهی نازل شده اند. همچنانکه انسان برای زندگی موفق در این جهان به وجود اعضا و جوارح سالم بدن، تجهیزات و وسایل زندگی نیازمند است، برای زندگی در جهان بعد نیز نیاز به آمادگی دارد. عمل به آموزه های اخلاقی ادیان، در واقع تجهیز برای زندگی در جهان پس از مرگ است. امانت، صداقت، ایمان، محبت و خدمت و سایر تعالیم الهی کمک می کنند که انسان بتواند به راحتی در عوالم بعدی الهی نیز به تکامل خود ادامه دهد. همچنانکه جنین در عالم رحم، از وجود این دنیا بی خبر است و احساس نیازی به داشتن چشم و گوش و دست و پا ندارد، انسان نیز در این دنیا از وجود جهان بعد بی خبر است و نیاز به اتّصاف به صفات حسنه ای مانند امانت و صداقت و عفت و عصمت را درک نمی کند ولی پس از مرگ، متوجه جمیع اعمال خود خواهد شد. چنین است که اهل ایمان و انسان های پاک سرشت با خوشحالی با مرگ رو به رو می شوند و از آن سوی ظالمین و خائنین از مرگ و از دست دادن تعلقات مادی خود بیمناک می گردند.


"روح انسان چون از این خاکدان فانی به جهان رحمانی پرواز نماید، پرده بر افتد و حقایق آشکار گردد . جمیع امور مجهوله، معلوم شود و حقایق مستوره محسوس گردد. ملاحظه نما که انسان در عالم رحم، از گوش، کر بود و از چشم، نابینا و از زبان، لال و از جمیع احساسات، محروم و چون از آن جهان ظلمانی به این عالم روشن و نورانی انتقال نمود، دیده بینا شد و گوش شنوا گشت و زبان گویا گردید. 

منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء ص ١٧٣


" کمالات مکتسبه در عالم مادون، ظهورش در عالم مافوق است. زیرا آن عالم مادون، استعداد ... ظهور آن مواهب را ندارد." 

مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد ٤ ص ٥٧



Friday, October 4, 2024

بیهودگی جنگ و جدال

Min Mehr

 بیهودگی جنگ و جدال

حضرت عبدالبهاء فرمودند: "چقدر انسان بی‌وفا است. به هزار زحمت و مشقّت و با اشك چشم یك طفلی را بزرگ می‌كنند و حال هزاران هزار را دم شمشیر می‌دهند. قدرت قدیمه جوانی را در بیست سال به حدّ بلوغ  و رشد می‌رساند. اینها ده هزار ده هزار را به یك آن به هدر می‌دهند. چقدر شهرها كه به‌كلّی محو می‌شود، چقدر قریه‌ها كه تپّۀ خاك می‌گردد، چقدر خون‌ها ریخته می‌شود، چقدر اموال كه به تالان و تاراج می‌رود و هیچ نتیجه‌ای ندارد.  اگر مقصود غلبه است، یك وقت فرانسه بر آلمان غلبه كرد؛ بعد آلمان بر فرانسه غلبه كرد. این غلبه‌ها نمی‌ماند و نتیجه هم نمی‌دهد؛ چنانچه در قدیم هم نتیجه نداد. حالا اینها اگر این خونریزی و این درّندگی را ترك كنند و با هم به موجب رضای الهی معامله كنند و نهایت محبّت و الفت را به هم روا دارند، آقا میرزا حبیب، بهتر نیست؟  انسان چقدر زحمت می‌كشد تا یك نفر را علاج كند، از آن طرف این دوَل ملیون ملیون تكّه پاره می‌كنند. شما چقدر زحمت می‌كشید تا یك مریض را معالجه كنید؟  بله انسان دانه دانه جمع می‌كند آنها خرمن خرمن به باد می‌دهند." (خاطرات حبیب، ج1، ص204)



بعضی رموز کلمات نزولی در لوح مبارک احمد


Zia Jaberi

بعضی رموز کلمات نزولی در لوح مبارک احمد 

با تشكر از استاد عاليقدر جناب حبيب الله حسامي در باره شرحي جامع از بعضي از رموز كلمات نزولي در لوح مبارك احمد عربي :


🐥 در جواب دوستی که از ایرادات بلوح احمد پرسش کرده بود ،

درباره آیات و مطالب این لوح مبارک بحث های فراوان شده و بعضی از معاندین ایرادهای نابجا گرفته اند از جمله : کسروی که مردی دانشمند و لغت شناس بوده و به چند زبان آشنائی داشته و عضو انجمن زبان دانان سلطنتی بریطانیا بود و کتابهای زیادی در مواضیع مختلف طبع و نشر نموده درباره معنی کلمه " ورقة " در ابتدای لوح احمد دچار اشتباه شده و " ورقة " را که مونث ورقا به معنی کبوتر می باشد با ورق به معنی برگ درختان اشتباه گرفته و با لحنی استهزا آمیز که در خور دانشمندی چون او نیست می گوید که چگونه برگ درخت بر شاخه درخت کنار می خواند در حالیکه می دانیم ورقا به معنی کبوتر . در تشبیه به روح ، روح قدسی و هر یک از مظاهر مقدسه الهیه ، اطلاق شده است . این کلمه در هیچ یک از آیات قرآن به کار نرفته است . ولی در امر مبارک و آثار هیاکل مقدسه ، به کرات آمده است . مقصود از ورقا در آثار حضرت بهاءالله در اکثر موارد ، نفس مقدس خودشان می باشد .

در این لوح می فرمایند :

"... کذلک یذکرکم الورقا فی هذا السجن و ما علیه الا البلاغ المبین " ورقاءالبقا ، ورقاءالعز ، ورقا معنوی ،

ورقاء الاحزان ، و ترکیبات دیگر این کلمه در مواضع و مقامات مربوطه ، همگی کنایه از مظهر مقدس الهی است .

افنان به معنی شاخه ها و مفرد آن فنن می باشد . حضرت بهاءالله ، منتسبین به حضرت اعلی را افنان نامیدند که عبارتند از فرزندان و اعقاب سه دائی حضرت نقطه اولی و دو برادر حرم مبارکشان .

این کلمه افنان فقط یک بار در سوره رحمن آیه 48

در قرآن آمده است . سدر یا سدره نام درختی است محکم و بلند و شبیه سرو که ارتفاعش تا 40 متر و عمرش تا سه هزار سال می رسد و به آن درخت سلیمان نیز می گویند .

گفته می شود اعراب قدیم برای راهنمائی ، کنار جاده ها ، درخت می کاشتند و آخرین درخت را که نشانه انتهای جاده بود ، سدرة المنتهی می نامیدند .

در عقاید اسلامی ، سدرة المنتهی درخت سدری است که در آسمان هفتم یا در اقصای بهشت واقع است که گویند علم اولین و آخرین به آنجا منتهی می شود و از آن نمی گذرد .

کلمه " سدر " یا سدره " هر یک 2 بار و جمعاً 4 بار در قرآن آمده اند .

در آیه 14 سوره نجم ، به " سدرة المنتهی" اشاره شده است که تجلی الهی بر آن واقع شد و در اسرار الآثار آمده است که پیامبر یک بار دیگر نزد آخرین سدر ، فرشته جبرئیل را دید .

و از نظر تفسیر و تاویل معنوی ، تشبیه مظاهر مقدسه الهیه به اشجار می باشد . در فرهنگ تلمیحات آمده است که در شب معراج ، جبرئیل به همراه پیامبربود . به جائی رسیدند که جبرئیل نتوانست از آن جلوتر رود و پیامبر به ناچار بقیه راه را به تنهائی رفت .

اين مرز را " سدرة المنتهی " گویند .

کلمه " سدره " در آثار هیاکل مقدسه بهائی و علی الخصوص در آثار حضرت بهاءالله ، بسیار استفاده شده است و مراد از آن مظهر الهی است . هیکل مبارک در بیاناتی چنین می فرمایند : " تالله قد اثمرت سدرة البهاء فی هذا الرضوان الذی ظهر هیکل التربیع فی هیئة التقلیث ..."

" قد سکن الغلام فی سجن عکا ... هذه سدرة الله طوبی لمن تقرب الیها ... " مقصود از " سدرة المنتهی نیز در امر مبارک ، حضرت بهاءالله می باشند .

جمال قدم در بیانی می فرمایند : " هذا یوم فیه تنادی سدرة المنتهی و تقول یا قوم انظروا اثماری و اوراقی ... " هیکل مبارک در این لوح به سدرة البقا اشاره می فرمایند .

و تغنی از مصدر غن - یغن در باب تفعیل به معنای با صوت خواندن ، با آواز و آهنگ خواندن ، مدح یا هجو کردن و غنی کردن می باشد . این فعل در هیچ یک از آیات قرآن نیامده است .

در اکثر آثار امر مبارک ، فاعل فعل فوق ، کلمه

" ورقا " است . ولی از " حمامه " و " دیک " نیز به عنوان فاعل این فعل ، استفاده شده است .

" دیک " به معنای خروس و دیک العرش در قصص قدیمه به معنی خروس عرشی آسمانی ملکوتی است و گویند چون به آواز آید ، همه خروسان زمین بخوانند . از طرفی کنایه از مظهر امرالله است . این کلمه در قرآن به کار نرفته است . اصولا خروس در عرفان اسلام مانند دین زرتشتی ، اشاره به بشارت صبحگاهی و ظهور خورشید الهی و حامل سروش و مژده آسمانی بوده است .

در امر مبارک نیز منظور از " دیک العرش " حضرت بهاءالله می باشند .

ایشان در بیانی می فرمایند :

"... قد استقر جمال القدم على عرش إسمه الاعظم و دیک العرش امام الوجه یتغنی باحسن النغمات و یترنم بابدع الترنمات ... " یکی از مشهورترین کارهای جناب مشکین قلم ، ترکیب و ترسیم خروسی است که نام مبارک یا بهاءالابهی را در خود گنجانده است و این خروس ، مظهر همان مرغ بهشتی ، دیک البقاء ، دیک عرشی ، ورقة الفردوس و حمامه قدسی است .

در این بیان ، حضرت بهاءالله راجع به نفس مبارک خودشان می فرمایند که ورقا بر شاخه های سدره ، نطق

می نماید و خروس عرشی بر شاخه های درخت آواز

می خواند .

مقصود از تمام این عبارات اشاره به ظهور مبارکشان و نزول آیات و آثار الهیه از جانب ایشان می باشد .

در مورد لفظ ورقة نیز حضرت اشراق خاوری در کتاب اقداح الفلاح جلد 1 صفحه 63 چنین مرقوم داشته اند . کلمه ورقة بفتح اول و ثانی به معنی برگ درخت است و بفتح اول و سکون ثانی ورقة و بفتح اول و کسر ثانی ورقة به معنی درخت پر برگ است بشرحی که در فرهنگ جامع تصریح شده است و نیز ورقة به فتح اول و سکون ثانی به معنی پرنده خوش آواز و کبوتر است و همه این معانی صحیح است ، یکی از احبای الهی از حضور حضرت عبدالبهاء در این خصوص سئوال کرده .

می فرمایند : می توان ورقة را به هر دو وجه تلاوت کرد یعنی هم به فتح اول و فتح ثانی ورقة و هم به فتح اول و سکون ثانی ورقة و مقصود آنستکه اگر ورقة به فتح اول و ثانی خوانده شود یعنی برگ درخت فردوس که اشاره به شجره طوبی است که کنایه از مظهر امرالله است که آیات الهی از لسان مقدسش به سمع مردم می رسد و در حدیث است که از هر برگ شجره طوبی نغمه موزون بگوش اهل جنت می رسد مقصود از اهل جنت مومنین به مظهر ظهورند که از لسان شجره طوبی مظهر امرالله آیات الهیه با نغمه های موزون به سمع آنان

می رسد و اگر به فتح اول و سکون ثانی خوانده شود به معنی طیر الهی و کبوتر فردوس است یعنی مظهر امرالله که آیات الهیه را تغنی می فرماید و از او به ورقا و ورقة که دارای تاء وحدت است تعبیر شده ،

در اصطلاح حکما و عرفای محققین از حقایق مجرده به ورقا تعبیر شده از جمله شیخ الرئیس ابوعلی سینا

( 372 هجری قمری -427 ) در قصیده عینیه خود از نفس ناطقه مجرده به ورقا تعبیر فرموده است قوله :

هبطت الیک من المحل الارفع

ورقاء ذات تعزز و تمتع

باری در همه حال مقصود در آیه مبارکه از ورقة الفردوس مظهر مقدس امر است که آیات الهیه را تلاوت

می فرماید و مردم نغمات الهیه را از شجر ظهور استماع می کنند چنانکه حضرت موسی علیه السلام نیز ندای الهی را از شجره مبارکه استماع فرمود .

و اینکه ایراد گرفتند که چرا تغن فرموده با آنکه باید تغنی باشد . باید دانست که در لغت عرب برای آواز از هر موجودی لغتی خاص است فی المثل نعره شیر را زئیر گویند چون کبوتر در هنگام آواز غنه دارد یعنی آوازش از بینی است لهذا گفته اند غن و تغن و . و . و .

چون در آغاز لوح مبارک ذکر ورقة شده که به معنی کبوتر است لفظ خاص آواز او را که در لغت مصطلع بین اعراب است ذکر فرموده اند و این خود از لوازم فصاحت کلام است و اما اگر ورقة را به معنی برگ بگیریم استعمال تغن از راه مجاز است به این معنی که برگ را تشبیه به ورقا فرموده و این استعاره تخیلیه است و بعد لازمه ورقا را که آواز است برای برگ ذکر فرموده و این استعاره بالکنایه است و این همه از آثار فصاحت کلام است که در فن بیان و معانی درباره بلاغت و فصاحت تدوین شده است و حضرت بهاءالله در مقامات بسیار از خود به ورقا الهی و امثاله تعبیر فرموده است از جمله قوله تعالی است :

" لولاه ما تغردت ورقا الامر علی الافنان "



لوحی پر مفهوم و منیع خطاب به احبای عزیز آذر بایجان صادره از کلک اطهر مرکز میثاق .

 Zia Jaberi

🍀🌿🍀

لوحی پر مفهوم و منیع خطاب به احبای عزیز آذر بایجان صادره از کلک اطهر مرکز میثاق .

_____________________________

****  زیارت این لوح منیع  و بهجت اثر ، خون محبت ابدی در رگهای احبای آذری زبان ( و نیز احبای عزیز دیگر نقاط ایران و جهان ) جاری و ساری می نماید .


 هو الابهی

ای احبّای آذربایجان  لابدّ لنا   مِن آذربایجان  ، آذری به جان ناقضان زنید ؛ و تبریز را  جام لبریزِ میثاق کنید ؛ میلان را کأس پیمان نمائید  و ممقان را  مرکز قا آنِ عهد کنید ؛ سیسان را سیستانِ  رستمِ دستان نمائید   و اسکو را  مینوی الطاف طلعت یزدان . اردبیل را  مَعین سلسبیل نمائید  و سلماس را  معدن الماس رحمن نمائید . مراغه را   باغ و راغِ  معرفت‌الله کنید  و خوی را  آئینۀ خوی دلجوی آن دلبر یکتا .

آن اقلیم  از قدیم  ملحوظ لحاظ عنایت بوده  و منظور نظر حضرت احدیّت . جمال قدم  نظر الطاف داشتند  و احبّای آن دیار  مشمول عواطف حضرت مختار   و هم‌چنین حضرت اعلی ، روحی له الفدا ، مدّتی  در قلاع  و حصون آن دیار  مسجون بودند و در میدان فدا  معلّق گشتند  و آن سینۀ چون آئینه   هدف هزار رصاص گشت   و آن جسد مطهّر  پاره پاره  بر روی افتاد  و همچنین شهدای دیگر   در آن کشور  جانفشانی نمودند  و کأس شهادت را  از ید ساقی عنایت  نوشیدند . آن ثار  الهی   چنان در آن زمین  به جوش آید  که شرق و غرب را  رنگین  و رشک نگین سلیمانی کند . با وجود این وقایع جانسوز  و اشراق شمع شب‌ افروز  و این رستخیر در تبریز  باید  شورانگیز شد  و به اطراف و اکناف  مشکبیز گشت   تا حرارت محبّةالله  بتابد  و رایحۀ محبّت‌الله  مشامها را معطّر کند .

ای یاران  دمی نیاسائید  و نَفَسی میاورید  و شب و روز  بشتابید و بکوشید  و بخروشید  تا در ایّام حیات  آن زمین  انبات کند  و آن دشت و صحرا  اشجار باروَر  به بار رساند  و سرّ حقیقت  طلوع کند  و آفتاب مشرق احدیّت  از ملکوت غیب بتابد . این دلبر جان‌پرور ، یعنی هدایت الهیّه ، لابدّ روزی  در آن  حجله جلوه نماید  و این شور  و شادی  و بزم طرب  در آن خطّه  زیب و آرایش یابد . ولی تفاوت اینجاست  در ایّام عبودیت  این بندگان شاهد مطلوب هدایت  در انجمن شهود  جلوه نماید  یا آن که بعد از غروب  و صعود ما  این نفحه  به مرور آید  و این شمع در زجاجۀ جمع برافروزد .

پس ، ای یاران دلنشین من ، ای مونسان و قرین من  ای 

خواجه تاشان عبدالبهاء  و ای قُرَنای اسیر ، اسیر محبّت بها بیائید  تا دست  به یکدیگر داده  هم‌عهد شویم  و هم‌نفس گردیم  و متّفق شویم  و متّحد گردیم  و جان‌فشانی کنیم  و بر جهان و جهانیان آستین بیفشانیم  تا تخم وفا  در این عالم  پرجفا بکاریم  و با روئی روشن  و بشارات پرآیات  از این جهان فانی آهنگ آن جهان باقی کنیم  و چون لشکر مظفّر  شکست به صفوف اعدا داده  با طبل و دهل  و چتر  و عَلَم  تا دامنۀ ملکوت ابهی  بگوئیم  و برویم .

الهی الهی  هؤلاء عبادٌ  توجّهوا إلی ملکوت رحمانیّتک  و تشبّثوا بذیل فردانیّتک و انقطعوا عن دونک  و تبرّؤا  عن غیرک  و اخلصوا  وجوههم لوجهک الکریم  و سلکوا  فی المنهج القویم  و الصّراط المستقیم  و ثبتوا علی المیثاق  و اقتبسوا الأنوار  من نیّر الآفاق  و انجذبوا  إلی کوکب الإشراق  و اتقدّت فی قلوبهم  نار الأشواق  إلی ملکوت قدسک  و لاهوت انسک  و انزجروا من الملأ الأدنی  و انجذبوا  إلی الملأ الأعلی  iشوقاً الیک  و توکّلاً علیک . ای ربّ  أنِر مصباحَهُم  و نوّر صباحهم  و قدّر  نجاحهم  و فلاحهم   إنّک أنت الکریم   إنّک أنت الرّحیم   إنّک أنت الفضّال القدیم . ع ع

( مجموعه مکاتیب حضرت عبدالبهاء ،).





Wednesday, October 2, 2024

تعلّق حقّ به خلق به چه نحو است

 Bahi  Kazemi

تعلّق حقّ بخلق بچه نحو است

۱سؤال. تعلّق حقّ بخلق یعنی واجب تعالی بسائر کائنات بچه نحو است.

۲جواب. تعلّق حقّ بخلق تعلّق موجد است بموجود تعلّق آفتاب است باجسام مظلمۀ از ممکنات و تعلّق صانعست بمصنوعات. آفتاب در حیّز ذاتش مقدّس از اجسام مستنیره است بلکه نور آفتاب نیز در حدّ ذاتش مقدّس و مستغنی از کرۀ ارض است. هرچند کرۀ ارض در تحت تربیت آفتاب است و مستفیض از انوار او ولی آفتاب و شعاع مقدّس از آن. اگر آفتاب نبود کرۀ ارض و جمیع موجودات ارضیّه مشهود نمیشد.

۳قیام خلق بحقّ قیام صدوریست یعنی خلق از حقّ صادر شده است نه ظاهر تعلّق صدور دارد نه تعلّق ظهور. انوار آفتاب از آفتاب صدور یافته نه ظهور یافته. تجلّی صدوری۱۱۸ چون تجلّی شعاع از نیّر آفاق است یعنی ذات مقدّس شمس حقیقت تجزّی نیابد و برتبۀ خلق تنزّل ننماید چنانکه قرص شمس را تجزّی و تنزّل بکرۀ ارض نه بلکه شعاع آفتاب که فیض است از آفتاب صادر و اجسام مظلمه را روشن نماید.

۴و امّا تجلّی ظهوری ظهور افنان و اوراق و ازهار و اثمار از حبّه است زیرا حبّه بذاته افنان و اثمار گردد حقیقتش تنزّل در شاخ و برگ و میوه نماید. و این تجلّی ظهوری در حقّ باری تعالی نقص صرف و ممتنع و مستحیل است زیرا لازم آید که قدم محض بصفت حدوث متّصف گردد و غنای صرف فقر محض شود و حقیقت وجود عدم گردد و این محال است.

۵لهذا جمیع کائنات از حقّ صدور یافته است یعنی ما یتحقّق به الاشیاء حقّ است و ممکنات باو وجود یافته است. و اوّل صادر از حقّ آن حقیقت کلّیّه است و باصطلاح فلاسفۀ سلف عقل اوّل نامند و باصطلاح اهل بها مشیّت اوّلیّه نامند. و این صدور من حیث الفعل در عالم حقّ بامکنه و زمان محدود نه لا اوّل له و لا آخر له است اوّل و آخر بالنّسبه بحقّ یکسان است. و قدم حقّ قدم ذاتی و زمانی و حدوث امکان حدوث ذاتیست نه زمانی چنانکه از پیش روزی در سر نهار بیان شد.۱۱۹

۶و لا اوّلیّت عقل اوّل شریک حقّ در قدم نگردد چه که وجود حقیقت کلّیّه بالنّسبه بوجود حقّ از اعدام است حکم وجود ندارد تا شریک و مثیل او در قدم گردد و بیان این مسئله از پیش گذشت.


۷امّا وجود اشیا حیاتش عبارت از ترکیب است و مماتش عبارت از تحلیل امّا مادّه و عناصر کلّیّه محو و معدوم صرف نگردد بلکه انعدام عبارت از انقلابست. مثلاً انسان چون معدوم شود خاک گردد امّا عدم صرف نشود باز وجود خاکی دارد ولی انقلاب حاصل و بر آن ترکیب تحلیل عارض. بهمچنین است انعدام سائر موجودات زیرا وجود عدم محض نگردد و عدم محض وجود نیابد.

کتاب:   مفاوضات حضرت عبدالبهاء



Tuesday, October 1, 2024

اتهامات بی اساس به دیانت بهائی « آش نخورده و دهان سوخته »

  Bahar Moghadam

With Katayoon Taghizadeh & ...


«آش نخورده و دهان سوخته»


از جمله اتهامات بی اساسی که بعضاً از سوی معاندین و مخالفین دیانت بهائی، در رسانه‌ها و فضای مجازی مطرح می‌گردد، ارتباط و همسویی جامعه‌ی بهائی با حکومت اسرائیل است! مخالفین، از جامعه‌ی بهائی به عنوان حیاط خلوت اسرائیل نام می‌برند، و وجود اماکن متبرکه و مرکز جهانی و اداری بهائی در اسرائیل و همچنین حضور اعضای بیت العدل و رهبری جامعه‌ی بهائی در آنجا را نشانه‌ی اشتراک اهداف و منافع و سیاست‌های دیانت بهائی با صهیونیزم معرفی می‌نمایند. متأسفانه القای این تصور نادرست در افکار عمومی دستمایه‌ی افزایش تضییقات مختلف برعلیه جامعه‌ی مظلوم بهائی ایران گردیده است. 


در این مختصر، قصد دارم برای روشن شدن موضوع و اثبات عدم وابستگی جامعه‌ی بهائی با دولت اسرائیل و صهیونیزم، توضیحات مختصری ارائه نمایم. 


تاریخ، گواهی می‌دهد که استقرار اماکن مذهبی بهائی در اسرائیل، بر حسب یک ضرورت تاریخی صورت گرفته و علت آن تصمیمی بوده است که سالیان قبل توسط دو دولت ایران و عثمانی برای تبعید حضرت بهاء الله و خاندان مبارکشان به فلسطین و زندانی نمودن ایشان درعکا گرفته شده است. و چون به طور طبیعی صعود آن ذوات مقدسه در آن سامان اتفاق افتاده است، به ناچار آن اماکن شریفه، زیارتگاه بهائیان جهان نیز گردیده است. 


توضیح اینکه، آغاز مسجونیت حضرت بهاءالله وهمراهان در آن سرزمین، از سال ۱۸۶۸ میلادی، یعنی هشتاد سال قبل از تشکیل دولت اسرائیل و ۵۰ سال قبل از ورود قشون انگلیس به آن سرزمین اتفاق افتاده است. بنابراین، این شبهه که وجود اماکن مقدسه‌ی بهائی در اسرائیل به دلیل علاقه و خواست و رضایت دولت اسرائیل می‌باشد، کاملاً بی اساس و عاری از حقیقت است! در مورد استقرار مرکز اداری و روحانی بهائی در جبل کرمل نیز باید گفت که این تصمیم بر اساس وعود الهیه و بخاطر تقدس این مکان‌ها از نظر مذهبی گرفته شده است. 


متأسفانه اسرائیل بعد از استقرار در سال ۱۹۴۸، بتدریج از حالت یک جامعۀ مذهبی و روحانی خارج شد و جنبۀ سیاسی بخود گرفت، و معتقد به برتری نژادی و تلاش برای ایجاد حکومت یهودی در جهان گردید. و راه خود را از مسیر ادیان الهی از جمله دیانت بهائی جدا نمود، زیرا دیانت بهائی با هر نوع نژاد پرستی و ملیت گرایی مخالف است، و معتقد به لزوم اتحاد و اتفاق بین عموم مردم و تحقق تعلیم وحدت عالم انسانی در جهان است. 


ملاحظه می‌فرمائید که از این منظر، هیچگونه سنخیت و هم نوایی بین دیانت بهائی و ایدئولوژی حاکم بر اسرائیل وجود ندارد. در طول مدت حاکمیت دولت اسرائیل که بیشتر با جنگ و خونریزی همراه بوده است، هیچگاه شاهد همسوئی و یا مشارکت دیانت بهائی با اهداف دولت اسرائیل نبوده‌ایم. 


مرکز جهانی بهائی بعنوان یک میهمان، درهیچ زمانی اهداف و روش‌های سیاسی خاص اسرائیل را تأیید نکرده است. درجنگ‌ها ومنازعات آن رژیم مشارکت نداشته و همواره بر اهداف انسان دوستانه‌ی دیانت بهائی تاکید نموده است. 


برخلاف تصور عموم، دیانت بهائی در اسرائیل، نه تنها از آزادی عمل لازم برخوردار نیست، بلکه زیر ذره بین دقیق دولت آن کشور قرار دارد، و با محدودیت‌های فراوانی مواجه می‌باشد. 

دولت اسرائیل روی نقل و انتقالات مالی مرکز جهانی امر و کمک‌های تبلیغی مذهبی، ارتباطات مرکز جهانی با ایران و کشورهای عربی، اظهار نظر در مورد عدم رعایت حقوق شهروندی و اقدامات جنگ طلبانه، هر گونه انتقاد و یا گزارش از اقدامات دولت اسرائیل، و مواردی مانند آن بسیار حساس است و در صورت مشاهده ممکن است جامعه‌ی جهانی بهائی را با مشکل روبرو سازد. 


تا آنجا كه می‌دانم، مرکز جهانی بهائی زیر نظر وزارت امور دینی اسرائیل قرار دارد و این وزارت روابط بین مقامات دولت اسرائیل و مرکز جهانی بهائی را مدیریت می‌کند. 


پس از دورۀ قیمومیت انگلستان، برای اولین بار در زمان زعامت شوقی ربانی و تاسیس کشور اسرائیل توافق نامه‌ای بین دو طرف امضا شد، که حاکم بر نحوه‌ی رفتار بهائیان و عدم تبلیغ دیانت بهائی در اسرائیل بود. به موجب توافق‌نامه‌ی یاد شده و سیاست گزاری‌های معهد اعلی، محدودیت‌هایی برای جامعۀ بهائی در نظر گرفته شده است. 


امروز جامعه‌ی بهائی در اسرائیل بعنوان یک جامعه‌ی دینی و اقلیت مذهبی شناخته نمی‌شود، و بر خلاف دیگر کشورهای جهان، در اسرائیل، جامعه‌ی بهائی دارای تشکیلات مذهبی معمول نیست. انتخابات محافل ملی و محلی برگزار نمی‌گردد. از ضیافات نوزده روزه و کلاس‌های روحی و طرح‌های نوجوانان و کودکان و فعالیت‌های توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی و خلاصه اهداف نقشۀ ۲۰ ساله خبری نیست. 


هیچ فرد بهائی اسرائیلی در اسرائیل زندگی نمی‌کند، و بهائیان از هرگونه فعالیت تبلیغی در اسرائیل ممنوع شده‌اند. برای ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر بهائی که در اسرائیل حضور داشته و حفظ اماکن مذهبی و ادارۀ خدمات مرکز جهانی بهائی را بعهده دارند، ویزای کار صادر نمی‌گردد. 

آنها حق اقامت طولانی مدت در اسرائیل را ندارند. بهائیان ساکن اسرائیل، اجازه‌ی انتخاب شغل و دریافت حقوق و کسب درآمد در آن کشور را ندارند. بنابراین، افرادی که برای خدمت در مرکز جهانی بهائی مشغول کار هستند به ناچار با کمک هزینه‌ای که از مرکز جهانی دریافت می‌دارند به زندگی ساده و متوسط خود ادامه می‌دهند. 


شهروندان محلی اسرائیلی و کارکنان مرکز جهانی بهائی روابط بسیار اندکی با یکدیگر دارند. اكثر بهائیانی که سال‌های طولانی در حیفا سکونت دارند، به زبان عربی و یا عبری صحبت نمی‌کنند. آنها نیازی به یادگیری زبان ندارند، زیرا بصورت تمام وقت در مرکز جهانی بهائی حضور دارند، و حتی برای تأمین مایحتاج ضروری خود نیز از مرکز خارج نمی‌گردند. 


بر طبق گزارش خانم مارگیت واربرگ در کتاب شهروند جهانی آنها در حدود ۳۰۰ آپارتمان که از سوی مرکز جهانی بهائی خریداری شده است زندگی می‌کنند، و از سوپر مارکت و کافه تریای واقع در زیر زمین معهد اعلی بصورت رایگان استفاده می‌نمایند. معمولاً با جامعۀ خارج ارتباطی ندارند، نسبت به تحولات سیاسی واجتماعی موجود در اسرائیل بی تفاوت هستند. 


اجازه‌ی برقراری دوستی و اخوت و روابط صمیمی با شهروندان اسرائیل به آنها داده نشده است. برای مثال یک جوان بهائی که عاشق یک دختر اسرائیلی شده بود و به خانۀ او رفت و آمد داشت، با عکس‌العمل مرکز جهانی بهائی مواجه گردید و به کشورش باز گردانیده شد. 


احبائی که بصورت دسته جمعی جهت تشرف ۹ روزه و زیارت اماکن مقدسه‌ی بهائی به اسرائیل سفر می‌کنند، اجازه ندارند بیش از ۳۸ روز در اسرائیل بمانند و یا افراد و فامیل غیر بهائی را بهمراه خود جهت زیارت ببرند. زائران اجازه ندارند در این سفر نسبت به تبلیغ نفوس در اسرائیل اقدام نمایند. بیشتر شهروندان اسرائیلی از عقاید و باورهای دیانت بهائی بی‌اطلاع هستند و تصور درستی از آن ندارند. آنها به بهائیان بعنوان افرادی متمایز از دیگران نگاه می‌کنند و آنان را ثروتمند و با نفوذ معرفی می‌کند. 


برخی از شهروندان اسرائیلی از اینکه گنبد طلائی مقام اعلی سمبل حیفا شده است اظهار نارضایتی داشته و آنرا سمبل فرهنگ یهود نمی‌دانند. برخی نیز بهائیان را خداپرست نمی‌دانند و معتقدند بهائیان، زیبایی در وجود گل را ستایش می‌نمایند. 


کارکنان مرکز جهانی و اعضای بیت العدل اعظم مطلقاً در امور سیاسی و حکومتی و دولتی آن کشور دخالتی نداشته و ندارند و تا کنون به عملکرد دولت اسرائیل انتقادی نداشته‌اند و مورد مشورت دولت اسرائیل نیز قرار ندارند. به نظر می‌رسد علاوه بر جو شدید امنیتی حکومت و نظارت آنان بر نحوه‌ی عملکرد جامعه‌ی جهانی، معهد اعلی نیز برای احتیاط محدودیت‌هایی را برای بهائیان ساکن اسرائیل و افرادی که برای زیارت به آن کشور می‌روند اعمال نموده است. 


به موجب آمارهای سال ۲۰۰۰ میلادی سالانه حدوداً ۰۰۰.۷۶۰ توریست و ۷۵۰۰ نفر بهائی از باغات و مرکز جهانی بهائی بازدید کرده‌اند، و از این رهگذر درآمد خوبی برای دولت اسرائیل حاصل شده است. در مقابل گاهی از اوقات مسئولان دولت اسرائیل ضمن بازدید از مرکز جهانی، حضور بهائیان در حیفا را مثبت تلقی کرده و از حضور بی ضرر احباء در اسرائیل اظهار خشنودی نموده‌اند و در مقابل درآمد‌های فراوانی که بخاطر وجود اماکن مقدسه بدست می‌آورند برخی معافیت‌های مالیاتی را نیز به جامعه‌ی بهائی داده‌اند. 


دولت اسرائیل و شهروندان آن به دیانت یهود تعصب خاص دارند، و به ادیان دیگر و پیروانشان به دیده‌ی تحقیر می‌نگرند. به اهداف صلح طلبانه‌ی دیانت بهائی علاقه‌ای ندارند و جز به تأمین منافع مادی و برتری جویی بر سایرین، خط مشی دیگری ندارند. 


دوستان من، بنابراین، سخن گفتن از همسوئی دیانت بهائی با اسرائیل بیشتر به یک شوخی نزدیک است تا واقعیت.


بهائیان طرفدار صهیونیزم نیستند و به اندیشه‌های نژاد پرستانه توجهی ندارند. از شهر‌های حیفا و عکا، بدلیل سابقه‌ی تاریخی و اذیت و آزاری که در آن دو شهر به طلعات مقدسه‌ی بهائی وارد شده خاطره‌ی خوشی ندارند. به تعبیر من بهائیان، شهروندان محترمی هستند که در زندانی بزرگ بنام اسرائیل با مسالمت زندگی می‌کنند. 


آنها بدون اینکه از امکانات دولت اسرائیل کوچکترین استفاده‌ای کرده باشند، متهم به وابستگی به آن شده‌اند و مصداق بارز مثل معروف «آش نخورده و دهان سوخته» گردیده‌اند. 


از وقت شما سپاسگزارم - بهاره